گفتگو با آلیا نراقی مدیر وبلاگ من و چادرم
می خواهم چادر را کنار بگذارم، نظر شما چیست؟
حجاب را دوست دارم اما پدرم می گوید که این حرف ها تاریخ گذشته است و ما همه خواهر برادریم، من در جمع دوستانم تنها دختر چادری هستم و خیلی مرا مسخره می کنند نمی دانم چکار کنم، شما راهنمایی ام کنید…
به گزارش پایگاه خبری“شاهین نا، روبروی گنبد و بارگاه ملکوتی اش که می ایستی دست ادب بر سینه می زنی و با همه وجود عرض ارادت می کنی: السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
آرام آرام قدم برمی داری، اذن دخول می خوانی و وارد می شوی. در آن هیاهو و شلوغی جایی برای زیارتنامه خوانی پیدا می کنی و زیر لب زمزمه می کنی… اشهد انّک تشهد مقامی و تسمع کلامی و ترد سلامی
مداین در یک سفر سه روزه چند بار این عبارت را خواندی؟ اصلا حواست هست که چه می خوانی و معنای آن چیست؟
می خواهم برایت از کسی بگویم که با ایمان در هر سه سطح قلب و زبان و رفتار در اردوی سه روزه دانشجویی به سید و مولای خود گفت اشهد انّک تشهد مقامی و نه فقط آن سه روز که هنوز بر آن ایمان استوار ایستاده است و همّ اش آن است که دیگران را نیز به چشیدن حلاوت این حضور فرا بخواند.
پای صحبتش که بنشینی گذشت زمان را متوجه نمی شوی. راحت و صمیمی با همه وجودش از یک سبک زندگی سخن می گوید که گمشده امروز من و تو و شاید خیلی های دیگر باشد. سبکی که در آن کافی است حضور امامت را باور کنی، نه، یقین کنی. یادت هست پیر جماران می گفت: «عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید» بانوی مصاحبه ما هم امروز همان حرف را برایمان تکرار می کند به زبانی ساده و یا به قول بعضی ها کاربردی و مصداقی.
ندای اصفهان: آلیا نراقی متولد ۱۳۶۲ فارغ التحصیل مهندسی شیمی و دانشجوی فعلی جامعه الزهرا. از خانواده ای مذهبی در شهر اراک است. ابتدا محجبه اما بدون چادر… نراقی میهمان اصفهان بود (اینجا). به سراغ او می رویم و می پرسیم: خوب بعد چه شد؟
آلیا نراقی: از طرف دانشگاه به اردوی مشهد رفته بودیم هر وقت می خواستم بروم زیارت حس می کردم امام رضا دارد به من نگاه می کند. از آن نگاه شرم داشتم پس چادر به سر می کردم. سه روز مهمانی امام رئوف که تمام شد و به اراک برگشتیم طبق معمول خواستم از خانه خارج شوم. دستم را که بردم تا در را بازکنم و از خانه خارج شوم کسی از درونم از من پرسید: تو چرا در مشهد چادر به سر می کردی و حالا…!!
پاسخش هم درون خودم بود: آنجا امام رضا نگاهم می کرد. اینجا مگر امام زمان نگاهت نمی کند؟!! هنوز دستگیره در را پایین نداده بودم که برگشتم. چادر تا کرده را برداشته به سر کردم و بیرون رفتم. و اینگونه چادری شدم.
اولش از حرف بعضی ها می ترسیدم اما آنها وقتی مرا دیدند اصلا متوجه نشدند که من چادری شده ام بعدها فهمیدم وقتی رضایت امام زمانت که همان رضایت خداست برایت مهم باشد و براساس آن کاری را انجام دهی خدا هم کاری می کند که نگاه مردم در تو تأثیری ندارد، نه تشویقشان در در خاطرت می ماند و نه توهین و تحقیر و تهدیدشان تو را به هم می ریزد.
ندای اصفهان: بعضی ها طعنه می زنند که مگر همه کارهای فردی و اجتماعی درست شده و فقط حجاب یا چادر بر زمین مانده است که چسبیده اید به این موضوع؟!
خانم نراقی: چادر پایان راه نیست که به خاطر این انتها بتوانی کسی را زیر سوال ببری و بگویی عیوب دیگرت را اصلاح کن؛ نه بلکه چادر ابتدای راه است و اصلا بهانه ای است برای قدم گذاشتن در مسیر بندگی. مسیری که خدا برای تک تک بندگانش مشخص کرده است. برای هر کدام برنامه ای چیده است تا بندگی اش را بکنند و به کمال برسند حالا تو کافی است نشانه هایی را که برایت گذاشته پیدا کنی و تصمیم بگیری که بندگی کنی.
چادر قدمی است راحت و سهل که تو اگر برداری خود را مصداقی از حدیث قدسی خواهی کرد که اگر بنده ام یک قدم به سوی من آید من ده قدم به سوی او می روم. آنوقت خواهی دید که باب توفیقات الهی به رویت گشوده می گردد.
حسّ حضور در محضر ائمه اطهار بالاخص امام حیّ و حاضر خود سبک زندگی است تا تو همه کارهایت را سامان دهی. امروز در محضر او چادر به سر می کنی و بعد از آن مگر می توانی با هیبت نگاه او دروغ بگویی؟ غیبت کنی؟ از کارت کم بگذاری؟ در وظایف فردی ات کوتاهی کنی؟ در وظایف اجتماعی ات مهر سکوت بر لب زنی و با بی تفاوتی از کنار هر مسئله کوچک و بزرگی بگذری؟ و اینگونه است که ما معتقدیم چادر ابتدای راه است نه انتهای راه. آغاز است نه انتها. یعنی رضایت امام و الگوی معصوم برایمان شاخص است و چادر به سر کردن راحت ترین گام است.
البته چادری که تحریف نشده باشد. چادری که مصداقی از عمل به آیات قرآن و اقتدا به الگوی مورد تایید کتاب الهی یعنی فاطمه زهرا باشد.
ندای اصفهان: (خانم مهندس نراقی اکنون به کارهای فرهنگی مشغول اند. کارهایی که به گفته خودشان درآمد خاصی ندارد اما بر زمین مانده است مثل کار در فضای مجازی. ما هم از فرصت استفاده کردیم و گفتیم): خانم مهندس اگر بخواهیم طرحی با عنوان بیمه زنان با چادر در گفتمان فرهنگی جامعه عنوان کنیم شما چگونه آنرا توجیه و تفسیر می کنید؟
آلیا نراقی (با کلامی محکم و مطمئن می گوید): شما آیه ۵۹ سوره احزاب را بخوانید: خداوند در کتابی که معجزه است می فرماید: «یا ایّها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلایوذین». و شما به تفاسیر مراجعه کنید ببینید که جلابیب را به پارچه بلند مشکی رنگی تفسیر کرده اند که از سرتا پای زن را می پوشاند. و این یعنی بیمه زنان، یعنی مصونیت بخشی به زنان از آزار و اذیت مریض دلان.
ندای اصفهان: شما به انتخاب خود چادر را برگزیدید، چه ضرورتی ایجاب می کند که بدنبال چادری کردن دیگران هم باشید؟
نراقی: من شرح چادری شدن خودم را در وبلاگم قرار دادم بعد به نظرم رسید کسان دیگری هم که چادری شده اند خاطره خود را از آن لحظه یا آن انتخاب برایم بفرستند، باور کردنی نبود، به سرعت تعداد زیادی خاطره به ایمیل من رسید که آنها را در وبلاگ قرار دادم و با تشویق خوانندگان وبلاگ مصمم شدم که آن خاطرات را به کتاب تبدیل کنم که این کار را هم کردم. یعنی وقتی سبک زندگی ام را براساس حضور ائمه ترسیم نمودم دیگر نمی توانستم به انجام وظایفم در حد فردی اکتفا کنم بلکه باید به وظایف اجتماعی خود نیز عمل می کردم تا لبخند رضایت ایشان بالاخص بانوی دو عالم فاطمه زهرا را در این راستا کسب کنم.
آنوقت بود که متوجه شدم چه تشنگی ای در جامعه برای حجاب و بخصوص چادر وجود دارد. برخلاف همه القائاتی که می شود و شایعه پراکنی و شبهه افکنی هایی که می کنند از گفتن اینکه چادرپوشیدن سخت است و مانع فعالیت و ازدواج و اشتغال و بچه داری و… گرفته تا اینکه بگویند: خدا می داند زیر این چادر چه خبرهایی هست یا ظاهرشان را با چادر درست کرده اند و باطنشان… اینها همه و همه کف روی آب بوده و هست که ما به عنوان سربازان امام زمان موظفیم به همگان نشان دهیم که سخنان پوچ است و توخالی و با ایستادگی ما می گذرد و هیچ آسیبی نمی زند اما این نتیجه وقتی حاصل می شود که ما آگاه باشیم به قدر و ارزش و بهای خود، به وظیفه و تکلیف و مسئولیت خود و به حاصل و نتیجه زحماتمان که لبخند رضایت امام زمانمان است.
ندای اصفهان: پاسخ این سوال چیست: خانم مهندس من دختری چادری هستم ولی می خواهم چادر را کنار بگذارم، من دختری هستم که حجاب را دوست دارم اما پدرم می گوید که این حرف ها تاریخ گذشته است و ما همه خواهر برادریم، من در جمع دوستانم که می روم تنها دختر چادری هستم و خیلی مرا مسخره می کنند نمی دانم چکار کنم، من… شما راهنمایی ام کنید.
خانم نراقی: به وبلاگ ما سر بزنید “وقتی چادری شدم” وقتی تعداد خاطره های رسیده به ما زیاد شد آنها را دسته بندی کردیم و حالا برای همه مثال هایی که شما عنوان می کنید ما خاطره ای واقعی داریم و من به همه موارد فوق می گویم که موقعیت مشابه خود را در میان آن خاطرات پیدا کنید و بخوانید تا بدانید که چه عکس العملی داشته باشید، چگونه تصمیم بگیرید و چگونه انتخاب کنید؟
ندای اصفهان: خانم مهندس من خواستگاری دارم که همه شرایط ما را دارا می باشد حتی فردی مذهبی است و به همه مسائل اهمیت می دهد اما به من می گوید پس از ازدواج می خواهم که چادر را کنار بگذاری نظر شما در این رابطه چیست؟
نراقی: چادر یک نماد است و در پس این نماد و المان حرف های بسیاری هست. وقتی طرف مقابل به شما می گوید که من از شما می خواهم چادر را کنار بگذاری (فرق نمی کند که او خواستگار تو باشد یا کارفرما، دوست یا هر کس دیگر) باید حواست باشد که این نماد و المان نشان از تفاوت های بسیار و با اهمیت دیگری دارد که در نگاه اول خود را نشان نمی دهد اما در زندگی یا بهتر بگویم بندگی آن هم به سبک توجه به حضور ائمه بسیار مهم است.
منبع: ندای اصفهان