۱۱:۲۱ - شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۵

رسانه ها هدایتگر احساسات

شخصیت هایی که به هر شکل توسط رسانه ها شناخته ومعرفی می شوند و یا ابزار رسانه را در اختیار دارند خواه ناخواه برای توده مردم آشنا هستند بنابراین بیشتر مورد علاقه قرار می گیرند در مقابل علما و دانشمندان که کمتر در معرض دید هستند و رسانه ها سراغشان را چندان نمی گیرند ناشناس و محجور می مانند نتیجه این می شود که از خلاء و نبودشان احساس غم و ناراحتی نمی کنیم چون شناختی نداریم و همه اینها متاثراز فضای رسانه ای است که ذائقه و سلیقه توده ها را شکل می دهند و هدایت می کنند.

به گزارش  پایگاه خبری شاهین نا؛  معصومه طاهری/ اصولا خبر درگذشت و فوت هر کس تلخ و ناراحت کننده است؛ آن هم چهره هایی که از آنها خاطره داریم و یا برایمان خاطره ساخته اند و یا باعث تاثیرات زیادی در جامعه بوده اند. خبر درگذشت عباس کیارستمی کارگردان و فیلم ساز پیشکسوت کشورمان باعث شد جامعه هنری و سینمایی کشور در غم از دست دادن وی به سوگ بنشیند به دنبال این اتفاق بلافاصله خبر آن در شبکه های اجتماعی و رسانه ها دست به دست شد.

زندگینامه، آثار، دیدگاه ها و پیام های مختلف درباره وی و هرآنچه که مربوط به کیارستمی بود در فضای رسانه ای انتشار یافت البته این بیاد بودن واحترام گذاشتن به شخصیت ها از دست رفته کاری به جا و پسندیده است ولی چه سود که عادت بد ما ایرانی ها شده بعد از مرگ بیاد افراد می افتیم و به مدح و ستایش شخصیت شان و آثارشان می پردازیم وبس. حال این اتفاق ناراحت کننده را با خبر فوت بانو علویه همایونی تنها شاگرد علامه بانو امین مقایسه کنید (هرچند دو شخصیت اصلا همتراز هم نبوده و نیستند تنها از منظر انعکاس خبر قیاس صورت گرفته است) که تنها چند روز قبل رخ داد.

خبر کوتاه و در حد چند خط آن هم بیشتر استانی بود و دیگر هیچ. نه زندگینامه ای و نه بیان آثاری و نه معرفی این بانوی جلیل القدر و عالمه بزرگ در رسانه ها چندان دیده نشد نه کسی پیامی داد و نه یادی کرد تنها رهبر معظم انقلاب که آشنا به شخصیت این بانوی بزرگوار هستند پیام تسلیت دادند ؛ درحالی که این دو حادثه غم انگیز و از دست رفتن دو شخصیت شناخته شده کشورمان به فاصله دو سه روز از هم بودند.

این قضیه انسان را بیاد ماجرای ماری کوری و قهرمان بوکس می اندازد که هر دو در یک کشتی عازم آمریکا بودند. هنگام پیاده شدن آنها جمعیت زیادی از مشتاقان و علاقه مندان به ورزشکار به همراه خبرنگاران و عکاسان منتظر ورود ورزشکار بودند و ابراز احساسات می کردند و در میان همهمه جمعیت ماری کوری تنها و با بی تفاوتی عمومی پیاده شد بی آن که کسی سراغش را بگیرد و در انتظارش باشد؛ درحالی که وی فیزیکدان و شیمی‌دان لهستانی نخستین زنی بود که برنده جایزه نوبل شد.

تنها دانشمندی که دوبار جایزه علمی نوبل را در رشته‌های فیزیک و شیمی دریافت کرده بود. مورد دیگر مربوط به سهم آگهی ها و اخبار پیرامون مرگ یک قهرمان دوچرخه سواری به نام فوسوکوبی در مطبوعات فرانسه است. روز دوم ژانویه ۱۹۶۰ این واقعه با حروف درشت در بالای صفحه دو روزنامه مهم عصر فرانسه با مقدار زیادی عکس و معرفی زندگی و شخصیت او چاپ شد.

بعد طی روزهای زیادی این مطالب در تمام روزنامه ها مفصلا مورد تفسیر قرار گرفت البته طی مقالاتی که در آنها وی را با صفاتی گوناگون مورد ستایش قرار داده بودند . تقریبا در همین زمان آلبر کامو برنده جایزه نوبل، ضمن یک حادثه دلخراش درگذشت شمارش ستونهای روزنامه های اصلی حاکی از این است که در مجموعه۱۴۳ ستون به مولف کتاب طاعون اختصاص یافته بود و حال آن که تعداد ستونهای اختصاص یافته به قهرمان فوت شده به ۳۴۲ مورد می رسید.

باید اعتقاد داشته باشیم که مرگ البرکامو برای رسانه ها، احساسی را به وجود آورد که مشابه با ازمیان رفتن حتی یک نویسنده درجه اول هم نیست. اما این نکته همیشه مدنظر بوده است که چرا رسانه ها و توده مردم به همان اندازه که برای یک ورزشکار یا هنرمند سینما علاقه نشان می دهند برای دانشمندان و شخصیت های علمی ابراز علاقه نمی کنند؟!

البته از بیان این قیاسها منظورمان این نیست که شایستگی هنرمندان و ورزشکاران مطرح کشورمان را زیر سوال ببریم و نفی کنیم، زیرا درهرحال هرکدام از سرمایه های انسانی جامعه هستند که بنا به فعالیتهایی که داشته اند قابل تقدیرند و مرگ شان اتفاق غم انگیزی است.

بلکه منظور نظر ما تاثیرگذاری و شناختی است که رسانه ها ایجاد می کنند در واقع در این سطور ما از بعد جامعه شناختی قیاس داشتیم؛ وضعیتی که ناشی از تفوق و نفوذ رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی بر افکار عمومی است. شخصیت هایی که به هر شکل توسط رسانه ها شناخته ومعرفی می شوند و یا ابزار رسانه را در اختیار دارند خواه ناخواه برای توده مردم آشنا هستند بنابراین بیشتر مورد علاقه قرار می گیرند در مقابل علما و دانشمندان که کمتر در معرض دید هستند و رسانه ها سراغشان را چندان نمی گیرند ناشناس و محجور می مانند نتیجه این می شود که از خلاء و نبودشان احساس غم و ناراحتی نمی کنیم چون شناختی نداریم و یا موضوعشان برای مان جالب نیست و همه اینها متاثراز فضای رسانه ای است که ذائقه و سلیقه توده ها را شکل می دهند و هدایت می کنند.

منبع:صاحب نیوز

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.