۰۸:۳۳ - یکشنبه ۰۱ شهریور ۱۳۹۴

محمد داستاپور:

من یک جنایتکار فرهنگی هستم!

حجت الاسلام محمد داستانپور در وبگاه شخصی خود از حواشی فعالیت فرهنگی خود نوشته و به وضعیت اسفبار فعالان فرهنگی که وارد لابیگری شده اند ناراحتی شدید خود را اعلام کرده است.

به گزارش پایگاه خبری شاهین نا، حجت الاسلام داستانپور در وبگاه خود نوشت در حالی که بغض سنگینی به اندازه کوه دماوند روی گلویم سوار شده  و از گوشه کنار آن چشمه های اشک قصد جوشش پیدا کرده، دوست دارم تا دیر نشده محضر همه عزیزانی که بنده را قابل دانسته و کم و بیش دغدغه هایی که در جلسات و … به اشتراک گذاشته ام را در وادی پذیرش و جهت گیری و عمل و استقامت و ارزیابی و اصلاح مجدد و به تعبیر امروزی، ” پسند” ( لایک ) کرده اند، اعتراف کنم که من یک جنایتکار فرهنگی هستم!

چرا که در جامعه ای که حتی طیفی از بچه های فرهنگی مان اهل سیاست بازی در مقوله فرهنگی شده اند، دائم تلاش کرده ام دامن فعالیت هایم را از این لکه ننگ پاک و مبرا نگه دارم.

من یک جنایتکار فرهنگی هستم، چرا که :

در شرایطی که لابی کردن در فضای فعالیت های فرهنگی تا حدودی امری عادی تلقی می شود و به واسطه این مسئله ( لابی کردن) منابع مالی بسیار عالی شامل حال بعضی از مراکز شده و بعضی دیگر نیز … ، اهل لابی کردن و زد و بند نبوده و نیستم و هزینه این جنایت را باید جوانان معصومی بدهند که در سخت ترین شرایط مجبور به انجام جدی ترین کارها هستند.

من یک جنایتکار فرهنگی هستم، چرا که :

در شرایطی که نقطه ی کانون هجمه دشمن، و مخاطبِ محوری آنها دختران جوان هستند و در این فضا از فعالین فرهنگی تا افسران ، اکثرا از این طیف غافل بوده و لطمات فرهنگی آن را نیز مشاهده می کنند، به فضل الهی توجه ویژه به فعالیت برای دختران این شهر و کشور نموده ام. دخترانی که در بین سرهای سیاسی، اقتصادی، مسئولیتی ندارند و به تبع آن حمایتی هم نمی شوند. حتی اگر در یک شهر کارها و فعالیت هایی انجام دهند که در سطح کشور بی نظیر و بی سابقه است باید با آنها نه حتی به اندازه یک جلسه ساده محلی ، بلکه یک جلسه محجور خانگی برخورد شود.

من یک جنایتکار فرهنگی هستم، چرا که :

در زمانه ای که بزرگ ترین دغدغه ای که به ذهن جوانان و به خصوص دختران القاء می شود، خودی نشان دادن و جلوه گری و لایک خوردن و باری به هر جهت بودن و روزمره گی و بی انگیزه گی و در یک کلام بی خیال و بی دغدغه همه چیز بودن است ، سعی کرده ام نه به عنوان یک افسر یا فرمانده یا فعال فرهنگی، که این عناوین خیلی بزرگ تر از قد وقواره بنده است بلکه به عنوان یک دوره گرد فرهنگی ، دغدغه هایی فراتر از این، از قبیل مومن مجاهد انقلابی بودن ، غربت امام زمان، زمینه سازی ظهور و … را فریاد بزنم ولی دلم می سوزد وقتی عده ای جوان لبیک می گویند، با دنیایی از کم مهری ها و کمبودها و تبعیض ها از طرف متولیان فرهنگی شهر و کشور مواجه می شوند.

من یک جنایتکار فرهنگی هستم، چرا که:

یاد نگرفته ام جوانان را بر اساس ظاهر یا سلیقه سیاسی یا … طیف بندی کنم و به راحتی نسبت به عده ای از آنان بی خیال بشوم بلکه هر جوان با هر ظاهر و سلیقه ای را یک ظرفیت برای زمینه سازی ظهور و یک انسان به حد اندازه ابدیت می دانم.

و من یک جنایتکار فرهنگی هستم، چرا که :

در زمانه ای که رهبر عزیزم در کلامش بوی غربت و مظلومیت و حرف ناشنوی به مشام می رسد، همه دغدغه ام این است که روزی نیاید که در بیان ایشان نسبت به فعالین و موثرین و سربازان فرهنگی نیز چنین فضایی حاکم شود، اما مثل این که … . تو را به خدا زود موضع نگیرید! به لطف خدا ایستاده ایم.

یا بهتر است خود شما قضاوت کنید. اگر ببینید دختران دغدغه مندی را هم که قصد دارند بیش از هفتصد دختر جوان را به مشهد ببرند ولی حتی یک خط تلفن ثابت هم برای هماهنگی های لازم در اختیار نداشته باشند.

اگر ببینید یک گروه فرهنگی را که بدون تبلیغات جدی و آن چنانی، بیش از ۳۵۰۰ نفر را در جشن حضرت معصومه میزبان باشند ولی حتی یک اتاق ۳ در ۴ به عنوان دفتر نداشته باشند و بعد از جشن همه عزا گرفته باشند که وسایل را به خانه چه کسی ببرند و در کجا جای دهند.

اگر ببینید دانش آموزان و دانشجویان تشنه ای را که مشتاقانه شیفته مطالعه کتب استاد مطهری شده اند ولی به دلیل این که ظرفیت مکان مان بیش از ۲۰۰ نفر در دو زمان نیست باید از شرکت در کلاسها محروم شوند و آه حسرت از نهاد آنها بلند شود.

بماند محرومیت این بچه ها برای برگزاری سلسله جلسات ” حرکت ” ، جلسات کانون نوجوانان( که در آخرین برنامه بیش از ۷۵۰ نفر حضور فعال داشتند)، برنامه ” یک قرار مهدوی ” اردوهای قم و جمکران و … .

آیا به بنده حق می دهید احساس کنم یک جنایتکار فرهنگی هستم!؟

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.