بهترین قلب ها
قایق هایی که ظرفیت چند نفر بیشتر را ندارند٬ با کشتی های بزرگ یک اندازه آرامش ندارند. قایق های کوچک با یک باد واژگون می شوند٬ ولی کشتی های بزرگ به این زودی آسیب نمی بینند و طوفان در آن ها اثر نمی گذارد.
به گزارش پایگاه خبری شاهین نا؛ محمد پورمهدی در بینات نوشت/ مرحوم حاج آقا دولابی این مثال را زیاد می زدند. می فرمودند: بعضی ها یک چهار چوبی درست می کنند و دیگر از آن چهارچوب بیرون نمی آیند و با آن چهار چوب هم همه چیز را می سنجند.این غلط است. اولیای خدا به دید خدا به بنده ها نگاه می کنند. خدا چقدر وسعت نظر دارد؟ آن ها هم با همان وسعت نظر به بندگان خدا نگاه می کنند. به دید الهی٬ یعنی به دید ارحم الراحمینی. در حدیث قدسی آمده است:یک علامت اولیای من این است که به دید من به بنده ها نظر می کنند. خدا چقدر آمرزنده است!چقدر بخشنده است!خدا عظیم العفو است٬ کریم الصفح است٬ حسن التجاوز است٬واسع المغفرة است! اولیای خدا هم به بزرگی خدا بنده ها را نگاه می کنند. کسانی که کوچک هستند ٬ یک قاعده ای برای خودشان درست کرده اند و با همان قاعده همه را می سنجند. بعد مثال به ملا نصرالدین می زدند. می گفتند: ملا نصر الدین می خواست برای در اتاق خود چهار چوبی درست کند. متر نبود با دست خود اندازه گرفت. بعد هم همین طور دست خود را بالا گرفته بود و می رفت٬ مدام می گفت: کسی به من نزدیک نشود. اندازه به هم می خورد. انسان های تنگ نظر برای اینکه اندازه هایشان به هم نخورد٬ دوست ندارند با کسی تماس بگیرند٬ و نه کسی با آن ها تماس بگیرد. چون اندازهٔ آن ها به هم می خورد. ملا نصرالدین همین طور دست خود را گرفته بود و می گفت: کسی به من نزدیک نشود. اندازه من به هم می خورد. حواس او فقط این بود که اندازه به هم نخورد.همین طور که می رفت داخل چاهی افتاد. از بالا طناب آویزان کردند. گفتند٬ این طناب را بگیر. گفت: نه٬ اندازه به هم می خورد. کسانی که کوچک هستند٬ می خواهند اندازهٔ خودشان به هم نخورد.انسان های کوچک ظرفیت آن ها هم کوچک است.کمیل از اصحاب سرّ حضرت امیر(ع) بود. یک شب حضرت امیر(ع) دست کمیل را گرفتند و به صحرا بردند٬ یک جای خلوت. بیشتر انبیا حداقل مدتی چوپان و کشاورز بوده اند٬ چون محیط صحرا و بیابان فضای باز و محیطی آرام است.حضرت امیر(ع) وقتی در بیابان قرار گرفتند٬«تنفس الصعداء» حضرت یک نفس عمیقی کشیدند. مثل این که دل ایشان باز شد. بعد این جملهٔ بلند را فرمودند:« یا کمیل إن هذه القلوب أوعیة فخیرها أوعاها؛ ای کمیل٬ این دل ها ظرف های علوم و حقایق و اسرارند و بهترین آن ها نگاه دارنده ترین آن هاست.دل های مردم وروح وجان مردم مثل ظرف می ماند٬ظرف های کوچک وبزرگ.اگر حضرت امیر (ع) نفس عمیق می کشند٬ غصّه دارند. این غصّه به خاطر انسان های تنگ نظر و کوچک بوده است. آدم های کوچک اذیت و آزار می رساندند. حق ّ حضرت را می گرفتند٬ حق حضرت زهرا (س) را می گرفتند. نمی توانستند شاهد بزرگی و سیادت دیگران باشند. «أم یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله؛ بلکه به مردم٬ بر آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده حسد می ورزند.» فشاری که انبیای الهی می دیدند٬ از انسان های تنگ نظر و کوچک بوده است. وگرنه انسان های بزرگ با انبیا می نشستند و با آنان همراه می شدند. فرمودند:دل ها مانند ظرف می ماند٬ کدام ظرف از همه بهتر است؟ فرمود:«فخیرها أوعاها؛ هر ظرفی که نگه دارنده تر است٬ بهتر است.»هر کس سینه دارتر و با تحمل تر است٬ از همه بهتر است. فیض الهی وارد قلب او می شود و از قلب او به دیگران تراوش می کند. هر کس که وسعت نظر دارد٬ فکر او بازتر است٬ واز همه بهتر است.در دعای روزهای ماه رجب٬ در وصف چهارده معصوم می خوانیم:« فبهم ملأت سماءک وأرضک حتی ظهر أن لا إله إلا انت؛ آسمان و زمین خود را از آنان پر کرده ای ٬ برای آن که آشکار شود که خدایی جز تو نیست.» چهارده معصوم عالم را پر کرده اند. سعهٔ وجودی دارند. بسیار بزرگ هستند.
با بزرگان بنشین٬ بزرگ می شوی. با کوچک ها ننشین که کوچک می شوی.ما برای خودمان یک چهار چوبی درست کرده ایم. اگر چهار چوب خدایی باشد٬ خوب است. چهار چوب٬ باید چهار چوب اهل بیت و پیغمبر باشد. اگر عینک سبز زدیم٬ همه را سبز می بینیم. اگر عینک بنفش زدیم٬ همه را بنفش می بینیم. باید بی رنگ شوی. از این رنگ ها بیرون بیایی و هر چیزی را به شکل خودش و به رنگ خودش ببینی. از این عینک خودبینی بیرون بیا٬ همه چیز را همان طور که هست می بینی.
بعدحضرت فرمودند: آنچه را می گویم خوب به خاطر بسپار:«الناس ثلاثة فعالم ربانیّ و متعلم علی سبیل نجاة و همج رعاع اتباع کل ناعق یمیلون مع کل ریح لم یستضیئوا بنور العلم و لم یلجئوا الی رکن وثیق؛ مردم سه دسته هستند:عالم ربانی و طالب علم و آموزنده ای که بر راه نجات و رهایی یافتن است و مگسان کوچک و ناتوان که هر آواز کننده ای را پیروند و با هر بادی می روند. از نور دانش روشنی نطلبیده اند و به پایهٔ استواری پناه نبرده اند.» انسان های «همج رعاع» هر کجا بادی بوزد٬ آن ها را با خود می برد. هر سر و صدایی بلند شود٬ به سمت آن می روند. هر پرچمی که بلند شود٬ به زیر آن پرچم می روند. مثل پشه و مگس٬ اسیر بادها هستند. در همان حدیث آمده است که حضرت به سینهٔ خود اشاره کردند و فرمودند:« إن ها هنا لعلما جما لو أصبت له حملة؛ در سینه من علم فراوانی است٬ ای کاش برای آن یادگیرندگانی می یافتم.» چرا حضرت می رفتند در بیابان و سردر چاه فرو می بردند و نجوا می کردند؟ چون شخصیت های بزرگی که بیایند این علم را حمل کنند نبودند.
قایق هایی که ظرفیت چند نفر بیشتر را ندارند٬ با کشتی های بزرگ یک اندازه آرامش ندارند. قایق های کوچک با یک باد واژگون می شوند٬ ولی کشتی های بزرگ به این زودی آسیب نمی بینند و طوفان در آن ها اثر نمی گذارد. برخی از کشتی ها به اندازهٔ یک شهر است. هواپیما روی آن می نشیند و بلند می شود. این کشتی نیست٬ جزیره است. اهل بیت(ع) کشتی نجات هستند.