۲۲:۰۹ - پنجشنبه ۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۵

نگاهی معصوم در انتظار پدر؛

جشن تولدی متفاوت برای سه ساله شهید مدافع حرم

سالروز میلاد با سعادت حضرت علی(ع) و روز پدر با شمشین سالگرد ازدواج شهید مدافع حرم سرگرد پاسدار عبدالحسین یوسفیان و تولد سه سالگی دختر دلبندش زینب مصادف شده بود.

به گزارش شاهین پرس، دخترک تنها کنار سنگ مزار بابا نشسته و با نگاه معصومامه و بغضی در گلو جمعیت اطراف خود را نگاه  می کند، خاله ها و عمه هاهمه صدایش می زنندو می خواهند که لبخندی بزند تا عکسی که گرفته می شود زیباتر شود، اما گویی لبخند از لبان دخترک رخت بر بسته، چه کسی می داند شاید در میان جمعیت دنبال گمشده اش می گردد، گمشده ای که چهار ماه است که او را ندیده و دل کوچکش برایش تنگ شده، برای دستان نوازشگر و مهربان و بوسه ای که غم های دل کوچک او را پاک کند تنگ شده. آری گمشده ای که دوست داشت در روز تولد سه سالگی اش که با روز پدر مقارن گشته در کنار او می بود و بر زانوانش می نشست و یا همانند دیگر کودکان روز پدر را به او تبریک می گفت.

در این چهار ماه شاید کمتر کسی لبخند بر لبان دخترک قصه ما دیده باشد مادر که نگران دخترک معصومش است از مدت ها قبل در تدارک برگزاری جشن تولدی است که شاید لبخندی بر لبان دخترش نشانده و شادی بر چهره اش نمایان گردد، مادری دلسوز و صبور که در اوج جوانی از چهار ماه گذشته به تنهایی بار مسئولیت زندگی بر دوشش نهاده شده است، غمگین غصه های تنها امانت همسرش است شبانه روز تلاش می کند تا سنگ صبور غصه های بزرگ دختر کوچکش باشد.

دخترک قصه ما همچنان بی اعتنا به تلاش اطرافیان برای شاد کردنش به اطراف نگاه می کند او در میان این جمعیت فقط بدنبال یک نگاه و لبخند می گردد تا او را سیراب نگاه روزهای تلخ گذشته کند، چشمان پر از انتظار و نگاه معصومانه اش مرا بیاد سه ساله کربلا می اندارد، سه ساله ای که در مسیر کربلا تا شام تنها دلخوشی اش دیدن پدری بود که تنها سر بریده اش بر سر نیزه ها همسفر او بود و در خرابه شام و در دل تاریکی آن شب این سر بریده پدر بود که او را آرام کرد.

عجیب است که برخی از ما بزرگترها در غم از دست دادن عزیزی چنان مویه و بی قراری می کنیم که دل سنگ نیز آب می شود آن گاه از کودکی سه ساله توقع داریم همانند بزرگترها صبر پیشه کند و غم از دست دادن پدری که دارای همه اوصاف نیک پدری است را فراموش کند، باید پرسید این چگونه ممکن است؟

امروز زینب کوچک ما در کناز قبری که آذین بندی شده و کیک تولدی که تصویر مهربان پدر بر آن نقش بسته نشسته و انتظار آمدن پدرش را می کشد تا از میان جمعیت بیاید و در جشن سه سالگی اش او را غرق در بوسه کند و زینب در حین بازی با شانه های پدر بر زانوانش نشسته و برایش سخن بگوید.

مهمان ها کم کم با هدایایی در دست از راه می رسند و بوسه بر گونه اش می زنند، تبریگ گفته و برایش آرزوی سال های طولانی عمر همراه با خوشبختی و شادی می کنند اما زینب دیگر از آمدن گمشده اش که بزرگتر ها با همه واژه هایی که می دانند وصف خوبی هایش را نمی توانند بگویند نا امید شده و خسته می شود بوسه ای بر تصویر نقش بسته بر سنگ سرد مزار بابا می زند و به همراه یکی از بستگان از میان جمع می رود شاید در جایی دیگر انتظار دیدن روی بابایش را بکشد. پدری مهربان و شجاع که تحمل دیدن و شنیدن اینکه در دور دست ها عده ای از ادمهای پست و سنگ دل زندگی را بر کودکانی معصوم سخت کرده اند را نداشت پس برای نجات و کمک به آنان و دفاع از حریم آل الله با زینب کوچولو خداحافظی کرد و به نبرد با آنان رفت و هم آنجا بود که آسمانی شد.

امروز شاید چشمان ما قدرت دیدن نداشت اما پدری با این همه مهربانی مگر می شود که در شاد ترین روز دختر دلبندش نباشد، او قطعا در جشن تولد سه سالگی دخترک معصومش حضور داشت و بوسه ای نیز بر گونه هایش زده و از بهشت نیز هدیه ای آسمانی آورده بود، حتما به مهمان ها هم خوش آمد گفته و از اینکه در جشن تولد دختر دلبندش شرکت کرده اند تشکر نیز کرده است، چرا که به فرموده خداوند شهدا زنده اند و در کنار پروردگارشان روزی می خورند، نباید آنها را مرده بدانیم. چه زیباست که بگوییم شهدا شاهدان زمین از آسمانند.

سیزدهم رجب المرجب سال ۱۳۹۵ سالروز میلاد با سعادت یگانه مولود کعبه حضرت علی علیه السلام و روز پدر، مقارن با تولد سه سالگی فرزند و ششمین سالگرد ازدواج شهید مدافع حرم سرگرد پاسدار عبدالحسین یوسفیان بود.

شهید عبدالحسین یوسفیان ۲۹ آذر سال ۹۴ در سوریه و در دفاع از حریم آل الله به جمع شهدای مدافع حرم پیوست.

 

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.