۱۱:۱۱ - پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴

گفتگوی خواندنی؛

جانباز 70 درصدی که بر مزار خود فاتحه خواند

دشمن بايد از هشت سال دفاع مقدس ما درس بگيرد، با وجود رهبری فرزانه و حکیم و جوانانی با ایمان و شجاع هرگز نمی تواند کاری انجام دهد و خیال دست یافتن به مرزهای این کشور را از سر بیرون کند.

به گزارش پایگاه خبری“شاهین نا، در تقویم رسمی کشور چهارم شعبان المعظم مصادف با سالروز میلاد حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، روز جانباز نام گذاری شده است. عباس علیه السلام بزرگ جانباز تاریخ انسانیت که صحنه کربلا را تجلیگاه ایثار و جانبازی نمود.

دست حیدرآسای عباس علیه السلام شعر زیبای عشق و ایثار در راه ولایت را با خون سرخ بر زمین تفتیده کربلا نگاشت، و راه و رسم عاشقی و شیوه جانبازی را به جهانیان آموخت.

این روز به نام کسانی نامگذاری شده که یادگاران روزهای عشق و حماسه هستند؛ و خاطرات مجسّم سال هایی که درهای آسمان به روی عاشقان باز بود و فرشتگان در آسمانِ زمین گرم گلچینی می کردند.

آری جانباز، آلبوم تماشایی خاطرات سرخی است که از دلاورمردی های عباس گونه های وطن، به جا مانده است.

به مناسبت فرارسیدن روز جانباز پای صحبت های یکی از جانبازان هشت سال دفاع مقدس که جراحت روزهای پایمردی برای حفظ عزت و استقلال هنوز بر جسم وی به یادگار مانده است، نشستیم.

شاهین نا: در ابتدا ضمن معرفی خودتان بفرمایید کی و در کدام منطقه عملیاتی مجروح شدید.

اصغر بايماني نژاد آزاده و جانباز 70 درصد هستم که در اسفند سال 62 در منطقه چزابه و عمليات خيبر بر اثر صابت تركش به ناحیه سر مجروح شدم.

شاهین نا: چند ساله و در چه مقطع تحصیلی بودی که مجروح شدید.

در سن 12 سالگی و دانش آموز دوم راهنمایی بودم که با توجه به شرایط آنروزها علقمند به حضور در جبهه نبرد با دشمن شدم. پس از کسب اجازه از والدین به همراه همکلاسی هایم به مناطق عملیاتی اعزام شدم و مدت یکسال توفیق حضور در جبهه را داشتم که در عملیات ایزایی خیبر مورد اصابت ترکش به ناحیه جمجمه و سیستم مغزی قرار گرفته و سپس به اسارت نیروهای بعثی درآمدم و به علت مجروحیت از ناحیه مغزی سمت راست بدنم به طور کامل فلج شده بود پس از تحمل سه سال اسارت در نهایت به همراه 120 اسیر مجروح دیگر با 900 اسیر عراقی مبادله شدیم.

شاهین نا: چه چیزی شما را در سن 12 سالگی از پای درس و مشق و بازی به جبهه کشاند.

از آنجاییکه اعضای خانواده ما از فعالان انقلابی بوده و همواره همراه جریان پیروزی انقلاب در صحنه ها حاضر بودند به طوری که قبل از پیروزی انقلاب برادر بزرگترم جزو اولین كساني بود كه به دليل مخالف با رژيم پهلوی دست گير شد و پس از پیروزی نیز  خانواده ما از موسسان كميته بودند.

باتوجه به همیشه در صحنه بودن اعضای خانواده و همراهی آنها با انقلاب در جریان آخرین اخبار قرار می گرفتم و خودم نیز از کلاس پنجم بسیجی ویزه بودم اما همانند دیگر رزمندگان آن چیزی که من را به سمت جبهه کشاند عشقی بود که از امام(ره) و انقلاب گرفته بودم.

شاهین نا: با توجه به مجروحیت که موجب معلولیت شما شده بود در هنگام بازگشت از اسارت عکس العمل خانواده چه بود.

در زمانی که در اسارت بودم کسی از وضعیت من اطلاعی نداشت و با توجه به ویژگی عملیات گفته شده بود که به شهادت رسیده و شناسایی نشده است به همین خاطر قبر و سنگ قبری برایم درست کرده و مراسم می گیرند که پس از گذشت یکسال یکی از اسرا در نامه خود اشاره ای به نام من می کند.

خبر اسارتم زمانی به خانواده می رسد که آماده برگزاری مراسم سالگرد بودند حتی پوستر و تراکت مراسم را نیز چاپ کرده بودند. به لحاظ شرایط جنگ و غیر قابل پیش بینی بودن وضعیت اسرا، توصیف روزهایی که خانواده ها امیدی به دیدن دوباره اسرا را نداشتند قابل بیان نیست.

با وجود حال نامساعدی که داشتم بلافاصله بعد از مراسم استقبال به قطعه شهدا رفته و بر مزار خود و همرزمان شهیدم فاتحه ای خواندم جالب است که بدانید من از جمله نادر کسانی هستم که سنگ مزار خود را دیده و بر سر آن فاتحه خوانده است.

IMG-20150520-WA0070

شاهین نا: پس از بازگشت از اسارت با وجود مجروحیت چه کاری انجام دادید.

بعد از بازگشت مدتي مشغول درمان بودم سپس به مدت 9 ماه در سپاه پاسداران مشغول خدمت شدم و از همان زمان تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم.

به لحاظ شرایط جسمانی رفت و آمد به مدرسه برایم دشوار بود و همین دلیل مدیر مدرسه پیشنهاد داد که می توانی سر جلسه امتحان شرکت نکنی ما می اییم و از شما یک امتحان مختصر می گیریم ولی من قبول نکردم و گفتم که می خواهم خودم درس بخوانم و نمره واقعی را بگیرم. به همین ترتیب تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ارشد رشته حقوق ادامه دادم. در مقطع کارشناسی ارشد چون محل کارم استان خوزستان بود و محل تحصیلم دانشگاه تهران و محل زندگی اصفهان بود مجبور بودم هر هفته مسیر خوزستان، تهران و اصفهان را طی کنم. هر چند با شرایط جسمانی که داشتم بسیار سخت بود ولی با لطف خدا، دعاي خير پدر و مادر و همراهی و یاری همسر و خانواده همه آن روزها سپری شدند و با وجود 70درصد جانبازی موفق به ادامه تحصیل تا پایان مقطع کارشناسی ارشد شدم.

از سال 65 در بنیاد جانبازان مشغول به خدمت هستم و این خدمت را از افتخارات خود مي دانم كه در خدمت جانبازان باشم و چند سالی است که به بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان شاهین شهر و میمه منتقل شده و در خدمت همرزمان و جانبازان می باشم.

شاهین نا: با گذشت 29 سال خدمت در آستانه بازنشستگی قرار دارید بعد از بازنشستگی قصد دارید چه کاری انجام دهید.

از نظر من بازنشستگي وجود ندارد خداوند به ما قدرتي داده كه هيچ گاه احساس خستگي نمي كنيم. تصمیم دارم بعد از بازنشستگي در بنياد به كار تدريس مشغول شوم. مومنان وقتي ببينند عبرت مي گيرند و ما با توجه به همين وضعيت جسماني خود بايد مشغول به كار باشيم تا جوانان درس بگيرند و چنين تصوري نكنند كه ما هيچ كاري انجام نمی دهیم پول جانبازي دريافت مي كنيم.

شاهین نا: اكنون كه در ميدان جنگ نرم هستيم چگونه دشمن را در جنگ اقتصادي و فرهنگي شكست دهيم 

دشمن بايد از هشت سال دفاع مقدس ما درس بگيرد، با وجود رهبری فرزانه و حکیم و جوانانی با ایمان و شجاع هرگز نمی تواند کاری انجام دهد و خیال دست یافتن به مرزهای این کشور را از سر بیرون کند.

اما اكنون كه طبق فرمايشات رهبر معظم انقلاب راه تهاجم فرهنگي را درپيش گرفته، همه وظیفه داریم براي حفظ فرهنگ ایرانی اسلامی تلاش کنیم و مسئولان بدانند راه مقابله با تهاجم فرهنگی پارچه نوشته و برگزاری همايش هايي كه گاها پول های زیادی هزینه می شود نیست.

صحبتی با مسئولان:

لازم میدانم نكته ای را بيان كنم؛ كسي كه صاحب پستي مي شود نبايد خود را برتر بداند و به خود ببالد مسئول بودن هیچ افتخاری ندارد، مسئول يعني كسي كه هميشه مورد سوال و بازخواست است و بايد دقت زيادي را خرج كند تا وظايفش را به خوبي انجام دهد و اخلاص را درنظر بگيرد.

2 Responses to “جانباز 70 درصدی که بر مزار خود فاتحه خواند”

  1. یاس گفت:

    با سلام.
    گزارش زیبایی بود
    برای سلامتی همه ی جانبازان عزیز دعا میکنیم وبه داشتن این قهرمانان واقعی افتخار می کنیم

  2. یاس گفت:

    بابا دوست دارم

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.