۰۹:۲۸ - چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵

جانباز 70 درصد اصفهانی؛

اجر مدافعان حرم فقط خاصّ خودشان است/ این تعداد شهید برای استان اصفهان یک ارزش الهی

به واقع این عزیزان با اعتقاد و آگاهی محکم و جانانه می روند، بیشتر اینها زن و بچه دارند، با بلوغ فکری و ایمان راسخ به جهاد می روند، این ها همه از جان گذشتن و از خود گذشتن است.

به گزارش  پایگاه خبری شاهین نا به نقل از صاحب نیوز؛ شعبان که از راه می رسد یادآور روزها و ایام شاد ومعنویت بخشی است که منتسب به اهل بیت عصمت و طهارت است. ایامی خوش که در اولین روزهایش نماد و نشان امامان و بزرگانی را بر تارک دارد که در یکی از آنها روز جانباز با ارادت به قدوم مبارک قمر بنی هاشم عباس ابن علی علیه السلام متبرک و ثبت شده است.
روزی که به حق باید روز جانباز و جانبازان عزیز باشد. چه اینکه حضرت ابوالفضل العباس با جانبازی بی همانند خود در راه دین و برادر، ولایتمداری را به تمام معنا به نمایش گذاشت.
امروز اما هستند کسانی که برای دین و میهن به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافتند و هر کدام در این راه با تقدیم عضو و قسمتی از وجودشان ثبت جانبازی و رزمندگی کردند.
مجید بهارلو معروف به “آقا مجید بهاری” یکی از بهاری های دیروز جبهه هاست که امروز با ۷۰درصد جانبازی و سال ها تحمل رنج و درد بیماری ساکن کوچه معرفت پلاک بصیرت و دلدادگی است.

bahar1
هم او که گفت و گوی کوتاهش با ما شنیدنی تر و البته خواندتی تر است:

از کجا و چگونه عازم جبهه شدید؟
آن زمان حدود سال ۶۰ بسیج محله بودم. سن و سالی نداشتم و مدرسه می رفتم، دوستانی که متاهل بودند یکی یکی عازم جبهه ها می شدند. من هم این صحنه ها را در میان اقوام و همسایه ها و دوستان می دیدم و کم کم هوایی شدم. ۴۵ روزی رفتم برای آموزش نظامی، سال ۶۳ بود اشتباه نکنم، که برای آموزش به پادگان آموزشی خمینی شهر رفتم، چون سن کمی داشتم اجازه ندادند به جبهه بروم. بعد از آن یک دوره آموزش امدادگری رفتم. بعد از مدتی عازم جبهه شدم.

از طرف کجا، کدام تیپ یا لشکر اصفهان؟
از طرف لشکر ۸ نجف اشرف بعنوان امدادگر. در جنگ و در عملیات والفجر ۸ ترکش کنار نخاعم اصابت کرد، برای مداوا به مشهد منتقل شدم. بعد از اینکه بهبود یافتم مجددا به لشکر هشت برگشتم و بار دیگر از لشکر امام حسین علیه السلام اصفهان به جبهه اعزام شدم.

در لشکر امام حسین چه می کردید؟!
در آنجا گردان پیاده بودم، سال ۶۴ در فروردین ماه بعثی های عراقی در منطقه هورالعظیم پاتک زدند، ما در سنگرمان بودیم، گلوله توپ داخل سنگر اصابت کرد و من در روز چهارم عید همان سال از ناحیه پای راست دچار قطع عضو شدم، تا امروز هم با پای مصنوعی فعالیت می کنم.

بعد از قطع پای راست باز هم به جبهه رفتید؟
بله، دو بار، در بهداری لشکر امام حسین علیه السلام، در عملیات کربلای ۵ هم از ناحیه پوست و چشم و …شیمیایی شدم. تا ا واخر جنگ و قطع نامه هم در فاو بودم، آن روزها ا مدادگر توپخانه بودم.

در مجموع چه مدت زمانی در جنگ و نبرد با دشمن بعثی حضور داشتند؟
سر جمع سه سالی می شود.

کی ازدواج کردید؟
سال ۶۸ اواخر جنگ بود که به اصرار والدین ازدواج کردم، الان هم دو فرزند پسر دارم، در این سال ها مشکلات شیمیایی هم بدتر شده، دیابت، پوکی استخوان، آب مروارید و …هم که جزیی از روزمرگی ها شده است.

ورزش هم می کردید؟
قبل از جانباز شدن والیبال و تنیس کار می کردم. الان هم تیراندازی و تپانچه کار می کنم.

تعریفتان از حضور اصفهانی ها در جنگ تحمیلی و دفاع مقدس چیست؟
اصفهان و هر دو لشکر نجف و امام حسین آن چشم و چراغ دفاع مقدس بودند. دفاع مقدس در واقع یک ستاره درخشان در آسمان ایران زمین است. اصفهان فرماندهان و سرداران بزرگی داشت، جانبازان زیادی که مثل من ۷۰دردصی ها درشان کم نیست. اصفهانی ها بواقع در دفاع مقدس و نبرد هشت ساله سنگ تمام گذاشتند. با همه وجود پای کار بودند، این تعدادشهید و آزاده و جانباز و ایثارگر در استان اصفهان یک ارزش معنوی و الهی است، یک توفیق مثال زدنی است.

امروز هم جنگی در میان باشد باز هم آماده نبرد هستید؟
خب الان که از نظر جسمی توان رزم ندارم، ما اعتقادی کار می کردیم، با یک باور دینی و الهی و انسانی برای کشور و امت اسلامی، ما به دفاع و تقدس آن باور قلبی داشتیم. هنوز هم راسخانه همان باورها را داریم.
امروز صحنه و میدان فرق کرده اما تکلیف و وظیفه تفاوتی نکرده است. اگر امروز در سوریه می جنگیم این برای دفاع از خودمان است. همه اینها هم خباثت های استکبار بعداز پیروزی انقلاب اسلامی است.

فکرشان این است که انقلاب اسلامی نباشد، هدفشان هم این است که محورهای مقاومت یعنی حزب الله و سوریه و عراق یکی یکی حذف شوند و بعد نوبت به انقلاب ایران برسد.

به نظر شما کار جهادگران و مدافعان حرم در سوریه مهمتر است یا دفاع مقدس هشت ساله؟
ما در بحث دفاع از حریم اهل بیت وارد شده ایم آن هم در مملکت غربت، ما شیعه ایم، اینکه یگوییم کار خاصی بوده نه، این توفیق است که لطف خداوند شامل حال عده ای از عزیزان ما شده و به نبرد تکفیری ها رفته اند. ممکن است در ظاهر سوریه و عراق جدای از ایران باشند اما این یک زنجیره متصل است که در نهایت به یران و انقلاب اسلامی می رسد.
کار این عزیزان اعزامی به سوریه از کار ما مهمتر است، ما آن زمان در مملکت خودمان با هم شهری ها و هم ولایتی های خودمان کنار هم با دشمن بعثی می جنگیدیم اما این عزیزان در دیار غربت و کیلومترها دور از وطن مبازره می کنند آن هم با وحشیانی که در تاریخ سابقه این توحش بی همانند است.
این خودش خیلی ارزشمند و مهم است.
به واقع این عزیزان با اعتقاد و آگاهی محکم و جانانه می روند، بیشتر اینها زن و بچه دارند، با بلوغ فکری و ایمان راسخ به جهاد می روند، این ها همه از جان گذشتن و از خود گذشتن است.
به نظر من اینها مدال و افتخار خاصی از خداوند متعال می گیرند.

سخن پایانی شما؟
همین که رسانه ای بتواند یاد و نام جانبازان و شهدای عزیز را زنده نگه دارد این خیلی با ارزش است. من از همه شما عزیزان تشکر می کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.