۱۱:۳۱ - چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۵

«محبت» ملاک درست زیستن؛

عشق به امام رضا(ع) سرمایه ارزشمند ایرانیان

شاید اتمام محرم و صفر به رضا علیه السلام اشاره به آن داشته باشد که خدا از عزادارن حسینی راضی است آن چنان که اباعبدالله در پایان کارش راضی است. این «شاید» که گفتم از دل بیمار من بود که بر سیاهی دواتم جاری شد و الا مطلب همان است که گفتم!

به گزارش شاهین پرس، حجت الاسلام مهران آدرویش/ «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی»؛ طبق این آیه خروجی دین و زندگی ما باید مودت و عشق به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام باشد.

ملاک اینکه آیا ما داریم درست زندگی می کنیم و رو به رشد و کمال هستیم یا نه، این است که آیا محبت اهل بیت در دلهای ما رو به رشد است یا خیر؟ وقتی حضرت موسی (ع) به حضرت خضر رسید گفت «من تابع تو هستم مشروط به اینکه  مرا رشد بدهی»؛ شیخ عباس قمی (ره) در مفاتیح روایت کرده که خضر در پاسخ به این تقاضا، روضه ابی عبدالله را خواند. یعنی ملاک رشد این است که محبتت به اهل بیت بیشتر بشود.
اما چرا عشق و محبت مایه رشد و بالندگی آدمی است؟ علت آن است که دشمنِ ما منیّت و خودخواهی ماست و این منیّت ضخیم ترین حجاب بین ما و خداست؛ به قول حافظ شیرازی علیه الرحمه: ای حافظ تو خود حجاب خودی از میان برخیز.
و این تنها عشق است که می تواند این منیت را در خود حل کرده و کنار بزند.
ماهیت عشق
عشق همان عقل است اما عقل خالص از منیت. به عنوان نمونه ابالفضل العباس علیه السلام عاشق امام حسین است؛ شاهدش هم اینکه
وقتی وارد شریعه فرات شد لب به آب نزد؛ چرا؟ عقل که با آن مشکلی نداشت. چون «و ذَکَر عطش الحسین» یعنی چون عاشق امام حسین است خودش را ندید، عاشق «من» ندارد.

نقل است که مجنون درب خانه لیلی را زد، لیلی گفت کیست؟ مجنون گفت «منم»، پس لیلی گفت: حالا که تویی برگرد و برو. مجنون باز در زد لیلی گفت: کیست؟ مجنون گفت: «تویی». لیلی گفت: اکنون داخل شو. و باز نقل است که به مجنون گفتند: حق با علی بود یا معاویه؟ مجنون گفت: حق با لیلی است. ببینید او هیچکس را جز لیلی نمی بیند؛ یعنی خاصیت عشق این است که غیور است، وحده لاشریک له است، جز معشوق احدی را باقی نمی گذارد. فلذا عشق متن حیات انسانی است.
عشق خاستگاه آفرینش
اساسا خداوند عالم را بر اساس عشق آفرید؛ عشق به خودش؛ یعنی چون عاشق خودش بود و از طرفی عاشق دوست دارد هماره معشوق را بنگرد پس شروع به تجلی و نمود خودش داد به گونه ای که هر شیء در این عالم باندازه خودش دارد خدا را نمایش می دهد؛ أللهم انی اسئلک  باسمائک التی ملات ارکان کل شیء. یعنی هر شیء اسم و آدرسی از خداست.
وجه تسمیه امام به «رضا»
اما آن اسم اعظمی که خدا را یکجا نشان می دهد، انسان کامل است «و علّم آدم الاسماء کلها». فلذا انسان کامل معشوق خدا و به تنهایی تامین کننده هدف از آفرینش است که «به علی شناختم من به خدا قسم خدا را». بنابراین عشق متن حیات انسانی است و سزاوارترین معشوق، خانواده مطهر امامت و ولایت است؛ «انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا».

و البته در این میان آن که مرکز ثقل ولایت و اتمام و اکمال ولایت است و ولایتِ اوست که رضای خدا را به دنبال دارد، البته او کسی نیست جز علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثناء؛ چه اینکه هر کس دستش به دامان ولایت علی بن موسی الرضا  رسیده تا آخرین ولیّ را ابن الرضا دانسته و  ائمه را به تمامه قبول نموده و خدا را از خود راضی و لذا خداوند او را مسمّی به رضا کرد.

5491608_971

محبت شاخصه ایرانی
و این افتخار نصیب ما ایرانی ها شد که حرم مطهرش قطب معنوی و ملکوتی میهن اسلامی ما باشد؛ چه اینکه عشق و محبت با ما ایرانی ها همنشین بوده و هست. شاهدش هم اینکه خداوند در معراج با رسولش به زبان عربی سخن گفت اما وقتی به عاطفی ترین جمله رسید که «چه کنم با مشتی خاک» آن را به زبان فارسی خطاب کرد و شاهد دیگر اینکه بر سر در سازمان ملل که باصطلاح برای صلح و آشتی و محبت بین الملل تشکیل گردید بهترین جمله را از ایرانی ها یافتند که

«بنی آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند/ چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار/ تو کز محنت دیگران بی غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی».
ایرانی ها از همان میلاد رسول خدا مورد نظر و محبت اسلام و رسول بودند و گرچه پیامبر در مکه متولد شد اما اتفاقات عجیب در ایران واقع شد؛ ازجمله آتش فرو نشست و چهارده کنگره کاخ سلطنت فرو ریخت تا بشارتی باشد بر جریان محبت و ولایت در ایران اسلامی.
آنگاه که دومین باصطلاح خلیفه آرزو می کرد تا بین اعراب و فارس سدّی می بود از جنس سدّ ذوالقرنین بین بشر و یاجوج و ماجوج! تا نه ما آنها را ببینیم و نه آنها ما را، حضرت امیر فرمود: ایرانی ها ارزش آشنایی با اسلام را دارند.

شاهدش هم اینکه پیامبر اعراب را اصحاب خواند و ایرانی ها را برادران خود و دلتنگی خود را برای آنان ابراز نمود و از میان همه سلمان فارسی را محمدی و از اهل بیت خود معرفی کرد.

پیامبر خبر داد که امروز شما با آنان برای مسلمان شدن می جنگید و فردا آنها با شما خواهند جنگید برای آنچه که شما امروز برایش می جنگیدید.
فلذا ایرانی جماعت باید از گوهر محبت خویش محافظت کند بیشتر از آنچه که از چشمانش مراقبت می کند. چه اینکه محبت کلید گنج انسانیت است؛ بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم.
راهکار پروار نمودن عشق
محبت با کثرت اطلاع از کمال و جمال معشوق، کثرت ارتباط، هزینه کردن برای معشوق و همزیستی مسالمت آمیز با معشوق بر اساس سبک و رویه زندگی اوست.
رضا عالی ترین مقام عشاق
محرم و صفر که به فرموده روح خدا نگاه دار و نگاهبان اسلام است با حسین آغاز و با رضا تمام می شود. کما اینکه خود امام حسین با رضا تمام می کند؛ الهی رضا برضاک؛
یعنی بالاترین مقام همان است که در گودال قتلگاه بر زبان سید و سرور شهیدان جاری شد: الهی رضا برضاک (مقام رضا).
مقامی که اباعبدالله در اوج غربت و در دورترین نقطه از حکومت و قدرت در گودی قتلگاه به دست می آورد همان را امام رضا در کاخ و در یک قدمی قدرت به دست می آورد و این یعنی اینکه فرزندان ابیطالب از کاخ تا کوخ و از قدرت تا شهادت فقط طالب یک چیز هستند و بس و آن رضای خداست.
و شاید اتمام محرم و صفر به رضا علیه السلام اشاره به آن داشته باشد که خدا از عزادارن حسینی راضی است آن چنان که اباعبدالله در پایان کارش راضی است و این «شاید» که گفتم از دل بیمار من بود که بر سیاهی دواتم جاری شد و الا مطلب همان است که گفتم.
امپراطوری دلها
امام رضا علیه السلام به مامون فرمود: «انت حاکم علی الجسوم و انا حاکم علی القلوب» یعنی شما بر جسمهای مردم حکومت می کنید اما ما بر دلهای مردم. و خوش به سعادت آنان که حکومت آن پاکان را بر قلبها و حیات خویش پذیرفته اند و توفیق خدمتگزاری به اهل بیت عصمت و طهارت را دارند.
نمونه هایی از خادمین اهل بیت
دوستی دارم که سالهاست تمام مراسمات مذهبی را در خانه خود پوشش می دهد و هیچ وقت از این کار خسته نمی شود. من اغلب به او فکر می کنم و بر عشق و همتش در خدمت به اهل بیت غبطه می خورم.
دوست دیگری دارم که تقریبا زندگی و همه پس اندازش را برای برپایی مجالس اهل بیت هزینه می کند به او می گویم «هادی این همه پول را از کجا می آوری؟!» و او فقط لبخند می زند.
عراقی ها همینطور هستند، می گفتند ما از فردای اربعین جمع می کنیم برای سال بعد تا پذیرایی کنیم و این علیرغم همه فقری است که دارند.
با خود می گویم اینها از اهل بیت چه دیده اند که اینطور نوکری می کنند.
و پاسخ می شنوم: محبت، آن هم از نوع نقدش. محبت اگر نقد نبود که اینهمه نذری نقد داده نمی شد. چشمانم را می بندم و به محبتهای نقد اهل بیت می اندیشم محبتهایی نقد که حتی ارامنه و نصاری نیز از آن بی بهره نیستند.
نقد چی داری؟!
دوستی دارم که هر وقت ما را می بیند می گوید: «دوستان نقد چی دارید؟!» منظورش این است که از محبت هایی که نقدا از اهل بیت دیده اید نقل کنید. ما هم می گوییم و می گوییم و با شنیدن این محبتهای نقد محبتمان به اهل بیت بیشتر می شود.
نمونه هایی از محبت های نقد اهل ولاء
غذاهای چهارگانه در مقابل کرم خسیس
خواب خوش زیارت بی ضریح امام کاظم ع
مردی که سیاهی می زد در کاخ نیاوران
زیارت بی ضریح حسین و خرمای بهشت
توسل من به امام رضا ع و زنگ زدن از حرم امام رضا ع برای ازدواج
آب جوش روی بچه و یا امام رضا گفتن و دعوای ما با امام (ع) از صبح
گفتم دو تا غذا می خوام با پنجاه تومان پول و ده سال بود که چهل تومان می دادند و غذای اضافه هم نمی دادند

نمونه هایی از محبت های نقد اهل بیت علیهم السلام
الف؛ از صبح با امام رضا علیه السلام سر یک خواسته راز و نیاز می کردم، راستش سر نادانیم یک خورده دلخور بودم. دمغ وارد خانه شدم. بچه ام یکسالش بود، بغلش کردم و دست به کمرش زدم دستم پر شد از کِرِم! گفتم چی شده؟! مادرش گریه کرد و گفت: آب جوش ریخته رو کمرش.
بچه رو بردیم دکتر. دکتر گفت: این بچه هیچیش نیست. حتی پوستش قرمز هم نشده بود! بعد گفت: چی کار کردی خانم؟! خانمم گفت: من فقط گفتم یا امام رضا.
ب؛ تو هیأت به من دو تا غذا داده بودند دوست داشتم غذای دوم رو ببرم برای اهل منزل، آخه اهل منزل یک جورهایی انتظار داشتند.
پیرمرد وارد شد، بچه ها گفتند: حاجی دیر اومدی غذا تمام شد. پیرمرد دمغ شد. غذای دوم رو دادم به پیرمرد. اومدم بیرون آشپز ۴ تا غذا آورد و به من داد. قصه رو براش گفتم، گفت خوب همینه دیگه یکی بدی چهارتا می گیری.
فردای آن شب روز شهادت کریم اهل بیت (ع) بود.

***
نقدها، طراوت بخش ایمانها هستند؛ شما نقد چی دارید؟ خواهش می کنم شما هم محبتهای نقدتان را ذیل این مقاله کامنت کنید.
انتهای پیام/

همچنین بخوانید:

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.