تحلیل هفته؛
پنج رخداد راهبردی منطقه
بخش مهمی از سرنوشت منطقه، معادلات قدرت، جایگاه بازیگران و حوادث بعدی، ناشی از رخدادهای پنجگانه راهبردی شکل گرفته یا در حال حدوث طی دو هفته اخیر می باشد.
به گزارش پایگاه خبری شاهین نا؛ هادی محمدی/ با وجود اینکه در منطقه پیرامونی و جهان انبوهی از حوادث و رخدادها را پشت سر میگذاریم، ولی برخی از آنها به دلیل پیامدهای راهبردی که به جای میگذارند، متمایز از دیگر رخدادها هستند. برای نمونه، آنچه در دریای چین جنوبی بین چین و آمریکا و همپیمانان وی در حال وقوع است، رخدادی راهبردی به شمار میاید. آنچه در شرق اروپا و در مرزهای غربی روسیه و به بهانه اوکراین یا با استقرار نظام دفاع ضد موشک آمریکایی شاهد هستیم، نوعی رخداد راهبردی است که زنجیرهای از رفتارها، سیاستها، صفبندیها و رخدادهای بعدی را در کنار خود خواهد داشت. در منطقه غرب آسیا نیز در دو هفته اخیر پنج نمونه رخداد راهبردی شکل گرفته یا در حال حدوث است. بخش مهمی از سرنوشت منطقه، معادلات قدرت، جایگاه بازیگران و حوادث بعدی، ناشی از این رخدادهای پنجگانه خواهند بود که به اختصار بیان میشوند:
۱ ـ عملیات نظامی ضد داعش در فلوجه
در اهمیت این عملیات همین بس که بگوییم تحریکها و تشویقهای مرتبط با بحران سیاسی پارلمان و کابینه عراق برای به تأخیر انداختن عملیات ضد داعش در فلوجه انجام گرفت تا تروریسم برای عقیم کردن دولت، امنیت و هرگونه سازندگی در عراق باقی بماند و عمری طولانیتر داشته باشد. به همین دلیل آمریکاییها اولویت عملیات در موصل را بهمثابه آدرس غلط مطرح کردند و اکنون نیز با فضاسازی رسانهای آلسعود و غربی یا بهانههای بشردوستانه ساکنان فلوجه و کند شدن آهنگ عملیاتی، بار دیگر ضرورت عملیات در موصل را به ارتش عراق تحمیل میکنند. عملیات فلوجه به اندازهای اهمیت دارد که آمریکاییها حاضرند رسوایی کمک به سران داعش را از طریق فرود و فراز هلیکوپترهایشان در این مناطق تحمل کنند، ولی سیر عملیات در فلوجه با آهنگ پرشتاب پیش نرود. عملیات در فلوجه همین قدر مهم است که تمام طیف بعثی و جریانهای مزدبگیر و وابسته به عربستان و آمریکا و کشورهای مداخلهگر در عراق به موازات تحرکات سفیر آل سعود در عراق، سینه چاک میدهند که عملیات ضد داعش در فلوجه، برای کشتار اهل سنت است.
همه این اقدامات در به تعویق انداختن عملیات فلوجه از این روست که این عملیات اصلیترین نقطه ثقل جغرافیایی، فرهنگی، اجتماعی، امنیتی و نظامی داعش و تروریسم تکفیری ـ وهابی است و نابودی این ظرفیت به معنای پایان یافتن بخش عمده داعش در عراق است.
۲ ـ عملیات آمریکا و نیروهای دموکراتیک سوریه در رقه علیه داعش
عوامل و متغیرهای بسیاری موجب شده است که عملیات رقه در دستور کار آمریکا قرار گیرد. کاخ سفید نیازمند کارتهای پیروزی و مؤثر در انتخابات ریاستی است که باید در سیاست خارجی و بهویژه غرب آسیا آن را تأمین کند. این در حالی است که در پنج سالونیم گذشته، آمریکا در سوریه، با ریسمان قطر، ترکیه و عربستان در باتلاق این بحران فرو رفته و هیچ ابزار و کارت مستقل میدانی و مذاکراتی که هزینه حمایت از تروریسم را در برنداشته باشد، در اختیار ندارد. آمریکا تروریستها را در مواضع علنی خود، برای فرسایش دولت سوریه و بشار اسد ضروری میداند و نه تنها آنها را حذف نمیکند، بلکه به طور همهجانبه از آن حمایت نیز میکند. آنچه عملیات در رقه را برجسته میکند، این است که بدون تکیه بر تروریستها یک جغرافیای قابلتوجه در پوشش همکاری با کردهای شمال سوریه (عشایر و آشوریها) و مبارزه با داعش به دست میآورد که هیچ یک از هزینههای پنج سال گذشته در سوریه را ندارد و برای ارتقای چانهزنی میدانی و مذاکراتی آمریکا در قبال روسیه و سوریه بسیار حیاتی است. در ۲۰ روز گذشته نیز عملیاتهای صورت گرفته پیش از اینکه حالت جنگی هجومی یا پر شدت داشته باشد، حالت کیش کردن داعش را نشان میدهد و تقریباً تا امروز هیچ درگیری جدی و سختی که در مناطق دیگر از داعش شاهد هستیم، دیده نشده است. آمریکاییها به جز نیاز به ثبت پیروزی بر داعش بهمنزله تروریسم و کسب یک جغرافیای حیاتی برای مانور و مذاکره، از جابهجایی داعش در مسیرهای چندگانه به سوی مرزهای عراق، حلب یا مناطق میانی و دمشق نیز بهره میبرند و بر سیر برنامهریزی شده عملیاتی روسها علیه جریانهای القاعدهای هم اثر تردیدساز میگذارند. عملیات در رقه به جز پیامدهای ذکر شده، برگه راهبردی برای فدراتیو کردن و تجزیه نمودن سوریه را آماده میکند و ترکیه را تحت فشار فعال شدن کردهای سوریه و پ.ک.ک قرار میدهد.
از این رو عملیاتهای پدافندی در جنوب غرب حلب یا پیشروی به سمت فرودگاه و شهر الطبقه در مسیر رقه که از طرف ارتش سوریه و مقاومت و با حمایت هوایی روسها انجام میگیرد، اهمیت خواهد داشت و نشست سهجانبه وزرای دفاع ایران، روسیه و سوریه در تهران، سرفصل جدیدی در تحولات سوریه خواهد بود.
۳ـ مرحله جدید عملیاتهای هوایی و زمینی روسیه و مقاومت در سوریه
آنچه موجب شد تا معادله میدانی تروریستها در سوریه دگرگون شود و از موضع هجوم به حالت دفاعی و آسیبپذیر روی آورند، سیر عملیات هماهنگ هوایی و زمینی در سوریه بود که نیروهای هوافضای روسیه و نیروهای زمینی مقاومت و ارتش سوریه در آن نقش بازی کردند. حاصل این راهبرد عملیاتی این بود که به دلیل بیم حامیان تروریسم از نابودی سریع آنها، با اصرار آتشبس را دنبال کردند تا بنیه تروریستها را بازسازی نمایند و این کار در دو ماه اخیر از عمر آتشبس در سوریه به شدت دنبال شده است. بازی آمریکاییها با مفاهیم نیروهای میانهرو، شهروندان موجود در مناطق تحت سیطره تروریستها و بیتحرکی و فقدان هر گونه اقدام علیه تروریستهای القاعده که بخش قابل توجهی از بنیه تروریسم در سوریه را تشکیل میدهند و بازی تأخیری در قبال هر برنامه جدی برای مبارزه با تروریسم، پس از اینکه مدتی دیپلماسی روسها را تحت تأثیر یا فریب قرار داده بود، به نقطه رنگ باختن رسیده است. آنچه از سوی ایران، مقامات سوری و مقاومت بر آن تأکید شده، این است که آتشبس بهانه آمریکا و بقیه حامیان تروریسم برای حفظ و تقویت تروریستهاست و هر راهحل سیاسی بدون مبارزه جدی با تروریسم به نتیجه نمیرسد. از ژنو۱ تاکنون راهبرد اصلی آمریکا و دیگر حامیان تروریسم در مذاکرات سیاسی این بوده که به موازات فشار تروریستی، مذاکره سیاسی را دنبال کرده و امتیاز کسب کنند. بازی با موضوعات بشردوستانه و حتی سازمان ملل و دبیر کل فعلی آن که نتوانست در مقابل فشارهای لابیهای سعودی و رشوههای آلسعود دوام بیاورد؛ بیانیه محکومیت و در فهرست سیاه قرار گرفتن سعودیها به دلیل کشتار کودکان یمنی هم نمیتواند عامل بازدارنده مبارزه با تروریسم در سوریه یا عراق باشد؛ از این رو دور جدید عملیاتهای مشترک و هماهنگ روسیه، سوریه و مقاومت پس از دیدار سهجانبه وزرای دفاع ایران، روسیه و سوریه در تهران آغاز شده است و گامهای اولیه آن در پیشروی به سمت فرودگاه و شهر الطبقه و بمباران شدید تروریستها در جنوب غربی حلب برداشته شده است؛ این عملیاتها نهتنها باید معادله میدانی و قدرت در قبال تروریستها را یکسره کند، بلکه باید حامیان تروریسم و سازمانها و مجامع بینالمللی در رفتارهای دوگانه در قبال تروریسم را پاسخگو کند. اهمیت این رخداد راهبردی در این است که مقامات ارشد امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی تنها گزینه مطلوب و فرصتساز برای این رژیم را ادامه جنگ تروریستی و حفظ ظرفیتهای آنها میدانند و تا مرز این پیشنهاد پیش میروند که برای کمک به تروریستها، ارتش صهیونیستی نیز باید در سوریه عملیات محدود داشته باشد. شاید بخشی از اهداف سفر نتانیاهو به مسکو که تأکید کرد برای دریافت تضمینهایی از مسکو در محور جولان است، به این منظور باشد که روسها را از اجرای دور جدید عملیاتهای هماهنگ علیه تروریسم منصرف کند.
۴ـ ائتلاف اسرائیلی ـ سعودی
ظرافت و خوبی تحولات پنج سال اخیر منطقه با وجود تمامی جنایات، تحریفها و دشواریهایی که ایجاد کرده، این است که آمریکا، رژیم صهیونیستی و غرب را به پذیرش و تحمل رسواییهای مهمی مجبور کرده است و سازمان ملل و دستگاههای بینالمللی از ژست بیطرفی خارج شده و ناچار به رفتاری برخلاف وظایف و ژست خود شدهاند و نقاب نفاق را از چهره دیکتاتوری مرتجع منطقه برداشته که موجودیت آنها به حمایت از صهیونیستها گره خورده است.
بازی زیرکانه ارتجاع عرب در تقریباً ۷۰ سال گذشته در قبال مسئله فلسطین بهگونهای دنبال شده است که با کمترین هزینه مسیر برنامههای صهیونیستها برای بلعیدن کامل فلسطین، سرکوب حقوق و آمال فلسطینی و سلطه و برتری صهیونیستها بر منطقه را هموار کردهاند. غربیها، صهیونیستها و ارتجاع عرب در تحولات پنج سال اخیر منطقه و برای مهار و مدیریت و تحریف بیداری اسلامی یا برای شبیهسازی آن در عراق، سوریه و لبنان، هزینههای زیادی از نظر حیثیتی و مالی، نظامی و امنیتی، رسانهای و سیاسی متحمل شدهاند و هدف اصلی آن مهار و مقابله با انقلاب اسلامی ایران و گفتمان آن بوده است. این جدال پنج ساله با اینکه در برخی جوانب توفیقاتی داشته است، ولی به شکل کلان و در بسیاری از عرصهها به اقتدار ایران اسلامی و گفتمان انقلاب اسلامی منتهی شده و تیم غربی و عربی را به چالش کشیده است. ناتوانی آمریکا و غرب برای رفتار و برنامه مستقل در منطقه و ناتوانی و نگرانی از فروپاشی ارتجاع عرب و حاکمیتهای آنها، یک جهش پرهزینه برای آنها داشته است و با قربانی کردن کامل مسئله فلسطین و با شتاب غیر عادی و برخلاف گذشته، نجات از کابوس نابودی و تقابل با ایران را در ائتلاف و آشتی و مناسب راهبردی همهجانبه با رژیم صهیونیستی قرار دادهاند؛ به امید اینکه با تکیه بر صهیونیستها و قابلیتهای نظامی، امنیتی، تکنولوژیک و… جای خالی آمریکا را در راهبردهای خود پر کنند. شاید این سراب امیدساز را صهیونیستها هم در نگاه به توان مالی و دلارهای نفتی یا قرار گرفتن آنها در جایگاه پیادهنظام جنگی در قبال ایران میدانند. سراب ارتجاع عرب و آلسعود که این روزها اخبار فراوانی در ضرورت و آثار همگرایی بین رژیم صهیونیستی و آلسعود شنیده میشود، به حدی رسیده است که نمیتوانند نالههای جهانی را که در حمایت از صهیونیسم و رژیم صهیونیستی به راه افتاده، ببینند. در محیط خارجی، طیفی از مشکلات، چالشها و ناکامیها این رژیم را در فشار قرار داده است. برای اولینبار در تاریخ صهیونیسم و در سرزمینهای غربی که هرگونه انتقاد از صهیونیستها، جریمه و زندان داشته است، وسیعترین انتقاد و تحریم اقتصادی و علمی علیه این رژیم اجرا میشود و خط و نشانهای پاچهخواران صهیونیستها هم اثری نداشته است و دادگاههای اروپایی در کمین محاکمه برخی مقامات رژیم صهیونیستی هستند. برای اولینبار خواستههای مقامات صهیونیست در اولویت مقامات کشورهای غربی نیست، ولی حمایت از این رژیم را کماکان دنبال میکنند. غربیها و صهیونیستها امیدوار بودند با ساماندهی و بهکارگیری و هدایت تروریسم تکفیری ـ وهابی نهتنها مقاومت را نابود کنند، بلکه حکومتها و نظم منطقهای نوینی برای سالهای آینده در چارچوب منافع و مصالح استعماری و غیرقانونی به وجود آورند. این رؤیای استعماری به نتیجه معکوس نزدیک شده و انقلاب اسلامی و مقاومت منطقهای در نقطهای برتر از پنج سال گذشته قرار گرفتهاند و در جبهه مقابل، حکومتهای منطقهای حامی تروریسم در بدترین وضعیت به سر میبرند و آمریکا در محدودترین شرایط گزینهها و تصمیمات خود قرار دارد. در چنین وضعیتی تنها امید آنها در ائتلاف اسرائیلی ـ عربی و پرچمداری آلسعود است که نمیتوانند هزینهها و خسارتهای گوناگون این رویکرد را نادیده بگیرند؛ یعنی طبق مثل معروف «کوری عصاکش کوری دیگر شود.»
۵ـ یمن، باتلاق سعودی و سازمان ملل
سرزمین یمن برای سعودیها اهمیت راهبردی داشته و همواره تلاش کردهاند آن را بهمنزله حیاط خلوت خود بدانند و با آن رفتار کنند. پروژه یمن برای سعودیها در پنج سال اخیر، هم بهمثابه برنامهای در تحریف بیداری و جلوگیری از واگرایی با سعودیها و هم بهمنزله جبران شکستها و خسارتهای آلسعود در ماجراجوییهای منطقهای در عراق، سوریه و لبنان، اولویت و برجستگی جدیدی پیدا کرده است. اگر حمله نظامی ۱۵ ماهه و انواع جنایات ضدبشری و جنگی را تحمل میکنند و حتی حامیان غربی و منطقهای و مجامع بینالمللی را به رسوایی میکشاند، دلیل بر همین اهمیت یمن و خشکسری آلسعود است. این پروژه که در اصل یک درخواست آمریکایی ـ انگلیسی است، به بنبست سختی رسیده و چارهای جز مهار این خسارت و رسوایی ندارند. با اینکه بر تجدیدنظر و راهحل سیاسی تأکید میکنند، ولی چماق حمله نظامی را هم در کنار آتشبس در دست دارند و از آن استفاده میکنند تا شاید به اهداف جنگی و مغرورانه در یمن برسند. انصارالله که تا امروز تروریست و عامل ایران معرفی میشد و حذف آن در صدر خواستهها بود، به همسایه و عضوی در فرایند سیاسی و حکومتی تبدیل میشود و جمعی از مقامات آن در عربستان به مذاکره دعوت میشوند و مذاکرات کویت را متوقف میکنند و نشان میدهند که توافق اصلی باید از ریاض باشد. این تلاش بینتیجه است و تیم انصارالله از کویت بازمیگردند. در حالی که آمریکا، انگلیس و امارات به یمن لشکر کشیدهاند، کاری از پیش نبردهاند و ابزارهای مزدبگیر آنها در اختلاف و واگرایی با هم هستند. عربستان یا باید با انصارالله و حزب کنگره ملی توافق کند یا آغاز پایان خود را بپذیرد. هیچ جغرافیای شاخص بشری به جز یمن برای سعودیها کابوسآفرین نیست و به همین دلیل است که دبیرکل و سازمان ملل را هم در یک سطح جدید از رسوایی با جنایات سعودی شریک میکنند تا نام آلسعود در ائتلاف آنها در فهرست سیاه جانیان باقی نماند.