مهدی مطهرنیا
نرمش قهرمانانه نیازمند رفتار پهلوانانه و کنش هوشیارانه
رهبر انقلاب می فرمانید وظیفه سپاه دفاع از انقلاب و نظام است اما نباید چالش نظام را به مسائل سیاسی و خطی و باندی تقلیل داد
این روزها سخن از دیدار احتمالی روحانی و اوباما در فضای رو به جلو ناشی از فضای قدرت یابی آیین اعتدال؛ با دکترین تدبیر و امید و سیاست تعامل سازنده با همراهی سخنان رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران؛ روبروشد. ایشان با مهر تایید نهادن بر استراتژی نرمش قهرمانانه؛ این فضا را از قدرت بیشتری برخوردار و در آستانه ی سفر رییس جمهوری فضای سیاسی و اتمسفر گفتمانی را در چارچوب سویه گیری های دولت تدبیر و امید رهبری نمودند. این رهبری و درایت برای به ثمر نشستن این گفتمان؛ یک بار در زمان قبل از انتخابات اثر ماندگار خود را به جای گذاشت. همان زمان که رای مردم را حق الناس خواندند و به صراحت بیان فرمودند که رای ایشان را هیج کس حتا فرزندان ایشان هم نمی دانند؛ همان زمان بود که رادیکالیست های جناحی در دو سوی طیف های سیاسی موجود در ایران؛ خود به خود از سوء استفاده از ابزار تاثیرگذاری های احساسی و عاطفی به نام ارزش های دینی و گفتمان انقلابی خالی شدند. به این ترتیب رادیکالیسم نقابدار مجبور شد سکوت اختیار کند. چرا که نقاب از دستش گرفته شد.
این بار در آستانه ی تصمیم گیری بزرگ تاریخی؛ و سفر روحانی به نیویورک؛ در باب باز گشودن باب تعامل سازنده با جامعه جهانی، و در جمع بزرگ فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ ایشان بار دیگر، با دقت تمام و نکته سنجی فراوان به طرح نرمش فهرمانانه و اشاره به عنوان کتاب ترجمه شده ای در چهل و چهار سالِ پیش داشتند.( نرمش قهرمانانه، یادآور کتابی است که خود آیت الله خامنه ای در 30 سالگی “سال 1348 خورشیدی” ترجمه کرده اند.”صلح الحسن نوشته شیخ راضی آل یاسین”. مترجم عنوان صلح امام حسن؛ پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ” را برای آن در نظر گرفت.).
این سویه گیری معنادار در کنار تاکید روشن و بسیار واضحِ مقام معظم رهبری به نکاتی چون:
“لزومی ندارد سپاه در عرصه سیاسی پاسداری کند و البته باید عرصه سیاسی را بشناسد”.
و این که رهبر انقلاب سپس می فرمانید وظیفه سپاه دفاع از انقلاب و نظام است اما نباید چالش نظام را به مسائل سیاسی و خطی و باندی تقلیل داد؛ فرمودند:
” باید بداند که از چه میخواهد دفاع کند. اینکه ما بیاییم چالش انقلاب را فرو بکاهیم به چالشهاى سیاسى و خطّى و جناحى و مقابلهى زید و عمر و با یکدیگر، این سهلنگرى است، مسامحه است، سهلانگارى است؛ چالش انقلاب اینها نیست. اینکه یک خطّ سیاسى، یک جریان سیاسى با یک جریان سیاسى دیگر دعوا دارند، یا زیدى با عمرواى اختلاف دارد، اینها چالش انقلاب نیست”
این ها نه ارائه رهنمود به یک نهاد خاص بلکه به واقع پیامی شفاف برای کنش سیاسی به تمام کسانی بود که در سطح پاسداری از انقلاب اسلامی؛ خواهان حفظ اصول و ارزش های دینی بودند. چندین سیگنال دیگر؛ چون تاکید بر نگاه به واقعیت ها در کنار آرمان ها، اهمیت نتیجه در امور، واگذاری پرونده هسته ای به وزارت امورخارجه، مصاحبه ی روحانی با شبکه آمریکایی و بیان این نکته که در پرونده هسته ای اختیار تام دارد؛ نامه نگاری اوباما با وی پس از نگارش چند نامه به رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران در دوران رییس جمهور سابق!!! و بیان بسیاری ازحقایق موجود در سوء مدیریت ها، اختلاس ها، حذف رقیبان و ره بستن به منتقدان دلسوز؛ به همراه آزادی عده ای از زندانیان دربند؛ به اذن و عفو رهبری؛ همگی سیگنال های معناداری است که نمی توان آن ها را نادیده گرفت و از کنار آن ها به آسانی رد شد؛ و بار دیگر به نام انقلاب و دفاع از ارزش های انقلابی؛ رادیکالیسم نقابدار را فعال کرد و با جلوتر حرکت کردن از رهبری و ولایت امر؛ مدیریت دستیابی به تفاهم و حل اختلاف های موجود را به سازش؛ احاله داد؛ و منطق بازی سیاسی را به ویروس تحجر و تندروی های ناشی از فقدان درک درست از واقعیت ها، به درد های پر هزینه دچار کرد.
این وضوح به حدی است که سردبیر مهم ترین روزنامه ی راست گرای پایتخت و یکی از مشهورترین منادیان فهم و ادراک عمیق حق و حقیقت اسلام و انقلاب اسلامی هم، این روزها با این موضوع؛ بسی محافظه کارانه برخورد می کند. دیدار یا عدم دیدار؛ روحانی با اوباما مهم نیست که در جای خود بسیار مهم است؛ اما، از همه ی این ها مهم تر آزمایش مدعیان ولایت مداری در عرصه ی عمل به فرامین رهبری نظامی است که خود را برای محافظت از قداستش جان بر کف می دانند.
هیچ منطق اسلامی، انقلابی، و ملی ای نیست که در وضعیت سلامت و به دور از امراض ناشی از خواسته های شیطانی خواهانِ تسلط یک کشور بیگانه بر کشور؛ و ملت خود باشد. اما، باید بپذیریم در دنیای امروز و در فردای امروز بیش از حالِ زمان؛ مرزها کم رنگ خواهد شد و ارتباط با تمامی اجزاء جامعه جهانی گریز ناپذیر خواهد بود. جامعه ی آینده جهانی در آینده ی دنیا؛ ملت کشورهای مجازی ای را خواهد داشت که در پرتو معنا بخشی؛ ساختارشکنی، و هویت پروری رسانه های آینده؛ رسمیت پیدا خواهند کرد. جنگ های آینده جنگ های دانش بنیاد و بدون سرنشین خواهد بود؛ و مرزهای ملی بسیار کم رنگ تر از امروز خواهد شد.
ما اگر نتوانیم در دنیای پیجیده امروز با تعامل سازنده به سمت و سوی ایجاد قدرت هوشیارانه برای برخورد با دنیای فراپیچیده ی آینده برویم؛ چگونه خواهیم توانست مدعی بهروزی و سعادت سازی برای تابعین جامعه ملی خود باشیم و آن ها را در گردونه ی حاکمیتی نه حکومتی؛ خویش نگاه داریم.
چرا باید در همین گذشته ی نه چندان دور با کشوری با سابقه ی بسی طولانی تر استعماری؛ یعنی انگلیس ارتباط تعریف شده داشته باشیم؛ با روسیه ای که در تاریخ نه تنها بر علیه دولت مستقر در ایران به نوعی کودتا کرده است؛ بل، به اشغال خاک ما پرداخته است؛ یا کمی دورتر مجلس ما را به توپ بسته است و در جنگ با ما بر آمده است؛ همکاری کنیم. خواهان بازگشایی سفارت تعطیل شده انگلستان باشیم؛ نخست وزیر عراق را با وجود ارتباط با ایالات متحده؛ امریکا؛ مردمی؛ انقلابی، و در محور مقاومت بخوانیم ولی هر گونه گام موثر برای مدیریت اختلافات و کاهش هزینه های ملی و منفعتی ایران عزیز و مردم انقلابی توسط نزدیکترین یاران امام و انقلاب را در مسیر مدیریت مدبرانه ی مساله ی آمریکا؛ سازشکاری وادادگی و .. بنامیم.
خدای پدرو مادر آن فرد یا افرادی را که خواهان اندک برتری بیگانه بر سرزمین پاکمان و خیانت به خون تمام شهدای این مرزو بوم باشد؛ نیامرزد؛ اما؛ بپذیریم که در دنیای امروز نمی توان مانند گذشته حرف زد؛ رفتار نمود، و اقدام کرد.
همین چند وقت پیش بود که بعضی بیان داشتند با تحریم نفتی ایران نفت قیمتی بالغ بر 250 دلار پیدا می کند. اگر تحریم نفتی عملیاتی شود؛ تنگه ی هرمز را می بندیم، ناوی که رفته است دیگر برنگردد؛ و… این در حالی است که نه تنها تحریم نفتی انجام شد که ناوهای بسیاری آمدند؛ بلکه بانک مرکزی ما هم تحریم شد. و…
این در حالی است که دورتر از این، ماها – بعضی از فرزندان دانشگاهی همین مرزو بوم – درگوشی و بعد از آن نیمه آشکار و در محافل کارشناسی و .. گفتیم تحریم ها تاثیر دارد. گسترش اختلافات درونی و فرسایش های بیرونی موجب گزندپذیری و اثرگذاری تهدید ها و تحریم ها می شود. انتقال سطح تنش سیاسی میان هواداران جناح ها و احزاب به روسای این جناح ها و گروه های سیاسی و انتقال آن به سطح رهبران انقلابی و رودرو قرادادن بزرگانِ به جای مانده از عصر انقلاب با یکدیگر؛ اوردن بحران های سیاسی از سطح سوم به دوم، وسپس از سطح دوم، به سطح نخست نظام است؛ به گونه ای که آنانی که باید به اسب سرکش بحران ها مهمیز زنند خود دچار بحران می شوند؛ و در موقعیت مقتضی دیگر نمی توانند به مردم فرمان رانند؛ و….
آنچه امروز مهم است، تدبیر و امید آفرینی است. این که مذاکره آغاز شود یا نشود در مرکز اهمیت قرار ندارد. این که به جای گذشته آزاری های خویش به آینده بیاندیشیم؛ و به جای بیگانه ستیزی به قدرتمندی معقولانه و مقتدرانه با هزینه های کم و فایده های بزرگ برسیم؛ مهم است. این ها که به میان آید؛ دشمن خود بخود می داند که زمین بازی در کنترل او نیست. بپذیریم، نرمش قهرمانانه نیازمند رفتار پهلوانانه؛ و کنش های هوشیارانه است.
برای مشاهدۀ وبلاگ مهدی مطهرنیا اینجا کلیک کنید