در مورد رآکتور بوشهر هم لازم است توضیح بدهم که ما دو سال با روسها کار کردیم، در عین حال که پیغامهایی را هم با فرانسویها رد و بدل میکردیم که درست است شما میگویید ما تحریم هستیم، ولی بحث تخصصی که میشود کرد. طی بازدید از یک نمایشگاه هستهای و دیدار با فرانسویها علناً گفتیم رئیس انرژی اتمی ایران و معاون رئیسجمهور هستیم و همانجا به نمایندگان شرکتهایی که بودند پیغام شفاهی دادیم که بیایید در زمینه ایمنی بحث تخصصی کنیم، چون بر اساس برنامههایی که داریم تحریمها دوامی ندارند و برداشته میشوند. این صحبتها را با شرکت AREWA ـ که یک شرکت معروف فرانسوی در زمینه رآکتور است و قبل از انقلاب داشت رآکتورهای دارخوین را میساخت ـ انجام دادیم.
بنابراین اقدام میکردیم و مدت دو سال با روسها به شکل جدیتری پیش میرفتیم. آنها اراده سیاسی میخواستند، یعنی خود آقای پوتین باید به رئیس انرژی اتمی روسیه دستور میداد که رئیس انرژی اتمی روسیه بیاید و با ما همکاری کند. ما در تمام زمینهها، حتی ساخت رآکتور در خارج از کشور صحبت کرده بودیم که به صورت مشترک با روسها در خارج از کشور هم رآکتور بسازیم، یعنی میخواستیم فعالیتهای هستهای کشور را تا این حد گسترده کنیم.
میخواستیم در اصفهان بهطور مشترک با روسها سوخت تهیه کنیم و به دنیا بفروشیم و این پیشنهاد را به روسها دادیم که میخواهیم با سرمایه مشترک با شما کارخانه تولید سوختمان را در اصفهان بزنیم، سوخت تولید کنیم و بفروشیم. حاضر شدیم آنها رآکتور تحویل با کلید در ایران بسازند و برقش را بفروشند و ما هم به منطقه برق بفروشیم. رآکتوری که دو طرف بسازند، رآکتوری که فقط ما پول بدهیم و رآکتوری که بخشی از آن ایرانی باشد، یعنی شروع کنیم و روسها بیایند یک رآکتور تحویل با کلید را بهطور کامل بسازند که تکنولوژیشان را نشان بدهند و ما هم در فرآیند ساخت تجربه کسب کنیم و رآکتور دوم را مثلاً ۳۰ درصد مشترک شویم که تجهیزات داخلی ساخته شود و بومیسازی کنیم. این کار با توجه به اینکه بسیاری از تجهیزات رآکتور اراک را داخل ساخته بودیم شدنی بود. یعنی بخش خصوصی کشور تجربه لازم را پیدا کرده و با استانداردها و مواد هستهای آشنا شده بود.
رآکتور اراک در حوزه نیروگاهی برای کشور دستاورد بزرگی بود که تعطیلش کردند و این بزرگترین آسیبی است که دیدهایم. شاید بگویند این رآکتور که کار نمیکرد و در زندگی مردم تأثیر ندارد، ولی اتفاقاً این رآکتور باید کار میکرد که تجاربمان را کامل کنیم و این فرصت به دلیل مطامع سیاسی گروه خاصی از کشور گرفته شد. داشتیم این کارها را میکردیم که تجهیزات رآکتور قدرت را در بخش خصوصی بسازیم که کلی اشتغال ایجاد میکند.
اینها را نمیگویند که آقای احمدینژاد در یک جلسه پنج دقیقهای دستور آقای پوتین را در این زمینه گرفت که بروید و با ایران کار کنید و این قضیه دو سال وقت برده بود که ما از طریق وزارت خارجه و شرکتها و انرژی اتمیشان برویم و اینها را راضی کنیم. وزارت خارجه ما در حیطه اقتصادی ضعیف عمل میکرد. این ربطی به دولت یازدهم ندارد. در دولت دهم هم وزارت خارجه ضعیف بود. حداقل اینکه برای انرژی اتمی کار نمیکرد. با اینکه در رأس آن کسی بود که هستهای بلد بود، ولی کار برای سازمان انرژی هستهای انجام نمیشد.
این باعث شد ما از بسیاری از افراد خوشفکر که داخل و بیرون انرژی هستهای بودند استفاده کنیم. بسیاری از اساتید دانشگاهها و افراد صاحبنظر وزارت خارجه و جاهای مختلف را دعوت و یک مؤسسه پژوهشهای راهبردی وابسته به انرژی اتمی ایجاد کردیم. این مؤسسه سعی کرد روی کسانی که در مطبوعات خارج از ایران علیه ایران قلم میزنند یا افرادی هستند که در تصمیمسازیهایی که علیه ایران صورت میگیرند مشارکت میکنند کار و آنها را به ایران دعوت کند یا افرادمان را بفرستیم که بروند و در مجامع آنها شرکت کنند. اولین جایی که دولت یازدهم تعطیل کرد همین مؤسسه بود. حتی وزیر علوم دولت یازدهم، آقای دکتر توفیقی که در بسیاری از زمینههای کشور آدم همراهی است موافقت کرد که آن مؤسسه را به صورت خصوصی راه بیندازم. تا امروز که سه سال گذشته است نتوانستهام مجوز راهاندازی این مؤسسه خصوصی را از وزارت علوم بگیرم. ما که نمیخواهیم پولی از دولت بگیریم یا بار روی دوش دولت اضافه کنیم. میخواهیم یک مؤسسه خصوصی راه بیندازیم، تحقیق خصوصی انجام بدهیم، ارتباطات بینالمللی را به صورت قانونی برقرار کنیم، ولی متأسفانه با بهانههای کارشناسی جلوی کار را میگیرند و اجازه نمیدهند بروید و مستقلاً فعالیت کنید.
سازمان انرژی اتمی که میخواست برود و در نوشتن متن مذاکرات برجام مشارکت کند، بهترین مؤسسهای بود که میتوانست کار کارشناسی انجام بدهد، متفکران کشور را دعوت کنند که بیایند و کمک کنند، ولی زدند و آنجا را تعطیل کردند، چون اینها معتقدند حاصل کار عباسی که در دولت دهم بوده، یک مسجد و گلدسته است و یک پارکینگ نیمهتمام.
سایتهای طرفدار دولت یازدهم هم آنچه را که افراد مغرض درون سازمان و کسانی که الان دارند در آنجا مدیریت میکنند، مینویسند، پخش میکنند که دستاوردهای ما همینها بوده است، در حالی که ما ادعایی نداریم. داشتیم همان خطی را که در کشور ترسیم شده بود دنبال میکردیم. فقط مدیریتمان فرق میکرد و معتقدم در طول دو سال و نیمی که بنده در انرژی اتمی بودم، با اختیاراتی که رئیسجمهور محترم میداد و پشتیبانی میکرد و با همکاری رؤسای قبلی انرژی اتمی و وزرای خوشفکری که میآمدند و نظر میدادند و واقعاً به قضیه به عنوان یک پروژه ملی نگاه میکردند، رفتیم و مدیریت قابل کشور را با هر گرایش و علاقه سیاسی خاصی که بود به کار گرفتیم.
چه طرف آقای احمدینژاد، چه طرفدار رؤسای جمهور قبلی، اگر در چهارچوب نظام و در جهت منافع ملی کار میکرد، از وجود او استفاده میکردیم و کسی با کسی اختلاف نداشت، در حالی که دولت ظاهراً اعتدالی، کاملاً قبیلهای عمل کرد. اگر طایفهای و قبیلهای عمل نمیشد، برجام به این صورت به کشور ما تحمیل نمیشد که با توهین به منتقدین و ارعاب و تهدید بخواهند برجام را در جامعه اجرایی کنند.
چه خوب شد مقام معظم رهبری وارد شدند، مجلس محترم و شورای عالی امنیت ملی ورود پیدا کردند، چون اینها نمیخواستند کسی وارد این میدان شود، ولی همین که اینها وارد شدند، اجماعی در کشور به وجود آمد که به دولت اجازه بدهند برود و این کار خبطی را که دنبالش رفته است اجرا کند، چون بعد میگفتند نگذاشتید کار، مردم را آزاد و کشور را از جنگ خارج کنم. اینها دچار توهم دانایی هستند و فکر میکنند خودشان از بقیه بهتر میدانند. اطلاعات واقعی را هم کتمان میکنند، چون نمیخواهند کسی دقیقاً بداند در برجام چه گذشته است. از آن طرف هم به دانشگاهیها حکم میکنند چرا نمیآیید از برجام دفاع و در بارهاش صحبت کنید؟ دانشگاهیها که با دستور شما حرف نمیزنند و اجازه نمیدهند شما هر کاری که دلت میخواهد بکنی و بعد اینها بیایند و تو را تأیید کنند. میگویند آقای رئیسجمهور! شما باید به ما احترام میگذاشتی و از اول ما را وارد میکردی.
این احترام را برای اساتید دانشگاه قایل بودیم و حداقل در یک سال آخر که مذاکرات داشت به نتیجه میرسید، قرار بود صاحبنظران کشور را از هر گرایشی که بودند، دعوت کنیم، نظر بگیریم و از نظراتشان هفتهنامه چاپ و منتشر کنیم. این کارها صورت گرفته بودند، ولی اینها همه را میپوشانند و میخواهند به زور بگویند برجام آفتاب تابان و ابر بارانزاست. چیزهایی را برایشان درست و بزکش میکنند. نه، این حرکت، کشور را به گرو گان خارجیها داد و تا سالها این گروگانگیری ادامه دارد. نباید بگویم شکر خدا، ولی از این بابت خدا را شکر میکنم که مردم ما این امتحان را دیدند که به حرفهای عدهای ظاهرالصلاح گوش میدهند و فکر میکنند مشکل مملکت با تعطیل کردن سانتریفیوژ حل میشود. اطمینان میکنند، امید میبندند و به این طیف رأی میدهند.
باید این تجربه هم به جامعه ایرانی اضافه میشد، چون هر چه به آنها گفته میشد امریکاییها به تعهداتشان عمل نمیکنند و اصل نظام و اسلام را نشانه گرفتهاند، عدهای که داخل فریفته غرب بودند میگفتند میتوانیم با جامعه جهانی کار کنیم. حالا رفته و کار کرده و نتیجهاش را گرفتهاند و الان خودشان بین خودشان میگویند امریکاییها دبه میکنند و به تعهداتشان عمل نمیکنند.
میگویند بعد از توافق هستهای، غنیسازی و آب سنگین ما به عنوان تنها کشور در حال توسعه در سازمان ملل به رسمیت شناخته شده است. این ادعا چقدر درست است؟
طبق توافق هسته ای مجبور به خارج کردن آب سنگین از کشور شدیم
این ادعا یعنی چه؟ گیریم غنیسازی ما در سازمان ملل به رسمیت شناخته شود. سازمان ملل جای به رسمیت شناختن حقوق کشورهاست. ما طبق NPT از قبل این حق را داشتیم و چیزی نبود که کسی بخواهد آن را به رسمیت بشناسد. با قدرت و قوت این را به کشورهای متخاصم یا خودمان قبولاندیم. ما با قدرت، مدیریت، علم، فناوری، شجاعت و پایداری مردم توانستیم حقی را که داشتیم به بقیه بقبولانیم که آنها حاضر شوند بیایند با ما راجع به ۲۰ درصد مذاکره کنند. این تیم باید تفکرش را عوض کند. اینها اگر بهجای ۲۰ درصد روی ۵۶ درصد کار میکردند و از کشورهایی ـ که به اصطلاح به آنها جامعه جهانی میگویند ـ ۵۶ درصد را طلب میکردند، الان ۲۰ درصدمان را هم داشتیم، اورانیوممان را هم رقیق نکرده و غنی شدهمان را به بیرون نفرستاده بودیم.
این حرف بسیار مسخرهای است که میگویند ما جزو صادرکنندگان اورانیوم غنیشده هستیم. صادرکننده آب سنگین هستیم. طرف دارد صورتش را با سیلی سرخ نگه میدارد. برای اینکه بگوید دستاوردی دارم، میگوید جزو صادرکنندهها هستیم، شما را مجبور کردند اینها را رقیق یا صادر و آب سنگین را از کشور خارج کنید. وقتی در مذاکره اینها را پذیرفتید، باید خارج کنید. ببینید چقدر شتابزده عمل میکنند. قبل از اینکه موعدش برسد، میروند و اورانیوم را رقیق یا خارج میکنند و آب سنگین را به کشور دیگری میفرستند و پولش را هم نمیگیرند. یعنی خودمان را از یک ماده استراتژیک که با آن میتوانیم در یک مذاکرات سیاسی چانهزنی کنیم بیبهره میسازیم، بعد میآییم و قیافه میگیریم که در این قضیه جزو صادرکنندگان مواد هستهای شدهایم. خیر، خیلی چیزهای دیگر بود که میشد صادر کرد و اینها را نگه داشت. اینها عوامفریبی است.
موضوع دیگری که در کشور مطرح شده بحث رآکتور اراک است. دولت از حرفهای منتقدین ناراحت است و میگوید اینها سعی در سیاسی کردن موضوع رآکتور اراک دارند و میخواهند موضوع را وارونه جلوه بدهند. دولت میگوید ما قصد تولید پلوتونیم نداشتیم و برای ما زیاد فرق ندارد. موضوع دیگر هم این است که میگویند ممکن است در راهاندازی دو باره رآکتور چهار پنج سال وقفه بیفتد، ولی رآکتوری که قرار است جای رآکتور فعلی بگذاریم رآکتور کاملاً مدرنی است و طرح دولت دهم یک طرح قدیمی بوده است. این موضوع را چگونه تحلیل میکنید؟
این طرح اگر قدیمی بود کی شروع شده است؟ چه کسی آن را شروع کرده است؟ همین تفکر شروع کرد. این رآکتور محصول اواخر دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی است، یعنی قبل از سال ۱۳۷۶. تجهیز کارگاه این رآکتور بعد از طراحیهایی که انجام شده، در سال ۱۳۷۷ صورت گرفته است، یعنی در دولت موسوم به اصلاحات. در طول ریاست جمهوری آقای خاتمی این کارگاه و رآکتور ۶ درصد پیشرفت داشت. پس این رآکتور را که دولتهای نهم و دهم شروع نکردند. دولتهای کارگزاران و اصلاحات که الان دارند دولت یازدهم را اداره میکنند، شروع کردند. اگر بد بود، چرا شروع کردید؟ اگر اشتباه کردید، باید زودتر میآمدید و میگفتید اشتباه کردهاید. متخصصانی که میگویند اشتباه است، کدامشان حاضرند بیایند و بگویند اشتباه کردهایم؟ دولت نهم آمد و دید در رآکتور بوشهر در بخش سوخت هستهای و غنیسازی کار به کندی پیش میرود، در آکتور اراک کار خوابیده است.
حمایت دولت نهم از رئیس اسبق سازمان انرژی اتمی
مثل خیلی از کارهای دیگر که جدی بود، نظیر سفرهای استانی که جدی بود انجام داد، به استانها رسیدگی کرد و جاده، راهآهن و پل ساخت و چهره شهرها را عوض کرد. در مورد هستهای هم به اندازه وقت گذاشت. صبح دیر سر کار نیامد و عصر هم زود نرفت. از صبح زود بلند میشد و وزرا را چهار میخ میکرد و همه را به کار میگرفت و توانست تکانی به کشور بدهد و کمی به مدیریت جهادی بها بدهد و آنها را سر کار آورد. در انرژی اتمی هم همینطور شد. از جناب آقای آقازاده حمایت کردند، در حالی که قبلاً از دولت کارگزاران بود. دولت نهم ایشان را نگه داشت و بسیار هم از ایشان حمایت کرد. آقای آقازاده هم الحمدلله آدم قدرشناسی است و میگوید حمایت شدم و خیلی هم کار کردم.
هر راکتوری پلوتونیم درجه سلاح تولید نمیکند
وقتی در مملکت همه با هم کار کنند، کارها جلو میروند. این رآکتور هم همین است. این رآکتور تولید پلوتونیم نیست، بلکه رآکتور قدرت است. در هر رآکتوری پلوتونیم تولید میشود. چرا؟ چون در رآکتور اورانیوم ۲۳۸ هست. اورانیوم ۲۳۸ در اثر جذب نوترون تبدیل به اورانیوم ۲۳۹ و سپس یک واپاشی انجام و تبدیل به نپتونیم ۲۳۹ و نپتونیم دو باره واپاشی و تبدیل به پلوتونیم ۲۳۹ میشود. آیا فقط پلوتونیم ۲۳۹ تولید میشود؟ خیر، پلوتونیم ۲۴۰، ۲۴۱ و در بعضی از مسیرها پلوتونیم ۲۳۸ تولید میشود که از آن در باتریهای سفینههای فضایی استفاده میشود. اگر کسی مسئله کتاب رآکتور هامیلتون را حل کرده باشد، میداند که در آنجا این مسئله هست. پلوتونیم ۲۳۸ چقدر بگذاریم که برای باتری خوب باشد؟ آدرس هم میدهم که آنهایی که میگویند سواد داریم بروند بخوانند.
اگر رآکتور زیاد کار کند، پلوتونیم ۲۴۰ یا ۲۴۱ تولید میشود. نسبت اینها خیلی مهم است، مردم ما باید بدانند هر رآکتوری پلوتونیم درجه سلاح تولید نمیکند. یعنی اگر میگذاشتند پلوتونیم رآکتور اراک در آن بماند پلوتونیم درجه سلاح تولید نمیکرد، درجه رآکتور تولید میکرد که سوخت رآکتورهای آینده است. با بستن رآکتور اراک تحقیقات در مورد تولید سوختهای جدید را برای نسلهای بعدیمان هم تعطیل کردیم.
اینها به مردم گفته نمیشود که آژانس فقط وظیفه نظارت دارد. نمیخواهیم پلوتونیم تولید کنیم، ولی به آژانس چه مربوط است که میخواهیم ۱۰۰ کیلو تولید کنیم یا ۲۰۰ کیلو. ما مطابق نیازمان تولید میکنیم. وظیفه آژانس این است که دوربین بگذارد و ببیند ما کی در رآکتور را باز میکنیم. اجازه دادیم بیاید کابلهایش را نصب کند، برایش بتوان گذاشته بودیم که طبق مقررات بیاید و دوربینهایش را نصب کند. ما بیش از این به آژانس اجازه نمیدادیم کاری کند، ولی نظارت را دریغ نمیکردیم. اتفاقاً نظارت کردن آژانس برای ما خیلی خوب است و حقانیت ما ثابت میشود. پس باید حتماً کار خود را میکردیم و کشور را بیبهره نمیگذاشتیم.
مثال میزنم. این رآکتور همینطوری که راه نمیافتاد. این رآکتور ۱۵۰ مجتمع سوخت دارد. ما ۱۵۰ مجتمع سوخت سربی تولید کرده بودیم. جناب آقای ظریف، وزیر محترم خارجه میتوانست در این زمینه سئوال کند که این رآکتور را چطور میتوانیم هم راهاندازی کنیم هم راهاندازی نکنیم. یعنی اگر طرف خارجی روی آن حساس است چه کار کنیم؟ به ایشان میگفتم شما برو و در مذاکرات بگو ما با سوخت مجازی، یعنی سوخت سربی بهجای اورانیوم این را راه میاندازیم. سوخت نیست، سرب است، ولی میشود تمام پارامترهای رآکتور را به صورت مجازی کنترل کرد، یعنی فشار، دما، حرکت سیال، آکوستیکی که باید در آنجا رعایت شود، صوت اضافه باشد، پمپها و گردش آب را چک کنید، هر چیزی را میشد به صورت مصنوعی در آنجا با سرب چک و رآکتور را تمام کنید.
این روند دو سال طول میکشد. این را در مذاکرات نگه میداشتید و میگفتید شما تحریمها را بردار تا این کار را انجام بدهم. سوخت اصلی را در آن نمیگذارم. یا شما قبول میکنید ما سوخت اصلی را طبق نظارت آژانس بگذاریم که رآکتور کارش را بکند که ما یک رآکتور ایرانی داشته و سوخت ایرانی را در رآکتور ایرانی چک و آزمایش کرده باشیم. در مورد رآکتورها یک کار ساده میشد کرد و دیگر آنها نمیتوانستند بگویند ما تحریمهای اولیه را برمیداریم و بانک اینجوری پول میدهد. میگفتیم به تعهدت عمل نکردی و من کار خودم را میکنم. آژانس هم نظارت کند.
یک عده که به اصطلاح دانشمند خوانده میشوند میخواهند جواب مقام معظم رهبری را بدهند
ولی اینها آمدند و به بهانه مذاکرات دست خودشان را خالی کردند. یکی هم مأمور میشود که بیاید و در تلویزیون بگوید آقا! این دانشمند و فلان است، ببینید دارد چه میگوید. ما پلوتونیم را زیر یک کیلوگرم آوردهایم. خب! خیلی بیجا کردید. یا میگوید ماهیت آب سنگین را حفظ کردهایم، چون میخواهند جواب فرمایشهای مقام معظم رهبری را بدهند. راست نمیگویند. رآکتور آب سنگین یعنی سوخت طبیعی. اگر سوخت غنی شد، دیگر این رآکتور، رآکتوری نیست که ماهیت آب سنگین داشته باشد. با آب معمولی هم میشود این را بحرانی کرد و بالا آورد و به قدرت رساند. برای چه داری آب سنگین میریزی و گرانتر در میآوری؟
حالا ممکن است یکی بگویند عباسی نمیفهمد و این طراحیش فلان طور است. بله، وقتی میخواهی بازطراحی کنی، جوری بازطراحی کن و گامهای سوخت را طوری بگذار که با آب معمولی کار کند. مریضی آب سنگین در آن بریزی؟ فقط چون میخواهی بگویی ماهیت آب سنگین را حفظ کردهام به مردم دروغ میگویی؟ این رآکتور آب سنگین نیست. رآکتور وقتی با سوخت طبیعی کار میکند یا وقتی که باید در آنجا گرافیت بگذارند، باید با آب سنگین کار کند. پس میبینید کشور از تجربه ساخت رآکتور اراک بیبهره شد و تا سالها نمیتواند در پروژه رآکتورهای قدرت به بومیسازی فکر کند و به این صورت کشور را عقب انداختند.
میگویند اگر بخواهیم ۱۹۰۰۰سانتریفیوژ را در کشور داشته باشیم، مواد اولیهمان فقط برای یکی دو سال کافی است و پس از آن مواد اولیه نداریم. از کجا میخواهیم مواد اولیه را به دست بیاوریم ؟
اینها قیاس به نفس خودشان میکنند. ما هم میدانیم منابع اورانیوممان محدود هستند. وقتی منابع اورانیوم محدود است، همه میگویند ما رآکتور هستهای برای چه میخواهیم؟ سئوال میکنم. خاک فرانسه منابع اورانیوم دارد یا از کشورهای افریقایی میآورد یا میخرد. چین چقدر منابع اورانیوم دارد؟ یا از قزاقستان میگیرد یا از استرالیا و جاهای دیگر. کشورهایی که نفت ندارند پالایشگاه و پتروشیمی ندارند؟ آلمان از ما گاز خام میگیرد و میبرد و فرآوری و محصول تولید و درخودرو و سایر موارد اقلام فراوان پتروشیمی را مصرف میکند و به ما میفروشد.
این فرصت را داریم که حالا که کارخانهها را داخل کشور زدهایم اورانیوم را بیاوریم و در اینجا فرآوری کنیم و با کشورها شریک شویم. کشورهای افریقایی میتوانند بیایند و با ما شریک شوند. پس اینها چون قیاس به نفس میکنند که برنامهای برای ارتباط با جهان ندارند، ولی ما که اینجوری نبودیم. این تصور را داشتیم که با کشورهایی که در منطقه به خودمان نزدیک هستند و با کشورهای افریقایی و استرالیا وارد معامله شویم و وقتی پروژههای استراتژیک و راهبردی داشته باشیم و آنها را اجرا کنیم و محصولاتی در دستمان باشد که در جامعه جهانی به عنوان یک قدرت شناخته شویم، آنها با ما معامله خواهند کرد و به ما اورانیوم میدهند و ما هم به آنها نفت میدهیم، وگرنه ما هم نفت را داخل نگه میداریم و فرآوری میکنیم و به آنها نمیدهیم.
اینجوری نیست که ما چیزی نداشته باشیم. گاز، نفت و مواد معدنی را نمیدهیم. اگر داخل به اینها بپردازیم، اشتغال زیادی را ایجاد میکنند. چرا این دولت الان مشکل بیکاری و رکود دارد؟ به خاطر تفکرش هست که همه چیز را تعطیل میکند. هستهای را تعطیل نمیکرد و هستهای بقیه و نفت را هم راه میانداخت. برق کشور را هم راه میانداخت. هستهای چقدر میتوانست روی مواد استراتژیک کشور کار کند.
ما در اصفهان قطب مواد ایجاد کرده بودیم که روی مواد کار کنیم. پتانسیل، انرژی و استعدادی را که در انرژی هستهای کشور وجود داشت و پراکنده بود و کار نمیکرد، در حوزه سوخت در اصفهان متمرکز کرده بودیم که میتوانست اشتغال زیادی را ایجاد و موادی را تولید کند که ارزآوری زیادی برای کشور داشته باشند. چرا اینها را تعطیل کردند؟
پس دقت کنید اگر اینها میگویند ما محدودیت دارم و اورانیوم نداریم، به نفس و مدیریتشان نگاه میکنند. نمیتوانم بگویم چه کارهایی داشتیم میکردیم و چگونه میخواستیم اورانیوم را داخل کشور بیاوریم. انشاءالله بعدها معلوم خواهد شد.
میگویند نصب ماشینهای جدید به صلاح نیست، تجاری نیست و اینطوری هم نیست که ما هر روز به دنبال تولید یا ماشینهای جدید برویم. مثلاً روسیه در ۵۰ سال شاید هشت نسل سانتریفیوژ کار کرده است. توجیهی است برای اینکه بگویند چرا سانتریفیوژها را کنار گذاشتند. دلیلش را چنین مسئلهای عنوان میکنند و میگویند قرار است روی سانتریفیوژهای IR6 یا IR8 کار کنیم. تحلیل شما چیست؟
حرف درست را با نیت غلط میزندن. نیت خیلی مهم است. به سانتریفیوژ فکر نکنید و به خودرو فکر کنید. مگر کسی که خودرو را تولید میکند نباید به بازار فروش و برگشت سرمایهاش فکر کند؟ این منطقی است که بگوید این خودرو را تولید میکنم و هر سال یک گزینه را عوض میکند. مثلاً زه کنارش را برمیدارد یا میگذارد، چراغها یا ایربگش را عوض میکند و به عنوان مدل جدید آن سال آن محصول را بیرون میدهد، در حالی که ممکن است ۹۰ تا ۹۵ درصد خودرو تغییر نکند، چون برای آن سرمایهگذاری کرده است.
فقط صنعت خودرو نیست که اینطور فکر میکند و در حوزه صنایع دیگر هم همینطور است. در صنعت هستهای ما یک کشور نوپا بودیم، ولی سریع به نتیجه رسیدیم. در سانتریفیوژ هم برنامهمان مشخص بود. بنده تا حدی که اطلاعات بیرون میآمد، از بیرون این فرآیند را رصد میکردم و تا حدودی میدانستم چه خبر است. بعد خودم رفتم و مدیریت را گرفتم و دیدم مدیریت قبلیم ساختار درستی را که آقای مهندس آقازاده گذاشته تغییر داده و به یک مدیریت بلبشوی در هم ریخته کرده بود و باید آن را اصلاح میکردم. اولین قدم این بود که انسجام مدیریت درست کنم.
دومین قدم این بود که مدیریت تکنوکرات را کنار بگذارم و مدیریت جهادی را حاکم کنم. خیلی سخت بود و افراد مقاومت میکردند. به هم ریختگی عجیبی در نسلهای مختلف سانتریفیوژ وجود داشت. انسجام مدیریت وجود نداشت و هر کسی کار خودش را میکرد. اتفاقاً در جاهایی رفتم و برای کسانی که در بخش سانتریفیوژ کار میکردند یکی دو آیه قرآن خواندم که: «وَ لَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ»(۱) با همدیگر نزاع نکنید، چون فشل میشوید و یا «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا»(۲) متخصصها را صدا زدم و گفتم بیایید مثل کلاس درس مثلاً راجع به موتور صحبت کنید. یعنی به آنها یاد دادم کارشناسها و مدیران با هم دعوا نکنند.
مدیر این کارخانه با مدیر آن کارخانه جناحبندی نکند. سیاسی نیست که یکی بگوید من طرف این رئیسجمهور هستم و آن یکی بگوید طرف آن یکی هستم و میخواهم در انتخابات این کار را بکنم. مسئله ملی ما بود. قدرت کشور است. الحمدلله افراد خیلی خوب بودند. آمدند و داشتیم کمکم تجربه میکردیم که یکی دو تا از سانتریفیوژها را نهایی کنیم و همان را که روتور و موتورش خوب است و مگنتش درست و پایدار و راندمانش بالاتر است انتخاب کنیم. حرفشان درست، ولی نیتشان غلط است. چون این کار داشت در دوره خود ما صورت میگرفت. الحمدلله آنهایی که کارها را قفل کرده بودند موقع شهادت احمدیروشن کارها را زمین گذاشتند، حذف و کنار گذاشته شده بودند و سیستم داشت با قدرت پیش میرفت و ما از بین سانتریفیوژهایIR4 و IR2M، IR2m یعنی اصلاحشده، Mاش مال modification است، آن را انتخاب و هزار تا تولید کردیم. وقتی به مدت دو سال زنجیره اول آن کار کرد و پارامترهایش را اندازه گرفتیم، متخصصان به این نتیجه رسیدند که یک نیمه صنعتی ـ و نه صنعتیش ـ را راه بیندازیم و ببینیم در مقیاس نیمه صنعتی چه کار خواهیم کرد. این کار را انجام دادیم و الحمدلله موفق بودیم.
هزار عدد ساختیم و در پیچیدن الیاف روتور روشهای زیادی را پیدا کرده بودیم که الیاف کربن را درست بپیچیم. روی رزین و الیاف کار کردیم و داشتیم کارخانه تولید الیاف کربنی خاص را که مخصوص سانتریفیوژ است و نه مخصوص هواپیما یا قایق یا چیز دیگری بررسی میکردیم که بخش خصوصی بیاید و برای ما تولید کند و این یعنی اشتغال. یعنی تو که الیاف، نخ یا هر چیزی تولید میکنی بیا و وارد کار شو. حتی به سراغ دانشکدههای نساجی هم رفته بودیم که آنها را به کار بگیریم و بیایند و به ما و در تولید کمک کنند و اینکه چگونه اینها را با رزین قاتی کنیم، طبق چه زوایایی، چگونه و با چه کششی اینها را بپیچیم که استحکام لازم را به عنوان روتوری که قرار است در هر ثانیه هزار دور بزند، داشته باشد.
پس این حرفهایی که بعضیها میزنند، کلاً به خاطر قالب کردن این برجام به جامعه است و هزار دلیل برایش میآورند و میگویند سوخت نداریم، سانتریفیوژها قدیمی بودند و نسل ۱ نباید تولید میشد. باید گفت آخر مرد حسابی! شما که دائماً میروی و این طرف و آن طرف این حرفها را میزنی، بنشین و اگر بلدی با چهار عمل اصلی ریاضی روی این قضیه فکر کن که از یک طرف کارخانه سانتریفیوژ نسل ۱ را تعطیل میکنیم، دشمن دارد با ویروس استاکسنت (Stux net) به تو حمله میکند. خرابکاری میکند و مواد منفجره و تجهیزات معیوب برایت میفرستد که همان ۶ هزار سانتریفیوژی را هم که داری نابود کند. عقل سالم میگوید برو کارخانه سانتریفیوژ P1 را تعطیل کن؟
یا میگوید برو به اندازه لازم تولید کن که اگر خدای ناکرده توطئههای دشمن جواب داد، یعنی نتوانستیم کشف کنیم یا بعضی جاها غافل شدیم ـ که بعضی جاها نتوانستیم کشف کنیم یا غافل شدیم، آدم نمیتواند برود مدیری را که غفلت کرده است نابود کند. بهجای اینکه آنها را بزنیم میگوییم بسیار خوب! اشکال ندارد و مثل تماشاچیهای تیم تراکتورسازی تبریز میشویم که وقتی گل میخورند میگویند عیب یوخ! یعنی ما هم باید به مدیران و کارشناسانمان بگوییم اشتباه کردید؟ اشکال ندارد. دفعه بعد خوب کار میکنید.
پس با این دیدگاه باید برویم و سانتریفیوژ نسل ۱ را تولید و به اندازه کافی ذخیره کنیم تا بتوانیم ایرادهای این سانتریفیوژی را که دستمان هست خوب رفع کنیم. شبیهسازی انجام بدهیم، قطعاتش را کار کنیم، مواد استراتژیک را بسازیم و روی این سانتریفیوژها تست کنیم تا برای سانتریفیوژهایی که روتورشان از مواد مرکب و الیاف کربنی است و فرق دارد و بومیسازی شده است آماده شویم.
سانتریفیوژهای P1 این همه دستاورد داشتهاند. هنوز هم به نظر من باید روی آنها کار شود. یعنی باید به دانشگاهها تیمهای تحقیقاتی بدهیم تا روی آنها کار کنند، اشکالاتش را در بیاورند، به راندمان اصلیش که در طراحی ۲/۹ بود برسانیم. اشکال را برطرف میکردیم و فرصت داشتیم سانتریفیوژهای نسل بعد را به نتیجه برسانیم. جوابم این است که بعد از ده سال به این میرسیدیم به که کدام سانتریفیوژ برای ما مقرون به صرفه است؟ چقدر غنی شده میخواهیم؟ SWU سانتریفیوژهای چقدر است؟ Separative Work Unit یا SWU چقدر باشد خوب است؟ بر مبنای همان نیازی که جامعه ما برای تولید برق یا رآکتورهای اتمیش دارد تصمیم میگیریم.
اخراج نیروهای سازمان انرژی اتمی
در دولت دهم ادعا شده بود ما سانتریفیوژهای IR6 در عرض شش ماه به صورت جهادی تولید میکنیم. میپرسند چرا نکردند؟
فردی که میگوید چرا نتوانست اطلاع ندارد. دقیقاً شش ماه را نمیگویم، چون شاید جملهای نیست که گفته باشم. اگر تصمیم بگیرید هزار سانتریفیوژ را تولید کنید، چون هزار سانتریفیوژ IR2M را تولید کردیم، زمانبندی دستمان هست، یعنی میدانیم پوستهاش چه مدت طول میکشد. مگنتش همینطور. کار کردیم و اینها را در آوردیم. اینها کسی را که این کار را انجام داد، از انرژی اتمی بیرون کردند.
او را مدیر این بخش گذاشته بودم و پشتیبانیش میکردم و او به پشتوانه پشتیبانیم جلو میرفت و به کسانی که قطعه میساختند، مونتاژ میکردند و به سازندگان قول میداد. بیرونسپاری هم داشتیم. یک وقت به ظرفیت انرژی اتمی نگاه میکنیم، آن هم با نیروهایی که ناامیدشان کردهایم، شش ماه که هیچ، شش سال هم نمیتوانیم بسازیم، ولی اگر ظرفیتهای کشور را درگیر کنیم، این همه جوان متخصص و بیکار هستند و مسئله کشور این شود که یک سایت غنیسازی با نسل جدید بسازد، مطمئن باشید میتوانند درست کنند.
به این جوانها اعتقاد دارم. یعنی اگر افراد باانگیزه بیایند و تعداد کارگاهها را زیاد کنیم، استانداردها را بدهیم و بازرسی و نظارت داشته باشیم و کنترل کیفیت انجام بدهیم، سریع میتوانیم درست کنیم. نظرم این است که کنار بروید، آن وقت ببینید تفکری که میگویم ـ نمیگویم شخص من، بلکه تفکری که میگویم ـ سر کار بیاید، آن وقت خواهید دید در همه حوزهها در سراسر کشور چه شکوفایی اتفاق میافتد.
امیدوارم مردم دیگر به اینها اطمینان نکنند. اینها امتحانشان را پس دادهاند. اینها کنار بروند و بگذارند تفکر انقلابی بیاید و در این کشور مدیریت کند. مثل دوره جنگ که تفکر انقلابی حاکم بود. مثل دوره بازسازی که تفکری که در جنگ تجبه کسب کرده بودند، آمد و این همه تحول در کشور ایجاد کرد. این ظرفیتها در کشور ما وجود دارند. همه را عاطل و باطل گذاشتهاند. همان کسی که میگوید نمیشود شش ماهه تولید کرد، خودش سد راه است. کنار برود و ببیند آیا میشود یا نمیشود؟ اگر مملکت بخواهد رئیسجمهور، معاون او، وزرا و… پشتیبانی کنند، در هر کاری انسجام مدیریت و حاکمیت تفکر علمی باشد، موفق میشویم. این را در ۳۵ سال بعد از انقلاب تجربه کردهام.
یعنی اگر بگویم ۳۵ سال بعد از انقلاب در کار اجرایی و مدیریتی، بهخصوص در حوزههای فنی و صنعتی بوده این را دیدهام که هر چه خواستیم اتفاق افتاد. شاهدم همین صنعت هستهای است که در چه مدت کوتاهی به مرزهایی رسیدیم که خیلیها احساس خطر کردند و باید این را نگه میداشتیم. برای کشور ما ارزش بود، ولی عدهای جا زدند. حالا باز خوب است که مردم جا نزدند و هستند و الحمدلله هنوز آن روحیه در بیرون حفظ شده است.
منبع:صاحب نیوز