۱۷:۱۰ - چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶

وامداری مکتب تشیع به تعلیمات دانشمند آل محمد(ع)

مکتب تشیع به عنوان یک نظام عظیم، مرتبط و متین فقهی و کلامی و معرفتی عمیقاً مرهون تعلیمات امام صادق(ع) است.

به گزارش شاهین پرس، سعید فرهادپور/ حضرت امام جعفر صادق(ع) در طول حیات پربارشان بزرگ‌ترین مکتب فقهی را با تکیه اصلی بر بیان اندیشه اسلام بنا نهادند. ایشان مکتب شیعه را که همان اسلام راستین است را معرفی کرده و خطوط فکری آن را عرضه و شاگردان خود را تشویق به تدوین کردند. امام صادق(ع) نشان دادند تشیع هم مذهب است و هم حکومت و بین این دو جدایی وجود ندارد و روش آن نیز روش اهل بیت علیهم السلام است.

امامان در امتداد راه انبیای الهی:

مکتب تشیع مسیر و پرفراز و نشیبی را در طول تاریخ پشت سر گذاشته است و هر کدام از ائمه معصومین(ع) در این راه سهمی را ایفا کرده اند. بر خلاف عده ای که از روی ناآگاهی میزان فعالیت های امامان را نسبت به یکدیگر مورد سنجش و ارزیابی قرار می دهند باید گفت که مسیر معصومین در امتداد راه انبیای الهی است و در این مسیر هر کدام از حضرات بر اساس مصالح و شرایط و اقتضاعات زمان و مکان به فعالیت های علمی، فرهنگی،سیاسی و اجتماعی و در مواردی محدود به فعالیت های نظامی نیز پرداخته اند.

در این میان مکتب تشیع به عنوان یک نظام عظیم، مرتبط و متین فقهی و کلامی و معرفتی عمیقاً مرهون تعلیمات امام صادق(ع) است. امام ششم را در پی افکندن این نظام و تبیین و توسعه آن نقشی است بی بدیل. انتساب مذهب تشیع به حضرتش از دیرباز به همین علت بوده است. در حقیقت مکتب تشیع یک مسیر کلی را در پیش دارد که همه مبانی آن مشخص و تعیین شده است و برخی دیگر از زوایای این مکتب بر اساس اقتضاعات زمان و مکان ظهور و بروز می کند که یکی از زوایا، استحکام پایه های فقهی و کلامی مکتب تشیع بدست داشمند آل محمد، امام صادق(ع) است.

انتقال قدرت از بنی مروان به بنی عباس:

امام صادق(ع) در بین معصومین به جز حضرت بقیه الله(ع) بیشترین طول عمر مبارک را داشتند که بخشی از این دوران مصادف با سال‌های پایانی خلافت اموی و بخش دیگر مقارن با سالهای اولیه خلافت عباسی است. بدین دلیل فشار سیاسی و امنیتی بر روی امام و شیعیان و شاگردان حضرت در مقایسه با ائمه دیگر به مراتب کمتر بود. اگر چه پس از قدرت یافتن منصور دوانیقی و دوران های پس از او، فشار امنیتی حتی از دوران اوج قدرت بنی امیه هم بیشتر شد.

این شرایط به نسبت فرصت مهمی برای امام و شیعیان بود. عموم امامان خصوصاً‌ از امام سجاد به بعد تحت محاصره شدید سیاسی و امنیتی بودند و مردم عادی و حتی نزدیکان سببی و نسبی آنان کمتر می توانستند با ایشان دیدار و گفتگو کنند. این فشارها تا قبل از سال های پایانی عمر امام صادق(ع) بسیار کاهش یافت و این سبب هجوم انبوه دوستداران علم و فقه و معارف گردید. شکل گیری آرامش نسبی و حداقلی در جامعه سبب شد تا مردم به طرف مباحث کلامی، فقهی و سوالات علمی کشیده شوند و این بهترین شرایط ممکن بود که امام صادق(ع) بتواند مبانی و معارف اهل بیت را بیش از پیش در جامعه اسلامی نشر دهد.

نیازهای جامعه برای باروری فقه و کلام در جامعه:

در جهت رسیدن به این هدف، امام با مشکلات جدیدی روبرو شد که یا کاملاً‌ جدید بود و یا آنکه شدت و حدت آن به مراتب بیش از گذشته بود. مشکلات جدید خود مولود شرایط و موقعیت جدید بود. بیش از یک قرن از تولد و گسترش سریع اسلام می گذشت. یکی از دو قدرت و بلکه ابر قدرت زمان فرو پاشیده بود و دیگری بخش های وسیعی از قلمرو خویش را از دست داده بود. قدرت های محلی نیز فرو پاشیده بودند. همزمان با این تحولات بزرگ سیاسی و نظامی،‌جابجایی عظیم جمعیتی اتفاق افتاد.

ساکنان سرزمین وسیع جزیره العرب که از محرومیت های فراوانی رنج می بردند به سوی سرزمین های جدید سرازیر شدند. ضمن آنکه دین جدید ساکنان مناطق متعدد را مورد خطاب قرار می داد. مسئله تنها تولد امپراطوری جدید نبود که نظم و نظام خاص خود را داشت. پیام و دعوت نوینی به میدان آمده بود و مردمان را به سوی خود فرا می خواند.

این دعوت کم و بیش برای نسل اول نامفهوم بود. چرا که آنان عموماً‌ زبان عربی را نمی دانستند و در فضای تمدنی و فرهنگی کاملاً‌ متفاوتی به دنیا آمده و رشد کرده بودند. اما از نسل دوم به بعد داستان تغییر کرد. فرهیختگانشان با زبان فاتحان آشنا شدند و این وسیله ای بود برای آشنایی با معارف اسلامی. در چنین شرایطی با توجه به اینکه اسلام دینی جامع گسترده بود و شئون مختلف فردی و اجتماعی را در بر می گرفت، ایجاب می کرد که بیش از گذشته به جنبه های مختلفی از علوم بخصوص فقه و کلام توجه شود.

بخشی از این فقه بیشتر مورد ابتلای مردم بود که عمدتاً به طهارت و عبادات و مسائل ازدواج و طلاق و ارث می پرداخت. بسیاری از این فروع فقهی در طول قرن اول شکل گرفت و مسلمانان بر اساس آن عمل می کردند. چگونگی شکل گیری این فروع که در حقیقت استنباط احکام از منابع اولیه بود، خود داستان مفصلی دارد. این استنباط ها توسط عالمان مختلفی صورت پذیرفت که هر یک معیارها و سلیقه خود را داشتند. توده مردم خصوصاً‌ اگر متعلق به شهر و منطقه آن عالم بودند،‌ سخنان او را به گوش می گرفتند و بدان گونه عمل می کردند و به جز آن را باطل می دانستند. در این میان سیاست و نظام حاکم نیز نقش چندانی نداشت.

آنچه بیان شد صرفاً‌ در محدوده احکام فقهی نبود. معتقداتی هم وجود داشت که مردم بدان خو گرفته بودند و آن را حق می دانستند و حاضر نبودند به جز آن را بشنوند و البته در این جا سیاست را نقشی بزرگ و تعیین کننده بود. این اعتقادات در اواخر قرن اول و اوائل قرن دوم بیشتر درباره تاریخ صدر اسلام و صحابه و به قدسیت بر داشتن این برهه از تاریخ و مردمانش بود.

تعلیمات امام صادق در خدمت بازسازی فکری و فرهنگی جامعه:

در حالی که خلافت از اموی به عباسی منتقل شده، حکومت ها هر کدام بر اساس رای و نظر خود به تفسیر دین و احکام دینی می پرداختند. در سوی دیگر، قالب های مختلفی از جریان و نحله های فکری، آرا و اندیشه های خود را در جامعه ترویج می دادند که عملا مردم با چالش های عمیقی در حوزه های عقیدتی و فکری و حتی علمی مواجه شده بودند.

با اوج گیری تمامی جریان هایی که تنها به بخشی از آن اشاره شد. اعم از فقهی و کلامی و گرایش های زهد طلبانه و صوفیانه، ضعف حکومت مرکزی آزادی های دوران انتقال نیز به تشدید و گسترش این جریان ها کمک می کرد. در کنار این همه در بین علویان و خاصه بنی الحسن کسانی بودند که داعیه های حکومتی داشتند و مردم را به قیام می خواندند.

در این میان امام می باید سخن حق را بگوید و در عین حال به گونه ای مسائل مختلف را بیان کند که بیان حضرتش مورد سوء استفاده قرار نگیرد و مشکلاتی ایجاد نکند. چه از طرف کسانی که تابع استنباط های فقهی دیگر بودند و چه از طرف اباحی گرایانی که برای مصون ساختن خویش به پیروی از تشیع تظاهر می کردند و چه از جانب حکومت مرکزی که در پی یافتن شیعیان آن حضرت بود.

مشکل امام صرفاً نظام حاکم نبود. به عنوانی توده مردم هم بودند که با فقهی متفاوت پرورش یافته و صرفاً‌ آن را حق می دانستند. علویانی هم بودند که از آن حضرت بیعت و حمایت می خواستند و بعضاً انتقاد و تهدید می کردند. کسان دیگری هم بودند که تظاهر به پیروی از امامان را وسیله ای برای توجیه اعتقادات و اعمال خلاف شرع خود قرار می دادند و بالاخره شیعیانی بودند که به دلائل مختلف می خواستند تندتر و یا کندتر از امام حرکت و رفتار کنند و به نوعی خودنمایی کنند.

شاید کم آزارترین شان زنادقه ای بودند که به دلیل سعه صدر و خوش رفتاری و قدرت علمی و اقناعی امام یا آن حضرت بحث و گفتگو می کردند و به جهت همین صفات استثنایی از آن حضرت پیوسته با تعظیم و تکریم نام می بردند. امام در همین زمان زیدی ها تیغ تیز خود را به سوی خلافت عباسی گرفته بودند خلافتی که عملا از آنها استفاده کرده بود و سهمی را به آنها نداده بود. به عبارت دیگر جنبش های زیدی در این زمان دشواری های هم برای دیگر گروه های شیعی بخصوص امامی ایجاد کرده بود.

مباحثی که در اصول فقه تحت عناوین «تعادل و تراجیح» و یا «تعادل و ترجیح» و یا «تعارض ادله» و یا «تعارض ادله و اختلاف حدیث» مورد بررسی قرار می گیرد عمدتاً‌ و بلکه کلاً‌درباره ملاک های اعتبار و حجیت احادیثی بحث می کند که در شرائطی که گفته آمد، بیان و تقریر شده است. همین نوع بررسی ها را نیز در فقه در مبحث تقیه و تمامی ابواب دیگری که مشتمل بر احادیثی است که به نوعی متعارض است، می توان سراغ گرفت.

دقت در این مباحث نشان دهنده اوضاع و احوال سخت آن ایام و مشکلات عدیده امام برای بیان حقایق است. جالب اینجا است که اکثریت قریب به اتفاق احادیث متعارض مورد بحث و نیز « اخبار علاجیه» که ملاک های لازم برای دریافت نظریه درست را توضیح می دهد، از امام ششم است و امام در چنین شرائط دشوار و بعضاً جانکاهی قرار داشت،‌ اما رسالت خویش را به پایان برد.

مکتب تشیع در اصول و فروع و خصوصاً فروع، مرهون آن حضرت است. علیرغم تمامی مشکلات، برای هیچ یک از ائمه دیگر چنین فرصتی به دست نیامد و مذهب تشیع به حق مذهب جعفری نامیده شده است. به جز این، عموم علمای بزرگ اهل سنت معاصر امام، و حتی پس از آن حضرت، به طور مستقیم و غیر مستقیم شاگردان ایشان بودند. همچنانکه برخورد بزرگوارانه و هدایت گرایانه امام در برخورد با معنویت گرایان منحرف و شکاکان و زنادقه آن زمان به طور قطع تأثیری عمیق در جلوگیری از گسترش و تعمیق انحرافات رایج در آن دوران داشته است.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.