رجبیدوانی در اصفهان:
پوچ گرایی، سرانجام تفکر و نگاه غربی است
پژوهشگر برجسته تاریخ اسلام گفت: برای شناخت هر جامعهای باید ایده آلهای آن جامعه را در نظر گرفت و ایدهآل و سرانجام غرب، پوچگرایی و بیمعنا شدن زندگی است.
به گزارش پایگاه خبری“شاهین نا”محمد حسین رجبیدوانی در نشست “خودآگاهی تاریخی در برابر غرب” اظهار داشت: آنچه به عنوان غرب شنیدهایم با آنچه در واقع وجود دارد، بسیار متفاوت است. کسی میتواند غرب را به خوبی بشناسد که به صورت فعال در غرب زندگی کرده باشد و با ابعاد گوناگون جوامع غربی آشنایی پیدا کرده باشد.
وی افزود: غرب و شرق در یک تعریف، معنای جغرافیایی آن است ولی در ورای این تعریف یک معنای سیاسی مییابد که مقارن با برچیده شدن نظام سرمایه داری و فئودالی در روسیه و روی کار آمدن سوسیالیستهاست.
این استاد برجسته تاریخ اسلام بیان کرد: پس از مدتی چین هم به روسیه پیوست و دست در دست هم تشکیل پایگاه سوسیالیست جان را دادند که در برابر قطب غرب، قطب شرق خوانده میشد. با این تعریف گاهی شرق و غرب در هم ادغام میشوند مانند موقعیتی که کوبا در قاره آمریکا پیدا کرده و کوبا در حالی از یک نظام سوسیالیستی برخوردار است که در همسایگی نظامهای سرمایهداری واقع گشته است.
وی اظهار داشت: یک معنای دیگر غرب و شرق معنای فرهنگی آنها ست و مشرق زمین که مهد نخستین تمدنهای بشری مانند تمدن سومر، ایران و چین است همواره تمدنهایی مذهبی را در خود پرورانده است.
رجبی با بیان نمونههایی در غالب بودن تفکر دینی در شرق اشاره کرد و افزود: حمورابی پادشاه بزرگ بابل که نخستین فرمان نامه حقوق بشر را صادر کرده است در کتیبه خود مردوخ را مخاطب خود قرار میدهد و او را خدا میخواند تا مردم از دستورات او پیروی کنند. همچنین کتیبههای داریوش، با عبارت «خدای بزرگ است اهورامزدا» شروع میشود که ترجمه آن به عربی عبارت «الله اکبر» است.
وی گفت: همچنین اشکانیان قانون کشور را کتاب مقدس خود قرار دادند و عالیترین شورای کشور در آن زمان شورای موبدان بود و همه اینها حاکی از آن است که در مشرق زمین همواره نگاه دینی حاکم بوده است.
این استاد برجسته تاریخ اسلام تصریح کرد: در غرب چون دستورالعمل های دینی وجود نداشت، فیلسوفان به نوعی رسالت انبیا را بر عهد گرفتند. البته برخی در ایران دچار اشتباه میشوند و تصور میکنند که فلاسفه به دنبال کنجکاویهای بیثمر بودهاند در صورتی که چنین نبوده است.
وی به تاریخ معاصر و پدیده رنسانس در غرب اشاره کرد و افزود: رنسانس در اصطلاح یعنی تجدید حیات و در این دوران بشر جای خدا را میگیرد و نظریه بشرمداری در برابر خدا مداری مطرح میشود. بشر مداری یعنی اینکه برای تشخیص نیک و بد، انسان به جای سخن خدا وجدان خودش را ملاک قرار دهد.
رجبی دوانی بیان کرد: ولی بعد ها بین خودشان هم اختلاف شد که منظورمان از این بشر وجدان جامعه بشری است یا فرد اصالت دارد، در این بین سوسیالیستها جامعه را اصل قرار دادند ولی سرمایهداران فرد را.
وی خاطرنشان کرد: یکی از مفاهیمی که در دوران بعد از رنسانس مطرح میشود، لیبرالیسم است که به اشتباه آزادی معنا میشود، در صورتی که معنای حقیقی آن رهایی انسان از هر قید و بندی است به شرط آنکه در آزادی دیگران خللی ایجاد نکند و تفاوت اصلی فرهنگ غربی با فرهنگ شرقی و دینی نیز همین است که که در فرهنگ غربی انسان در هیچ چارچوبی قرار ندارد.
این استاد برجسته تاریخ اسلام افزود: آزادی در غرب بیشتر به یک رویا شبیه است تا واقعیت زیرا امروز اگر کسی در غرب سئوالی درباره هولوکاست و یا اسرائیل مطرح کند، بر اساس قوانین به سال حبس محکوم میشود.
وی خاطرنشان کرد: برای شناخت هر جامعهای باید ایدهآلهای آن جامعه را در نظر بگیریم و ایدهآل و سرانجام غرب و تفکر غربی، پوچگرایی و بیمعنا شدن زندگی است و هر جا که به سمت غرب گرایش پیدا کند به این پوچی و بی معنایی نیز گرایش پیدا کرده است.
انتهای پیام
منبع:تسنیم