طنز
چرا بحث سبد پایان ندارد؟!
یکى نان دارد و دندان ندارد / یکى دندان، ولیکن نان ندارد
تمام بحث ها پایان گرفته / چرا بحث سبد پایان ندارد
به گزارش پایگاه خبری شهرستان شاهین شهر و میمه “شاهین نا”، ناصر فیض در تهران امروز نوشت:
پس از هر رفت اگر آمد نمیشد
کسى از کوچه ى ما رد نمیشد
اگر اقلام خوبى داخل اش بود
سبد هرگز بدین حد بد نمیشد
*
یکى آمد یکى را با لگد کشت
لگد را خوب زد اما چه بد کشت
در این غوغا و در این کشت و کشتار
مرا کیفیت جنس سبد کشت!
*
یکى نان دارد و دندان ندارد
یکى دندان، ولیکن نان ندارد
تمام بحث ها پایان گرفته
چرا بحث سبد پایان ندارد
*
فقط من بودم آنجا مشکل صف
که تنها مانده بودم در دل صف
دهانم اندکى کج بود قبلاً
که آن هم صاف شد در داخل صف
*
کلاسم نیست بىاندازه بالا
نه…!این مصرع چه ربطى داشت حالا
بسازم یک سبد جنس اش ز الیاف
بریزم توى آن انواع کالا
*
نمى آید خوش این جورى خدا را
که سازند این چنین علّاف ما را
من از بیگانگان هرگز ننالم
که در صف آشنا زد آشنا را
*
یکى با قهوه یا چایى بسازه
نشسته یا که سر پایى بسازه
ندارم غیر از این هرگز توقع
ریاضت کش به کالایى بسازه
*
ندارد ته، سخن، چون سر ندارد
که آدم چارهاى دیگر ندارد
اگر هم من رها سازم سبد را
سبد دست از سر من بر ندارد