۱۰:۰۷ - سه شنبه ۰۳ آذر ۱۳۹۴

روایت های شنیدنی پدر شهید مدافع حرم؛

دلم برای محمدجوادم تنگ می شود ولی خدا را شکر می کنم/ برای فرزندانم حسین و زینب امانت دار خوبی باش

عشق به شهادت و پیروی از ولایت در وجود محمد جواد موج می زد و این باعث شده بود که از هر فرصتی که بدست می آید برای همسرش از این عشق الهی بگوید و او را آماده و مهیای سفری که می رفت نماید.

به گزارش  پایگاه خبری شاهین نا؛ ای شهید، ای روشنای خانه امید، ای معنی حماسه جاوید، ای که چشم ستارگان فلک از تو روشن است.«قد قامت الصلاه» در گسترای ساحت تحمید، به خون تو سکه زد ،تیغ سحر ز جوهره خون تو آبدار شد، رنگین کمان به شوق تو خندید و دین و وطن با نام تو ایمن گشت.

در متون اسلامی و قرآن، شهید به کسی گفته می شود که در راه اجرای فرمان الهی و دفاع از مرزهای حکومت دینی جان خود را از دست بدهد. خداوند در توصیف مقام و منزلت شهید در قرآن می فرماید: کسانی که در راه خدا کشته می شوند را مرده نپندارید بلکه آنان زنده بوده و نزد پروردگارشان روزی می خورند. پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله می ‏فرماید:« برتر از هر نیکی، نیکی‏ دیگری وجود دارد تا آنکه آدمی در راه خدا کشته می ‏شود، که بالاتر از آن نیکی‏ دیگری وجود ندارد»

روزی که پیرجماران شهید را قلب همیشه زنده تاریخ نامید شاید برخی افراد توان درک عمق این جمله را نداشتند، ولی امروز به وضوح می توان به مفهوم جمله آن سفر کرده که دریایی از عشق و عرفان بود پی برد. آری شهادت در راه خدا زیباترین و بهترین مرگ است پس شهید سعید است و شهادت سعادتی عظیم و عطیه ای الهی و گرانقدر برای بندگان مخلص خدا می باشد.

در روزگاری که دنیای غرب بر دل ها طبل هوس و دلبستگی می کوبد و جوانان مرزهای اسلام را بر مسند دنیا پرستی و بقا و قدرت فرا می خواند جوانی 32 ساله از دیار شاهین شهر در راه دفاع از هویت اسلام در خاک کشور سوریه برای مبارزه با گروهی که با نام اسلام بر علیه آن مبارزه می کنند قدم نهاد و در این راه جان عزیز خود را فدای راه حق کرد.

جوانی که هیچ یک از دلبستگی های دنیای امروزی مانع پرواز روح آسمانی او به سوی ملکوت اعلی نشد، جوانی که وجود دو فرزند خردسال (زینب 6 ساله و حسین 10 ماهه)، همسری جوان و پدر مادری زحمت کشیده و خواهرانی که وجود او تنها دلخوشی آنان بود پای رفتن او را نه تنها سست نکرد بلکه اشتیاق رفتن او باعث شوق آنان نیز شده و چنان روحیه ای در آنان ایجاد کرده که پس از شهادت وی تنها زبان به سپاس لطف خدای باز می کنند.

برای هم صحبت شدن با خانواده گرامی شهید والامقام ستوان دوم پاسدار محمد جواد قربانی به دیدارشان رفتیم. در این دیدار آنچه که بیش از همه نمود داشت شکوه صبر و استواری و صلابت بود، و من معنای صبر و استقامتی را که در میان واژه ها بدنبال آن می گشتم در قامت استوار پدری داغدار تنها پسر و چشمان صبور همسری که با غرور می گفت شهادت محمد جواد باعث افتخار من است یافتم.

پدری باصلابت، استوار و آرام، که چه عاشقانه و با افتخار از تنها فرزند دلبندش یاد می کرد و می گفت محمد جواد از کودکی و سنین پایین عاشق اهل بیت(ع) بود مهربان و بسیار خانواده دوست و اهل حلال و حرام بود و همواره به خاطر منش و رفتارش در دل همه جای داشت.

می گفت محمد جواد خودش راهش را انتخاب کرده بود و پس دلیلی نداشت که مانع رفتنش شوم از مادرش اذن رفتن گرفته بود که نزد من آمد و از من خواست که اجازه دهم و من نیز که شوق رفتن را در چشمانش می دیدم مانع رفتنش نشدم.

وی از مسئولیت پذیری محمد جواد یاد کرد و گفت: در انجام کارها خیلی متعهد و مسئولیت پذیر بود به همین خاطر مسئولیت پایگاه مقاومت بسیج بقیة الله حاجی آباد را به وی سپرده شد. و در برگزاری رزمایش بیت المقدس که حدود دوماه پیش اجرا شد چنان در انجام وظایف خود کوشا و موفق بود که مورد تحسین فرمانده سپاه ناحیه شاهین شهر قرار گرفته بود.

پدر شهید قربانی قطره اشکی را که در گوشه چشمانش از فراغ فرزندش جمع شده بود را با دستمال گرفت و گفت اگرچه دلم برای محمد جواد تنگ می شود ولی خدا را شکر می کنم که فرزندم را در راه حفظ دین خدا از دست دادم و از این بابت شاکر خدای بزرگ هستم امیدوارم که خدا قبول کرده و ما را نیز مورد شفاعت خود قرار دهد.

می گفت اگر امثال محمد جوادها احساس وظیفه نکنند و برای مبارزه با دشمنان خدا به سوریه نروند در آینده نزدیک باید در شهر شاهین شهر با تکفیری ها بجنگیم که بسیار سخت و دشوار خواهد بود پس امروز لازم است که از خود گذشتگی کنیم.

shahid1

تشکیل صندوق قرض الحسنه خانوادگی توسط محمد جواد خاطره ای بود که برایمان نقل کرد و گفت: حدود 9 ماه پیش یک شب با دعوت از همه بستگان آیاتی از قرآن تلاوت کرد و در رثای ولادت امیرمومنان حضرت علی(ع) مولودی خوانی کرد و سپس صندوق قرض الحسنه ای را تشکیل داد تا علاوه بر گره گشایی در مشکلات بهانه ای برای صله رحم و ماهی یک بار دور هم جمع شدن همه فامیل شود.

پدر شهید با یادآوری روزهای گذشته گفت: محمد جواد دوسال پیش نیز به مدت دوماه سوریه رفته بود ولی به لحاظ امنیتی و محرمانه بودن محل ماموریت را به ما نگفته بود که پس از گذشت یک سال گفت پدر در حرم حضرت زینب(س) نایب الزیاره شما بودم که پرسیدم کی رفته بودی گفت سال قبل که به ماموریت اعزام شده بودم محل ماموریت سوریه بود.

امسال نیز حدود دو ماه قبل، پس از برگزاری جشن ازدواج خواهر کوچکترش یک شب آمد و گفت که می خواهم بروم و می خواهم که مرا حلال کنید و مراقب همسر و فرزندانم باشید. به همراه مادرش از زیر قرآن رد کرده و بدرقه اش کردیم در مدتی هم که سوریه بود تقریبا هر دو روز یکبار تماس می گرفت و جویای حال فرزندانش می شد و سفارش می کرد که مراقبشان باشم.

چند روزی بود که محمد جواد تماس نمی گرفت که همین موجب نگرانی مادر و دیگر اعضای خانواده شده بود با تماس یکی از دوستان و همرزمان محمد جواد نگرانی مادر نیز بیشتر شده بود و تا زمانی که تلفنی با خود محمد جواد صحبت نکرده بود آرام و قرار نداشت. پدر وقتی که اطلاع یافت فرزندش بر اثر ترکش خمپاره مجروح و در بیمارستان بقیة الله تهران بستری می باشد بلافاصله راهی تهران می شود.

پس از یک هفته علی رغم جراحت های فراوان حال محمد جواد کم کم رو به بهبودی بود طوری که پزشک معالج اجازه ترخیص از بیمارستان را صادر کرد، پدر با یکدستگاه آمبولانس به همراه محمد جواد راهی دیار خود می شوند در بین راه نیز هیچ اتفاق خاصی پیش نمی آید به منزل می رسند و ساعتی را نیز در منزل بود که ناگاه درد به یکباره به جانش چنگ می زند. و محمد جواد تا رسیدن به تنها بیمارستان شهر دوام نمی آورد.

گویی قرار ملاقات محمد جواد با معبود خویش در آخرین دیدار او با فرزندان دلبندش گره خورده بود که روح بلندش عاشقانه اززمین خاکی به سوی افلاک پر کشید و رفت.

عشق به شهادت در راه خدا، ولایتمداری، مسئولیت پذیری، امانت داری ویژگی هایی بود که همسر محمد جواد در وصف او از آنها یاد می کرد و می گفت در طول هفت سالی که با محمد جواد زندگی کردم همیشه توصیه به حفظ حجاب و دفاع از ولایت می کرد بعد از تولد دخترمان زینب سفارش می کرد که زینب را با حجاب فاطمی تربیت کن و در خصوص فرزند خردسالمان حسین نیز سفارش می کرد که حسین را شجاع ،حافظ قرآن و عاشق اهل بیت تربیت کن.

می گفت محمد جواد علی رغم اینکه در لشکر زرهی 8 نجف اشرف لباس خدمت به تن داشت اما مسئولیت پایگاه را نیز بر عهده داشت به همین سبب همواره می گفت همانگونه که مسئولیت این پایگاه یک امانت در دست من است مسئولیت بچه ها نیز امانتی است در دستان تو، پس باید تلاش کنیم که امانت داران خوبی باشیم و روزی فرا خواهد رسید که من در بین شما نیستم و شما صحبتهای مرا به یاد می آورید.

عشق به شهادت و پیروی از ولایت در وجود محمد جواد موج می زد و این باعث شده بود که از هر فرصتی که بدست می آید برای همسرش از این عشق الهی بگوید و او را آماده و مهیای سفری که می رفت نماید از مظلومیت حضرت زینب و دردانه حضرت اباعبدالله که در محاصره شقی ترین افراد قرار گرفته اند که دفاع از حرمشان امروز تکلیف است و مبادا با کوتاهی شرمنده علمدار کربلا و حضرت زینب(س) شود، از مسئولیتی که بعد از رفتنش بر دوش وی می افتد گفت و از او خواست که صبورانه بار مسئولیت و تربیت دینی کودکانش را بپذیرد و زمانی که همسرش را آماده قدم گذاشتن در این مسیر دشوار دید بال در بال ملائک گشود و به سوی بیکران الهی پرواز کرد.

همسرش از خاطره شیرین سفر حج گفت و اینکه چگونه در مدت کوتاهی فرصت سفر حج برای هردویشان بدست آمده بود، و  می گفت هر ساله در ایام محرم محمد جواد علم هیئت عزاداری را در محله حاجی آباد برپا می کرد ولی امسال در آستان حضرت زینب و همنوا با ایشان برای ارباب بی کفنش سینه زده و عزاداری کرده است.

می گفت: محمد جواد در دفترچه ای کوچک یادداشت های روزانه اش را همانگونه که خواسته بوده برایش نوشته و در آن جملات بسیار زیبایی برایش به یادگار گذاشته تا آرامش بخش روزهایش شود.

تنها خواسته و انتظار خانواده محمد جواد از مسئولان انجام به وظیفه بود که وظایفشان را به درستی انجام دهند و خدای نکرده با کوتاهی کردن در عمل به وظایف، خون شهدا پایمال شود.

shahid 2

محمد جواد همواره به مادر و خواهرانش توصیه می کرده که بگونه ای در اجتماع رفتار کنید که سربلند باشند خدای نکرده باعث خوشحالی دشمنان نشوند و در شهادت او گریه و بی تابی نکنند پدرش می گفت محمد جواد اعتقاد داشته زمانی باید گریست که در مردان غیرت و در زنان جامعه اسلامی ما عفت از بین رفته باشد.

محمد جواد قربانی که خود پاسدار حریم ولایت و آزادگی در لشکر زرهی 8 نجف اشرف بود اما وجودی مالامال عشق خدمت به ولایت داشت که همین امر موجب شد مسئولیت فرماندهی پایگاه مقاومت بسیج بقیة الله حاجی آباد را نیز با دل و جان بپذیرد و با کمک جوانان و پیشکسوتان محل به پایگاه رونقی دو چندان داده و برنامه های خوب و موثری در محله حاجی آباد صورت بگیرد.

جانشین فرمانده پایگاه بقیة الله نیز در گفتگوی ما شرکت کرد و از اقدامات موثری که توسط فرمانده جوان پایگاه محله حاجی آباد صورت گرفته بود گفت و یادآور شد که محمد جواد همواره به بسیجیان سفارش خانواده های شهدا را می کرد و تاکید داشت که پشتیبان ولایت فقیه باشید و بصیرت خود را حفظ کنید.

و امروز هشت روز از روزی که اهالی حاجی آباد و مردم شاهین شهر محمد جواد، جوان شجاع، غیور و رعنای خود را که برای حفظ ارزشهای والای اسلامی و دفاع از حرم عقیله بنی هاشم و حضرت رقیه سلام الله علیها داوطلبانه به سوریه عزیمت کرده و در مبارزه با گروهک های تکفیری داعش به شهادت رسیده بود را باشکوه تمام تشییع و تا خانه ابدی اش وی را بدرقه کردند می گذرد.

اهالی حاجی آباد که افتخار داشتن اولین شهید دوران دفاع مقدس شهرستان را داشتند با شهادت محمد جواد افتخار داشتن اولین شهید مدافع حرم در شهرستان را نیز از آن خود کردند.همرزمان شهید محمد جواد قربانی در مراسم تشییع پیکر مطهر وی عهد بستند که هرگز نخواهند گذاشت خون او پایمال شود و در راه آرمانهای والا و الهی او مقاومت و ایستادگی خواهند کرد.«روحش شاد و راهش پر رهرو باد »

5 Responses to “دلم برای محمدجوادم تنگ می شود ولی خدا را شکر می کنم/ برای فرزندانم حسین و زینب امانت دار خوبی باش”

  1. جواد گفت:

    روح شاد یادش گرامی از تهیه کننده خبر کمال تشکر را داریم

  2. عالی بود….
    «روحش شاد و راهش پر رهرو باد »

  3. ناشناس گفت:

    روحش شاد و انشاالله که همه ما دنباله رو این شهدا باشیم.

  4. شهید گفت:

    روحش شاد یادش گرامی
    .همیشه درقلبه همه جادارد.

  5. ممنونم بابت مطالب مفیدی که قرار میدید!

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.