۱۷:۴۰ - پنجشنبه ۰۸ اسفند ۱۳۹۲

ماجرای چشمان وصال شیرازی و شعر امام حسن مجتبی

شاعری که به واسطه ی سرودن شعر در بیان مصائب اهل البیت علیهم السلام، نور دیده ی از دست داده اش شفا گرفت.

میرزا محمّد شفیع شیرازی متخلص به وصال شیرازی متوفّی سال 1262 هـ. ق در شیراز از بزرگان شعرا و ادبا و عرفای عصر فتحعلی شاه قاجار بود. علاوه بر مراتب علمی، به تمام خطوط هفت گانه (نسخ، نستعلیق، ثلث، رقایم،ریحان،تعلیق،و شکسته) مهارتی به سزا داشته و کتابهای فراوانی نیز با خطوط مختلف نگاشته است. از جمله، اینکه 67 قرآن به خط زیبای خود نوشته است. بر اثر نوشتن زیاد چشمش آب می آورد و به پزشک مراجعه می کند، دکتر می گوید: من چشمت را درمان می کنم، به شرطی که دیگر با او نخوانی و خط ننویسی. پس از معالجه و بهبودی چشم، دوباره شروع به خواندن و نوشتن می کند تا این که به کلّی نابینا می شود. سرانجام با حالت اضطرار متوسل به محمّد (ص) و آل او می شود.شبی در عالم رؤیا پیغمبر اکرم (ص) را در خواب می بیند، حضرت به او می فرماید: چرا در مصائب حسین (و حسن) مرثیه نمی گویی تا خدای متعال چشمانت را شفاء دهد. در همان حال حضرت فاطمه زهرا (س) حاضر گردیده می فرماید: وصال! اگر شعر مصیبت گفتی اوّل از حسنم شروع کن؛ زیرا او خیلی مظلوم است.صبح آن روز وصال شروع کرد در خانه قدم زدن و دست به دیوار گرفتن و این شعر را سرودن:

vesal-shirazi

از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
آن طشت راز خون جگر باغ لاله کرد

نیمه دوّم شعر را که گفت، ناگهان چشمانش روشن و بینا شد. آن گاه اضافه کرد:

خونی که خورد در همه عمر، از گلو بریخت – دل را تهی زخون دل چند ساله کرد

نبود عجب که خون جگر گر شدش بجام – عمریش روزگار همین در پیاله کرد

نتوان نوشت قصه درد و مصیبتش – ور می توان ز غصه هزاران رساله کرد

زینب درید معجر و آه از جگر کشید – کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد

هر خواهری که بود روان کرد سیل خون – هر دختری که بود پریشان کُلاله کرد

یا رب به اهل بیت ندانم چه سان گذشت – آن روز شد عیان که رسول از جهان گذش

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.