۱۳:۳۲ - چهارشنبه ۰۷ مهر ۱۳۹۵

گلایه های یک همسر شهید؛

وضعیت کنونی جامعه در حد انتظار شهدا نیست/ مدافعان حرم ادامه دهندگان راه شهدا هستند

گلایه های من از مسئولان مادی نیست، چرا که خداوند روزی رسان است، گلایه من همان ناراحتی شهید است که بعد ار این همه جانبازی و ایثار و شهادت اوضاع کنونی جامعه اینگونه باشد، فساد، بدحجابی، بیکاری، اعتیاد این وضعیت درخور و شان این کشور و انتظار شهدا و ما نیست.

به گزارش شاهین پرس؛ سالهاست که جنگ تمام شده اما واقعیت این است که در استانهای مرزی کشور، جنگ هنوز تمام نشده و مهمات و مین های به جا مانده از آن دوران که هرکدام پرچم سفارتخانه ای است که امروز داعیه دار دموکراسی و حقوق بشر هستند هنور باعث کشته و زخمی شدن مردم و یا نیروهای پاکسازی مناطق عملیاتی می شوند برای مردم این مناطق جنگ هنوز تمام نشده است.

سال 83 پس از آنکه سرگرد اصغر خراسانی جمعی تیپ 55 هوابرد شیراز بر اثر جراحات جنگ با 23 سال خدمت، مجبور به بازنشستگی پیش از موعد شد، همچنان قلبش برای خدمت به کشور، تا پای جان می تپید، وارد سازمان مین زدایی کشور شد و با توجه به تخصصی که داشت(مهندسی مین) در مناطق آلوده به مین های بر جای مانده از متجاوزان بعثی مشغول پاکسازی شد و سرانجام در 26 دیماه سال 86 در حین پاکسازی، بر اثر انفجار مین مستهلک شده همراه ملائک به دیدار حق می شتابد.

شهید اصغر خراسانی در همان سال های ابتدایی جنگ تحمیلی یعنی در سال 1361 وارد ارتش جمهوری اسلامی تیپ 55 هوابرد شیراز شده بود و سال 62 در پیروی از سنت رسول خدا(ص) با دختر عمه خود ازدواج کرده که یک فرزند پسر و دو دختر حاصل پیوند آنها است.

او دوران هشت سال دفاع مقدس را در جبهه های جنگ سپری می کند، از عملیات های مختلفی که شرکت کرده بود خاطره داشت. دوبار مجروح می شود، یکبار از ناحیه صورت و هر دو چشم شیمیایی می شود که تا دوماه بینایی اش را از دست می دهد و بار دیگر نیز از ناحیه پا مجروح می شود بطوریکه بعد از عمل جراحی و بهبودی پای آسیب دیده کوتاهتر از پای دیگرش می شود.

شهیدی که همسرش را به زیارت عتبات عالیات می فرستد و خودش به دیدار خدا می رود

روحیه خستگی ناپذیری، شجاعت، شهامت و ایثار شهید خراسانی علی رغم وجود آثار جراحات دوران جنگ که او را بازنشسته از ارتش کرده بود او را به مناطق مرزی آلوده به مین می کشاند و سه سال مین های به جای مانده در مناطق مختلف مرزی اعم ایلام، دهلران، چزابه، شلمچه و … که هر یک نشانی از دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی یدک می کشند را خنثی و پاکسازی می کند تا دیگر شاهد پرپر شدن زنان و کودکان و مردان رنج کشیده این مناطق نباشد.

عشق و ارادات به اهل بیت(ع) همواره از ویژگی های همه مردان خدا است، شهید خراسانی نیز شیفته اهل بیت(ع) خصوصا مولا و مقتدایش حضرت اباعبدالله الحسین(ع) است و سراپا مشتاق زیارت اما وجود مین هایی که جان انسان ها و احشامی که تنها سرمایه مردم رنج کشیده مرزی است را به خطر می اندازد پای او را از رفتن باز می دارد و تنها همسرش را راهی سفر دیار عشق می کند. با آرزوی طلب شفاعت از ائمه معصومین(ع) وعده دیدار دوباره را یادمان شهدای شلمچه می گذارند اما….

به مناسبت هفته دفاع مقدس خبرنگار شاهین پرس به دیدار همسر سرگرد شهید اصغر خراسانی رفته و گفتگویی جالب و جذاب انجام داده است که در ادامه می خوانید.

قدری از شهید بگویید و اینکه مهم ترین ویژگی اخلاقی ایشان چه بود؟ 

احترام به والدین. صله رحم، خوش رویی و خوش رفتاری با خانواده از مهمترین ویژگی های شهید بود و اعتقاد راسخ به خدمت به نظام و ولایت فقیه داشت، شهید خراسانی علی رغم اینکه خیلی به خانواده اهمیت می داد ولی بدلیل شرایط جنگ در تمام طول دوران جنگ تحمیلی در مناطق عملیاتی حضور داشت و اغلب در ماموریتهای چهل روزه بود و تنها 10 روز را به منزل می آمد که در همین مدت کوتاه نیز به دیدار مادرشان در آبادان می رفتند و جویای احوال بستگان بودند. ایثار و فداکاری نیز از دیگر خصوصیات اخلاقی شهید بود و هیچ دلبستگی به مال دنیا نداشت تا جاییکه در وصیت نامه نیز قید کرده که هیچ چیزی جز سه فرزند صالح در دنیا باقی نمی گذارم.

شهید خراسانی در کنار شغل اصلی فعالیت دیگری نیز انجام می داد؟

شهید بسیار به نوشتن علاقه داشت و بخصوص خاطرات دفاع مقدس را می نوشت، در زمینه کاریکاتور و نقاشی نیز مهارت داشت و در کارهای فرهنگی هنری فوق برنامه مدرسه بچه ها کمک می کرد نقاشی و کاریکاتور می کشید در محیط کار نیز فعال فرهنگی بود ولی هیچ وقت درباره این فعالیتها صحبتی نمی کرد. دختربزرگم هنر نقاشی را از پدرش به ارث برده و تابلوهای زیبایی ترسیم می کند.

آخرین باری که شهید خراسانی به منطقه می رفت چه حال و هوایی داشت؟

آخرین باری که شهید خراسانی می خواست به منطقه برود دوربین فیلم برداری را دست گرفت و یکی یکی با فرزندانش صحبت کرد و به هر کدام نیز جداگانه توصیه هایی کرد. در واقع  آخرین خداحافظی او وصیت نامه ای ماندگار برای ما شد.

img_8113

سفری از کربلا به کربلا
چگونه و در کجا از شهادت ایشان مطلع شدید؟  

پس از حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام، نیروهای آمریکایی هنوز در عراق حضور داشتند و شرایط کشور عراق خیلی مساعد برای زیارت عتبات عالیات نبود از طرفی هردو خیلی علاقمند بودیم که به زیارت حرم ائمه معصومین(ع)مشرف شویم ولی با توجه به شرایط کشور عراق و از طرفی بخاطر وجود مین های به جا مانده و ماموریت هایی که داشت امکان سفر زیارتی خارج از کشور را نداشت به همین دلیل علی رغم میل باطنی من را به همراه چند تن از دوستان راهی سفر کرد و وعده دیدار را هم یادمان شهدای شلمچه گذاشتیم و قول داد که قبل از رسیدن من کنار قبور شهدا منتظرم باشد.

اولین روزی که به کربلا رسیدم روز اول محرم بود هر طرف که نگاه می کردم صحنه های واقعه عاشورا برایم مجسم می شد گویی در و دیوار کربلا برایم خبری داشتند. در طول سفر هر روز با شهید تماس داشتیم و مدام التماس دعا داشت و می گفت از آقا برایم شفاعت بطلب و یک هدیه همیشه ماندگار برایم بیاور، در عجب بودم که هدیه همیشه ماندگار چه چیزی می تواند باشد تا اینکه در آخرین روز هر چه تلاش کردم موفق به تماس با شهید نشدم نگران و مضطرب شده بودم که چرا آقای خراسانی پاسخ تماسم را نمی دهد.

در آخرین ساعات از طرف خواهرم پیامی دریافت کردم که گفته بود یک لباس آخرت مردانه تهیه کن و با خودت بیاور، چون خواهرم اهل کار خیر و کمک به دیگران بود فکر کردم برای کسی می خواهد، به طور عجیب موفق شدم یک لباس آخرت با همه جزئیات تهیه کنم برای زیارت آخر به هر حرم و اماکن زیارتی که می رفتم متبرک می کردم و از خدا می خواستم صاحب لباس را شفاعت کند حتی در بطور اتفاقی یک بطری از آب سقاخانه حضرت ابوالفضل(ع) نیز برای غسل تهیه و روی لباس آخرت گذاشتم،

همچنان دلشوره داشتم ساعت 10:30 صبح در خیمه گاه حضرت زینب مشغول دعا بودم ناگهان حالم منقلب شد جمعیت انبوه در خیمه گاه همه رفته بودند و من تنها مانده بودم به یاد غربت حضرت اباعبداالله الحسین(ع) و داغ هایی که حضرت زینب(س) در سفر کربلا دیده بودند زیر لب دعا زمزمه کرده و عزاداری می کردم، حس عجیبی داشتم، با صدای اذان به خودم آمدم و به طرف حرم امام حسین(ع) رفتم و بعد از نماز و زیارت حرکت کردیم و آمدیم.

به مرز ایران که رسیدیم امیدوار بودم که در کنار قبور شهدا آقای خراسانی را ببینم او خوش قول بود اما هرچه نگاه کردم ندیدم، ناگهان خواهرم را با چشمان گریان دیدم که به استقبال آمده بود فکر کردم لابد از شوق دیدار است که گریه می کند از آقای خراسانی خبری نبود باید می رفتیم به منزل مادر شهید خراسانی، در راه خواهرم گفت که آقای خراسانی در حین انجام ماموریت پایش روی مین رفته و مجروح شده است با خودم گفتم حتما به همین دلیل سرقرار نیامده است.

اما وقتی که ماشین به داخل کوچه پیچید در و دیوار سیاه پوش شده منزل مادرش را که دیدم فهمیدم اقای خراسانی شهید شده وقتی جویای پیکرشان شدم گفتند قبل از رسیدن شما شهید در شلمچه تشییع شده و به سردخانه منتقل شده است، فهمیدم شهید به وعده خود عمل کرده و سرقرار آمده.

از فرزندان شهید برایمان بگویید، و با توجه به اینکه در زمان شهادت شهید شما در کنار فرزندانتان نبودید آنها چگونه خبر شهادت پدر را مطلع می شوند؟

با اینکه دی ماه بود و بچه ها مشغول کلاس و درس بودند اما بستگان به بهانه استقبال از من آنها را به شیراز و بعد آبادان آورده بودند وقتی که رسیدند فهمیدند که پدرشان به شهادت رسیده است.

یک خاطره ای که دختر کوچکترم دارد این است که سال 86 سالگرد تولد دختر کوچکترم در آن سال مصادف شده بود با ایام محرم، چون کم سن و سال بود از پدرش می پرسید که آیا برایش جشن می گیرد یا نه که پدرش گفت: ایام محرم و عزاداری است جشن نمی گیریم ولی هدیه ی خوبی برایت می آورم که درست همان روز تولد دخترم خبر شهادت پدرش را برایش آوردند که بعد در دلنوشته ای برای پدرش نوشته بود: پدرم بهترین هدیه تولد را برایم آورد…. پدرم جانش را برایم هدیه آورد.

img_8123

نظر شهید درباره اوضاع جامعه و کشور پس از جنگ چی بود؟

شهید خراسانی هشت سال در جبهه حضور داشت، علی رغم اینکه دو بار مجروح شده و جانباز بود ولی کارت جانبازی و ایثارگری نگرفت، بنیاد شهید بعد از شهادتش متوجه شد که شهید خراسانی جانباز بوده، الان هم با وجود اینکه پسرم می تواست برای استخدام از عنوان پدر شهیدش استفاده کند و موقعیت خوبی داشته باشد ولی این کار را انجام نداد.

شهید خراسانی پس از جنگ وقتی اوضاع کشور را می دید ناراحت می شد، در سال های آخر غصه می خورد که چرا در کشوری که جوانان زیادی برایش زحمت کشیده و جانشان را فدا کردند باید اوضاع اینگونه باشد و برخی افراد از بیت المال سوء استفاده کنند، قطعا وضعیت الان کشور آن گونه که شهدا می خواهند نیست.

نظر شما درباره شهدای مدافع حرم چیست و چرا باید نیروهای ما در آنجا حضور داشته باشند؟

حضور جوانان کشورمان در سوریه و عراق دلیل امنیت کشور ما در این اوضاع خونین خاورمیانه است که اگر در سوریه و عراق جلوی تکفیری و داعشی ها نایستاده بودند امنیت و آرامش نداشتیم، شهدای مدافع حرم ادامه دهندگان راه شهدای هشت سال دفاع مقدس و انقلاب هستند، آنها در این شرایط به راستی مردانه ایستاده اند.

در نبود همسرتان مشکلات تان را چگونه رفع می کردید در این سالها مسئولان از احوال شما و فرزندانتان جویا شده و کمک کرده اند؟ 

مسئولان گاهی فقط به دیدار می آیند و دیگر هیچ، همسرم استخدام ارتش بود اما بعد از شهادتش ما را بیمه بنیاد شهید کردند، این بیمه هم کفاف نیازهای ما را نمی دهد، وقتی همسرم به شهادت رسید فرزندان من در دوران نوجوانی بودند علی رغم مشکلات زیاد به سختی و بدون حمایت و پشتیبانی بزرگشان کرده و دوتا را به خانه بخت فرستادم. همانگونه که خداوند در قرآن فرموده شهدا زنده هستند و در نزد پروردگار روزی می خورند، در این سالها اگر لطف و عنایت خدا و خود شهید نبود واقعا نمی توانستم هیچ یک از مشکلاتم را حل کنم.

برخورد مسئولان بنیاد شهید با خانواده های شهدا مناسب نیست و چندان رسیدگی نمی کنند، شهدا روز قیامت از مسئولان خواهند پرسید که ما خانوادهایمان را به شما سپردیم و رفتیم در نبود ما شما چکار کردید؟

و کلام آخر ؟

گلایه های من از مسئولان مادی نیست، چرا که خداوند روزی رسان است، گلایه من همان ناراحتی شهید است که بعد ار این همه جانبازی و ایثار و شهادت اوضاع کنونی جامعه اینگونه باشد، فساد، بدحجابی، بیکاری، اعتیاد این وضعیت درخور و شان این کشور و انتظار شهدا و ما نیست.

انتظار داریم که یاد شهدا در جامعه زنده نگه داشته شود و جوانان نسل جدید شهدا و راهشان را بشناسند اتفاقی که به تازگی در شاهین شهر افتاده است و کار نسبتا خوبی که شروع شده بعد از خاکسپاری پیکرهای دو شهید گمنام در پارک انقلاب، بواسطه برنامه های خوبی که در این مکان برگزار می شود این مکان میعادگاه جوانان و فرزندان شهدا شده و کمی دلگرم شدیم خانواده های شهدا در این شهر غریب هستند بدنبال جایی هستیم که برنامه ها بوی شهدا را داشته باشد.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.