لزوم تأمل و اندیشه در کارها
در روایتی به نقل از پیامبر(ص) آمده است: « کَفی بِالْمَرءِ مِنَ الْکِذْبِ اَنْ یُحَدِّثَ بِکُلِّ ما سَمِعَ؛ برای دروغگو بودن انسان همین بس که هر چه را شنید نقل کند.»[ یعنی بدون تأمل و بررسی در راست یا دروغ بودن شنیده ها]
به گزارش پایگاه خبری شاهین نا؛ محمد پورمهدی در بینات نوشت/ وقتی از سمت پاهای حضرت آدم(ع) روح در او دمیده شد٬ به زانوهایش که رسید٬ خواست بلند شود٬ اما نتوانست. از این رو خداوند فرمود: «خُلِقَ الانْسانُ مِنْ عَجَلٍ؛ انسان از عجله آفریده شده است» در روایت دیگری از امام صادق(ع) نقل شده است: هنگامی که خداوند آدم را آفرید و از روح خود در او دمید٬ هنوز آفرینش او به پایان نرسیده بود که از جای برجست تا بایستد٬ اما افتاد. بر این اساس خدای عزوجل فرمود: « وَ کانَ الْانسانُ عَجُولاً؛ و انسان همیشه عجول بوده است» همه شتاب زده اند٬ مگر کسانی که ایمان دارند و با آرامش و طمأنینه راه می روند.
رسول خدا(ص) فرمودند:« اَلْأَناةُ مِنَ اللهِ وَ الْعَجَلَةُ مِنَ الشَّیْطانِ؛ آرامش و وقار از سوی خداوند است و عجله و شتاب از ناحیهٔ شیطان» و نیز از آن حضرت نقل شده است: « اِنَّما اَهْلَکَ النّاسَ الْعَجَلَلَةُ وَ اَنَّ النّاسَ تَثَبَّتُوا لَمْ یُهلَکْ اَحَدٌ؛ شتاب زدگی مردم را هلاک کرد. اگر مردم با تأنی و بدن شتابزدگی کارهای خود را به انجام می رساندند٬ کسی هلاک نمی شد.» اگر همه مثل حربن یزید ریاحی فکر و تآمل می کردند٬ به هلاکت گرفتار نمی شدند. حُرّ تآمل کرد و یک لحظه به خود آمد و گفت: من دارم چه می کنم! کجا بهتر است؟ خودش را بین بهشت و جهنم می دید. به خدا سوگند خورد و گفت: من چیزی را بر بهشت مقدم نمی دارم٬ هر چند بدنم قطعه قطعه شود٬ یا به آتش بسوزد. این همان « تثبیت» است٬ یعنی همهٔ اطراف و جوانب کار را در نظر گرفتن. حضرت امیر(ع) می فرماید:« مَا اسْتَودَعَ اللهُ إمْرَاً عَقْلاً اِلّآ اسْتَنْقَذَهُ بِهِ یَوْماً مّا؛ خداوند عقل را در وجود کسی به ودیعه ننهاده٬ جز اینکه روزی به وسیلهٔ آن او را نجات خواهد داد.»
در روایتی به نقل از پیامبر(ص) آمده است: « کَفی بِالْمَرءِ مِنَ الْکِذْبِ اَنْ یُحَدِّثَ بِکُلِّ ما سَمِعَ؛ برای دروغگو بودن انسان همین بس که هر چه را شنید نقل کند.»[ یعنی بدون تأمل و بررسی در راست یا دروغ بودن شنیده ها]
قرآن می فرماید:« فِلَلّهِ الْحُجَّةُ البالِغَةُ؛ خداوند دلیل رسا و قاطع دارد» دلیلی که برای هیچ کس بهانه نمی گذارد. خداوند حجت بالغه دارد٬ یعنی به تو می فهماند. در روایت داریم که می فرماید: «اِسْتَفْهِمِ اللهَ یُفْهِمُکَ؛ از خدا بخواه که به تو بفهماند٬ به تو می فهماند» خداوند راه حق و باطل را به انسان نشان می دهد. دیگر آلت دست دیگران قرار نمی گیرد و با فکر و اندیشه و تأمل در امورحرکت می کند٬ نه بر اساس تحریک دیگران. به قول یکی از بزرگان٬ برخی باغ و بستان و ریاحین در گِل دارند و برخی در دل.
«خـلـوت گــزیــده را بـه تـمـاشـا چـه حـاجـت اسـت / چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است»
در روایتی آمده است: به منظور اهانت٬ امام هادی(ص) را در «خان صعالیک» جای داده بودند. خان صعالیک محلی بود که فقرا و غریبه ها و به اصطلاح امروزی کارتن خواب ها در آنجا به سر می بردند. یکی از دوستان حضرت با مشاهدهٔ چنین وضعیتی بسیار ناراحت شد و عرض کرد: به شما اهانت کرده اند و شما را در خان صعالیک جای داده اند. فرمود: این ظاهر امر است. آیا می خواهی باطن آن را هم به تو نشان دهم؟ یک اشاره کردند. چشمش باز شد. دید نهرهای بهشتی جاری است٬ حور و غلمان ایستاده اند و روح و ریحان فضا را فراگرفته است. فرمود: ما هر کجا هستیم٬ این ها هستند. به فرموده ٔ یکی از بزرگان ٬ خداوند متعال بهشت را در غیبی از غیوب خود آفریده است و از این دنیا به آن دنیا کانال زده است.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) در طولانی ترین خطبهٔ نهج البلاغه معروف به خطبهٔ قاصعه می فرماید:« قُلُوبُهُمْ فِی الْجَنانِ وَ اَبْدانُهُمْ فِی الْعَمَلِ؛ من از آن هایی هستم که دل هایشان در بهشت و بدن هایشان در عمل و انجام وظیفه است» در روایتی آمده است که شیاطین نمی توانند به قلب انسان ها نفوذ کنند.٬ چون آن جا سرّالله است٬ جایگاه و پایتخت خداوند است.خداوند آن جا را به کسی نمی دهد. این است که انسان کافر هم وقتی در اضطرارواقع می شود و راه پیش و پسی ندارد می گوید: خدایا! برای اینکه خدا درون دل اوست و او هم معتقد است.از این رو فرموده اند:« یَحُومُونَ عَلی قُلوبِ بَنی آدَمَ؛ شیاطین دور دل بنی آدم می گردند» به یک معنا همه موحدند و سرّ دل و مرکز جانشان خداست.