۲۱:۰۷ - چهارشنبه ۰۷ اسفند ۱۳۹۲

طنز

چرا بحث سبد پایان ندارد؟!

یکى نان دارد و دندان ندارد / یکى دندان، ولیکن نان ندارد

تمام بحث ها پایان گرفته / چرا بحث سبد پایان ندارد

200540_951

 

به گزارش پایگاه خبری شهرستان شاهین شهر و میمه “شاهین نا”، ناصر فیض در تهران امروز نوشت:

 

پس از هر رفت اگر آمد نمی‌‌شد

کسى از کوچه ى ما رد نمی‌‌شد

اگر اقلام خوبى داخل اش بود

سبد هرگز بدین حد بد نمی‌‌شد

*

یکى آمد یکى را با لگد کشت

لگد را خوب زد اما چه بد کشت

در این غوغا و در این کشت و کشتار

مرا کیفیت جنس سبد کشت!

*

یکى نان دارد و دندان ندارد

یکى دندان، ولیکن نان ندارد

تمام بحث ها پایان گرفته

چرا بحث سبد پایان ندارد

*

فقط من بودم آنجا مشکل صف

که تنها مانده بودم در دل صف

دهانم اندکى کج بود قبلاً

که آن هم صاف شد در داخل صف

*

کلاسم نیست بى‌اندازه بالا

نه…!این مصرع چه ربطى داشت حالا

بسازم یک سبد جنس اش ز الیاف

بریزم توى آن انواع کالا

*

نمى آید خوش این جورى خدا را

که سازند این چنین علّاف ما را

من از بیگانگان هرگز ننالم

که در صف آشنا زد آشنا را

*

یکى با قهوه یا چایى بسازه

نشسته یا که سر پایى بسازه

ندارم غیر از این هرگز توقع

ریاضت کش به کالایى بسازه

*

ندارد ته، سخن، چون سر ندارد

که آدم چاره‌اى دیگر ندارد

اگر هم من رها سازم سبد را

سبد دست از سر من بر ندارد

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.