تنش در روابط منطقهای؛
سود و زیان روسیه در قدرت گیری داعش در عراق
گروهک تروریستی دولت اسلامی عراق و شام موسوم به «داعش» نزدیک به دو ماه است که تحرکات گسترده خود را در عراق شروع کرده است و می کوشد با ایجاد اختلاف میان شیعیان و اهل تسنن مناطقی از این کشور را تصرف و در نهایت برای استقلال خود گام نهد. امنیت در عراق موضوعی است که برای فدراسیون روسیه نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است، در این یادداشت نگارنده در پی آن است تهدیدهای بحران عراق بر روسیه را تبیین نموده و سپس سود و زیان های ورود کرملین نشینان در پرونده عراق را تحلیل نماید.
به گزارش پایگاه خبری شهرستان شاهین شهر و میمه “شاهین نا“به نقل از صاحب نیوز، وقتی که دیوار برلین فرو ریخت خیلی ها معتقد بودند این دیوار برلین نیست که فرو ریخته، بلکه جاه طلبی ساکنین میدان سرخ مسکو است که در هم ریخته است؛ اعتقادی که چندان بی راه هم نبود. با فرو ریختن اتحاد جماهیر شوروی و پانزده تکه شدن امپراطوری سرخ، روس ها تا مدت ها نگران این بودند آنچه که دارند را از دست بدهند، نگرانی که قدم های لرزان و توام با سرگیجه ناشی از مستی یلتسین هنگام گام گذاشتن بر فرش سرخ خیر مقدم در واشنگتن، تزلزل روسیه را به وضوح به رخ جهانیان کشید.
اما با آمدن ولادیمیر پوتین کم کم وضعیت جور دیگری شد، شاید زمانی که پوتین هنگام مراسم معارفه نخست وزیری خود در دولت یلتسین قسم یاد کرد، عظمت از دست رفته روسیه را بازگرداند کسی وی را جدی نمی گرفت اما رفته رفته جدیت نسبی وی در حمایت از دولت صربستان و پس از آن حمایت تمام قد از جمهوری عربی سوریه و ناگهان شوک تصرف کریمه و الحاق آن به روسیه ثابت کرد که وی نه تنها به قسم خود وفادار است، بلکه در پی احیای پله به پله ی آن می باشد که اسلافش در گذشته داشته اند.
حال ظاهرا پوتین و دستیاران وی به دنبال باز کردن پرونده ای جدید در خاورمیانه هستند؛ پرونده ای که به روی آن عبارت «مسئله عراق و داعش» حک شده است.
► مسئله عراق و داعش
کم کم داشت اوقات “نوری مالکی” نخست وزیری عراق به دنبال موفقیت در عملیات به محاصره درآوردن الانبار و فلوجه اندکی آرام می گرفت که ناگهان به وی خبر رسید دومین شهر بزرگ عراق، موصل با حمله حدود ۸۰۰ پیکارجوی داعش به مدد ستون پنجمشان در شهر سقوط کرد و پس از آن بود که ناگهان همچون فیلمی تخیلی سایه های تاریکی شهرهای عراق را یکی پس از دیگری در بر می گرفت و خبر از سقوط تکریت، تلعغفر و … به گوش مالکی و جهانیان می رسید.
پس از آن بود که بغداد به هر کجا می توانست رو انداخت که کمک بگیرد، از ایران که مطمئن بود زیرا می دانست دوستانش در تهران همچون گذشته بی صدا و با صبر مانند سال ۲۰۰۶ منافع و مهمتر از آن امنیت شیعیان را پاس خواهند داشت بالاخص که حال اعتماد به نفس سرپا نگه داشتن دولت اسد که مورد تهاجم تقریبا تمام منطقه و غرب بود به آنان هم تجربه و هم اعتماد به نفس جدی تر و گسترده تری داده است.
اما مالکی این بار صبر نداشت و به دنبال سریع ترین راه حل بود، زیرا می دانست برای اینکه بتواند برای سومین بار به نخست وزیری برسد، محتاج سرکوب داعش است. چراکه فقط از این راه می تواند اعتماد دیگر احزاب شیعه را جهت ایجاد یک ائتلاف به منظور کسب اکثریت کرسی های پارلمان عراق را برای تشکیل دولت بدست آورد. عجله و نیازمندی که موجب شد مالکی به سرعت به همپیمان امنیتی کشورش، یعنی آمریکا روی بیاندازد، اما اوباما که در جریان رقابت های دومین انتخابات ریاست جمهوری خود به صراحت اعلام کرده بود ایالات متحده از ژاندارم جهان بودن خسته شده است، علاقه ای به گسیل نیروی نظامی به عراق نداشت و حتی حاضر هم نشد با دادن دستور بمباران هوایی بار دیگر نوک پیکان خشم بنیادگرایان را به سمت آمریکا هدایت کند.بی میلی که همچون تشتی از آب یخ بر سر مالکی فروریخت و سبب شد وی نتواند در صحبت هایش جلوی خشم خود را بگیرد و آمریکا را به طور غیر مستقیم رفیق نیمه راه بخواند.
ولی ظاهرا در آن سوی جهان در کرملین فردی به کمک رساندن به دولت مالکی فکر می کرد، پوتین که از مدت ها پیش در این فکر فرو رفته بود که کشورش چگونه می تواند مجددا نفوذ خود را در عراق احیا کند، ظاهرا فرصت را بسیار مناسب دانست، به طوری که لاوروف در اولین فرصت از اعلام آمادگی روسیه برای کمک به دولت بغداد خبر داد و پس از آن مسکو با تحویل جنگنده های سوخوی خود، جدیتش را در این راه نشان داد.
اما این حمایت بسیار جدی و فوری فقط به دلیل افکار درونی پوتین و یا علاقه روس های به احیای عظمت گذشته نبود، بلکه ناشی از مجموعه ای سود و زیان های احتمالی است که در بخش بعدی به آن اشاره می شود.
► منافع روسیه در ورود به پرونده داعش در عراق
چرایی ورود روسیه به این پرونده به مجموعی از منافع احتمالی مختلف باز می گردد که به پاره ای از آنان در ذیل اشاره می شود:
۱- سوریه: با سقوط لیبی، تنها شاهراه حیاتی دسترسی ناوگان دریایی دولت مسکو به مدیترانه، سوریه است. سوریه که با جای دادن پایانه دریایی نظامی روسیه در بندر طرطوس نقشی استراتژیک را در ترابری نظامی روسیه و استراتژی نظامی بلند مدت این کشور در رویارویی با غرب و تامین منافع و امنیت ملی روسیه بازی می کند، برای روسیه اهمیتی استراتژیک دارد.
از سوی دیگر سوریه بدنبال بی ثباتی ناشی از جنگ داخلی این کشور، هم اکنون تبدیل به محلی برای تجمع گروهای تروریستی کشورهای مختلف شده است، تجمعی که اگر روسیه سعی در مهار آن در سوریه نکند، هر آن ممکن است در صورت فراغت این گروه های تروریستی از نبرد با جمهوری عربی سوریه و البته با نبرد با یکدیگر، نوک پیکان رفتار قهرآمیز خود را باردیگر متوجه روسیه کنند. بالاخص که مقامات مسکو به خوبی از خیل عظیم چچنی های حاضر در گروه های تروریستی فعال در سوریه و نقش افرادی همچون «عمر شیشانی» که هم اکنون پس از ابوبکر البغدادی، کلیدی ترین نقش را در رهبری و هدایت داعش دارد. روس ها آگاه اند و نگران بازگشت آنان به روسیه و آغاز فصل جدیدی از ناآرامی ها در چچن و مناطق جنوب و جنوب غربی روسیه هستند.
فرای این مسئله بحران سوریه تبدیل به رقابتی تمام عیار در سطح کلان قدرت بین المللی بین روسیه با آمریکا شده است، از این رو برای هر دو طرف اهمیتی نمادین دارد که از این بحران فاتح بیرون آید.
تمامی این مسائل موجب شده است که امنیت سوریه و پابرجا ماندن نظام جمهوری عربی سوریه و هر آنچه که با آن در ارتباط است برای دولت مسکو حائز اهمیت باشد. اهمیتی که مسلما دامنه و محدوده اش بحران عراق را نیز در برمی گیرد، در حقیقت بی ثباتی همسایه شرقی سوریه یعنی عراق، بر روی سوریه که دچار جنگ داخلی شده، تاثیر به شدت منفی می گذارد. زیرا که هم اکنون مناطق سنی نشین عراق تبدیل به بستری مناسب برای فعالیت های گروه های تروریستی شده اند، بالاخص که هم اکنون گروه تروریستی داعش برای خود در آنجا قلمرویی تشکیل داده است؛ حاکمیتی که در کنار بستر مناسب مناطق سنی نشین عراق برای فعالیت گروه های تروریستی، قطعا موجب این شده است که تحلیل گران روس از تبدیل شدن عراق به پایگاه تامین منابع انسانی مخالفان دولت سوریه بیمناک شوند. بیمناکی که قطعا یکی از موجبات ورود کرملین به پرونده «عراق و مسئله داعش» بوده است.
۲- امنیت داخلی روسیه: همانطور که سوریه تبدیل به محلی برای تجمع گروه های تروریستی شد، این تحلیل کاملا محتمل است که عراق نیز تبدیل به پایگاهی برای تجمع گروه های تروریستی بشود، بالاخص از آنجا که ساز و کار تروریستی همچون داعش، نخست در داخل قلمرو عراق شکل گرفت و بعدها با حرکت به سمت سوریه این را به جهانیان ثابت کرد که در صورت مشاهده هرگونهی بی ثباتی، خود را به راحتی به آن سرزمین سرایت خواهد داد.
به ویژه از آنجا که روس ها به خوبی در جریان هستند که با حمایت تمام قدشان از نظام سوریه و علویان این کشور، نوک پیکان رفتار و تفکرات قهرآمیز پاره ای از گروه های بنیادگرا را به سمت خود سوق داده اند، از این رو می دانند که در صورت سقوط عراق توسط تروریست ها، این گروه ها از این کشور همچون ایستگاهی برای حمله به منافع روسیه و امنیت آن استفاده می کنند؛ همانطور که غرب پس از استقرار طالبان در افغانستان با این مسئله روبرو شد.
۳- محور یابی نوین روسیه در منطقه: روسیه دیگر متحدان سنتی خود را در منطقه ندارد،در حقیقت دیگر میز معادلات منطقه همچون گذشته نیست که بازیگران خاورمیانه به سه جریان ناسیونالیست ها، اخوانی ها و حکومت های پادشاهی تقسیم شوند؛ صف آرایی که تنها یار و یاور شوروی در بین آنان ناسیونالیست ها و پیروان ناصر بودند. اما با آمدن انور سادات، مصر آشکارا به جناح غرب پیوست، صدام نیز که بر چوبه دار رفت و به طور کلی به جز نظام سوریه دیگر کسی از اردوی یاران دیرین باقی نماند. از این رو روسیه بدنبال یافتن یک محور جدید به عنوان متحد برای خود است، بالاخص با بهبود و ارتقای رابطه این کشور با ایران، روسیه سعی دارد که متحدان ایران را نیز دوست خود قرار دهد که نشانه آن را می توان در تلاش روسیه برای ارتقای رابطه خود با حزب الله لبنان دید.
این تلاش مستمر و هوشمندانه در حال حرکت بود که ناگهان جنگ داخلی سوریه با ابعادی کاملا فرقه گرایانه شکل گرفت و روسیه عملا با حمایت از نظام سوریه در کنار علویان این کشور و شبه نظامیان شیعی قرار گرفت که در کنار ارتش جمهوری عربی سوریه با تروریست ها به مبارزه مشغول اند. این مسئله باعث شد که روسیه ناگهان جریان شیعه را یک متحد بالقوه برای خود ببیند، بالاخص که این جریان تفکرات ضد غربی و به خصوص ضدآمریکایی دارد، از این رو به نظر می رسد که حمایت روسیه از دولت شیعه مالکی و شیعیان عراق باعث شود که روسیه بتواند یک محور نزدیک و متحد با خود در منطقه بیابد.
۴- ترمیم پرستیژ بین المللی روسیه: یکی دیگر از منافع احتمالی روسیه در دخالت در بحران عراق، احتمال ترمیم وجه بین المللی و پرستیژ مسکو در سطح بین الملل می باشد، روس ها اگرچه توانستند در کنار ایران با حمایت تمام قدر از دولت اسد، نظام سوریه را سرپا نگه دارند، اما در جنگ روانی و رسانه ای که علیه دولت سوریه شکل گرفت، کامیاب نبودند. هر چند که هم اکنون از دید اذهان غربی معارضان سوریه نیز وجهه خوبی ندارند اما دولت سوریه نیز چندان خوشنام نیست و روسیه نیز با در کنار آن قرار گرفتن در این وجهه ناخوشایند شریک شد. از سوی دیگر بحران اوکراین و رفتار روسیه در قبال تحولات آن بالاخص پس از سقوط هواپیمای مسافربری هلند به مقصد مالزی و شدت یافتن گمانه زنی ها پیرامون اینکه نیروهای حامی روسیه در آن دست داشته اند، وجهه بین المللی روسیه به شدت زیر ضرب رفت.
از این رو حمایت شدید و برق آسای روسیه از دولت عراق در مقابله با گروه تروریستی به نام داعش که مشغول قتل عام اسرا و به صلیب کشیدن و سر بریدن شیعیان و مسیحیان منطقه است، ممکن است التیامی بر درد تخریب شدن وجهه بین المللی روسیه باشد.
۵-بازگشت به عراق: با سقوط صدام، روسیه فقط یک دوست را در منطقه از دست نداد، بلکه بازیگری را از دست داد که ارتش و ساختار نظامی-امنیتی آن از ریشه توسط مستشاران روس پایه ریزی شده بود. در عین حال عراق عصر صدام، زیرساختی مناسب برای روسیه بود که بتواند به آبهای گرم خلیج فارس دسترسی پیدا کند اما ناگهان با سقوط صدام و اشغال عراق توسط آمریکا بزرگترین رقیب روسیه در عرصه بین الملل، ناگهان میز بازی منطقه بین این دو رقیب دگرگون شد و برای روس های چیزی به جز عراق دیروز و پایگاه امروز آمریکا باقی نماند. اما با روی کار آمدن پوتین که قسم به احیای عظمت سابق شوروی خورده بود، روس ها همواره دنبال بازگشت به عراق بودند که حال بحران فعلی عراق برای آنان تبدیل به فرصتی شده است تا با اثبات وفاداری و حمایت خود به شیعیان عراق، تمهیدات بازگشت خود به بغداد را فراهم سازند.
► ضررهای احتمالی ناشی از ورود به بحران داعش در عراق برای روسیه
همانطور که هر سکه ای دو نیمه دارد، تبعات دخالت در عراق نیز برای روسیه دو لبه دارد و فقط نیمه ای خوشایند و سودآور نخواهد داشت، بلکه قطعا ورود به هر بحرانی که ابعاد فرقه ای و قومی به خود گرفته است، مخاطرات خاص به خود را به دنبال خواهد داشت که در مورد وضعیت عراق نیز اینچنین است و قطعا برای روسیه تبعاتی خواهد داشت که در ذیل به آن اشاره می شود:
۱-تحریک گروه های بنیادگرا: روسیه هم اکنون با حمایت تمام قد از دولت اسد در سوریه، مورد غضب و کینه دوزی گروه های بنیادگرای سنی قرار گرفته است، حال با حمایت از دولت شیعه و جناح های شیعی در عراق آن هم در شرایطی که داعش با کمک قبایل سنی محلی و پاره ای گروه های سنی داخل عراق همچون سپاه مجاهدین، نقش بندی ها و …. موفق به تصرف این سطح از خاک عراق شده است، هر گونه حمایتی از دولت عراق به ویژه دادن تسلیحاتی همچون جنگنده های سوخو که موجب می شود ارتش عراق دست بالا را بگیرد، قطعا موجب خواهد شد که گروه های بنیادگرای سنی برای حمله به منافع روسیه و امنیت آن تحریک شوند.
۲-تحریک احساسات جهان عرب: از آنجا که جو رسانه ای غالب در جهان عرب در انحصار دو شبکه العربیه وابسته به حکومت آل سعود و الجزیره نزدیک به پادشاهی قطر است و همانطور که این دو شبکه علیرغم اختلافات جدی دولت های مرکزی اشان با یکدیگر در دو موضوع کلی یعنی رفتی مالکی و سقوط اسد متفق القول اند، بخش مهمی از اذهان جوامع عربی ناخداگاه علیه دولت سوریه و دولت مالکی و به طور کلی جریانات شیعی شکل گرفته است، از این رو حمایت روسیه از بغداد و تسلیح ارتش عراق، ممکن است موجب تحریک اذهان جوامع عربی علیه روسیه و تضعیف دیپلماسی عمومی مسکو در ممالک عربی شود.
۳- آغاز رقابت های فرسایشی: اگرچه روسیه در پاره ای از بحران ها منطقه همچون سوریه موفق شده است تا حدی دست بالا را نسبت به آمریکا بگیرد، اما نباید فراموش کرد که مسکو نیز اکنون دارای زیر ساخت های لازم را برای یک رقابت تمام عیار با غرب و آمریکا نیست، از این رو اگر بخواهد در موضوع عراق سعی در گرفتن نفوذ آمریکا در این کشور را داشته باشد، دیگر حوزه رقابت های عملی و مستقیم آمریکا با روسیه محدود به سوریه و اوکراین نخواهد شد و عراق نیز به عنوان دومین صادر کننده نفت خاورمیانه در کنار آنان قرار خواهد گرفت. این امر ممکن است موجب یک رقابت فرسایشی جدی و یا همان جنگ سرد دومی بین روسیه و آمریکا شود، جنگ سردی که روسیه هنوز از لحاظ مختلف از جمله اقتصادی، سیاسی و… آمادگی لازم برای آن را ندارد.
۴- تشدید ورود دیگر بازیگران بین المللی: یکی از مخاطرات ورود روسیه به بحران این کشور که دامن خود دولت عراق و متحدانش در منطقه را نیز خواهد گرفت، این است که از آنجا که ورود روسیه به مسئله عراق و حمایت مسکو از بغداد موجب تغییر شدید توازن به نفع دولت بغداد خواهد شد، ممکن است سبب شود دیگر دولت های منطقه بالاخص شیوخ عرب و در راس آنان عربستان سعودی که یک حکومت شیعه عربی را در شمال مرزهایش تهدیدی برای خود می داند، در کنار جمهوری ترکیه حمایت های خود را از شورشیان افزایش دهند که با توجه به مرزهای مشترک طولانی که با عراق و مناطق تحت اشغال داعش دارند، این حمایت ممکن است بحران عراق و نتیجه نهایی آن را در مسیر دیگری قرار دهد.
► کلام آخر
درست است که روسیه از ورود به مسئله عراق پاره ای از تهدیدات را متوجه خود خواهد کرد، اما می بابد یادآور شد که بخش مهمی از این تهدیدات همچون تحریک گروه های بنیادگرای سنی به دلیل حمایت روسیه از دولت سوریه تاکنون متوجه مسکو شده است و برای دولت پوتین به حکم مسئله آب از کاسه سرریز شده است که دیگر یک من یا صد من آن تفاوتی نخواهد کرد.
اما منافع حاصل از دخالت در بحران عراق، منافعی است که برای پوتین گامی بزرگ جهت تحقق قسمش برای بازگرداندن عظمت سابق روسیه محسوب می شود؛ زیرا وی با این کار هم موجبات بازگشت نفوذ روسیه به بغداد را فراهم می نماید و هم رابطه خود را با جریان های شیعه در قد و قامت یک متحد منطقه ای ارتقا خواهد بخشید و از همه مهم تر این پیام را به دیگر حکام عرب خواهد داد که اگر آمریکا به پیمان های نوشته شده اش هم وفادار نیست، ما به آنچه ننوشتیم و نگفتیم با سرسختی تمام وفادار خواهیم ماند.
اعلام وفاداری که رفتار رییس جمهوری مصر،السیسی در سفر به روسیه ثابت کرده که پیش از این، در حال نشان دادن نتایج سودمند خود برای کرملین بوده است.