در یادداشتی مطرح شد؛
شش اپیزود از تجربه بیاعتمادی ایرانیها به آمریکا
رضا رحمتی دانشجوی دکتری روابط بینالملل در یادداشتی تحت عنوان “شش اپیزود از تجربه بیاعتمادی ایرانیها به آمریکا” که در پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR منتشر شده است به بدعهدی های آمریکا در قبال ایران پرداخته است.
به گزارش پایگاه خبری شاهین نا؛ رضا رحمتی دانشجوی دکتری روابط بینالملل در یادداشتی که در پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR منتشر شده است به ۶ مورد از بدعهدی های آمریکا در قبال ایران پرداخته است.
متن یادداشت به شرح ذیل است:
اپیزود اول: نحوه ورود آمریکاییها به ایران
۱. انحصارگران آمریکایی در جریان انقلابهای ترکیه و ایران در زمان مشروطه کوشیدند پس پرده شعار «لزوم تحکیم استقلال»، از این انقلابها برای اعمال نفوذ در اقتصاد و سیاست آنان استفاده کنند. در سال ۱۲۸۹ شمسی (۱۹۱۰ میلادی) دستگاه دیپلماسی آمریکا دولت ایران را واداشت تا هیئتی از مستشاران مالی آمریکایی را به ایران دعوت کند. بهدستور تافت، رئیسجمهور آمریکا، مورگان شوستر به ریاست این گروه منصوب شد. او پس از ورود به ایران، خزانهدار کل کشور اعلام شد و حق نظارت بر تمام عملیات مالی و پولی دولت و از آن جمله حق جمعآوری مالیاتها و تفتیش مالی و حسابداری به او واگذار گردید. از آن پس هیچیک از وزارتخانههای ایران بدون امضای خزانهدار کل، حق هیچگونه عملیات مالی نداشت.۱
۲. در همان سال ۱۹۱۱ شوستر برای دریافت یک وام پنج میلیون لیرهای که در آن زمان مبلغ هنگفتی بود، با محافل انگلیسی و آمریکایی به مذاکره پرداخت. برای تضمین پرداخت این وام، اقتصاد کشور میبایست در طول چهل سال کاملاً زیر کنترل بانکداران غرب قرار میگرفت. مجله آمریکایی «ریویو آف ریویوز» که آن زمان بسیار متنفذ بود، ضمن تفسیر فعالیت شوستر نوشت: «اداره امور ایران از نیویورک انجام خواهد شد».
۳. در پاییز همان سال ۱۹۱۱ شوستر با پشتیبانی کامل راسل، سفیر آمریکا، خواستار شد که در ایران نوع جدیدی از نیروهای مسلح به نام ژاندارمری مالی تشکیل شود و زیر فرمان شخص خود او باشد. این نیرو اسماً برای جمعآوری مالیات بود، ولی در واقعیت امر، نقش تکیهگاه نظامی شوستر و آمریکا را در ایران بازی میکرد. شوستر و راسل پس از ایجاد نخستین واحدهای ژاندارم مالی، که شمار آنها به دو هزار نفر میرسید، از دولت ایران خواستند تا این تعداد را به پانزده هزار نفر برساند.۲
اپیزود دوم: سلطنت برای ایران از هر نظام دیگری بهتر است!
۱. در نوامبر ۱۹۲۱ (۱۳۰۰ شمسی) مجلس ایران زیر فشار مورگان شوستر و آرتور میلسپو امتیاز انحصاری اکتشاف و استخراج نفت در استانهای پنجگانه شمال ایران به کمپانی آمریکایی «استاندارد اویل» را تصویب کرد. برای راضی نگه داشتن انگلیسیها، آمریکاییها نیمی از سهام خود را به شرکت نفت ایران و انگلیس واگذار کردند. این عمل چنان موجی از برآشفتگی در کشور به پا کرد که دولت ایران در مارس ۱۹۲۲ مجبور شد امتیاز «استاندارد اویل» را ملغی کند. وزارت خارجه آمریکا تصمیم جدیدی گرفت و آرتور میلسپو را که با کمپانی نفت «سینکر» بستگی نزدیک داشت، بهعنوان مستشار عالی مالی کشور، یعنی بهعنوان مقامی که در ایران سابقه نداشت، منصوب کرد و بهدلیل بدنامی شرکت نفت ایران و انگلیس و استاندارد اویل، اینبار این شرکت امتیاز نفت شمال را دریافت کرد.
در سال ۱۹۱۱ شوستر برای دریافت یک وام پنج میلیون لیرهای که در آن زمان مبلغ هنگفتی بود، با محافل انگلیسی و آمریکایی به مذاکره پرداخت. برای تضمین پرداخت این وام، اقتصاد کشور میبایست در طول چهل سال کاملاً زیر کنترل بانکداران غرب قرار میگرفت. مجله آمریکایی «ریویو آف ریویوز» که آن زمان بسیار متنفذ بود، ضمن تفسیر فعالیت شوستر نوشت: «اداره امور ایران از نیویورک انجام خواهد شد».
۲. میلسپو و دستیارانش همزمان با اقدام فوق امتیاز ساختمان راههای آهن و راههای شوسه سراسر کشور را به کمپانی بزرگ «اولن» آمریکایی واگذار کرد. این امتیازها در سال ۱۹۲۴ به آمریکاییها واگذار شد. کمی بعد اداره مخصوص راهآهن ایران بهریاست کلند آمریکایی تأسیس شد.
۳. میلسپو با تکرار شیوه شوستر در امور سیاسی کشور نیز بیپروا مداخله میکرد. در سال ۱۹۲۴ که مردم از انحطاط سیاسی و اخلاقی سلسله قاجار خشمگین بودند و نهضت جمهوریخواهی اوج میگرفت، میلسپو شدیداً علیه آن به مخالفت برخاست. او در این زمینه نوشت: «استقرار نظام جمهوری عملاً در حکم یک انقلاب جدید خواهد بود… و بینظمی و نابسامانی پدید خواهد آمد. برای مردمی که در امر خودگردانی تجربه ندارند، سلطنت از هر نظام دیگری بهتر است.» در همین سال بهاصرار اکید میلسپو یکی از سربازان ایران بهنام مرتضی بهاتهام حمله به سرگرد ایمبری آمریکایی در حضور تمام اعضای سفارتخانه آمریکا در تهران تیرباران شد.
۴. اقدامات میلسپو، تأثیرات منفی غیرقابل جبرانی بر اقتصاد ایران گذاشت، برای نمونه در طول سالهای ۱۹۳۰ــ۱۹۲۰ سطح کشت توتون ۴۰ درصد و محصول پنبه ۴۳ درصد کاهش یافت و میزان وسیعی از زمینهای کشاورزی قابل کشت بدون زراعت باقی ماند.
۵. میلسپو خود میگفت که او فقط به تحکیم مبانی اقتصاد ایران مشغول است و قصد دخالت در امور داخلی کشور را ندارد. اما وی در کتاب «آمریکاییها در ایران» که در سال ۱۹۴۶ با عنوان «کلینیک انترناسیونالیسم جدید» انتشار یافت، نوشت: «استقلال و حاکمیت ایران در بهترین حالت چیزی جز امید یا وعده نیست… این هدفها تحققپذیر نیست و نمیتواند تحققپذیر باشد… ایران کشوری است که اتفاقاً در امور داخلیاش باید دخالت کرد».
اپیزود سوم: پیشانی آلوده آمریکا و کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
نفوذ گسترده و جدی آمریکا از کودتای ۲۸ مرداد به بعد آغاز شد. ملی شدن صنعت نفت برای آمریکاییها بهقدری مهم بود که دین آچسون، وزیر خارجه این کشور، در کتاب خاطرات خود، دو فصل تمام را به مناسبات ایران و آمریکا در سالهای ۱۹۵۱ و ۱۹۵۲ (۱۳۳۱ــ۱۳۳۰ شمسی) اختصاص داده است. او شرح مبسوطی بیان میدارد درباره اینکه وزارت خارجه و کاخ سفید چه نقشههایی طرح کرده بودند تا از وضع بغرنج آن زمان ایران برای منزوی کردن مصدق استفاده کنند.
۱. سه هفته بعد از نخستوزیری مصدق، آمریکا رسماً نظر منفی خود را درخصوص ملی شدن صنعت نفت اعلام کرد. در ماه می همان سال (اردیبهشت ۱۳۲۹)، ترومن نامهای خطاب به مصدق نوشت که اختلافاتش را با انگلیس رفع کند.
۲. دادگاه لاهه در ۵ ژوئیه ۱۹۵۱ (۱۵ دی ۱۳۲۹) زیر فشار آمریکا قراری صادر کرد که بهموجب آن اجرای قانون ملی کردن صنعت نفت عملاً برای دولت ایران ممنوع اعلام شد. چهار روز بعد ترومن نامه نوشت که دولت ایران رأی دادگاه لاهه را بیچونوچرا بپذیرد. سوای از غیرقانونی بودن رأی دادگاه، آمریکا بهصورت مداخلهجویانه فرستادهای به ایران فرستاد که مورد اعتراض صدها هزار نفری مردم قرار گرفت. دولت زاهدی بیش از صد نفر را کشت و بیش از پانصد نفر را زخمی کرد، در تهران حکومت نظامی اعلام کرد و بیست روزنامه را نیز توقیف کرد.
۳. چون آمریکا عزم ملی کردن را جدی دید، محاصره مالی و اقتصادی ایران را آغاز کرد. شرکتهای آمریکا و انگلیس نفت ایران را نخریدند و کمپانیهای فرانسه، ایتالیا و ژاپن را وادار به نخریدن نفت ایران کردند، در نتیجه در نیمه سال ۱۹۵۱ (۱۳۲۹ شمسی) استخراج نفت ایران بهطور کامل قطع شد. همزمان دولت انگلیس داراییهای ایران را مسدود کرد. با فشار آمریکا به شاه، مصدق مجبور به استعفا شد، بهدنبال آن مردم اعتصاب عمومی کردند. در ۲۱ ژوئیه (اول بهمن) قوام مجبور به استعفا شد و مصدق مجدداً نخستوزیر شد. مشهور شد که در سال ۱۹۵۳ (۱۳۳۲) کرمیت روزولت بههمراه دستهچک ضخیم بدون محدودیتی وارد تهران شده است.
اپیزود چهارم: جزیره ثبات صنعت تسلیحاتی آمریکا
آمریکاییها بسیار تلاش کردند تا شاه را بهعنوان یکی از ستونهای دکترین دوستونی خویش در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا، که بهصورت جعلی به خاورمیانه مشهور است، تبدیل کنند.
۱. رژیم محمدرضا، دهها میلیارد دلار از دلارهای نفتی ایران را بهصورت سفارش و خرید گرانترین سلاحهای غیرقابل استفاده برای ایران، به آمریکا برمیگرداند. مبالغ عظیمی از درآمد نفت نیز برای ساختمان انواع پایگاههای نظامی زمینی و هوایی و دریایی و پرداخت حقوقها و مزایای کلان بیش از صد هزار کارشناس و مستشار نظامی و کشوری خرج میشد، بهبیان دیگر، این هزینهها نیز به گاوصندوقهای آمریکایی سرازیر میشد.
۲. پهلوی دوم بسیار اصرار داشت که عامل اعتلا، عزت و تجلی ایران معرفی شود. ولی درعینحال در عمل پارادوکسگونه رفتار میکرد. پارادوکس عملکرد رژیم پهلوی در بحث از عزتمندی در آنجا ظاهر میشد که شاه در مقابل باجخواهیهای آمریکا تمکین میکرد. شفافترین اقدامی که برای رژیم شاه هزینه سنگینی داشت، «لایحه کاپیتولاسیون» و تصویب آن در مجلس شورای ملی بود که مصونیت قضایی مستشاران و مأموران آمریکایی را در ایران تضمین میکرد؛ امری که حکایتگر وابستگی و سرسپردگی رژیم پهلوی بود.۳
۳. یکی دیگر از این پارادوکسها، که اتفاقاً بزرگترین دستاوردهای آمریکاییها در ایران قبل انقلاب نیز محسوب میشود، انقلاب سفید بود، اما آنچه نصیب ایران شد، چه بود؟ کاهش تولیدات کشاورزی و افزایش واردات مواد غذایی ضروری. ایرانی که خود از تولیدکنندگان و صادرکنندگان محصولات کشاورزی محسوب میشد و در زمینه تولید گندم نیز خودکفا بود، با انجام طرح انقلاب سفید، به واردکننده گندم تبدیل شد؛ بهطوریکه حتی نمیتوانست نیاز چند ماه خودش را تأمین کند.۴
اپیزود پنجم: ملیکردن صنعت هستهای ایران
آنچه تا اینجا گفته شد، تنها گوشهای از بلاهایی است که توسط آمریکا بر سر این کشور و مردمانش آمده است، به این لیست میتوان موارد عدیده دیگری هم اضافه کرد. این دشمنی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بهمراتب بیشتر از قبل شد، از ایجاد لانه جاسوسی و نفوذ در صف انقلابیون و مسئولین بگیرید تا کمک به گروهکهای تروریستی، کمک و پشتیبانی از دیکتاتور عراق برای حمله به ایران، ایجاد انواع و اقسام تحریمهای اقتصادی و مالی، انواع تبلیغات و لجنپراکنی علیه ایران و… .
به سه دهه بعد میآییم؛ از رابطه ایران و آمریکا چیزی جز بدبینی تاریخی در ذهن مردم باقی نمانده است، اما جایگاه ایران کجاست؟ کشوری که هر روز صنایع خود را ملی میکند.
۱. اساسیترین مناقشه جمهوری اسلامی با غرب بر سر مسئله هستهای شکل گرفت که بنا به تعبیر بسیاری از کارشناسان حقوق بینالملل، بهصورت نامشروع و غیرقانونی از شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی هستهای به شورای امنیت ملل متحد ارجاع داده شد، پروندهای که ورودش به شورای امنیت غیرقانونی بود و متعاقباً در یک فرایند غیرقانونی قطعنامههای تحریمی در این شورا در شش نوبت علیه تهران تصویب شد، قطعنامههایی که بهتعبیر پروفسور دانیل جوینر،۵ در اساس «غیرحقوقی» بودند.
۲. بدینترتیب هرچند آژانس بینالمللی انرژی اتمی بارها در گزارشهای خود اذعان داشته که ایران هیچگاه از برنامه صلحآمیز بهسمت اهداف نظامی منحرف نشده است،۶ اما فرایند فشار بینالمللی علیه ایران شروع شد تا ایران در محدودیت قرار گیرد و بهزعم آنها، دست از «برنامه هستهای غیرصلحآمیز خود» بردارد. متعاقباً در سالهای گذشته، ایران ذیل فصل هفت منشور ملل متحد بهعنوان یک کشور برهمزننده آرامش و امنیت بینالمللی تعریف شد و همین موضوع شرایطی را برای تشدید اجماع و مقبول افتادن سیاستهای آمریکا فراهم ساخت، بهدنبال آن، انواع تحریمهای مالی و اقتصادی که بهتعبیر مقامات آمریکایی، تحریمهای فلجکننده بود، علیه ایران وضع شد و ایران بهبهانههای واهی، متحمل میلیاردها دلار ضرر مالی و اقتصادی شد که البته هنوز هم رفع نشده است.
اساسیترین مناقشه جمهوری اسلامی با غرب بر سر مسئله هستهای شکل گرفت که بنا به تعبیر بسیاری از کارشناسان حقوق بینالملل، بهصورت نامشروع و غیرقانونی از شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی هستهای به شورای امنیت ملل متحد ارجاع داده شد، پروندهای که ورودش به شورای امنیت غیرقانونی بود.
۳. مذاکرات دوازدهساله ایران و ۱+۵ به سندی منتهی شد که به «برنامه جامع اقدام مشترک» موسوم است و طی آن طرفین تعهداتی را پذیرفتهاند که طبق گفته آمریکاییها، ایران به تمامی تعهداتش عمل کرده است، اما در مقابل چه اتفاقی افتاده است؟
اپیزود ششم، آخرین درس: آمریکا تغییری نمیکند
در عمل، آمریکاییها حتی به آن چیزی که خود در سند موسوم به برجام امضا کرده بودند هم پایبند نشدند و خلاف آن عمل کردند. در اینجا صرفاً به چند رویداد بهصورت کوتاه اشاره میکنیم تا از اقدامات جدیدی که آمریکاییها بعد از توافق هستهای انجام دادهاند مطلع شویم و معنای عدم اعتماد به آمریکا را، که رهبر انقلاب از آن سخن میگویند، بهتر لمس کنیم.
۱. قانون محدودیت ویزا؛ دسامبر ۲۰۱۵ میلادی (آذرماه ۱۳۹۴) «مجلس نمایندگان آمریکا» طرحی را در قانون بودجه ۲۰۱۶ این کشور قرار داده تصویب کرد که محدودیتهای تازهای را بر شهروندان کشورهایی که بدون ویزا به ایران سفر میکنند اعمال کند، تغییری که بهطور بالقوه میتواند حتی بر شهروندان ایرانی الاصل این کشورها که عمدتاً اروپایی هستند هم تأثیر بگذارد. براساس این طرح شهروندان کشورهای دارای وضعیت لغو ویزا با آمریکا (اعم از ۳۸ کشور اروپایی و سایر کشورهایی که با آمریکا مراودات زیادی دارند) که بعد از یکم مارس ۲۰۱۱ به چهار کشور سوریه، عراق، ایران و سودان سفر کرده باشند نمیتوانند بدون ویزا به آمریکا بروند. روزنامه انگلیسی گاردین در واکنش به این موضوع بهطنز نوشت: «تصویب لایحه لغو روادید و پیشگیری از سفر تروریستها، یک ضربالمثل فارسی را درباره یک حاکم به یادمان میآورد که شنید آهنگری در بلخ مرتکب جنایتی شده است. حاکم که دوست داشت همه بدانند او در اجرای عدالت شتاب دارد، دستور داد مجرم را دستگیر کنند و گردن بزنند، اما از آنجایی که بلخ خیلی دور بود، حاکم دستور داد آهنگر دیگری در همان نزدیکی پیدا کنند، اما در شهرهای نزدیک آهنگر پیدا نشد و فقط توانستند یک مسگر را در شهر شوشتر بیابند. حاکم دستور اعدام مسگر بیچاره را صادر کرد و در نتیجه گناه آهنگر در بلخ بدون مجازات ماند».۷
۲. تحریمهای موشکی علیه ایران؛ پس از آزمایش موفقیتآمیز موشک «عماد» که بهصورت منطقی، حق هر کشوری است که برای تأمین امنیت خود و دفاع از کشور دارای چنین قدرتی باشد، آمریکاییها دست به کار شدند تا مناقشه جدیدی در این خصوص ایجاد کنند.۸ بلافاصله سامانتا پاور اظهار داشت: «در صورتی که این آزمایش تأیید شود و نقض قطعنامه ۲۲۳۱ باشد، آمریکا از این اختیار و امکان بهرهمند است تا موضوع را به شورای امنیت ملل متحد ارجاع داده و ترتیبات بعدی را پیگیری کند».۹
۳. شروط جدید کنگره آمریکا برای رفع تحریم؛ موضوع و موضع ضدایرانی کنگره آمریکا از سال ۲۰۱۵ به سال جدید میلادی هم روانه شد و درست ۴ روز بعد از شروع سال جدید میلادی کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا طرحی را تصویب کرد که طبق آن «لغو تحریمهای اعمال شده علیه برخی اشخاص و نهادهای ایرانی در صورتی اجرا میشود که اثبات شود در برنامه موشکی ایران نقشی نداشتهاند».
۴. پرداخت غرامت ۱۰.۵ میلیارد دلاری؛ در ۲۰ اسفند ۱۳۹۴ «دادگاهی در نیویورک در حکمی غیابی، ایران را به پرداخت بیش از ۱۰.۵ میلیارد دلار غرامت به اعضای خانواده کشتهشدگان در نتیجه عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ و همچنین شرکتهای بیمه پرداختکننده غرامت، بهعلت ضررهای ناشی از این عملیات تروریستی محکوم کرده است».۱۰، این در حالی است که حتی یک سند هم مبنی بر همکاری مستقیم یا غیرمستقیم ایران در این حادثه ارائه نشده است.
۵. محدودیتهای مکرر مالی علیه ایران؛ در یک آوریل ۲۰۱۶ و در حاشیه نشست امنیت هستهای واشنگتن اوباما اظهار داشت: «کشورش در نظر ندارد اجازه دهد از طریق نظام بانکی آمریکا با ایران معاملات دلاری انجام شود و شرکتهای خارجی میتوانند از طریق بانکهای اروپایی با ایران همکاری داشته باشند.»، بههمین دلیل، همچنان تعامل اقتصادی ایران با سایر کشورها با مشکلات عدیدهای مواجه است.
۶. راهزنی در روز روشن؛ در آخرین مورد نیز دیوان عالی آمریکا روز چهارشنبه (اول اردیبهشت ۱۳۹۵) در حکمی جنجالی و یکطرفه اعلام کرد که حدود ۲ میلیارد دلار از داراییها و اموال بلوکهشده ایران باید به خانواده آمریکاییهای کشتهشده در بمبگذاری ۱۹۸۳ پایگاه تفنگداران آمریکایی در بیروت و دیگر حملاتی که گفته میشود ایران در آنها دست داشته، پرداخت شود. آمریکاییها با این اقدام این پیام را صادر کردند که بههیچوجه گزینه فشار اقتصادی را از روی میز برنداشتهاند و اگرچه در ظاهر متعهد به حذف تحریمها شدهاند، اما فشار اقتصادی به ایران را از راههای دیگر دنبال میکنند.
نتیجه
بیش از ۱۰۰ سال پیش بود که آمریکاییها خود را وارد فضای سیاسی ایران کردند. آمریکاییها تا پیش از انقلاب تعیینکننده معادلات سیاسی در ایران بودند اما بعد از انقلاب اسلامی، ید طولای آنها در ایران قطع شد. در طول این ۱۰۰ سال، همواره آن که ضرر کرده است، ایران بوده و آن که جز غارت و چاپیدن کار دیگری نکرده، آمریکا بوده است. گرچه رئیسجمهور آمریکا پیام نوروزی میفرستد و در آن اظهار امیدواری میکند که راههای نوینی برای رابطه دو کشور به وجود آید، اما آنچه هیچ تغییری نکرده است، ماهیت وجودی رابطه آمریکا با سایر کشورهاست، ماهیتی که برخاسته از خوی استکباری و سلطهطلبی آنها است.
پینوشتها:
۱. شوستر، مورگان (۱۳۶۲) اختناق ایران، ترجمه ابوالحسن موسوی شوشتری جزائری، تهران: صفیعلیشاه.
۲. بونداروفسکی، گریگوری لوویچ (۱۳۵۸) تاریخ توسعهطلبی آمریکا در ایران، تهران: آلفا، ص۱-۶۰.
۳. عیوضی، محمدرحیم (۱۳۹۱) درآمدی تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران، تهران: دفتر نشر معارف انقلاب اسلامی، ص۷۷.
۴. http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=32080
۵. Daniel H. Joyner, University of Alabama, USA web: http://armscontrollaw.com/
۶. (Anonymous) (2012) “Iran and the bomb: The legal standards of the IAEA” Available in: “http://thebulletin.org/iran-and-bomb-legal-standards-iaea-0”
۷.http://www.theguardian.com/world/iran-blog/2015/dec/10/iranian-americans-scapegoats-for-terrorist-acts-by-us-congress-hr158
۸. (۱۶ Oct 2015) “US envoy says recent Iran missile test violated UN sanctions” Available in:
http://bigstory.ap.org/article/f26217dd0c1d45ce90f7a196764f06a1/us-envoy-says-recent-iran-missile-test-violated-un
۹.(۱۶ Oct 2015) “US envoy says recent Iran missile test violated UN sanctions” Available in:
http://bigstory.ap.org/article/f26217dd0c1d45ce90f7a196764f06a1/us-envoy-says-recent-iran-missile-test-violated-un
۱۰. http://www.yjc.ir/fa/news/5532999/
انتهای پیام/KHAMENEI.IR