۱۷:۱۳ - سه شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۴

امام زمان(عج) با چه کسانی می‌جنگند؟

موانعى بر سر راه انقلاب جهانى منجى عالم ایجاد مى‌کنند و مخالفت‌هایى با ایشان صورت مى‌گیرد که سبب بروز فتنه‌هایى خواهد شد اما هیچ کدام نمى‌توانند تاثیر مهمى بر سر راه نهضت آسمانى او داشته باشند.

به گزارش پایگاه خبری”شاهین نا” به نقل از صاحب نیوز/ موانعى بر سر راه انقلاب جهانى منجى عالم ایجاد مى‌کنند و مخالفت‌هایى با ایشان صورت مى‌گیرد که سبب بروز فتنه‌هایى خواهد شد اما هیچ کدام نمى‌توانند تاثیر مهمى بر سر راه نهضت آسمانى او داشته باشند. جنگ حضرت با برخى از مخالفین به مراتب سخت‌تر از جنگ پیامبران و از جمله رسول خدا(صلى الله علیه و آله) با دشمنان است. جنگ او شبیه جنگ خوارج نهروان است که عده‌اى منحرف، اما مدعى اسلام با امیرالمؤمنین(علیه السلام) جنگیدند. جنگ براى هدایت کفار آسان‌تر از مبارزه با منحرفین است. رسول خدا(صلى الله علیه و آله) درباره ماهیت جنگ امام مهدى(علیه السلام) فرمود:

او بر تاویل قرآن مى‌جنگد همانگونه که من بر تنزیل آن مى‌جنگیدم. (۱)

مخالفان مصلح جهان کسانى هستند که خود را در علوم و معارف اسلامى صاحب نظر و اندیشه مى‌دانند و بر اساس برداشت خود از اسلام، با ایشان به مخالفت برمى‌خیزند و حتى آن حضرت را مخالف اسلام و قرآن و سیره رسول خدا(صلى الله علیه و آله) معرفى مى‌کنند و با همین نگرش‌هاى خود، فتوا به جنگ با او مى‌دهند و کشتن وصى رسول خدا(صلى الله علیه و آله) را یک عمل عبادى و اسلامى تلقى مى‌کنند. این افراد که چه بسا فقهایى هم در میان آنها باشد خوارج زمان امام مهدى (علیه السلام) به حساب مى‌آیند که جنگ با آنها مشکل‌تر از جنگ با دشمنان قسم خورده اسلام است.

فضیل گوید: امام صادق(علیه السلام) مى‌فرماید: وقتى قائم ما قیام کند با انسان‌هاى جاهلى روبرو مى‌شود؛ شدیدتر از آنچه پیامبر(صلى الله علیه و آله) با آن روبرو شد. عرض کردم چگونه؟ فرمود: رسول خدا(صلى الله علیه و آله) به سوى مردم آمد در حالى که سنگ و صخره و چوب تراشیده را مى‌پرستیدند اما قائم ما وقتى نزد مردم مى‌آید آنها کتاب خدا را بر او تاویل و تفسیر کرده و به وسیله آن علیه او استدلال مى‌کنند. اما به خدا قسم عدل خود را وارد خانه‌هاى آنان مى‌کند همانگونه که گرما و سرما وارد آنها مى‌شود(۲).

ریشه جنگ فرقه‌هاى اسلامى با امام زمان(علیه السلام) از اختلاف قرائت‌هاى آنان با قرائت حضرت ولى عصر(علیه السلام) سرچشمه مى‌گیرد. گروه‌هایى که نمى‌توانند و یا نمى‌خواهند بپذیرند که اسلام حقیقى تنها بر قرائت آل محمد(علیهم السلام) استوار است. گویا امام زمان(علیه السلام) بیش از غربى‌ها، با مسلمانان و صاحب نظران و تاویل کنندگان قرآن و طرفدارى آنها درگیرى دارد که عده‌اى را هم به دنبال خود مى‌کشاند. مثلا سیاست آن حضرت بر نابودى دشمنان است و بدون هیچ ملاحظه‌اى آنها را از میان برمى‌دارد. اما این سیاست مهدوى که یک ماموریت الهى است با تفکر آنها که قرآن را بر اساس مبانى فکرى غرب تاویل و تفسیر مى‌کنند سازگار نیست.

و در حدیث دیگرى فرمود:

سیزده شهر و طایفه هستند که قائم ما با آنها مى‌جنگد و آنها هم با او مى‌جنگند: اهل مکه، مدینه، شام، بنى امیه، اهل بصره، اهل دمیسان «از توابع هرات»، کردها، اعراب، ضبّه، غنى، باهله، ازد و اهل رى. (۳)

و در حدیث دیگرى فرمود: قائم ما سخنى به شما مى‌گوید که آن را نمى‌پذیرید و با او وارد جنگ مى‌شوید و او هم مى‌جنگد و شما را به قتل مى‌رساند. (۴)

هم چنین فرمود:

وقتى قائم قیام مى‌کند از ولایت او خارج مى‌شود کسى که گمان دارد اهل ولایت اوست. (۵)

پیامبر(صلى الله علیه و آله) فرمود:

وقتى به معراج رفتم … به بالا نگریستم و نور على و فاطمه، حسن و حسین، على بن الحسین: محمد بن على، جعفربن محمد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمد بن على، على بن محمد و حسن بن على را دیدم و حجه بن الحسن القائم مانند ستاره درخشنده در وسط آنها بود. گفتم: اى پروردگار من! اینها چه کسانى هستند؟ فرمود: اینها پیشوایان مردم‌اند و این که ایستاده است حلال مرا حلال و حرام مرا حرام اعلام مى‌کند و به وسیله اوست که از دشمنانم انتقام مى‌گیرم و او را حتى بخش دوستان من است و اوست که قلب‌هاى پیروان تو را از ستمکاران، منکران و کافران شفا مى‌دهد و ولات و عزّا را از قبر خود خارج کرده و به آتش مى‌کشد. در آن هنگام فتنه مردم به این دو نفر، از فتنه گوساله سامرى شدیدتر است. (۶)
رفتار مهدوى با دشمنان

نوع رفتار امام مهدى(علیه السلام) با مخالفین، در روایات بسیارى مورد توجه قرار گرفته است و البته نوع رفتار او که با اقتدار، عزت و قاطعیت همراه است نقش مؤثرى در پیروزى سریع ایشان دارد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) در عین برخورد جدى و هلاکت‌بارى که با بسیارى از دشمنان داشت عفو و اغماض را همواره مورد توجه قرار مى‌داد. زیرا به پس از خود مى‌اندیشید که حکومت در دست دشمنان قرار مى‌گیرد و تلافى خواهند کرد.اما امام زمان(علیه السلام) که حاکمیت دشمن، شیعیان او را تهدید نمى‌کند چنین مصلحت‌اندیشى را ندارد و با قاطعیت تمام عمل مى‌کند و به این قاطعیت مامور است. سیره مصلح جهان بر اجراى “… و قاتلوهم حتى لا تکون فتنه و یکون الدین کله لله” (۷) است و راهى براى تحقق هدف او جز قاطعیت وجود ندارد که ما به نمونه‌هایى از آن اشاره مى‌کنیم .

امام جواد (علیه السلام) فرمود: وقتى ده هزار مرد جنگى در مکه براى او گرد آمدند، به اذن خدا خروج مى‌کند و همواره دشمنان خدا را مى‌کشد تا این که خداوند راضى شود. عرض کردم: چگونه مى‌فهمد که خداوند راضى شده است؟ فرمود: ترحم بر آنها را در قلب او قرار مى‌دهد. (۸)

رسول خدا(صلى الله علیه و آله) فرمود: سیفه کحریق النّار (۹)؛ شمشیر او مانند شعله آتش است .

امام باقر(علیه السلام) فرمود: (امام) شانى جز قتل دشمنان ندارد. (۱۰)

البته نه تنها شانى جز به هلاکت رساندن دشمن ندارد که راهى هم غیر از این ندارد زیرا تسلیم کردن دنیا و تحقق حاکمیت الهى بر سراسر جهان به صرف موعظه و گفتگو عملى نخواهد بود به ویژه این که هواى نفس بر همه سردمداران دنیا سایه انداخته است و برخوردى را که به انبیا و ائمه پیشین داشتند نسبت به امام مهدى(علیه السلام) هم خواهند داشت و در نتیجه وعده الهى که پیروزى و حاکمیت اسلام و مستضعفین است عملى نخواهد شد. از این رو با قاطعیت تمام با دشمن رفتار خواهد کرد.

امام باقر علیه السلام فرمود: قائم به شدت با اعراب برخورد خواهد کرد و شانى جز شمشیر ندارد، طلب توبه نمى‌کند و در راه خدا از سرزنش ملامتگران باکى ندارد. (۱۱)

و امام صادق علیه السلام نیز درباره نوع رفتار ایشان فرمود:

وقتى قائم ما خروج مى‌کند بین او و عرب و قریش چیزى جز شمشیر نخواهد بود. (۱۲)

البته مراد حضرت اعرابى هستند که از سر عناد با امام زمان(علیه السلام) روبرو مى‌شوند وگرنه تعدادى از اصحاب او نیز از اعراب هستند.

پیش از این به فلسفه قاطعیت امام مهدى(علیه السلام) اشاره کردیم و اکنون به برخى از روایات که در این زمینه وارد شده است مى‌پردازیم.

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرمود:

من مى‌توانستم فراریان از جنگ را بکشم و مجروحان جنگى را به قتل برسانم اما به خاطر عاقبت و آینده اصحابم چنین نکردم که اگر آنها هم زخمى شدند کشته نشوند اما قائم مى‌تواند فراریان و مجروحان را بکشد. (۱۲)

رفید گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: فدایت شوم اى فرزند رسول خدا! قائم به روش على بن ابى طالب در برابر اهل شام عمل مى‌کند؟ فرمود: نه اى رفید، او در برابر اهل شام به روشى که در نوشته سفید است عمل کرد اما قائم به روشى که در نوشته سرخ است عمل مى‌کند. عرض ‍ کردم: نوشته سرخ چیست؟ حضرت اشاره به قتل آنها کرد. (۱۴)

زراره گوید به امام باقر(علیه السلام) عرض کردم: قائم به سیره محمد(صلى الله علیه و آله) عمل مى‌کند؟ فرمود: دور است، دور است، او به سیره محمد(صلى الله علیه و آله) عمل نمى‌کند. رسول خدا(صلى الله علیه و آله) با نرمى عمل مى‌کرد و با مردم مدرا مى‌نمود اما سیره قائم، کشتن دشمنان است زیرا در نوشته‌اى که به همراه دارد امر شده است که دشمن را بکشد و از کسى طلب توبه نکند. واى بر کسى که با او مخالفت کند. (۱۵)

این موضوع قابل توجه است که شرایط امام زمان(عج) با شرایط زمان رسول خدا متفاوت است. پیامبر اکرم برای هدایت آمده بودند،‌ پس پیامبر باید مدارا می‌کردند. اما در زمان امام زمان(علیه السلام)، به اندازه کافی خدا، برای هدایت،‌امام فرستاده است و امام عصر آخرین ذخیره الهی است و دیگر نیازی به مدارا نیست و هر کس مقابل امام که حق مطلق است بیاستد حضرت در مقابلش سکوت نمی‌کنند.

شیوه امام مهدی(علیه السلام) کوبنده، قاطع و تمام کننده است به طورى که برخى به شک مى‌افتند که اگر او از فرزندان فاطمه است چرا اینگونه عمل مى‌کند. اما نمى‌دانند که شرایط آخر الزمان با شرایط صدر اسلام کاملا متفاوت است. کفّار حرمتى ندارند چه این که قرآن مى‌فرماید: «همانا بدترین جنبندگان نزد خدا، کسانى هستند که کافر شدند.» (۱۶) بنابراین رعایت آنها در صدر اسلام به خاطر مصالح مسلمین بوده است که مورد آزار بیشترى قرار نگیرند.

امام باقر علیه السلام فرمود:

وقتى مهدى به ثعلبیه مى‌رسد مردى از سادات که قوى‌تر از او وجود ندارد و شجاع‌ترین مرد پس از صاحب الامر است به او مى‌گوید: چه مى‌کنى! به خدا قسم شما مثل گله گوسفند مردم را مى‌ترسانى، آیا نوشته‌اى از رسول خدا(صلى الله علیه و آله) دارى؟ یا به دلیل دیگرى این چنین مى‌کنى؟ در این هنگام کسى که مسئول گرفتن بیعت براى صاحب الامر است به او مى‌گوید: به خدا قسم ساکت مى‌شوى یا گردنت را مى‌زنم . قائم به او مى‌فرماید: ساکت باش و خطاب به آن مرد مى‌گوید: به خدا قسم عهدى از رسول خدا(صلى الله علیه و آله) دارم. صندوقچه مرا بیاورید. آنگاه عهد خود را بیرون مى‌آورد و آن را براى آنها مى‌خواند. در این هنگام آن مرد عرض مى‌کند: خداوند مرا فداى تو گرداند، سر خود را پیش آور تا ببوسم و او سر خود را پیش مى‌آورد و آن مرد بین دو چشم او را مى‌بوسد و مى‌گوید: خداوند مرا فداى تو گرداند بیعت ما را تجدید کن و او بیعت خود را با آنها تجدید مى‌کند. (۱۷)

۱- بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۳۲۷
۲- بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۲
۳- بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۳
۴- بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۵
۵- بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۴
۶- بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۹
۷- سوره انفال ، آیه ۱۳۹
۸- بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۷
۹- بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۷
۱۰- بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۹
۱۱- بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۴
۱۲- بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۵
۱۳- بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۳
۱۴- بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۳
۱۵- بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۳
۱۶- سوره انفال ، آیه ۵۵
۱۷- بحارالانوار، ج ۵۲، ص۳۴۳

 

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.