شماره 27؛
بهترینهای وبلاگی استان اصفهان
سبد کالا، جوک سال! وبلاگ چهارگوشه نوشت: باز به احمدی نژاد، اگه اون بنده خدا مافیا نداشت و اگه آمار و ارقامش پرت و پلا بود حداقل می دونست کی داراست کی ندار! دم و دستگاه روحانی که واسه دادن چند قلم کالا با این همه سر و صدا نتونسته فرق یه کارخونه دار را از یه […]
سبد کالا، جوک سال!
وبلاگ چهارگوشه نوشت:
باز به احمدی نژاد، اگه اون بنده خدا مافیا نداشت و اگه آمار و ارقامش پرت و پلا بود حداقل می دونست کی داراست کی ندار!
دم و دستگاه روحانی که واسه دادن چند قلم کالا با این همه سر و صدا نتونسته فرق یه کارخونه دار را از یه کارگر بیچاره تشخیص بده!!!
به نظرم این کار دولت روحانی استحقاق معرفی به عنوان “جوک سال دنیا” را داره.
حتما جوک سال آینده هم این میشه که دولت آقای روحانی در یک زمان خیلی کم و بدون اطلاع رسانی کافی قبلی میگه هرکی یارانه میخواد بیاد دوباره ثبت نام کنه! و اون عده ی کمی که تونستند اتفاقی بفهمند حالا وقت ثبت نامه ، نصفشون با مشکل کند بودن اینترنت و شلوغ بودن سایت و کم بودن پهنای باند سایت مواجه میشن!!
**********************************
سبزی ها را بی گناه خرد نکنیم
وبگاه قلمکده نوشت:
در آغازین روزهای چهارمین سال از حصر سران جنبش سبز ، افرادی در تلاش اند تاآنها را به زندگی سیاسی شان بازگردانند ، بعضی از سایتها هم استشهاد پر میکنند و امضا جمع میکنند و برای رییس جمهور نامه مینویسند که: آقای رییس جمهور دست روی دست نگذار و کاری بکن تا این “بیچاره”ها آزاد شوند.
اگرچه بنده حقوقدان نیستم (البته سرهنگ هم نیستم) اما از حقوق آنقدر میدانم که بگویم درست نیست انسان بی گناهی را در حصر نگه داشت.
چهارسال از انتخابات ۸۸ میگذرد اما ما هنوز دست بردار نیستیم. چهار سال است توهم فتنه زده ایم و دور هم حال میکنیم
تاکی میخواهیم موسوی بیگناه را اذیت کنیم؟ فقط به خاطر چند سوتفاهم؟ باورکنید اگر موسوی قبل از انتخابات دم از تغییر قانون اساسی میزد منظورش خود قانون اساسی نبود… منظورش تغیر جلد و نوع صفحه آرایی قانون اساسی بود.
**********************************
او را با یک کلمه خطاب می کنم: مرد!
وبلاگ ایران سبز نوشت:
برای بعضی ها نامش، آقای خامنه ای است، بعضی دیگر، مقام معظم رهبری، آیت الله خامنه ای، معظم له یا رهبر انقلاب خطابش می کنند. برای برخی دیگر آقا سید علی آقای خامنه ای، حضرت آقا یا امام خامنه ای است کسانی هم هستند در آن سوی مرزها که سیدنا القائد صدایش می کنند. برای من اما … بگذریم!
این روزها که از فتنه ی شوم شام تا کوچه پس کوچه های خون آلود منامه و کویته و بغداد بوی خون و جنون می آید، این روزها که آرواره ی ماهواره های وهابی، دندان شبهه های شیک در تن یقین بعضی از برادرانم فرو می کنند، این روزها که گزینه های روی میز 1+5 گرگ، دورنمای میراث احمدی روشن ها را در سایه ی تاریکی فرو برده، این روزها که تیتر تکراری خبرهای هر روز دنیا خونین شدن سنگفرش های فلان نقطه ی دنیا از خون شیعیان جهان است، این روزها که حراج حجاب مانکن های متحرک در خیابان های شهرهایمان، مادران شهدا را شکنجه می دهد.
**********************************
کار خدا با قیاس نیست
وبلاگ نقد آزاد نوشت:
استادمان نقل می کرد از یکی از بزرگان: اسلام در هیچ مسأله ای به اندازه طهارت و نجاست آسان نگرفته و مردم سخت گرفته اند…
و در هیچ مسأله ای به اندازه حلال و حرام سخت نگرفته و مردم در عوض آن را آسان گرفته اند…
دیدم درست می گویند. چند روز قبل در محل کارم نیاز به چسب شیشه ای داشتم. دوستی گفت: خوب اینجا که هست!!! گفتم : عزیز دلم! این بیت المال است… گفت: مگر اینها هم مهم است؟؟؟ شما ها سخت نمیگیرید؟؟؟
دیدم چقدر ما در این مسائل به خودمان راحت می گیریم…و ناخودآگاه به یاد کتاب خاکهای نرم کوشک (زندگی شهید برونسی) افتادم. هم راحت میگیریم و هم توجیه هایی می آوریم: این که چیزی نیست! اینقدر بیت المال در مملکت هدر می رود که این حساب نمی آید! این در مقابل اختلاس های چند میلیاردی چیزی نیست!
**********************************
انشای شهیده چهارده ساله
وبلاگ مدرسه علمیه نرجس خاتون شاهین شهر نوشت:
شهیده طاهره هاشمی در انشای خود نوشته است: ملتی که برای هر قطعه از این میهن خون ها فدا کرد، دیگر سازش با نوکران آمریکا، این دشمنان اسلام را جایز نمی داند؛ نگرانی ما این است که مبادا سازشی صورت گیرد اما هرگز سازشی صورت نخواهد گرفت.
شهید دانش آموز «سیده طاهره هاشمی» از سوی سازمان بسیج مستضعفین به عنوان شهید شاخص سال1392 معرفی شد؛ این شهیده در پی درگیری های خونین میان گروهک های کمونیستی علیه مردم و انقلاب، به شهادت رسید.
شهیده «سیده طاهره هاشمی» در نخستین روز از خرداد ماه سال 1346 در روستای شهیدآباد شهرستان آمل به دنیا آمد؛ او در خانواده ای طرفدار انقلاب و تحت تربیت پدر و مادری که هر دو از سادات منطقه هزار جریب ساری بودند، رشد و پرورش یافت.
**********************************
عکست را می بینند وعکست عمل می کنند
وبلاگ پایگاه بسیج شهیدچمران-چریان نوشت:
شرمنده ایم از این همه بی غیرتی شرمنده پلاک تو ای شهید رفتی تا عده ای که نه همه آسود خاطر زندگی کنند اما عکست را می بینند و عکست عمل می کنند کاش که همه میدانستند که چه خون ها ریخته شد تا آسود در خیابانها قدم بزنند.
چه معصومانه چشمانتان بسته شد چه عاشقانه پر کشیدی و ای خواهرانی که در خیابانها چهره آرایش میکنید تا از جوانان جلب آسایش کنید خوب بدانید که اگر اینها نبودن شما هم هیچگاه اینگونه آسایش نداشتید.
**********************************
یکی از زیباترین مناجات های دکتر چمران
وبلاگ صیاد نوشت:
خدایا
هر چه دوست داشتم، از من گرفتی
به هرچه دل بستم، دلم را شکستی
به هر چه عشق ورزیدم، آن را زایل کردی
هر کجا قلبم آرامش یافت، تو مضطرب و مشوشش نمودی
هر وقت که دلم به جایی استقرار یافت، تو آواره ام کردی
هر زمان به چیزی امیدوار شدم، تو امیدم را کور نمودی…
تا به چیزی دل نبندم و کسی را به جای تو نپرستم و در جایی استقرار نیابم و به جای تو به کسی دیگر، جایی دیگر و نقطه ای دیگر آرامش نیابم.
و فقط تو را بخواهم، تو را بخوانم، تو را بجویم و تو را بپرستم.
**********************************
چرا دیدن نور وضو از آیت الله بهجت گرفته شد؟
وبگاه خیبرشکن نوشت:
مرحوم آیت الله بهجت (رحمة الله علیه) در زمان های قدیم با مرحوم آقای میلانی ملاقات کرده بودند. ایشان فرموده بود که آقای بهجت به ایشان عرض کرده بودند، اینکه می گویند وضو نور است، من نور وضو را دیده ام. بعد فرمودند بعد از اینکه این مطلب را گفتم از من گرفته شد. نه اینکه نورش گرفته شد. نورش هست ولی دیگر نمی دیدند.
**********************************