زندگینامه ی شهید اسکندر قلی زاده
سردار شهید اسکندر قلی زاده پس از یک هفته پیکر پاکش به زادگاهش بازگشت. این اولین هدیه مردم شهر وزوان به انقلاب، امام و سرزمینشان بودکه در میان حضور پرشکوه مردم منطقه تشییع و درگلزارشهدای شماره۱ این شهر به خاک سپرده شد.
به گزارش پایگاه خبری شهرستان شاهین شهر و میمه “شاهین نا“،با ستارگان فروزان آسمان شهرستان امروز با شهید اسکند قلی زاده از شهدای وزوان همراه می شویم.
شهید اسکندر قلی زاده متولد شهروزوان در خانواده ی مقیّد و دین دار بود. پدرش بنّا بود و اسکندر از همان کودکی به پدر در حد توان کمک می کرد. قدرت جسمانی خوبی داشت علاقه ی زیادی هم به ورزش به خصوص ورزش های رزمی داشت.
چهار سالی داشت که پدرش تصمیم گرفت آن ها را به اصفهان ببرد و درآنجا ساکن شوند؛ آن ها در منطقه ی دروازه تهران اصفهان ساکن شدند. اسکندر نیز همان جا به مدرسه رفت. دوران ابتدایی وراهنمایی را در اصفهان با موفقیت سپری کرد، قریب به ۱۲سال در اصفهان اقامت داشتند پس از این سال ها دوری از زادگاهش مجدداً به وزوان بازگشتند .
سال ۱۳۵۳ بود که در دبیرستان شهر میمه ثبت نام نمود و درآنجا مدرک دیپلم خویش را در رشته ی طبیعی گرفت. بسیار فعال و با هوش بود. با شروع انقلاب و اوج گیری راهپیمایی ها و مخالفت ها علیه رژیم منفور پهلوی ازآن جا که اسکندر هم اطلاعات دینی و سیاسی خوبی داشت و توانسته بود راهش را برگزیند و هم فردی زیرک و با هوش بود همراه با دوستان خویش گروهی را برای روشنگری و آگاه نمودن مردم تشکیل داد.
وی علاقه زیادی به مطالعه کتب شهید دکتر علی شریعتی داشت. در اصفهان نیز رسالت دینی و سیاسی خویش را پیگیری می کرد. درآن جا یک بار بر اثر مخالفت با رژیم حاکم و پخش اعلامیه های حضرت امام(ره)، شب نامه های ایشان وکتاب های دکتر علی شریعتی مورد تعقیب ساواک قرارگرفت.
با ادامه ی تعقیب وگریز افراد ساواک دستگیرشد ولی ازآن جا که بسیار چابک و زرنگ بود هنگام انتقال به زندان در راه با غافل گیر نمودن اعضای ساواک از خودروی آن ها خود را به بیرون پرت نمود و پای به فرار گذاشت. افراد ساواک ازحیرت مات و مبهوت شدند و این اعمال نیروهای خمینی را حاصل ایمان به خدا و نفوذ محبت حضرت روح الله به دل ها و فتح قله ی قلب هایشان می دانستند.
اسکندر علی رغم میل باطنی اش به سربازی در زمان طاغوت به اصرار اطرافیان به سربازی رفت، آموزشی اش را در تهران سپری کرد و پس ازآن به پل دختر کرمانشاه فرستاده شد. همان جا نیز در بین سربازان به طور مخفیانه و زیرکانه به آگاه سازی آنان و ابلاغ هدف الهی و دینی حضرت امام می پرداخت.
در روزها ی پایانی و شمارش معکوس پیروزی انقلاب به دستور حضرت امام مبنی بر خالی نمودن پادگان ها اسکندر اولین فردی بود که از پادگان گریخت، پس از تثبیت دولت جمهوری اسلامی ایران این بار با افتخار به خدمت زیر پرچم سه رنگ و مزیّن به نام الله رفت و پس از چند ماهی هم خدمتش به اتمام رسید.
با تشکیل کمیته اسکندر با علاقه ای که به اهداف این نهاد داشت به عضویت در آن درآمد و با مسئولیت حجه السلام خلخالی و دستور ایشان به دستگیری منافقان،آشوبگران و قاچاقچیان می پرداخت.
کمیته به وجود شخصی چون اسکندر افتخار می کرد چرا که او با ایمانی که ازدلش چون کوه ساخته بود در برابر مرگ ترسی نداشت و مرگ را در این راه شهادت در دین خدا می دانست به همین سبب در اغلب عملیات های شهادت طلبانه شرکت داشت.
با آغاز جنگ در ۳۱ شهریور ماه سال ۱۳۵۹حسب وظیفه ای که بر دوش احساس می کرد داوطلبانه از طریق همین کمیته به آبادان فرستاده شد چراکه در این بحبوحه که دنیا با همه ی قوا به ما حمله کرده بود افراد آشوبگر و قاچاقچیان نیز از فرصت سوء استفاده نموده و جو را متشنّج کرده بودند. لذا اسکندر لباس رزم برتن نمود و پیشانی بند مسافرکربلا بر پیشانی بست تا عاشقانه درکربلایی دیگر حماسه حسینی بر پا کند و همچون یاران سیدالشهدا تا جان در پیکر دارد مقابل کفار زمان بایستد.
دشمن تا پل بهمن شیر پیش آمده بود اسکندر در پشت سنگر مشغول تیراندازی با تیر بار بود که ناگهان هدف تیرمستقیم اسلحه ی ژ۳ به پهلوفرارگرفت و چون مادرش حضرت زهرا(س) غریبانه سر به سجده گذاشت و بر فرشته ی مرگ تبسم نمود و سوار بر سمند شهادت بهشت را در آغوش گرفت.
سردار شهید اسکندر قلی زاده پس از یک هفته پیکر پاکش به زادگاهش بازگشت. این اولین هدیه مردم شهر وزوان به انقلاب، امام و سرزمینشان بودکه در میان حضور پرشکوه مردم منطقه تشییع ودرگلزارشهدای شماره۱ این شهر به خاک سپرده شد.
از خصوصیات بارز سردار شهید می توان غیرت و تعصّب ایشان نسبت به مقدسات، ناموس و مملکت خویش را نام برد. همچنین ایشان بسیارآرام، با وقار وکم حرف بودند به گونه ای که ازشغلش وبعدها از اتفاقات جبهه ومسئولیتش هرگز با شخصی حتی نزدیک ترین اشخاص به خود سخن نمی گفت. به همین علت اطلاعات جامعی از این دوران وی در اختیارنمی باشد.
ایشان به نماز علی الخصوص نماز جماعت اهمیّت ویژه ای می داد و با تشکیل بسیج خود به عضویت آن درآمد و دوستانش را به عضویت و فعالیت در این سازمان تشویق و ترغیب نمود.
روحش شاد وراهش پر رهرو باد
منبع : کتاب افلاکیان، تالیف مهدی روستا