درد و دل یک جوان انقلابی:
مباد امریکای از ریشه گندیده را مایه وجاهت شویم!
عشق امریکا، پا دادن ایران در این عرصه نفوذ و حضور است و به فرموده پیرمان، امریکا به دنبال احیای وجاهت و آبروست که به دنبال ما لحظه به لحظه آمده است و مباد که ما مایه وجاهت این نظام از ریشه گندیده شویم که ما یا نمی فهمیم یا خودمان را به نفهمی ژرف زده ایم
به گزارش پایگاه خبری شاهین نا، بن بست تفکر غرب در جهان ماتریالیستی بسته و کوتاه لیبرال دموکراسی، نه مدرنیته را توان بهبود دادن اوضاع بود نه پسامدرن. الگویی که از ریشه گندیده بود و هنوز نادانهای دانا نمای غرب درصدد سرو پا نگهداشتن این درخت از ریشه خراب هستند و نمی دانند که این کارها تنها مُسَکِنی است بر این درد کهنه و ناعلاج تفکراتشان.
قریب به 37 سال است که جهانِ عدم تعهد که ملوکات فراونی در این دشت گسترانده اند به وجود انقلاب اسلامیمان می بالند و هر روز از آن الگو می گیرند، انرژی، مضاعف می کنند و ایستادگی را با تمام وجود میآموزند. جهانی که افسار آن روزگار درازیست که از دست غرب رهانیده گشته و این رهانیدن نه از باب دل بود بلکه اجباریست که توان مقابله با آن در غرب وجود ندارد.
مقتدا و آقایمان فرمودند که ما اجازه نخواهیم داد که امریکا در این کشور نفوذ و حضور داشته باشد. مدتی است که بسیار به فکر فرو می روم تا ببینم کجای کارمان اشکال دارد که امروز بوی نظام از هم گسیخته و فشل امریکا به مشام میآید؟ چرا رهبرمان این قدر نگران است و چرا برخی از دوستان هم، بصیرتشان را در سوپرمارکت محلهشان جا گذاشتهاند و بی خود و بی جهت به در و دیوار میزنند و به خیال خود وضعیت امروز را قابل قبول می پندارند؟ آیا مگر وضعیت امروز، وضعیت سالم و ایمنی است؟
مسلما چنین نیست …
پروپاگاندای دیپلماتیک و ادبیات آغشته با عوام فریبی، درد امروز کشور است. همه میدانند که راه ما با راه امریکا یکی نیست ، پس در این زمانه چه کسی به دنبال تقاطعیست تا نقطه مشترک را بین ما و امریکا بیابید؟ این نقطه مشترک یا نخود سیاه است که رفته ایم بیابیم و یا طرف مقابلمان تدلیس جانانه به خرج داده است تا فرقی قائل نشویم.
کشور تازه از لوث اجنبی خلاص شده است و آنانکه خود را حقوق دان و بین الملل شناس می دانند چرا احوالات ملل مختلف را نمی فهمند و نمی دانند و نمیخوانند؟ کدام کشور سودی از حضور امریکا برده است که در آن تنها یکی داده اند و صد بر آن کشور تحمیل نمودهاند! مگر جز این نیست که انسانیت ملل بازیچه دست خون آشامیه امریکا می شود و افساری بر دهان آن ملت و آن نظام میزند و هر کجا که بخواهند می کشانند و هر کجا که بخواهند بر زمین می زنند!
عشق امریکا، پا دادن ایران در این عرصه نفوذ و حضور است و به فرموده پیرمان، امریکا به دنبال احیای وجاهت و آبروست که به دنبال ما لحظه به لحظه آمده است و مباد که ما مایه وجاهت این نظام از ریشه گندیده شویم که ما یا نمی فهمیم یا خودمان را به نفهمی ژرف زده ایم و تقلای میز مذاکره رفتن کشتته ما را. اهداف قلیل و پست سیاسی ما را وادار به چه کارها و چه تصمیم ها که نکرده است! انتخابات را گذاشته اند جلوی چشمانشان و مهم قدرت است و برای کسب کرسی تازیدن و در این میان ملت را کیلویی چند؟
دیروز یکی می گفت مگر می شود با کشوری فقیر مثل خودمان ایستادگی کرد؟ او همان است که خوب می داند کشور جای جایش آبادتر از هر روز و روزگارست. جولان ماشینهای فرنگی و شرق آسیایی چشم همه را به خود عادت کرده است و نان و آب و کیف و حال و گرمابه و گلستان این کشور همه به راه است آن وقت چرا ما همش اصرار داریم بگوییم که کشورمان فقیر است و ما محتاج رابطه با امریکایِ تا بُنِ دندان مسلح و فریبکار هستیم؟
خدا جای حق است و می داند تکلیف را بر گردن که نهد و همین که بر گردن عدهای غرب پرست و هراسان از غرب قرار نداد باید خدا را هزاران مرتبه شکر به جای آورد.
ظهور صاحب نظام پس از یک ماه، تجلی نور بود در ظلمات تاریک و دیپلماتیک کشور که گَرد رخوت و بیچارگی را حتی بر سر و صورت انقلابیون ریخته بود. آمد و به اثبات گذاشت که مثل همیشه دراین روزهای فقدان امام(ره)، ذرهای نبود امام را احساس نکردیم و پیشتاز تر از امام بر قله های انقلابی گر و حفظ اصول می تازد و ما همچنان عقب مانده این مسیر هستیم و او منتظر عمار.. خدایا ما را عمار سیدعلی کن.
محمدطاها علیزاده