۲۱:۵۰ - یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۲

آنچه از سرزمین وحی باید دانست-2

گام به گام تا روضه رضوان

يكى از بهترين نقاط مسجد، مدفن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) است; پيامبرى كه محبوب خدا و خلق بوده و ميراث گرانبهاى اسلام، حاصل تلاش بيست و سه ساله اوست.

1536567_254  يكى از بهترين نقاط مسجد، مدفن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) است; پيامبرى كه محبوب خدا و خلق بوده و ميراث گرانبهاى اسلام، حاصل تلاش بيست و سه ساله اوست.

به گزارش شاهین نا به نقل از باشگاه خبرنگاران ، مسجد رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در آغاز، عبارت از زمينى بود كه حصارى گِلين در اطراف آن كشيده بودند. برفراز بخشى از آن نيزسقفى از شاخه هاى خرما بود كه مانع تابش آفتاب بر نمازگزاران مى شد. با اين حال، به تناسب مسجد بودن و نيز به تناسب آنكه ساختمانى براى عبادت بود، قسمت هاى مختلفى داشت. يادگارهاى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) درگوشه وكنار آن، در ايجاد آثار خاص مذهبى مؤثر بود; آثارى كه هر يك نشانه اى از معنويت اصيل اين مسجد است. قسمت هايى نيز بعدها ضميمه شد كه در اينجا به توضيح مختصرى درباره هر قسمت مى پردازيم:

روضه شريف

قسمتى از مسجدالنّبى كه در ناحيه جنوبِ شرقى (رو به سوى قبله) مسجد قرار دارد، و حدّ فاصل ميان منبر و قبر پيامبر است، به نام «روضه مطهّره» و «روضه شريفه» شناخته مى شود. اين قسمت فضيلت زيادى دارد; چراكه در حديث رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به عنوان روضه اى بهشتى معرفى شده است:

«مَابَيْنَ بَيْتِيوَمِنْبَرِي رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَمِنْبَرِي عَلَى تُرْعَة مِنْ تُرَعِ الْجَنَّةِ»

اين حديث مورد اتفاق شيعه و سنى است; هرچند در تعريف محدوده روضه، اختلافاتى ميان علما و محققان وجود دارد:

برخى، ديوار شرقى مسجد را كه كنار قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) است، حدّ شرقىِ روضه دانسته اند، اما در حدّ غربى، تنها نقطه منبر را حدّ آن مى دانند و به اين ترتيب، حدود روضه را به يك مثلثى، محدود مى سازند كه يك زاويه آن منبر و دو زاويه ديگر آن ديواره شرقى مسجد است. اين در حالى است كه برخى ديگر، تمامىِ مسجدِ زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) را روضه مى دانند.

نظريه ديگر آن است كه برابرِ ديوار شرقىِ مسجد، در كنار قبر پيامبر، در غرب نيز به همان عرض، از منبر به پايين ـ به سمت شمال ـ محدوده روضه است كه بر آن اساس، روضه شامل يك مستطيل مى شود. اين تعريف، مشهورترين نظريه در ميان اهل سنت است. ستونهاى اين بخش بر اساس همين نظريه، متفاوت از ساير ستونهاست، به طورى كه يك رديف از ستونها از قبر تا منبر كاملا با رنگ ويژه اى رنگ آميزى شده است.

علماى شيعه در باره تعريف روضه بر اين باورند كه، روضه از ديوار محراب در جنوب ـ  كه امروزه با نرده هاى فلزى مشخص است ـ آغاز و در شمال، به چهارمين ستون منتهى مى گردد; يعنى يك ستون علاوه بر آنچه اهل سنت مى گويند و حد دوم آن در شرق داخل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و بيت فاطمه زهرا(عليها السلام) است و در سمت غرب برابر منبر شريف مى باشد.

در محدوده روضه مطهّر، سه مكان مقدس وجود دارد: «مرقد مطهّر» رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، «منبر» و «محراب» كه به ترتيب درباره آنها سخن خواهيم گفت.

حجره و مرقد مطهّر رسول خدا(صلى الله عليه وآله)

يكى از بهترين نقاط مسجد، مدفن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) است; پيامبرى كه محبوب خدا و خلق بوده و ميراث گرانبهاى اسلام، حاصل تلاش بيست و سه ساله اوست.

به هنگام تأسيس مسجد، در كناره شرقىِ آن، حجره هايى براى زندگى پيامبر (صلى الله عليه وآله) و همسرانش ساخته شد كه تا حدود نود سال پس از رحلت آن حضرت نيز سرِ پا بود. ابتدا حجره اى براى سوده، پس از آن عايشه و در امتداد آن، حجره اى براى حضرت فاطمه(عليها السلام) بنا گرديد. مورّخان نوشته اند كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در همان حجره اى كه وفات يافت، مدفون شد. بر اساس آنچه كه اهل سنّت روايت كرده اند، اين حجره، همان حجره عايشه بوده كه حضرت در آن وفات يافت. احتمال ديگر نيز آن است كه رحلت و دفن پيامبر در حجره اى در ميان حجره عايشه و حجره حضرت فاطمه(عليها السلام) بوده كه آن حضرت براى استراحت در آنجا بسر مى برده و اختصاص به هيچ يك از همسرانش نداشته است.

به هر روى، زمانى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) دفن شد و سپس ابوبكر و عمر را در كنار آن حضرت دفن كردند، به تدريج ميان بخش متعلق به عايشه و اين قسمت، پرده (و سپس در روزگار عمر ديوار كوتاهى) كشيده شد. اين وضعيت تا زمان توسعه مسجد در عهد وليد، به همان شكل باقى بود. در آن زمان كه قسمت شرقى مسجد توسعه يافت، مرقد مطهر در حالى كه گرد آن يك پنج ضلعى كشيده شد، داخل در مسجد گرديد. گفته اند انتخاب پنج ضلعى از آن روى بود كه شبيه كعبه به صورت مربع نباشد. به علاوه كسانى كه در پشت آن به سوى قبله نماز مى خوانده اند، چون سمت مثلثى آن برابرشان بود، در واقع، عملا رو به قبر بودن، براى آنان صدق نمى كرد.

گفتنى است نخستين بار يكى از امراى اسماعيلىِ مصر با نام ابن ابى الهيجاء، پرده اى راكه سوره يــس روى آن كتابت شده بود، روى مرقد مطهّر پيامبر(صلى الله عليه وآله) كشيد و از آن زمان به بعد، پرده اى كه روى آن آيات قرآن نوشته شده بود، روى مرقد مطهّر كشيده  مى شد.

در سال 557، در اطراف مرقد مطهّر، در زير زمين، به دليل احتمال نفوذ صليبى ها ـ كه بناى حمله و نفوذ از طريق درياى سرخ را داشتند ـ سُرب ريخته شد تا مانع از دسترسى آنان به قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) شود.(2) پس از آن در سال 668 و 694 توسط برخى از سلاطين مملوكى مقصوره هاى چوبى براى حجره شريفه ساخته شد.

تا اين زمان، زائرانِ قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) در فاصله يك و نيم مترى قبر آن حضرت، در اطراف ديواره پنج ضلعى، كه عمر بن عبدالعزيز در اطراف قبر كشيده بود، مى ايستادند و  زيارت مى خواندند. جمال الدين اصفهانى، در اطراف حجره شريفه ضريح چوبى تا سقف كشيد كه در آتش سوزى سال 654 سوخت. در همين آتش سوزى بود كه سقف حجره شريفه نيز سقوط كرد. مستعصم، آخرين خليفه عباسى گروهى را براى تعمير فرستاد و آنان بى آنكه وارد حجره شريفه شوند، سقف را دوباره زدند.

در سال 668 بَيْبَرْس، ديواره مُشبّكى به صورت ضريح در اطراف اين پنج ضلعى، به صورت مستطيل شكل كشيد و خانه حضرت زهرا(عليها السلام) نيز داخل آن قرار گرفت و  محدوده اى تا محراب تهجّد را داخل اين مقصوره كرد. از اين زمان به بعد، دسترسى مردم به قبر دورتر شد، خانه حضرت زهرا(عليها السلام) از مسجد به داخل اين مقصوره افتاد و ستون مربعة القبر نيز از دسترس مردم خارج شد. علت نامگذارى آن به مربعة القبر، واقع شدن آن در زاويه شمال غربى ضريح قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) است.

محدوده حجره طاهره، كه مرقد منسوب به فاطمه زهرا(عليها السلام) و خانه ايشان در داخل آن قرار دارد، 240 متر (16 متر طول و 15 متر عرض) مساحت دارد كه ضريحى مطلاّ در اطراف آن كشيده شده است.

براى ضريح چهار در ساخته شد; يكى در سمت جنوب، يعنى قبله كه نامش «باب  التوبه» بوده، ديگرى در سمت غرب آن كه «باب الوفود» بوده و در نزديكى اسطوانة السرير قرار داشته، ديگرى «باب فاطمه» در ديواره شرقى حجره قرار داشته و چهارم «باب تهجّد» كه در سمت شمال است.

پس از آن، در روزگار سعودى، هيچ تغييرى جز تعميرات موقت در حجره شريفه انجام نشد و همچنان به همان صورت نخست باقى مانده است.

افزون بر مرقد مطهّر پيامبر(صلى الله عليه وآله) در بخش شمالى آن، محلّى به عنوان قبر فاطمه زهرا(عليها السلام) وجود دارد. اين محل بنا به نقل هايى است كه معتقد است حضرت در خانه خودش مدفون است. رواياتى نيز دفن آن حضرت را در بقيع مى دانند كه اهل سنت بيشتر به پذيرش اين روايات تمايل دارند.

همان گونه كه گذشت، در جمع، چهار درِ بيرونى، براى حجره شريفه تعبيه شده است; نخست درِ جنوبى كه تاريخ سال آن 1026 هجرى است. در شمالى كه باب التهجّد نام دارد و روبروى محراب تهجّد است. در شرقى كه به باب فاطمه(عليها السلام) نامبردار است و روى آن اشعارى نوشته اند. در غربى كه به باب النبى مشهور است.

اكنون كسى كه در حال خروج از مسجدالنبى، از سمت باب البقيع ـ جنوبى ترين درِ ديوار شرقى مسجد ـ است، در سمتِ چپِ خود حجره شريفه را مى بيند. در اين قسمت، سه قوس يا به عبارتى طاق نما هست كه به ترتيب در برابر قبر پيغمبر(صلى الله عليه وآله) ابوبكر و عمر مى باشد. بالاى آن اين آيه شريفه نوشته شده است:

”  إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ ” .(1)

روى يكى از اين ستون ها، دست راست شخصى كه روبروى قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) ايستاده، اين شعر ديده مى شود:

يا خَيْر مَنْ دُفِنَت بالقاعِ أعْظمُه *** فطاب من طيبهنّ القاعُ و الأكَم

نيز روى ستون سمت چپ شخصى كه روبروى قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) ايستاده، اين بيت شعر نوشته شده است:

نَفْسي الفِداء لِقَبْر أَنْتَ ساكِنُهُ *** فِيهِ الْعِفافُ وَ فِيهِ الجُودُ و الكَرَم

منبر

يكى از مكان هاى مقدسِ مسجد، محل منبر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) است. در روايات زيادى نقل شده كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)، در آغاز با تكيه بر درخت خرمايى به ايراد خطبه مى پرداخت تا اينكه يكى از اصحاب پيشنهاد ساختن منبرى را داد تا رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بر روى آن بنشيند و بدينوسيله هم مردم او را ببينند و هم آن حضرت از ايستادن خسته نشود.

در برخى ديگر از نقل ها آمده است كه پيش از آن، سكّويى از گِل ساخته بودند كه آن حضرت بر روى آن مى نشست و تنها در سال هفتم هجرت بود كه منبرى چوبين ساختند.

اين منبرِ سه پله اى تا زمان حكومت معاويه مورد استفاده بود. معاويه براى كسب وجهه و حق جلوه دادن خود، خواست تا منبر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را از مدينه به شام ببرد، اما مردم مدينه دست به اعتراض زدند و از اين كار ممانعت كردند. بعدها نجّارى، شش پلّه بر همان منبر ساخت كه مجموعاً نُه پلّه شد. اين منبر بر اثر گذشت زمان از ميان رفت و قسمتى از آن در قرن ششم به عنوان تبرّك مورد استفاده قرار مى گرفت.

در سال 654 مسجد نبوى آتش گرفت و منبر سوخت. نوشته اند كه سوخته منبر را در محلى كه اكنون منبر فعلى قرار دارد، دفن كردند. در سال 664 منبر جديدى توسط حاكم مملوكى مصر، بَيْبَرس، براى مسجد نبوى فرستاده شد. پس از آن در سال 797 منبرى ديگر و سپس در سال 820 باز هم منبر ديگرى نصب شد كه در آتش سوزى سال 886 از ميان رفت. قايتباى در سال 889 منبرى فرستاد كه آن نيز در سال 998 با منبرى كه سلطان مراد عثمانى فرستاد و تا به امروز باقى مانده، عوض شد. اين منبر يكى از آثار ارزشمند هنرى به شمار مى آيد.

محراب

محراب در محلى ساخته شده كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در آنجا نماز مى گزارد و پيشانى خويش را به عنوان سجده در برابر حق تعالى بر خاك آن مى نهاد. «محراب» به معناى صدر و بالاى مجلس است و از نظر سابقه دينى، مربوط به محراب هايى است كه در كليساها بوده است.

محل نماز رسول خدا(صلى الله عليه وآله) كاملا مشخص است و در اينكه محل آن، همين محراب فعلى است، ترديدى وجود ندارد. البته در زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) و تا چند دهه بعد، چيزى به نام محراب وجود نداشت و مسلمانان تنها با نام آن كه در قرآن آمده و مربوط به حضرت مريم است، آشنا بودند. زمانى كه وليد دستور توسعه مسجد را داد و عمر بن عبدالعزيز آن را اجرا مى كرد، در جايگاه نماز رسول خدا(صلى الله عليه وآله) محرابى ساخته شد. چنين اقدامى به تقليد آنچه كه در كليساهاى نصارا در شام بوده، صورت گرفت. اين محراب در طول زمان، دگرگونى هايى را تحمل كرده و بناى فعلى آن از دوره سلطان اشرف قايتباى كه از سلاطين مملوكى مصر بوده، باقى مانده است. در دوره عثمانى تزييناتى با آيات قرآن در آن صورت گرفت.

افزون بر محراب اصلى، دو محراب ديگر در سمت قبله مسجد وجود دارد; يكى «محراب عثمانى» ـ منسوب به سلاطين عثمانى ـ كه در ديوار جنوبى مسجد است و در حال حاضر امام جماعت در آنجا مى ايستد، دوم «محراب سليمانى» ـ متعلق به سلطان سليمان عثمانى ـ يا محراب حنفى كه در سمت مغرب محراب رسول خدا(صلى الله عليه وآله) قرار دارد. اين محراب پس از سال 860 ق ساخته شد.

به علاوه، در انتهاى ديوار شمالىِ ضريح پيامبر(صلى الله عليه وآله) محراب تهجّد قرار دارد كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در برخى از شب ها نماز شب را در آنجا اقامه مى كردند. روزگارى محرابى هم در پشت «دكّة الآغاوات» ـ كه امروزه به خطا «صُفّه» ناميده مى شود و نام آن سكّوى خواجه هاست ـ وجود داشته است.

ستون هاى مسجد

سقف مسجد بر ستون هايى قرار داشت كه، علاوه بر نگهدارى از سقف، مورد استفاده رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و اصحاب نيز بود. از هر ستونى خاطره ويژه اى باقى مانده كه سبب شده است تا جنبه تبرّك و تقدّس به خود گيرد و با گرفتن نام هاى خاص، در تاريخ جاودان بماند. هربار كه مسجد بازسازى مى شد، محل اين ستون ها تغييرى نمى كرد، جز اينكه ستون هاى قديمى جاى خود را به ستون هاى جديد مى داد. طبعاً با توسعه مسجد، ستون هاى جديدى نيز اضافه مى شد; به طورى كه اكنون نزديك به 2104 ستون در مسجد وجود دارد.

ستون هايى كه در محل قديمى مسجد، در قسمت جنوبى آن قرار داشته، اكنون با رنگ سفيد از بقيه ستونها متمايز مى شود. همان گونه كه اشاره شد، هر يك از اين ستون ها يادگار خاطره ويژه اى است كه درباره برخى از آنها توضيحاتى مى آوريم:

1 ـ استوانه حَرَس

يكى از ستون هاى متبرّك مسجد، ستون حرس يا محرّس است. نام گذارى آن به حرس، از آن روست كه امام على(عليه السلام) در كنار اين ستون مى نشستند و از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نگاهبانى مى كردند. نوشته اند كه پس از نزول آيه ”  وَ اللهُ يَعْصِمُكَ مِنْ النَّاسِ… ” (1) ديگر امام به نگاهبانى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نپرداخت; چراكه خداوند خود حفاظت از جان رسول خدا(صلى الله عليه وآله)را عهده دار شد.

موسى بن سلمه مى گويد: از جعفربن عبدالله بن حسين پرسيدم كه فضيلت استوانه على بن ابى طالب چيست؟ او گفت: «اِنَّ هذا الْمُحرّس كانَ عَلىّ بن أبي طالب يَجْلِسُ في صَفْحَتها الَّتي تَلِي الْقَبْر مِمّا يَلي باب رَسُول الله(صلى الله عليه وآله) يَحْرُسُ النَّبي».(2) اينجا ستون محرس است كه على بن ابى طالب در كنار آن در سمتى كه فعلا به طرف قبر است، مى نشست و از آن حضرت حراست مى كرد.

همچنين نوشته اند كه اين ستون، محل اقامه نماز توسط امام على(عليه السلام) بوده است.

2 ـ استوانه توبه

ستون توبه يادآور خاطره اى است درباره يكى از اصحاب رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به نام بشير بن عبدالمنذر انصارى مشهور به ابولبابه. زمانى كه در سال پنجم هجرت، احزاب مشرك به مدينه يورش آوردند و در شمال مدينه با خندق روبرو شدند، به فكر اتحاد با يهوديان بنى قريظه افتادند كه در قسمت جنوبى مدينه ساكن بودند و مى توانستند با گشودن دروازه هايشان، احزاب را به مدينه راه دهند. يهود بنى قريظه با رسول خدا(صلى الله عليه وآله)پيمان داشتند و به رغم اين پيمان، با مشركان همراهى كردند. پس از خاتمه حمله احزاب، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به سراغ بنى قريظه رفت و آنان را در حصار گرفت.

ابولبابه از طرف رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نزد بنى قريظه رفت تا با آنان سخن بگويد. وى از روى بى توجهى به اشاره، به آنان گفت: چون نقض عهد كرده اند، مرگ در انتظار آنهاست. اين سخن مى توانست بنى قريظه را به دفاعى سخت در برابر مسلمانان وادار كند. ابولبابه كه خود متوجه خطاى خويش شده بود، از قلعه بنى قريظه خارج شد و مستقيم به سوى مسجد رفت و خود را به يكى از ستون ها بست و شروع به گريه و زارى كرد و نماز خواند. در كتابهاى سيره آمده است كه آيه 27 سوره انفال كه خداوند به مسلمانان دستور مى دهد كه خيانت به خدا و رسول نكنند، در باره ابولبابه است. گرچه در اين باره ترديد جدى وجود دارد; زيرا سوره انفال مربوط به سال دوم هجرى و جنگ بدر است. به هر روى، خبر رسيد كه خداوند توبه ابولبابه را پذيرفته است. اين ستون به خاطر همين نقل، به نام «ستون توبه» معروف است.

3 ـ استوانه وفود

يكى از كارهاى جارى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، ملاقات با سران قبايل براى آشنا ساختن آنان با اسلام و يا مذاكرات سياسى بود. آن حضرت محلى را در مسجد به اين امر اختصاص داده بود وهميشه در همان مكان، هيأت ها را به حضور مى پذيرفت. محل اين ملاقات ها در كنار ستونى از ستون هاى مسجد بود كه بعدها به نام «اسطوانة الوفود» معروف شد و اكنون نيز همين نام را دارد. «وفد» به معناى هيأت نمايندگى و «وفود» جمع آن است. اين ستون را «مجلس القلاده» نيز مى ناميدند; چرا كه بزرگان صحابه در كنار آن مى نشستند و به گفتگو مى پرداختند.

4 ـ استوانه سرير

يكى ديگر از ستون هاى مسجد، محلى بود كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) ايام اعتكاف را در آنجا بسر مى برد. اصحاب در آنجا برگ هايى از درخت خرما پهن مى كردند تا رسول خدا(صلى الله عليه وآله)روى آن استراحت كند. اين محل كه در كنار همين اسطوانة السرير قرار داشته، به عنوان جايى كه تختخواب رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بوده، شناخته شده است. «سرير» به معناى تخت است.

5 ـ استوانه قرعه، عايشه، مهاجرين

براى اين ستون، سه نام گفته اند. نام «قرعه» از آن روست كه عايشه نقل كرد كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود، در كنار اين ستون، زمينى است كه اگر مردم اهميت آن را مى شناختند براى نماز خواندن در آنجا ميان خود قرعه مى انداختند. همچنين نام گذارى آن به «عايشه» از آن روست كه وى اين حديث را روايت كرده و فضيلت آن را گوشزد كرد. پس از آن به دليل اجتماع مهاجران در كنار آن، آن را استوانه «مهاجرين» ناميدند.

6 ـ استوانه حنانه

پيشتر گفتيم كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در آغاز و زمانى كه هنوز منبر ساخته نشده بود، بر تنه درخت خرمايى تكيه مى كرد و خطبه مى خواند. نوشته اند، زمانى كه براى آن حضرت منبر ساخته شد و براى ايراد سخن روى منبر قرار گرفت، از اين درخت ناله اى شبيه ناله شتر ماده اى كه از بچّه خود جدا شود، برخاست كه به همين دليل به ستونى كه در محل آن بنا شد، حنانه مى گويند. پيامبر(صلى الله عليه وآله) دستور داد تا آن درخت را در همانجا دفن كردند. محل اين ستون در غرب محراب قرار دارد.

1 ـ مناره رئيسيه 2 ـ باب بقيع 3 ـ باب عاتكه (پيش از تغيير قبله) 4 ـ محراب پيامبر(صلى الله عليه وآله)5 ـ ستون مخلقه 6 ـ محراب عثمانى 7 ـ مكان اوليه باب السلام 8 ـ قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) 9 ـ قبر ابوبكر 10 ـ قبر عمر 11 ـ ستون سرير 12 ـ ستون حَرَس 13 ـ ستون وُفُود 14 ـ ستون توبه 15 ـ ستون قرعه 16 ـ منبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) 17 ـ مكان اوليه باب جبرئيل 18  ـ مكان اوليه باب الرحمه 19 ـ باب جبرئيل پس از توسعه عثمان 20 ـ ستون تهجد 21 ـ در شمالى مسجد 22 ـ مئذنه بلال 23 ـ مناره باب السلام 24 ـ باب السلام فعلى 25 ـ از درهاى دوره سعودى 26 ـ باب الرحمه 27 ـ باب جبرئيل فعلى28 ـ باب النساء 29 ـ مكان اوليه باب النساء 30 ـ مناره باب السلام

7 ـ استوانه مربعة القبر يا مقام جبرئيل

اين محل بدان جهت به عنوان «مقام جبرئيل» شناخته شده كه ملك مقرّب از آنجا بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) وارد مى شد و خدمت آن حضرت مى رسيد. اينجا درِ ورودى خانه حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام) نيز بوده است.

نام ديگر اين محل، «اسطوانة مربعة القبر» است كه اكنون در داخل حجره شريفه واقع است و قرن هاست كه قابل دسترسى نيست. اين نقطه در محل تلاقى ديوار غربى حجره به سمت ديوار شمالى حجره است. هنگامى كه دسترسى بدين محل امكان داشت، به عنوان يكى از نقاط بسيار متبرّك، محل عبادت بوده و كسانى كه در جستجوى اماكن متبركه بودند، سخت به اينجا عشق مىورزيدند. براساس برخى روايات، قبر حضرت فاطمه(عليها السلام) در اين قسمت است.

در فضيلت اين استوانه كه در ضمن، باب خانه حضرت فاطمه(عليها السلام) نيز بوده، آمده است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) چهل روز صبحگاهان در كنار اين در مى رفت و خطاب به اهل خانه كه امام على(عليه السلام)، حضرت فاطمه(عليها السلام) و حَسَنَيْن(عليهما السلام) بوده اند، مى فرمود: «السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهْلَ الْبَيت». واين آيه را مى خواند: ”  اِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً ” .(2) اين روايت در منابع مختلف اهل سنت نقل شده است.

8 ـ اسطوانة التهجد

گذشت كه انتهاى ديوار غربى ضريح رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، در نقطه اى كه به ديوار شمالى مى رسد، باب خانه فاطمه زهرا(عليها السلام) و ستون مربعة القبر يا مقام جبرئيل است. در ادامه ديوار شمالى به سمت شرق، و در انتهاى ديوار شمالى خانه فاطمه زهرا(عليها السلام)، محراب تهجد قرار دارد. كسى كه در اين محراب بايستد، سمت چپ او باب جبرئيل و سمت راست او مقام جبرئيل است.

اين نقطه، در زمان پيامبر، خارج از مسجد بوده و به اين ترتيب روشن مى شود كه حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) كه در اينجا اقامه نماز شب مى كرده و به همين دليل به محراب تهجّد شهرت يافته، خارج از مسجد نماز شب را مى خوانده است. طبعا اين مربوط به برخى از شب ها بوده كه حضرت در دل شب و در تاريكى، در بيرون مسجد نماز شب را اقامه مى كرده است.

بر اساس برخى نقل ها، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) هر شب، وقتى همه مردم به خواب مى رفتند، در پشت خانه على(عليه السلام) حصيرى مى انداخت و نماز شب مى خواند.

سعيد بن عبدالله بن فضيل مى گويد: من در حالى كه در اينجا مشغول اقامه نماز بودم، محمدبن حنفيه را ديدم. از من پرسيد: آيا براى اين نقطه فضيلتى مى شناسى؟ گفتم: خير. فرمود: «فالْزِمْها، فإنّها كانَتْ مُصَلّى رَسُول الله(صلى الله عليه وآله) مِنَ الَّليل»;(2) «در آنجا بنشين، آنجا محلّ نماز شب رسول خدا است.»

مسلمانان در گذر زمان سخت به استوانه اى كه در محل اين محراب بوده و البته نبايد آن را از استوانه هاى خود مسجد به حساب آورد، علاقمند بوده اند و تاكنون نيز براى نماز خواندن در پشت محراب تهجّد، اجتماع مى كنند.

9 ـ استوانه مُخَلَّقه

خَلوق به معناى عطر است و مُخَلّقه به معناى معطّر. پس استوانه مخلّقه ستونى است كه بر آن عود مى نهادند و آن فضاى مسجد را معطّر مى كرد. اين رسم از زمان مهدى عباسى و توسط همسر او خيزران باب شد و از آن پس ادامه يافت و در حال حاضر، نامش روى اين ستون نوشته شده است. گفته اند كه سلمة بن اكوع، صحابى پيامبر(صلى الله عليه وآله) به دليل اعتقادش به تبرّك، هميشه در كنار اين ستون نماز مى گزارد و مى گفت: پيامبر(صلى الله عليه وآله) را در كنار اين ستون، در حال نماز ديده است. مالك بن انس نيز مى گفت: بهترين جاى خواندن نماز نافله اينجاست و البته نماز واجب، بهترين جايش صف اول است.

نوشته اند كه وقتى قبله تغيير كرد، اين ستون تا چندين روز، در مقابل پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)قرار داشت و در واقع، عَلَم قبله به حساب مى آمد. گويا قسمتى از اين ستون كه در نزديكى محراب قرار دارد، در داخل محراب واقع شده است.

در كنار اين ستون، صندوقى نيز قرار داشته كه يك مصحف در آن نگهدارى مى شده است.

حديقة الزهراء

در گذشته، در زاويه شرقى حياتِ اول مسجد، چندين درخت نخل بوده است. ابن جبير در قرن ششم هجرى از پانزده عدد نخل در صحن مسجد ياد كرده است. بعدها يك درخت سدر و نيز درختى به نام حمره در كنار نخل ها كاشته شده است. گويا بعدها به دليل نزديكى آن به محراب تهجّد و خانه حضرت زهرا(عليها السلام) آن را «حديقة الزهراء» مى ناميده اند. تصوير اين درختان در عكس هاى قديمى برجاى مانده است.

نام مبارك دوازده امام، همراه نام عشره مبشّره و اسامى چهار امام مذهب اهل سنت بر اطراف ديوار حيات اول و دوم به خطى زيبا نوشته شده است. در ميان آنها نام امام زمان ـ عجّ ـ به صورت محمدالمهدى آمده و به گونه اى نوشته شده كه از دور «حىّ»; يعنى زنده خوانده مى شود. اين نوشته از زمان عثمانى است كه در سفرنامه هاى دوره قاجارى ياد شده است. در گذشته، در كشور عثمانى و بسيارى از نقاط ديگر دنياى اسلام، اهل سنت، دوازده امام را در كنار خلفاى نخست و ائمه مذاهب چهارگانه دوست مى داشته اند و به همين دليل نامشان را در اين بزرگترين مسجد دنياى اسلام آورده اند.

صُفّه

زمانى كه مسلمانان مكه و نواحى اطراف به دستور رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به مدينه هجرت كردند، آشكار بود كه شهر امكان پذيرايى از تمامى آنان را ندارد. انصار با ايثار و گذشت، گروه بسيارى از آنان را به خانه هاى خود بردند و برخى، دارايى خود را با آنان تقسيم كردند، اما برخى از مهاجران، همچنان بدون سرپناه باقى ماندند. چندى طول كشيد تا مسكن و مأوايى بيابند و كارى را پيشه خود سازند و درآمدى به دست آورند.

طلحه انصارى مى گويد: هر مهاجرى كه وارد مدينه مى شد، اگر رفيقى داشت، بر او وارد مى شد و اگر كسى را نداشت، در صفّه منزل مى گزيد. من خود در صفّه اقامت كردم و  پيامبر(صلى الله عليه وآله) روزانه براى ما قدرى خرما مى فرستاد.

به هر روى، اين دسته از مهاجران فقير در قسمتى از مسجد كه براى آنان درنظر گرفته شده بود، اسكان داده شدند. اين محل، سقفى داشت تا آنان از تابش خورشيد در امان باشند و بتوانند در سايه آن بياسايند. برخى از آنان شام را ميهمان انصار بودند، اما براى خواب به محل صفّه مى آمدند. در بيشتر موارد، مى بايست به اندك خوراكى كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) براى آنان مى فرستاد و بيش از آن در اختيار آن حضرت نبود، قناعت مى كردند. يك بار، يكى از آنان گفت كه از بس خرما به ما داده شد، شكممان آتش گرفت !

تعداد صُفه نشينان درگذر زمان متغيّر بود و كم و زياد مى شد و آنچه به طور پراكنده در كتاب هاى سيره آمده و اسامى آنان را به دست داده، شمارشان را تا هفتاد نفر نشان مى دهد. ابوهريره كه خود پس از سال هفتم به مدينه آمده، مى گويد: من هفتاد تن ايشان را ديدم كه هيچ كدام عبايى نداشتند و بعضى شلوار يا جامه اى حوله مانند كه بر گردن ها گره زده مى شد، به پا كرده بودند و گاهى به نصف ساق ها نيز نمى رسيد و شخص با دست خويش جامه را نگه مى داشت تا عورتش هويدا نشود و گاهى جامه بلند بود و تا استخوان هاى روى پا مى رسيد. برخى شمار آنان را تا هفتصد نفر ياد كرده اند.

برخى از چهره هاى معروف از صفّه نشينان عبارتند از: ابوذر غفارى، سلمان فارسى، عبدالله بن مسعود، مقداد بن اسود، حذيفة بن يمان، صُهَيب رومى و بلال.

اين افراد جز شركت در جماعت، عبادت و نيز حضور در غزوات و سرايا، كارى نداشتند و چون روحيه عابدانه و زاهدانه اى داشتند، در طول تاريخ اسلام سرمشقى براى انسان هاى عارف بودند. بسيارى از اين افراد كه تازه به مدينه آمده بودند، در همان صفّه، به آموزش هاى دينى مى پرداختند، و گفته شده كه عبادة بن صامت، به صُفّه نشينان قرآن مى آموخت. برخى از مفسّران آيه 273 سوره بقره را در باره صفّه نشينان دانسته اند:

”  لِلفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللهِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الاَْرْضِ يَحْسَبُهُمْ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنْ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لاَيَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافاً… ”

«براى بينوايانى كه در راه خدا گرفتار شده ،نمى توانند سفر كنند، ناآگاهان، ايشان را دارا و ثروتمند مى پندارند، از بس كه آنان عفيف و پاك نظرند. شما از صورتشان آنان رامى شناسيد. بااصراروسماجت از مردم چيزى نمى خواهند.»

در روايتى از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است كه به نقل از پدرانش(عليهم السلام) روايت كرده، فرمود:

«رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به اصحاب صفه سر مى زد; چرا كه آنان ميهمانان رسول خدا(صلى الله عليه وآله)بودند و خانواده و مال و دارايى خود را ترك كرده، به مدينه هجرت كرده بودند و رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) آنان را درصفّه اسكان داده بود. آنان چهارصدتن بودند كه رسول خدا هر صبح و شام بر آنان سلام مى كرد و حالشان را مى پرسيد. روزى به آنان سر مى زد، كه ديد يكى از آنان كفش خود را پينه مى زند و دوّمى را ديد كه جامه اش را وصله مى كند وسوّمى را ديد موهاى سرش را مى شويد. پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله) هر روز براى هر يك از ايشان يك مدّ خرما تقسيم مى كرد. مردى از ايشان برخاست و گفت: اى رسول خدا ، اين خرماهايى كه شما به ما مى خورانيد شكم هاى ما را مى سوزاند ! رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: به خدا سوگند اگر مى توانستم، دنيا را در اختيار شما مى گذاشتم; اما شما پس از من مى مانيد و هر صبح و شام غذاهاى رنگارنگ و ظرف هاى فراوان پرطعام خواهيد داشت. برخى از شما صبح سفره اى چهارگوش و پهن بگشايد و شب سفره اى ديگر. شما خانه هاى بزرگ مى سازيد و همانند كعبه آن را بلند و آراسته بالا مى بريد. يكى از اصحاب صفه برخاست و گفت: اى رسول خدا ، من به آن زمان راغب تر و علاقمندترم. آن زمان كى فراخواهد رسيد؟ حضرت فرمود: شما در اين زمان، بهتر از آن زمان هستيد. اگر (اكنون) شكم خود را از حلال پر كرده باشيد، بيم آن هست كه (فردا) از حرام هم پر كنيد.»

زمينى كه به اهل صفه اختصاص داده شده بود، مساحتى 96 مترى و مسقّف بود كه در منتهااليه شرقى مسجد و به عبارتى در انتهاى مسجد، كناره ديواره شمالى آن قرار داشت. بنابراين، جايى كه امروزه به عنوان صفه نشان مى دهند و در اصل «دَكَّة الأغاوات» ـ دكه آغايان يا خواجگان حرم ـ نام دارد، نبايد محل اصلى صفّه باشد، بلكه صفه در غرب آن داخل مسجد زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) قرار داشته است. مكان موجود كه به خطا صفّه ناميده مى شود، در عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) و تا زمان توسعه مسجد توسط وليدبن عبدالملك به سال 88 ـ 91 خارج از مسجد بوده و محل حجرات برخى از زنان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بوده است.

گنبد سبز

در سال 678 توسّط سلطان قلاوون مملوكى، گنبدى روى مرقد مطهّر بنا شد، در حالى كه تا پيش از آن، تنها، ديوار اين قسمت، قدرى از ديوار بخش هاى مسجد بالاتر بود. قبّه ساخته شده توسط قلاوون، در پايين روى ستون هاى مربّعى قرار گرفته; اما بخش فوقانى آن به صورت هشت ضلعى درآمده است.

كارهاى ساختمانىِ چندى در سال 853 و 878 و 881 براى سنگفرش كردن كف حجره، بناى مجدّد آن و نيز تعمير گنبد صورت گرفت كه در آتش سوزى سال 886 آسيب زيادى به مقصوره و گنبد رسيد، اما حجره شريفه; يعنى محدوده مرقد آسيبى نديد. به دنبال آن در سال 887 سلطان قايْتباى گنبد را كه در اثر آتش سوزى در مسجد آسيب ديده بود، از نو بنا كرد. چند سال بعد باز گنبد تجديد شد.

در سال 1233 در روزگار سلطان محمود عثمانى، نيز گنبد بازسازى شد و تا آن زمان رنگ آن كبود بود. در روزگار سلطان عبدالحميد عثمانى گنبد روى مرقد را به رنگ سبز كردند و از اين زمان به بعد، به «قُبّة الخضراء» شهرت يافت. طبق رسم، هر از چند سال، رنگى روى رنگ پيشين مى كشيدند. جالب آن كه در پايين گنبد، سوراخى باز كرده اند كه ميان قبر و آسمان فاصله اى نباشد. داستان اين محفظه از اين قرار است كه وقتى در مدينه باران نيامد، مردم در اين باره از عايشه استمداد كردند. او گفت كه متوجه قبر پيامبر شويد; همسر پيامبر(صلى الله عليه وآله)، به خلاف كسانى كه به تبرّك و توسّل اعتقادى ندارند و براى قبر ارزشى قائل نيستند، مردم را به قبر آن حضرت هدايت كرد. از زمانى كه گنبد روى مرقد كشيده شد، اين محفظه را در ادامه آن سنت باقى گذاشتند تا در وقت كم بارانى، آن را بگشايند و از خداوند طلب باران كنند.

درهاى مسجد

در بناى آغازين و زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله)، سه در براى مسجد ساخته شد. در بخش شرقى، باب جبرئيل بود، كه زمانى «باب آل عثمان» و «باب النبى» نيز ناميده مى شد. محل اصلى اين باب، در ديوار شرقى مسجد، حدود دو متر بالاتر از نقطه تلاقى ضلع غربى حجره شريف با ديوار شمالى بوده است. در واقع، باب جبرئيل فعلى، با دقت در برابر درِ اصلى قرار ندارد و قدرى شمالى تر از محل اصلى آن است.

باب غربىِ مسجد، «باب عاتكه» است كه در حال حاضر به «باب الرحمه» مشهور است. نامگذارى اين در به «باب رحمت» بر پايه حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) است كه شخصى از اين در وارد شد و از خداوند طلب نزول باران كرد و پس از هفت روز، به خواسته همان شخص، كه از همين در آمده بود، تقاضاى قطع باران شد.

در سوّم هم تا پيش از تغيير قبله، در ديواره جنوبى مسجد در ميان محراب حضرت و حجره شريف بود كه بعدها با تغيير قبله، به ديوار شمالى منتقل گرديد.

گفتنى است از زمانى كه حجراتى در كنار ديواره هاى شرقى، غربى و شمالى مسجد، ساخته شد، از هريك از حجرات، درى نيز به مسجد گشوده شد كه صاحب آن خانه، از اين در كوچك، كه آن را «خوخه» نيز مى ناميدند، به مسجد وارد مى گرديد. در سال سوّم هجرت، اندكى پيش از غزوه اُحد، فرمانى از سوى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) ـ و در واقع از سوى خداوند ـ صادر شد كه همه درها بسته شود مگر درِ خانه على(عليه السلام) «سُدُّوا الأبواب إلى المسجد إلاّ باب علي». اين حديث در منابع معتبر اهل سنّت آمده است.

از آنجايى كه كوشش شده است تا مشابه اين فضيلت براى ابوبكر هم درست شود، در سمت غربى مسجد، در نزديكى باب السلام، جايى كه ابوبكر خانه داشته، تابلويى روى ديوار غربى مسجد نصب شده كه محل خوخه او را نشان مى دهد. گفتنى است كه مسجد در آن سمت، چند ده متر توسعه يافته است.

گفتنى است كه باب السلام و باب النساء در ابتداى بخش افزوده مسجد، توسط خليفه دوّم بوده و در اين دوره تأسيس شده است.

در بناى جديد، درهاى تازه اى ساخته شده است كه جمعاً شامل هفت در بزرگ مى باشد. مجموع درها كه با رقم و عدد مشخص شده به 41 عدد رسيده است. باب رقم 1 باب السلام و باب رقم 41 باب البقيع مى باشد.

مناره هاى مسجد

بناى نخستينِ مسجد و توسعه هاى بعدى آن، تا زمان وليد بن عبدالملك، هيچ گونه مناره اى را نشان نمى دهد. در آن زمان مؤذّن تنها بر بام مرتفعى قرار مى گرفت و  نداى اذان سر مى داد. به دستور وليد، چهار مناره بر چهار گوشه مسجدالنبى ساخته شد. اين مناره ها در گذر زمان جاى خود را به مناره هاى بزرگتر و مستحكم ترى داد. مناره هاى جديدى به دست سلطان قايتباى ساخته شد كه در توسعه جديد برخى از آنها از ميان رفت و برخى باقى ماند. بعدها مناره هاى جديدى براى مسجد ساخته شد.

چهار مناره اصلى مسجد عبارتند از: «مناره سليمانيه» و «مناره مجيديه» كه در دو سوى ضلع شمالى قرار گرفته و هر دوى اين مناره ها در دوره سعودى از بين رفته و بجاى آن، مناره هاى جديدى ساخته شده است. سوّمين مناره در ضلع جنوب شرقى، در كنار قبه خضرا است كه به مناره رئيسيه شهرت دارد. اين مناره در سال 886، 888، و 892 سه بار توسط قايبتاى تعمير شده كه تاكنون نيز به همان صورت باقى مانده و ارتفاع آن شصت متر مى باشد.

مناره ديگر در ضلع غربى مسجد است كه به «مناره باب السلام» شهرت دارد; چرا كه در كنار باب السلام است. اين مناره را احمد بن قلاوون، از سلاطين مملوكى مصر، در سال 706 هجرى بنا كرد و تا به امروز به همان صورت مانده است. مناره اى نيز در كنار باب الرحمه از بناهاى قايبتاى مملوكى بوده كه در دوره سعودى از ميان رفته است. در افزوده هاى جديد مسجد، كه در دوره فَهَد انجام شد، شش مناره ديگر نيز به مناره هاى مسجد افزودند. مجموع مناره هاى مسجد در اين زمان، به ده عدد مى رسد.

موقعيت حجرات رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و حجره فاطمه(عليها السلام)

زمانى كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) زمين مسجد را گرفت، زمين هاى اطراف آن به وسيله صاحبانش براى اقامت آن حضرت و ساير مهاجران واگذار گرديد. زمينى كه در سمت شرقى مسجد بود، براى اقامت آن حضرت و همسران و دخترشان حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام) اختصاص داده شد. برخى از مهاجران در قسمت هاى ديگر اطراف مسجد سكونت گزيدند وبدين ترتيب در اطراف مسجد خانه هايى ساخته شد كه اين خانه ها يك حجره داشت. طول و عرض حجره 5 و 4 و از در خانه تا در اتاق نيز 3.5 متر بود.

در بخشى كه اختصاص به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) داشت، در سال پايانى زندگى آن حضرت، نُه خانه وجود داشت كه تنها سقفى روى آنها كشيده شده و ديوارها از شاخه هاى نخل بنا شده و كمترين تزيينى در آنها ديده نمى شد. وقتى امّ سلمه ديوارهاى خانه اش را از خشت بنا كرد، كاملا متفاوت با ديگر حجره هاى همسران بود. در همان زمان، خانه هاى بزرگ سنگى و مزيّن زيادى كه قلعه گونه بود و  اُطُم نام داشت، در مدينه ديده مى شد; قصرهايى مانند قصر كعب بن اشرف كه عمارت سنگى آنها تا اين اواخر برجاى مانده است.

به دليل تغيير قبله در سال دوم هجرت، وضعيت خانه ها به صورت ديگرى درآمد. دليلش اين بود كه پيش از آن قبله به سمت بيت المقدس بود و مسلمانان مدينه به سمت شمال نماز مى خواندند. طبعا در سمت ديوار جنوبى خانه ساخته شده بود. اما وقتى قبله به سمت مكه شد و مسلمانان به سوى جنوب نماز خواندند، اين خانه ها به سمت هاى ديگر منتقل شد. بايد گفت كه مسجد النبى(صلى الله عليه وآله) از آن زمان تا به امروز، در بخش جنوبى، به جز چند متر، توسعه نيافته است.

در سمت شرقى مسجد، كه اكنون محلّ دفن پيامبر(صلى الله عليه وآله) است، در جنوبى ترين نقطه آن و حتى بالاتر از نقطه برابر با محراب، خانه حفصه بوده است. اين نقطه در حال حاضر بايد راهرويى باشد كه منتهى به شرقى ترين در مسجد در برابر مضجع پيامبر(صلى الله عليه وآله)قرار دارد و مردم از آن درِ مسجد خارج مى شوند.

در ادامه حجره حفصه، حجره عايشه قرار داشت كه طبق نظر مشهور، مدفن پيامبر(صلى الله عليه وآله)همانجاست. بعدها ابوبكر و عمر هم در همانجا دفن شدند.

منبع: کتاب آثار اسلامی مکه و مدینه (رسول جعفریان)

همچنین بخوانید:

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.