نگاهی به قانون نانوشته در مناسبات اجتماعی جامعه امروزی؛
آیا مرا می شناسید ؟!
تلخ و آزاردهنده است وقتی می شنوی دوستی برای دریافت خدمات پزشکی علاوه بر تقبل هزینه های سنگین و رنج بیماری بدنبال آشنایی می گردد که در بیمارستان و کادر درمانی آشنایی داشته باشد که او را بشناسند.
به گزارش پایگاه خبری شاهین نا؛بهمن اورانی در چشمه نوشت/ حتما خاطر تو هم آزرده می شود وقتی می بینی برای برخورداری از حقوق و خدمات اجتماعی حتما باید آشنایی داشته باشی تا ارائه دهنده آن خدمات به هر طریق تو را بشناسد!
می گویند این عادت ما مردم است که برای هر کاری هرچند ناچیز بدنبال آشنا می گردیم …
اما به تجربه ثابت شده با آشنا می شود برغم ظرفیت تکمیلی هواپیما، اتوبوس، کنسرت موسیقی و…جایی برای تو و اطرافیانت پیدا شود!
تلخ و آزاردهنده است وقتی می شنوی دوستی برای دریافت خدمات پزشکی علاوه بر تقبل هزینه های سنگین و رنج بیماری بدنبال آشنایی می گردد که در بیمارستان و کادر درمانی آشنایی داشته باشد که او را بشناسند…
سخت است وقتی برای دریافت حقوق مسلم خود به مراجع قضایی مراجعه می کنی باز دلت شور می زند که من را نمی شناسند، پس آیا حق را به من می دهند؟!
شاید ریشه این واقعه ناگوار که حتما باید مرا بشناسند تا خدمات اجتماعی ام را دریافت کنم در کمبود و فقر خدمات عمومی به نسبت جمعیت ما از سالها قبل برمی گردد اما هر چه هست بی تردید کرامت انسانی ما و عزت نفس بسیاری از مردم را هدف قرار داده است.
دائما می شنویم و می بینیم که در دیگر کشورهای پیشرفته این خدمت رسانان هستند که در برابر مردم فروتنی و تواضع نشان می دهند، آنقدر می شنویم که برایمان عقده شده و گاهی احساس حقارت می کنیم…
دوستی دارم که می گوید اگر بمیرم اما برای دریافت حقوق اجتماعی ام التماس نمی کنم و هم او می گوید: مطمئن نیستم تا کی دوام می آورم ….
واقعیت آنست در جامعه ای مردم بدنبال آشنا میگردند که علاوه بر قانون، مناسبات نانوشته ی دیگری وجود دارد که بیش از مقررات و قوانین مصوب مورد باور عموم واقع شده است.