۱۱:۲۲ - دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۲

حسین نوروزی

برگی از غدیر

اي پيغمبر! برسان وتبليغ كن به مردم آنچه را كه ازجانب پروردگارت به تو نازل شده است ! و اگر نرساني رسالت پروردگارت را نرسانده اي! و خداوند تو را از مردم حفظ مي كند ؛ و خداوند گروه كافران را هدايت نمي كند.

1399432985

اي پيغمبر! برسان وتبليغ كن به مردم آنچه را كه ازجانب پروردگارت به  تو نازل شده است ! و اگر نرساني رسالت پروردگارت را نرسانده اي! و خداوند تو را از مردم حفظ مي كند ؛ و خداوند گروه كافران را هدايت نمي كند.

روز عید غدیردر شکل گیری تاریخ ادیان و مبعوث شدن پیامبران  از حضرت آدم تا خاتم النبیین نقش بسزایی داشته و از نظر اهمیت در بین شیعیان از جایگاه خاصی بر خوردار شده است.

هر دینی  بخواهداز پیام آوران دین دم بزند باید غدیر را بشناسد.از طریق ائمه (علیهم السلام)روایات زیادی به ما رسیده که روز غدیر روزی است که توبه حضرت آدم در آن روز مورد قبول واقع شده و بخاطر آن روزه گرفتند … روزی است که حضرت ابراهیم علیه السلام از آتش نجات پیدا کرد… روزی است که حضرت موسی و عیسی ،هارون و شمعون را وصی خود قرار دادند وبخاطر آن  روزه گرفتند …[1]



[1]آداب غدیر ص36

يأيها الرسول بلغ مآ انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمك من الناس إن الله لايهدي القوم الكافرين . [1]

«اي پيغمبر! برسان وتبليغ كن به مردم آنچه را كه ازجانب پروردگارت به  تو نازل شده است ! و اگر نرساني رسالت پروردگارت را نرسانده اي! و خداوند تو را از مردم حفظ مي كند ؛ و خداوند گروه كافران را هدايت نمي كند» .

اساس و مبنای اسلام

زراره از امام باقر عليه السلام نقل مي كند كه فرمودند : «اسلام بر پنج چيز بنا شده است :‌ نماز و زكات و حج و روزه وولايت .

زراره مي گويد : عرض كردم : كدام يك از اينها برتر هستند؟ فرمودند : ولايت برتر است . زيرا ولايت كليد آنها وصاحب ولايت راهنما و نشان دهنده آنهاست. [2]

در اين روايت مي بينيم كه اگر آشنايي با پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم و  اهل بيت ايشان عليهم السلام نبود، نه نماز ، نه روزه ، نه حج و نه زكات و نه هیچ حكم ديگري در دين براي ما روشن نبود. در جايي ديگر روايتي را ابوحمزه ثمالي از امام باقر عليه السلام چنين نقل كرده است كه :‌ «اسلام بر پنج چيز استوار است : به پا داشتن نماز ، پرداخت زكات ، حج خانه خدا ، روزه ماه رمضان و ولايت ما اهل بيت . پس چهار تا از اينها در شرايط خاصي ساقط مي شوند ، ولي ولايت در هيچ شرايطي ساقط نمي گردد. كسي كه دارايي ندارد ، پرداخت زكات بر او واجب نيست . و كسي كه مالي ندارد ،‌ حج از او ساقط است. و كسي كه مريض باشد ، نشسته نماز مي خواند وماه رمضان را روزه  نمي گيرد. ولي ولايت براي شخص سالم يامريض و براي دارا و فقير درهر شرايطي لازم وضروري است.[3]

دراين روايت مي بينيم كه همه عبادات ممكن است در شرايطي از عهده انسان ساقط شود ولي ولايت اهل بيت عليهم السلام اين طور نيست ويك امر قلبي و در هيچ شرايطي وجوبش ساقط نمي گردد ، نماز مهمترين فرع دين است. اما در شرايطي براي خانمها بطور كلي ساقط مي گردد بدون آنكه قضا داشته باشد ، «همچنين در مواقع بيماري ، ايستاده خواندن آن و  در صورت عجز وناتواني نشسته خواندن آن هم ساقط مي گردد تا آنجا كه به حد اشاره مي رسد. ساير فروع اين نيز مانند حج ، زكات ، روزه در شرايط خاصي واجب نيستند. تنها ولايت اهل بيت عليهم السلام است كه هيچ گونه تخفيفي نسبت به آن براي هيچ كس و درهيچ شرايطي داده نشده است. تا وقتي شخص زنده ومكلف است ، در برابر اين امر قلبي وظيفه اش ساقط نمي گردد. البته اين حداقل وظيفه اي است كه انسان نسبت به قبول ولايت اهل بيت عليهم السلام دارد. اگر نماز و روزه و زكات و حج بايد تبيين ، روشن ، معرفي و شناخته شوند امكان ندارد ولايت كه از همه اينها بالاتر و با فضيلت تر و با  اهميت تر است بدون تبيين بماند.

تبیین و تفسیر ولایت

تبيين و تفسير ولايت در محلي بنام غدير خم صورت گرفت كه هم صاحب آن معرفي شد ، هم معني آن بيان گرديد، هم اهميت آن روشن شد، هم پيروان و مواليان (دوستان) آن شناخته شد و هم دشمنان و منافقين آن!

اينجاست كه پيغمبر براي شناختن وتوضيح آن مي فرمايند : «من كنت مولاه فهذا مولاه ، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه ، وانصر من نصره و اخذل من خذله » «هركس به من نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر بوده ام اين علي هم نسبت به او صاحب اختيارتر است، خدايا دوست بدار هركسي علي را دوست مي دارد و دشمن بدار هركسي علي را دشمن مي دارد ، و ياري كن هركسي علي را ياري مي كند وخوار كن هركسي علي را خوار مي كند».

اگر قرار است كسي را ، خدا دوست بدارد او بايد غير را دوست بدارد ؛ اگر قرار است كسي ، پيغمبر صاحب اختيار او باشد بايد غيري را صاحب اختيار خود قرار دهد؛ اگر قرار است كه خدادشمنان ما را دشمن بدارد ، ما بايد دشمنان غدير را دشمن بداريم ؛ اگر قرار است كه شيعه ازحافظه تاريخ حذف نشود ما بايد تاريخ واقعه غدير را پابرجا كنيم ؛ اگر قرار است فاطمه سلام اله عليها شهيده ولايت باشد بايد غدير زنده باشد ؛ اگر قرار است علي و اولاد علي عليهم السلام مظلوم نباشند بايد غدير مظلوم نباشد ؛ اگر قرار است به حرف خدا وپيغمبرش گوش دهيم ، بايد پدران به فرزندان ،‌غدير را گوشزد كنند ؛ اگر قرار است جزء افراد شوراي سقيفه اي نباشيم كه در طول هفتاد روز آن واقعه عظيم تاريخ را از ياد بردند ما هم بعد از چهارده قرن وظيفه داريم كه واقعه غدير را از ياد نبريم . هركدام از ما انسانها وظيفه داريم به اندازه توانمان اين تكليف الهي (زنده نگه داشتن غدير) را انجام دهيم : لا نكلف نفساً الا وسعها «(و البته) ما هيچكس را جز به اندازه توانش مكلف نمي كنيم.»[4]

غدير نام ديگر شيعه و تشيع است ،  غدير آموزش ولايت پذيري است ، غدير آغاز تولي و تبري است ، غدير يعني اسلام دگرگون شدني نيست ، غدير يعني علي عليه السلام در كنار محمد صلي الله واله و سلم و اين دو در كنار قرآن ، غدير بي نظيرترين برنامه ريزي جهاني است. غدير يعني پشت سر علي عليه السلام ايستادن ، غدير يعني پرچم اسلام ، غدير ادامه نقش نبوت است ، با غدير اسلام جهاني مي شود.[5]

هدف از خلقت

 قبول كردن ولايت ائمه عليه السلام كه همان ولايت خداوند عزوجل است:

سوره مباركه مائده آخرين سوره ايست كه برپيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم نازل شد كه دراين سوره چندين آيه در مورد ولايت آمده است كه يكي از آيه ها ، آيه 67 مي باشد كه سرآغاز ولايت و پايان نبوت مي باشد. وقتي اين آيه را نگاه مي كنيم مي بينيم كه خداوند عزوجل با امر و بصورت تأكيد دستور به ابلاغ امر مهمي به پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم مي دهند. كه اگر اين كار را نكند رسالتش را انجام نداده است. اين چه امري است كه پس از بيست و سه سال رنج وتلاش واين همه زحمت و مصيبتي كه از همه پيغمبران قبل بيشتر كشيده بود اگر آن را ابلاغ نكند به هدر مي رود وزماني هدف از آوردن

صدوبیست و چهار هزار پيغمبر مشخص مي گردد كه اين امر مهم را ابلاغ كند چون مي دانيم كه كل پيامبران يك هدف داشتند و هر پيامبر بعدي كه مي آمد براي كامل كردن هدف و به پايان رساندن وظيفه پيامبر قبلي خود بوده است وحال كه نوبت پيغمبر اسلام كه خاتم النبيين است رسيده چون بعد از ايشان ديگر پيغمبري نخواهد آمد بايد اين پيغمبر هدف پيغمبران گذشته را  تكميل كند و در اصل ، هدف خداوند عزوجل از آوردن اين پيغمبران و خلقت عالم را برساند چون خداوند حكيم است وكار بي هدف انجام نمي دهد. و آن هدف ومقصد ولايت علي بن ابي طالب وائمه عليهم السلام مي باشند كه اگر اين ولايت را قبول كرديم يعني ولايت خداي عزوجل را قبول كرديم و وقتي كه ولايت خدا را قبول كرديم به ديگر دستوراتش واحكام ديگر عمل مي كنيم و آن وقت است كه انسان به كمال برسد . پس قبل از اينكه انسان بخواهد ولايت خداوند را قبول كند و به كمال برسد بايد ولايت اميرالمومنين علي بن ابي طالب عليهم السلام را قبول كنيم در روايت داريم كه : رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مي فرمايند: « ولايت علي بن ابي طالب ولايت خداي عزوجل است. و دوست داشتن او عبادت خداست. و (پيروي) از او از طرف خدا واجب است. و دوستان او دوستان خدا ، و دشمنان او دشمنان خدا هستند. جنگ با  او جنگ با خداست. و تسليم بودن نسبت به او ، تسليم بودن نسبت به خداي عزوجل است.

حال براي ما سوالهاي زيادي مطرح مي شود از قبيل اينكه اين هدف چگونه است؟ در كجا آشكار شد؟ به چه صورت بود؟ آيا به پايان رسيد يا نه؟ رساندن اين امر مورد رضايت خداوند عزوجل واقع شد يا نه ؟ كه براي رسيدن به اين سوالها بايد گذري در تاريخ داشته با شيم و به چهارده قرن پيش بازگرديم:‌

اول موقعيت غدير را در جغرافيا بررسي مي كنيم.

موقعیت جغرافیایی غدیر

غدير در لغت به معناي آبگيرهاي متعددي است كه با عبور سيل در هنگام بارندگي ، آبي در آنجا باقي مي ماند و بركه هايي را تشكيل مي دهد كه مي توان به مدت زيادي از آنها استفاده كرد.

در كشور عربستان بين راه مكه و مدينه يكي از اين بركه ها بنام خم وجود داشت كه در فاصله دویست كيلومتري از مكه و سیصدكيلومتري از مدينه بين دو رشته كوه در شمال وجنوب ، اين آبگير از شرق به غرب به درياي سرخ امتداد داشت كه بعنوان غدير خم شناخته مي شد. در اطراف اين مسير درختاني وجود داشت كه محل استراحت مسافران بود. تاآن زمان غدير خم فقط بعنوان محل عبور ويا  استراحتگاهي شناخته مي شد [6]تا اينكه بعد از وقايع مهمي كه در هيجدهم ذي الحجه سال دهم رخ داد از قبيل كامل شدن دين ، اتمام كردن نعمت ، راضي شدن خداوند عزوجل به پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم بدليل رساندن اين واقعه مهم ، شناخته شدن بزرگترين عيد مسلمانان ، روز اسلام شدن اسلام و …. اين محل از امتيازات خاصي برخوردار شد.

براي اين روز نامهاي همچون يوم الولايه (روز اعلام ولايت) ، يوم البيعت (روز بيعت) ، يوم الروح (روز بزرگ كه حادثه بزرگ در آن رخ داد)وجود دارد .كه پس از جريان سقيفه اميرالمومنين عليه السلام بر مخالفان فرمودند : انا صاحب يوم الروح : آن روز بزرگ يعني روز غدير به من تعلق دارد كه همه با من بيعت كردند . و روز غدير انتخاب شد كه مطرح ترين اين نامها ، همان روز غدير مي باشد.

وقایع غدير خم

بعد از جريانات مبعوث شدن پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم و وقايع تاريخي كه در تبليغ اسلام رخ داد مي رسيم به ايامي كه پيغمبر به مدينه هجرت كرده بودند. بعد از اينكه پيغمبر از مكه به مدينه هجرت كردند تا زمان عمر مباركشان ده سال باقي مانده بود. در طول اين ده سال حضرت سه بار به مكه سفر كردند : سفر اول در سال هشتم هجري قمري پس از صلح حديبيه بعنوان انجام عمره ، سفر دوم در سال نهم بعنوان فتح مكه وسفر سوم كه با سفرهاي ديگر متفاوت واز اهميت خاصي برخوردار بود ، در سال دهم هجرت بعنوان حجه الوداع بود كه پيغمبر به طور رسمي اعلان كردند تا همه مردم در حد امكان حضور يابند. اين حج ، را حجه البلاغ ، حجه الاسلام ، حجه التمام ، و حجه الكمال نيز گويند. حجه الوداع گويند از آن حجت كه پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم ديگر نتوانست بعد از آن حج ، حج ديگري را انجام دهند لذا امر خلافت را در آن سفر بعنوان امامت و وراثت در بين مردم تا روز قيامت به وديعه گذاشت.

حجه البلاغ گويند به حجت آنكه در آن سفر پيغمبر خطبه هايي را ايراد كردند و در آنها خطاب به مسلمانان نموده و خدا شاهد مي گرفتند و مي فرمودند : «بار پروردگارا آيا من ابلاغ كردم».

حجه الاسلام گويند به حجت آنكه رسول خدا احكام حج را طبق دستورات اسلام بيان كرده ، حركت از غرمات را در شب عيد قربان كه مشركان براي قريش فسخ كرده بودند ، بيان فرمود ؛ حج را به زمان اصلي خود بازگرداند كه تأخير آن طبق كلام خدا قرآن كريم موجب ازدياد كفر است بيان فرمود ؛ صفا و مروه را از شعائر اسلامي و بقيه احكام حج را در بيان فرمودند.

حجه الكمال و حجه التمام گويند به حجت كامل كردن دين وتمام كردن نعمت طبق آيه 3 در سوره مباركه مائده كه به دنبال خطبه آن حضرت در روز غديرخم نازل شد[7] «اليوم اكمكت لكم دينكم واتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام ديناً : امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را براي شما بعنوان آييني (استوار و پايدار) پذيرفتم.

دراين سفر دو مقصد اساسي در نظر بود يكي بيان مسائل حج وديگري مسئله ولايت و خلافت و جانشيني بعد از پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم همچنين اعلام عمومي بين مهاجرين و انصار وقبائل و طوائف در اطراف مدينه و مكه حتي بلاديمن و غير آن بر مي گردد به مسئله امامت و جانشيني ، چون تنها در چنين سفر و چنين جمعيت ازدحامي است كه خاتم النبين مي تواند رسالت خود را بطور آشكار بصورت خطبه اي علني اعلام كنند بگويد كه او هم مثل بقيه پيغمبران (صلوات الله عليهم وسلام اجمعين) داراي جانشيني است واز مردم براي آن جانشين بيعت بگيرد زيرا تا آن موقع همچنين فرصتي براي چنين امر مهمي بدست نيامده بود ، البته پيغمبر قبل از اين سفر جانشين و ولي خود را در طي جلساتي مشخص كرده بود ، از همان روزهاي اول كه دعوت به نبوت خود مي كردند امامت هم پابه پا در كنار نبوت قرار داشت وهركجا كه اسمي از نبوت بود دركنار آن اسمي از جانشين وخليفه و امام بود واين دو هيچ وقت جدا از هم نبوده اند ، رسالت بدون وزارت و خلافت اساس ندارد، نبوت بدون ولايت اصل و ريشه ندارد ، ولايت پاسدار رسالت وامامت نگهبان نبوت است.

روایات اعلان ولایت قبل از حجت الوداع

 پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم در اولين روز تبليغ خود كه طبق آيه انزار «وانذر عشيرتك الاقربين» بوده ، اقوام و عشيره خودرا جهت حمل بار نبوت ومساعدت ومعاونت در انجام رسالت دعوت مي كند ومي فرمايد كه كدام يك از شما مرا دراين امر نبوت و انجام دستورات الهيه كمك و معاونت مي كند و اينكه برادر من و وصي من و خليفه من در ميان شما بعد از من بوده باشد ، كسي پاسخي نداد جز علی عليه اسلام كه گفت : «من دراين امر معين و وزير تو هستم اي رسول خدا» رسول خدا فرمودند «پس اي علي تو برادر من هستي و ولي من هستي ووارث من هستي! »؛ همچنين پيامبر صلي الله عليه وآله و سلم اميرالمومنين عليه السلام را بارها و بارها «سيد و آقاي مسلمين و امام حجت خدا و وصي و سيد وآقاي عرب و سيد و آقاي دنيا و آخرت وسيد و آقاي اوصياي پيامبران و امام و پيشواي خوبان وبهترني افراد بشر و بهترين افراد امت وبهترين وحي از اوصياي پيغمبران و بهترين آفريدگان بعد از خود خوانده است[8]. همچنين درغزوه تبوك كه يكي از جنگهاي پيغمبر بود چون پيغمبر صلي اله عليه و آل وسلم از نقشه هاي منافقين در مدينه خبر دار بود و همچنين كمي باشد تا مردم در موقع مشكلات به او پناه برند يك نفر با جانشين خود در مدينه قرار داد وآن شخص كسي نبود بجز اسداله الغايب علي بن ابي طالب عليه السلام ، چنانچه هنگام خروج از مدينه به اميرالمومنين عليه السلام فرمودند : «انت مني بمنزله هارون من موسي الا انه لا نبي بعدي» «منزله وميزان تو نسبت به من همان منزله و ميزان هارون است به موسي با اين تفاوت كه بعد ازمن پيغمبري نيست». پيغمبر با اين سخنانشان مي خواهند بگويند كه در تمام جهات خصوصياتي كه هارون نسبت به موسي دارد (غير از مسئله نبوت كه بعد از ايشان پيغمبري نخواهد بود) علي عليه السلام نسبت به پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم دارد يعني برادر ، وحي ، خليفه ، جانشين و وزير و نگهدارنده نبوت است ؛ يكي ديگر ازجاهايي كه پيغمبر سفارش به تبعيت از امام علي عليه السلام و عترت خود كرده در حديث ثقلين است كه پيغمبر در جلسات مختلفي سفارش به اين حديث كرده و فرموده اند كه « اني تارك منكم التقلين : كتاب الله و عترتي ؛ و انهما لن يفترما حتي يردا علي الخصوص «اي مردم ! من در ميان شما دو چيز نفيس و گرانبها از خود به يادگار مي گذارم : كتاب خدا وعترت من اهل بين من ؛ واين دو چيز هيچگاه از هم جدا نمي شوند ، تا هر دو با هم دركنار حوض كوثر بر من وارد شوند» . ياد درجايي ديگر فرموده اند : لايجور احد عن الصراط الا و كتب له علي الجواز « در روز بازپسين هيچكس از صراط دوزخ عبور نمي كند ؛ مگر آنكه علي بن ابي طالب براي او پروانه عبور را بنويسد». و فرموده اند : علي قسيم الجنه والنار «علي تقسيم كننده بهشت و آتش است» . و فرموده اند : علي خير البشر ، من ابي فقد كفر «علي بهترين افراد بشر است ، و كسي كه اين حقيقت را انكار كند حقاً كفر ورزيده است».[9]

آیات اعلان ولایت قبل از حجت الوداع

در قران كريم نيز آيات كثيري داريم كه در مورد ولايت اميرالمومنين عليه السلام و ائمه معصومين سلام الله عليهم اجمعين مي باشد و در باب نمونه مراد از اهل ذكر در آيه : فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون «از اهل ذكر بپرسيد اگر نمي دانيد» اهل بيت عليهم السلام مي باشند ؛ يا سر او از حبل خدا در آيه شريفه : و اعتصموا بحبل الله جميعاً ولا تفرقوا «همگي به ريسمان خدا (حبل خدا) چنگ زنيد و تفرقه و جدايي مي كنيد » اهل بيت رسول خدا هستند.

يا مراد از نعيم و نعمت در آيه شريفه : ثم لتسئلن يومئذ عن النعيم «و سپس شما درباره نعمت  ونعيم مورد بازرسي قرار خواهيد گرفت» نعمت ولايت است ؛ و همچنين مراد از مواخذه وسوال در آيه : وقفوهم انهم مسئولون «ايشان را در موقف قيامت نگهداريد ، كه بايد مواخذه و مورد سوال واقع شوند. »سوال و مواخذه از ولايت است ؛ ومراداز اولوالامر در آيه : اطيعو الله واطيعو الرسول و ا ولي الامر منكم «خداوند را اطاعت كنيد ، و از رسول خدا اطاعت كنيد ؛ واز صاحبان امري كه از شما هستند » اميرالمومنين و ائمه معصومين اسلام اله عليهم اجمعين هستند ؛ ويا آيه تطهير : انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً .[10] حقاً اين است و جز اين نيست كه خداوند اراده قطعيه تكوينيه وتشريعيه نموده  است كه هرگونه رجس وپليدي را از شما اهل البيت بزدايد و شما را به مقام طهارت مطلقه برساند. درباره رسول خدا و اميرالمومنين و حسن و حسين (عليهم السلام) و به عموميت درباره ائمه دوازده گانه معصومين نازل شده است و در روايات است كه پس از نزول اين آيه پيغمبر به مدت شش ماه و در برخي روايات به مدت نه ماه هرصبح به درخانه اميرالمومنين عليه السلام مي رفتند و اين آيه را قرائت مي كردند واز همه اينها كه بگذري مي رسيم به آيه ولايت كه صريحاً آن حضرت را در طراز رسول خدا ، ولي مسلمين قرار داده است. كه اميرالمومنين (عليه السلام) در حال ركوع انگشتر خود را به مسائل «گدا» مي دهد : انما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلواه ويوتون الزكوه وهم راكعون .[11] «اينست و جزايي نيست كه ولي و صاحب اختيار و مدبر واولي به شما از خود شما ، خدا ورسول خدا و كساني كه اقامه نماز مي كنند و زكات وصدقه در حال ركوع مي دهند مي باشند » كه اين واقعه بعد از حجه الوداع در مسجد رسول خدا رخ داد و اين آيه نازل شد . و آيه هاي بي شمار وكثير ديگري كه در قرآن آمده است و اين نوشته كه حتي قطره اي از آن درياي بي كران نيست ياراي گفتن آن همه مناقب و فضائل اهل بيت را ندارد.

هدف از آوردن  اين روايات وآيات اين بودكه بگوييم از همان اول امامت همراه نبوت بود وپيغمبر در جاي جاي زندگيش در طول بيست و سه تبليغ ، جانشين و وصي خود را به عنوان هاي گوناگون مشخص كرده بود و روزي كه آنرا بطور علني وبصورت عمومي بيان كردند ومورد ثمر و رضايت خداوند عزوجل قرار گرفت روز غدير خم بود.

پيغمبر بعد از اعلان عمومي در شهر مدينه و اطراف شهر به سمت مكه سرزمين وحي و غديرخم حركت كردند . جمعيت حجاج به روايتي يكصدو چهارده هزار نفر وبه قولي يكصدو چهار هزار نفر و دربعضي ديگر از روايات تا يكصدو هشتاد هزار نفر نيز ذكر كرده اند البته همانطور كه گفتيم اين جمعيت مخصوص اهل مدينه بوده و در بين راه و ساير اماكن همچون يمن نيز بر اين تعداد افزوده مي شد.

حركت رسول خدا از مدينه به سمت مكه از روز شنبه بيست وپنجم ذوالقعده آغاز شد[12] و ورود آن حضرت به مكه روز سه شنبه ششم ذوالحجه بود؛ با رسيدن روز نهم ذوالحجه مراسم حج آغاز شد و پيغمبر در خطبه هايي كه ايراد مي فرمودند اشاره هايي به ولايت وجانشيني مي كردند كه يكي از اين خطبه ها ، خطبه در مني بودكه در بين سخنانشان فرمودند : «اگر من نباشم ، علي بن ابي طالب در مقابل متخلفين خواهد است» و درادامه فرمودند «عده اي از همين اصحاب من روز قيامت اهل جهنم خواهند بود» . در روز سوم توقف در مني بار ديگر پيغمبر براي مهيا سازي و آماده كردن قلبهاي مردم و تذكر ، دستور دادند مردم در مسجد خيف اجتماع كنند ، بعد از نصايح و دستورات و قوانين الهي بار ديگر مسئله خلافت را متذكر شدند و حديث ثقلين را به زبان جاري كردند.

درهمين زمانها بودكه منافقين و دشمنان به ظاهر اسلام آورده نقشه هاي شيطاني و شوم خود را و مخالفت با گفته هاي پيغمبري كه : ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي [13]«او (پيغمبر) هرگز از هواي نفس سخن نمي گويد آنچه مي گويد جز وحي كه به او القاء مي شود نيست » است ؛  آن آغاز كردند ، چنانكه نوشته اند : پيش از حركت بسوي غدير در مكه جبرئيل عليه السلام لقب اميرالمومنين را بعنوان لقب خاص حضرت علي عليه السلام ازجانب الهي براي پيغمبر آورد وپيغمبر دستور داشت تا اصحاب را جمع كند و طي مراسم خاصي به نزد علي عليه السلام بروند وبعنوان اميرالمومنين بر او سلام كنند درج لسه اي كه تشكيل گرديد ابوبكر و عمر (عليه ما عليها) بعنوان اعتراض به پيامبر گفتند: آيا اين حقي از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناك شدند و فرمودند «بله حقي از طرف خدا ورسولش است ، خداوند اين دستور را به من داده است» .[14]

مراسم حج به پايان رسيد و پيغمبر بلافاصله دستور داشتند تامكه را بسوي غدير ترك كنند به منادي خود بلال دستور دادند تا به مردم اعلان كند كه فردا (روز چهاردهم ذوالحجه) همه بايد حركت كنند تا در وقت معين در «غديرخم» حاضر باشند و كسي جزء معلولان نبايد باقي بماند ، كاروان به راه  افتاد و در روز هيجدهم ذوالحجه به سرزمين غدير رسيد دراين محل بودكه اهل مدينه و مصر و شام و بقيه طوائف از هم جدا مي شدند ولي قبل از جدا شدن جبرئيل «عليه السلام» اين آيه را باي بار سوم در اين سفر نازل ميك ند. يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس ان الله لا يهدي القوم الكافرين .[15] «اي پيغمبر ! برسان و تبليغ كن به مردم آنچه را كه از جانب پروردگارت به تو ناز شده است ! و اگر نرساني رسالت پروردگارت را نرسانده اي ! و خداوند تورا از مردم حفظ مي كند و خداوند گروه كافران را هدايت نمي كند».

دراين محل است كه ديگر پيغمبر بايد توقف كند و رسالت خودرابه پايان برساند چون اگردراين روز جانين مطرح نشود و بيعت با امام انجام نگيرد ، رسالت ناتمام باقي مي ماند و اين كامل نشده و امت اسلامي بدون رهبر ، سرگردان و مضطرب خواهند شد وديگر گردآوردن چنين اجتماع بزرگي غير ممكن بود.

پيغمبر دستور داد آنهايي كه جلو رفته اند برگردند و آنهاي كه عقب مانده اند خود را برسانند، در آن گرماي طاقت فرسايي كه آنقدر هوا و زمين گرم بود هنگاميكه كاروانيان جمع شدند و جايگاه استراحت خودرا مشخص كردند از شدت گرما نصف عباي خود را روي سر و نصف ديگر را زير پا قرار مي دادند ، پيغمبر صلي الله عليه واله و مقداد وسليمان و عمار را مأمور كردند تا زير درختاني كه آنجا جمع شده بودند را پاك كنند و پارچه اي را روي آن درختان انداختند و سايه باني درست شد و منبري از جهاز شتر درست كردند تا همه مردم بتوانند او را ببنند و صدايش را بشنوند ، موقع نماز ظهر رسيد بعد از برگزاري نماز پيغمبر از منبر جهازي بالا رفتند و اميرالمومنين عليه السلام را هم بالا بردند و يك پله پايين تر از خود در سمت راست قرار دادند و در حاليكه در وسط جمعيت قرار داشت با صداي بلند شروع به خطبه خواندن كردند طوري كه تمام جمعيت صداي آن بزرگوار را مي شنيدند ، خطبه اي كه پيغمبر ايراد كردند به يازده بخش قابل ترسيم مي باشد:

یازده بخش خطبه غدیر

در بخش اول

 بعد ازحمد و ثناي الهي ، فرمودند : اقرار مي كنم به بندگي خدا و شهادت مي دهم كه او پروردگار من است در بخش دوم

نكته اصلي را يادآوري كردند و تصريح كردند كه : بايد فرمان مهمي درباره علي بن ابي طالب ابلاغ كنم و آنچه را كه به من وحي شده ادا كنم و الا ترس دارم عذابي بر من فرو آيد.

بخش سوم خطبه

 درمورد امامان بعد از او تاروز قيامت است كه فرمودند : امامت در نسل من از فرزندان اوست (علي بن ابي طالب) تا روزي كه خدا ورسولش را ملاقات كنيد؛ حلالي نيست مگر آنچه خدا ورسولش و آنان (امامان) حلال كرده باشند و حرامي نيست مگر آنچه خدا ورسولش و آنان حرام كرده باشند… هركسي در چيزي از سخن من شك كند درهمه آنچه بر من نازل شده شك كرده است و هركس دريكي از امامان شك كند در همه آنان شك كرده ا ست و شك كننده درباره ما ، در آتش است…

در بخش چهارم خطبه

 پيامبر بعد از گرفتن و بلند كردن دو دست اميرالمومنين عليه السلام تاجايي كه سفيدي زير بغلشان مشخص شد به معرفي اميرالمومنين پرداختند تا به اين جمله معروف رسيدند كه : من كنت مولاه فهذا علي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله «هركس من نسبت به او مولي هستم اين علي نسبت به او مولاست …» و بعد از اين جمله ، آيه اكمال دين و اتمام نعمت يعني آيه 3 از سوره مباركه مائده را با ولايت ائمه «عليهم السلام» اعلام فرمودند و خدا و ملائكه و مردم را براين ابلاغ شاهد گرفتند.

در بخش پنجم

 خطبه حضرت صريحاً مي فرمايند : « هركس از ولايت ائمه (عليهم السلام)‌ سرباز زند اعمال نيكش سقوط مي كند ودر جهنم خواهد بود».

بخش ششم

 خطبه پيغمبر جنبه غضب الهي را نمودار مي كند ، حضرت با تلاوت آيات عذاب ولعن از قرآن فرمودند : «منظور از اين آيات عده اي از اصحاب من هستندكه مأمور به چشم پوشي از آنان هستم ولي بدانند كه خداوند ما را بر معاندين و مخالفين و خائنين ومقصرين جهت قرار داده و چشم پوشي از آنان در دنيا مانع از عذاب آخرت نيست » و اشاره رمزي هم به «اصحاب سقیفه » مي كنند و تصريح كردند كه بعد از من مقام امامت را غصب مي كنند و پس از آن غاصبين را لعنت كردند.

در بخش هفتم

 اثرات ولايت و محبت اهل بيت عليهم السلام را بيان مي كنند و فرمودند «اصحاب صراط مستقيم در سوره حمد شيعيان اهل بيت عليهم السلام هستند».

در بخش هشتم

 خطبه مطالبي اساسي درباره حضرت بقيه الاعظم حجه بن الحسن المهدي (ارواحنا فداه) فرمودند و به اوصاف وشئون خاص حضرتش اشاره كردند و آينده اي پر از عدل و داد بدست امام زمان (عجل الله فرجه) را به جهانيان مژده دادند. (انشاء الله) .

در بخش نهم

 فرمودند : پس از اتمام خطابه شما را به تبعيت با خودم وسپس تبعيت با علي بن ابي طالب دعوت مي كنم ، پشتوانه اين بيعت آن است كه من با خداوند بيعت كرده ام و علي هم با من بيعت نموده است ؛ پس اين بيعتي كه از شما مي گيرم از طرف خداوند وبيعت با حق تعالي است.

در دهمين بخش

 از سخنان پيغمبر ، حضرت درباره احكام الهي سخن گفتند كه مقصود چند نكته مهم بود: از جمله اينكه چون بيان همه حلالها و حرامها توسط من امكان ندارد با بيعتي كه از شما درباره ائمه عليهم السلام مي گيرم حلال وحرام را تا روز قيامت بيان كرده ام. زيرا علم و عمل آنان صحبت است ؛ ديگر اينكه بالاترين امر به معروف و نهي از منكر، تبليغ پيام غدير درباره امامان و امر به اطاعت از ايشان و نهي از مخالفتشان است.

در بخش يازدهم

از خطبه كه آخرين مرحله خطابه است دستور به تبعيت لساني است و حضرت فرمودند : «خداوند دستور داده تا قبل از بيعت با دست ، از زبانهاي شما اقرار بگيرم» پس همه با زبان اقرار به ولايت مولي الموحدين اميرالمومنين علي بن ابي طالب واماماني كه از صلب او بودند كردند و همه گفتند : براين مطلب با قلبهايمان و با جانمان وبازبانمان وبا دستانمان با توبعيت مي كنيم ، براين عقيده زنده ايم ، با آن مي ميريم و با آن محشور مي گرديم، تبديل نمي كنيم ، شك نمي كنيم و پيمان را نمي شكنيم … و آنگاه پيغمبر فرمود : هركسي بيعت را بشكند به ضرر خودش شكسته است . وهركس خدا ورسولش و علي واماماني را كه ذكر كردم اطاعت كند به رستگاري بزرگ دست يافته است. و در آخر با حمدخدوند عزوجل خطابه را به پايان رساند[16].

بعد از اتمام خطبه به دستور پيغمبر و چادر برپا كردند يكي براي خود پيغمبر وديگري براي اميرالمومنين عليه السلام واولين كسي كه بيعت كرد با اميرالمومنين خود پيغمبر به دستور خدا بود زيرا رسالت پيامبر بدون امامت امامان تداوم نخواهد داشت و بعد از پيغمبر از اولين افرادي كه جلوآمدند و بيعت كردند ، عمر ، ابوبكرو عثمان بودند كه درهنگام بيعت مي گفتند «بخ بخ يا ابوالحسن لقد اصبحت مولاي ومولي كل مومن و مومنه» درود درود بر تو اي ابوالحسن ، صبح كردي در حالي كه امام من و امام هر مرد و زن مسلمان مي باشي. بعد از اينكه بيعت مردان تمام شد پيغمبر دستور داد تا ظرف آبي را بياورند و پرده اي بر روي آن زنند بطوري كه زنان از يك سوي پرده دست در آب و اميرالمومنين عليه السلام دست خودرا در سوي ديگر در ظرف آب قرار دادند كه از جمله آن زنان عايشه دختر ابوبكر وحفصه دختر عمر بودند و دستور داشتند برحضرت علي عليه السلام بعنوان اميرالمومنين سلام كنند و بگويند السلام عليك يااميرالمومنين ؛ از وقايع اين جريان اينكه تبعيت كردن مردم به مدت سه روز طول كشيد ، پيغمبر عمامه خود را بنام «سحاب» برسر حضرت گذاشتند ، در بين جمعيت شاعران زيادي از قبيل حسان بن ثابت شاعر بزرگ عرب حضور داشتند كه با اجازه پيغمبر اولين شعر را در مورد غدير در همان مكان سرودند. همچنين از وقايع ديگر بعد از بيعت اين بودكه در بين حاضرين مردي زيبا صورت و خوشبو وجود داشت كه مي گفت : «به خدا قسم روزي مانند امروز هرگز نديده ام كه تا اين اندازه (پيامبر اكرم) كار پسرعمويش را موكد نمود و براي او پيماني بست كه جزء كافر به خداوند و رسولش آنرا برهم نمي زند، واي بركسي كه پيمان او را بشكند» . دراينجا عمر (عليه ها عليه) نزد پيامبر آمد وگفت : شنيدي اين مرد چه گفت ؟ حضرت فرمودند آيا او را شناختي ؟ گفت نه ! حضرت فرمودند : «او روح الامين جبرئيل بود. تو مواظب باش اين پيمان را نشكني كه اگر چنين كني خدا ورسولش و ملائكه ومومنان از تو بيزار خواهند بود.» و يكي از معجزات ولايت اين بود كه در آخرين ساعات از روز سوم اقامت پيغمبر در غدير و پايان يافتن مراسم بيعت ، «حارث بن نعمان فهري» نزد رسول خدا آمد و از شتر خود پياده شده آنگاه به پيغمبر گفت : اي محمد تو از جانب خداوند ما را امر كردي كه شهادت دهيم كه : جزء خداوند معبودي نيست و اينكه تو فرستاده و پيامبر از جانب خدايي ! و ما اينها را نپذيرفتيم و قبول كرديم و تو ما را  امر كردي كه در پنج نوبت نماز بخوانيم و ما پذيرفتيم ! و تو ما را امر نمودي كه زكات اموال خود را بدهيم و ما پذيرفتيم و تو ما را امر كردي كه يك ماه روزه بگيريم و ما پذيرفتيم وامر كردي كه حج انجام دهيم و پذيرفتيم و پس از اينها به اينها قانع و راضي نشدي تا آنكه دو بازوي پسرعمويت را گرفته و برافراشتي و او را برها سروري و آقايي قراردادي و گفتي «من كنت مولاه فعلي مولاه» ، آيا اين كاري كه كردي از جانب خودت بود ويا از جانب خداوند؟ پيغمبر فرمود : سوگند به خداوند عزوجل كه اين از جانب خداوند بوده است ، حارث بن نعمان سوي شتر خود برگشت ومي گفت : بار پروردگارا اگر آنچه را كه محمد مي گويد حق است سنگي از آسمان بر من ببار و يا آنكه عذاب دردناكي براي من بفرست ، حارث بن نعمان هنوز به شرت خود نرسيده بود كه خداوند سنگي از آسمان بر او فرستاد كه از مغزش داخل واز بخش پايين بدنش خارج شد واو را به درجه هلاكت رساند و خداوند عزوجل اين آيات را فرستاد « سأل سائل بعذاب واقع »[17] «درخواست كنندهاي عذابي را درخواست نمود كه (حتما) واقع شدني است» . [18]

به اين ترتيب پس از سه روز ، مراسم غدير خم پايان يافت و آن روزها بعنوان «ايام الولايه» در ذهنمان نقش بست ، خبر واقعه غدير در شهرها پخش شد و مردي كه در سرزمين غدير از هم جدا مي شدند هركدام خطابه هاي پيغمبر صلي الله عليه واله وسلم را به دستور خود پيغمبر كه فرموده بودند : فليبلغ الشاهد الغائب والوالد الولد الي يوم القيامه «پس كساني كه شاهد هستند و حضور دارند به غائبان و پدران به فرزندان تا روز قيامت (اين خبر واقعه غدير را) برسانند». به دوستان خود وبه پدران خود و به  اولاد خود رساندند.

بعد از جريان اعتراض حارث بن نعمان تازه آغاز اعتراضات منافين و امضاء كنندگان صحيفه معلونه اول بودند، داستان از اين قرار بودكه : در راه بازگشت به مدينه دو نفر از منافقين در يك تصميم اساسي با هم پيماني بستند و آن اين بودكه : اگر محمد از دنيا رفت يا كشته شد نگذاريم خلافت و جانشيني او در اهل بيت ‌مستقر شود. سه نفر ديگر هم با آنها هم پيمان شدند. اولين قرارداد ومعاهده را در كنار كعبه بين خود امضاء كردند وآنرا داخل كعبه زير خاك پنهان نمودند تا سندي براي التزام عملي آنان به پيمانشان باشد. يكي از اين سه نفر معاد بن جبل بود او گفت : «شما مسئله را از جهت قريش حل كنيد و من درباره انصار ترتيب امور را خواهم داد»! از آنجا كه سعدبن عباده رئيس كل انصار بود واو كسي نبودكه با ابوبكر و عمر هم پيمان شود ، لذا معاذ بن جبل سراغ بشير بن سعيد و اسيد بن حضير كه هركدام بر نيمي از انصار يعني دو طائفه «اوس» و «خزرج» نفوذ وحكومت داشتند آمد و آن دو را با خود برسر غصب خلافت هم پيمان نمود. نقشه من پيامبر بارها به اجرا درآمده بود ولي منجر به شكست مي شد، در حجه الوداع همان پنج نفر اصحاب صحيفه ، يا نه نفر ديگر نقشه ديگري را براي قتل پيامبر كشيده بودند ونقشه چنين بودكه در راه مدينه آن افراد در محل از پيش تعيين شده اي در قله كوه «هرشي» كمين كنند و همين كه شتر پيامبر بعد از اينكه در سرازيري قرار گرفت سنگهاي بزرگي را به طرف شتر حضرت رها كنند تا پيغمبر بر زمين بيفتد و آنان با استفاده از تاريكي شب به حضرت  حمله كنند و وي را به قتل برسانند. خداوند پيامبرش را از اين توطئه آگاه ساخت و وعده حفظ جان او را دارد. منافقين كه چهادره نفر بودند همين كه ديدند شتر پيغمبر به قله كوه رسيد و خواست رو به پايين رود ، سنگها را رها كردند پيامبر با يك اشاره به شتر ، فرمان  توقف داد درحالي كه حذيفه و عمار پيغمبر را همراهي مي كردند ، با توقف شتر سنگها به سمت پايين كوه رفتند وحضرت سالم ماندند . منافقين كه مطمئن بودندنقشه به نحو احسن انجام شده از كمين گاه ها بيرون آمدند و با شمشير به حضرت حمله كردند عمال و حذيفه با آنان درگير شدند وسرانجام آنها را فراري دادند ، منافقين هركدام به گوشه اي پناه بردند تا پس از فاصله گرفتن پيغمبر دوباره به قافله ملحق شوند. پيغمبر هم براي آنكه چهره روساي منافقين را به نسلهاي آينده بدهد تا بسياري از توطئه هاي آنها را بتوان تحليل كرد در همان لحظه اشاره فرمودند و ناگهان نوري تابيده و عمار و حذيفه چهره منافقيني را كه به سوي سنگها پناه برده بودند را ديدند كه عبارت بودند از ابوبكر ، عمر، عثمان ، معاويه ، عمر وعاص ، طلحه ، سعد بن ابي و قاص ، عبدالرحمان عوف ، ابوعبيده جراح ، ابوموسي اشعري ، ابوهريره ، مغيره بن شعبه ، معاذبن جبل ، سالم مولي ابي حذيفه . پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم مأمور بود تا با آنها درگير نشود زيرا در آن لحظه حساس ، فتنه بزرگي برپا مي شد ، و زحمات پيغمبر در معرض خطر قرار مي گرفت ، روز بعد براي نماز صبح همين چهارده نفر در صف اول نماز قرار گرفتند و حضرت به صورت خطا به آنها فرمودند: چه شده است گروهي را كه در كعبه هم قسم شده اند كه اگر محمد از دنيا رفت يا كشته شد هرگز نگذارند خلافت به اهل بيتش برسد!» [19].

دراينجا ما واقعه و جريانات روز عيد غدير خم را به پايان مي بريم و به زمان خودمان برمي گرديم. اين نوشته شامل خلاصه اي از واقعه عيد غدير خم و جريانات آن بود تا ما هم آشنا شويم با غدير و علت اين همه زحمات پيغمبران (صلوات الله وسلام اجمعين) كه آمدند و رفتند و تا به پيغمبر ما رسيد و ايشان هم زحماتي كه در طول بيست وسه سال خصوصاً در حجه الوداع و خصوصاً در روز عيدغدير خم در آن گ رماي شديد و طاقت فرسايي كه بدون هيچ امكاناتي بود ، را بدانيم ؛ و راه خودمان را كه چنگ زدن به ولايت اهل بيت (عليهم السلام) است گم نكنيم. درست است كه چهارده قرن پس از آن واقعه هستيم ولي اگر خوب نگاه كنيم هنوز محلي بنام غدير است ، هنوز نداي « من كنت مولاه فهذا علي مولاه» را مي شنويم ، اگر آن زمان عده اي مزه شيرين ولايت را نچشيدند امروزه جمعيت بيشتري هنوز مزه شيرين ولايت را نچشيده اند و راه ولايت را  نفهميده اند. اگر آن زمان مردم با دلي و زبان وعمل احتراز به ولايت ائمه تا امام زمان (عليه السلام) كردند ولي به ظاهر فقط امام علي (عليه السلام) بود امروز هم درست است كه نمي توانيم به ظاهر با اميرالمومنين (عليه السلام) تبعيت كنيم ولي از نسل همان امام ، اما مي داريم بنام امام زمان (عليه السلام) كه بايد با او تبعيت كنيم ، اگر ان زمان مرا مي بردند كه به سخن پيغمبر صلي الله عليه واله وسلم گوش دادند كه واقعه غدير را شاهدان به غائبان وپدران به فرزندان تا روز قيامت برسانند.

و تا خوني در رگهايمان هست زنان و دختران مثل شهيده ولايت حضرت صديقه كبري بي بي فاطمه الزهرا (سلام الله عليه) و قهرمان ولايت حضرت زينب (سلام  الله عليه) و مردان مثل امام حسن و امام حسين تا امام حسن  عسكري (عليهم السلام) و حتي بچه ها مثل حضرت علي اصغر (عليه السلام) و كوچكترين دفاع كننده از ولايت حضرت محسن (عليه السلام) به ياري صاحب غدير از اين ميراث بزرگ نگهداري كنيم و بفهمانيم به كساني كه مي خواستند و مي خواهند و خواهند خواست نور ولايت را خاموش كنند. اينكه اين نور ، هيچ وقت قابل خاموش شدن نبود نيست و نخواهد بود چون نور خدا هيچ وقت خاموش نمي شود.

به اميد آن روز كه فرزند راستين غدير ، رمز وراز غدير را برهمگان بازگو كند. ان شاء الله الحمد الله الذي جعلنا من المتمسكين بولايه اميرالمومنين والائمه المعصومين (عليه السلام) «حمد وثنا مخصوص خداوندي است كه ما را در بين متوسلين و كساني كه به (ريسمان)‌ ولايت اميرالمومنين وائمه اطهار (عليه السلام) چنگ مي زنند ، قرار داد».


[1]-مائده آیه 67

[2]-اصول کافی ج 3ص30

[3]-خصال،باب الخمسه، حدیث 21

[4]-اعراف آیه 42

[5]-اگر در غدیر بودیم

[6]-غدیر کجاست ص11

[7]-نوری از عید بزرگ غدیر خم

[8]-نوری از عید بزرگ غدیر خم،ص12-13

[9]-همان-ص15

[10]-احزاب آیه 33

[11]-مائده ایه55

[12]-نوری از عید بزرگ غدیر خم

[13]-نجم آیه 3-4

[14]-نوری از عید بزرگ غدیر خم ص9

[15]-مائده آیه67

[16]-نوری از عید بزرگ غدیر خم ص20-21-22

[17]-معراج آیه 1

[18]-نوری از عید بزرگ غدیرخم ص24-25

[19]-نوری از عید بزرگ غدیر خم ص 28

 

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.