تا آسمان حرم...
بوسهای که عاقبتش شهادت شد
برای رفتن به سوریه سه بار اقدام کرده بود، ولی انگار تا خود حضرت زینب (س) نطلبند، هیچکس نمیتواند در رکاب مدافعان حرم قدم بگذارد.
به گزارش شاهین پرس، ستوان دوم علیرضا نوری از نیروهای لشکر هشت نجف اشرف استان اصفهان بود که برای مأموریت مستشاری به سوریه اعزام شد و بهار سال 94 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
از این شهید والامقام یک فرزند بنام «علیاکبر» به یادگار مانده است.
«جواد نوری»، برادر شهید «علیرضا نوری» در خصوص زندگی او میگوید:
خندهرو و دوستداشتنی بود. خیلی زود با همه ارتباط برقرار میکرد.
جگرگوشهاش را از سفر کربلا داشت، برای همین اسمش را «علیاکبر» گذاشته بود.
همیشه برای صدازدنش از کلمات خاصی استفاده میکرد؛ جنس دوست داشتنش خیلی متفاوت بود.
علی ا کبر را یادگار خود نمیدانست، او را ولیعهد خود خطاب میکرد.
برای رفتن به سوریه سه بار اقدام کرده بود، ولی انگار تا خود حضرت زینب (س) نطلبند، هیچکس نمیتواند در رکاب مدافعان حرم قدم بگذارد.
بار آخر که قرعه به نامش افتاد، ساک سفر را بست و رفت.
رابطه برادری ما بعد از سن 17 سالگی، رنگ دیگری به خود گرفت و باهم بسیار صمیمیتر شدیم.
پاتوق همیشگی علیرضا گلستان شهدا بود. دلش که میگرفت، بهراحتی میشد آنجا پیدایش کرد.
بعد از شهادت بهترین دوستش، روحالله کافی زاده، به گلستان شهدا بیشتر میرفت.
یک سالی بین علیرضا و روحالله فاصله افتاد. فاصلهای که زود تمام شد، هم زود و هم خوب. عاقبت دررفتن، هم مسیر شدند. شهادت راهشان را تا آسمان یکی کرد، جایی نزدیکیهای حرم حضرت زینب (س)…
علیرضا دوست دیگری هم داشت که سال 80 به شهادت رسید و رفتن او، حسابی متأثرش کرد. برای همین، همیشه عکس شهید اصغری را در جیبش به همراه داشت.
«جواد» از ارادت همیشگی علیرضا نسبت به پدر و مادر گفت. از جنس خوب رفتارش در برابر آنها. یکشب درحالیکه پدرم خواب بود، وارد اتاق شد و کف پای پدر را بوسید. به گمانم همین کارها راه را برایش هموار کرد تا اینکه برای رسیدن به خدا، شهادت بهترین راهش شد.
او میگفت گل از گل علیرضا وقتی مادرم را میدید گل از گل شکفته میشد. هر بار که چشمهایش به چشمهای مادر میافتاد، پیشانیاش را غرق بوسه میکرد.
وقتی رفت، میدانست برگشتی ندارد. میدانست خوب هم میدانست دارد به کجا عزیمت میکند.
انتهای پیام/