۱۴:۰۲ - پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴

اندر احوالات تکذیب های سریالی ادعاهای آقای آشنا !/ طنز

سریال ادعاهای آشنا و تکذیب دولتی ها اولین بار نیست که از صدای دولت پخش می شود ولی مدل این دفعه ای کمی با قبلی ها فرق دارد و بیشتر شبیه یک مدل دعوای عروس و مادر شوهری است!

به گزارش پایگاه خبری شاهین نا؛

حدود دو هفته پیش حسین آشنا، مشاور فرهنگی آقای رئیس جمهور در مصاحبه ای اعلام کرد به زودی تغییرات گسترده ای در سطح وزرا و استانداران صورت می گیرد.

بعد از اعلام این خبر بود که ما رسانه ای ها که چند وقتی بود دنبال یک خوراک چرب و نرم می گشتیم شروع به گمانه زنی کردیم و هر کدام به فراخور سلیقه خودمان یکی از وزرای عزیز را نامزد این تغییرات کردیم.

این وسط سخنگوی اول دولت اعلام کرد که چنین کاری کاملا طبیعی است و بالاخره دولت هم نیاز دارد خودش را یک روتوشی بکند، اما بعد از چند روز و در یک چرخش نسبتا سیصد و شصت درجه ای همین آقای سخنگو اعلام کرد که تغییر وزرا و استانداران به هیچ وجه در دستور کار دولت نیست!

نهاوندیان، رئیس دفتر رئیس جمهور هم گفت: تغییری در کابینه دولت وجود ندارد و تنها به بررسی عملکرد وزرا پرداخته می‌شود.

سریال ادعاهای آشنا و تکذیب دولتی ها اولین بار نیست که از صدای دولت پخش می شود ولی مدل این دفعه ای کمی با قبلی ها فرق دارد و بیشتر شبیه یک مدل دعوای عروس و مادر شوهری است!

hesamo-din-ashna

آورده اند که یک روز عروس و مادر شوهری درحال دعوا بودند که یک هو مادر شوهر برای اینکه داغ دل عروس را تازه کند می گوید: اصلا پسر من از اول دختر همسایه را دوست داشت و یک دل نه صد دل عاشقش بود ولی تو را که دید دلش به حالت سوخت و با تو ازدواج کرد؛ عروس هم با شنیدن لاف مادر شوهر بسیار برآشفت و شوهر را احضار کرد و با یک ضربه از وسط به دو نیمش کرد!

این میان دختر همسایه که آفتاب عمرش از چهل و اندی سال عبور کرده بود به صورت کاملا غیر اتفاقی و با استفاده از تکنولوژی کانال کولر لاف مادر پسر همسایه را شنید و پس از یک دو دو تا چهارتای زنانه و حساب روزهایی که چشمش به در برای دیدن روی ماه یک خواستگار خشکیده و اگر با پسر همسایه ازدواج می کرده حالا وقت دامادی پسرش بوده و بچه هایشان از در و دیوار خانه بالا می رفته اند و به جای کلاس آموزش زبان سانسکریت حالا باید آبگوشتش را بار می گذاشته به این نتیجه رسید که عجب کلاه گشادی سرش رفته و دادش از همان کانال کولر درآمد که: ای داد … ای فغان … شوهرم را کشتی!

مَثل آقای آشنا هم مَثل همان «مادر شوهر» شده، احتمالا جناب مشاور فرهنگی جایی چیزی شنیده اند که از کوچکی دل(!) توان خیساندن نخود مورد نظر در محوطه دهان مبارک را نداشته اند و لذا یا نخودها را خیس نخورده بالا آورده اند یا بد جا بالا آورده اند!

ضمنا در داستان فوق مادر شوهر که حالا دیگر پسری نداشت ولی دو عروس یقه اش را چسبده بودند در یک حرکت خودجوش در افق محو شد.

منبع:صاحب نیوز

همچنین بخوانید:

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.