نامه یک دختر ایرانی به لیلا حاتمی
خانم حاتمی من نه سکوت میکنم و نه شما را تهدید میکنم. من فقط گلایه دارم. فکر میکنم من حق دارم که گلایه کنم. من حق دارم از شما مطلبی را بپرسم.
به گزارش پایگاه خبری شهرستان شاهین شهر و میمه “شاهین نا“به نقل از تسنیم، پس از اینکه عکس و خبر حضور لیلا حاتمی بر روی فرش قرمز کن و ماجرای دست دادن او با مسئول جشنواره کن در رسانهها پیچید مردم واکنشهای مختلفی نسبت به این خبر نشان دادند. عدهای خواستار برخورد قضایی با این حرکت شدند و عده ای این کار را سهل انگاری دانستند. پیرو درخواستهایی که میشد صداهای مختلف تا حدی که امکان داشت و حرمتشکنی نبود در تسنیم انعکاس داده میشد. گروه دیگری در ادامه این واکنشها، رویکرد دیگری داشتند. آنها بگونهای متفاوت با این موضوع برخورد کردند.
آنها فقط خواستند که حرفشان به گوش لیلا حاتمی برسد. همانگونه که خبر حاشیههای حضور لیلا حاتمی در جشنواره کن به گوش آنها رسید. در ذیل نامه یکی از طرفداران لیلا حاتمی را که به خبرنگار خبرگزاری تسنیم ارسال کرده است، میخوانید.
سلام خانم حاتمی
من یک دختر ایرانی هستم، یک انسان معمولی. مثل همه نه خیلی خوب و نه خیلی بد. من نه آنقدر خوب هستم که وظیفه خودم بدانم که همه کس را نقد کنم و از همه اشکال بگیرم؛ و نه آنقدر بد که در برابر هر چیزی سکوت کنم و بگویم شاید این اتفاق برای من هم رخ دهد. من نه افراطی هستم نه سکولار. نه راستی هستم نه چپی. فقط یک ایرانیام. یک دختر دانشجوی ایرانی. یکی از این هفتاد و اندی میلیون ایرانی که به خودم حق میدهم دربرابر آنچه پیرامونم رخ میدهد اظهار نظر کنم.
راستش من تنها بخاطر علاقهای که به شما داشتم این نامه را نوشتم. اول خواستم سکوت کنم اما دلم اجازه این کار را به من نداد. بازیگرهای زیادی هستند که عکس بی حجابشان در فضای مجازی منتشر شده است. بازیگرهای زیادی هستند که در پارتیهای مختلط دستگیرشان میکنند ولی … . ولی شما با آنها فرق داشتید. وقتی شما را در فیلم «سر به مهر» دیدم از شما خیلی خوشم آمد. برایم ارزشمند بود که در سینما حرف از نماز بزنید. هوادارتان شدم. از آن وقت بود که برای من شخصیت دیگری یافتید. شخصیتی که بتوان از دیگر بازیگران جدایش کرد. من شما را به دلیل اینکه زن هنرمند و توانایی بودید با تمام وجود دوست داشتم. شما را دوست داشتم زیرا نجابت دختر ایرانی را در آن فیلم به نمایش گذاشتید و این متانت را در وجود شما بر پرده سینما دیدم اما …
نمی دانید وقتی عکستان را در جشنواره کن دیدم چه حالی شدم. با تمام وجود آرزو میکردم ای کاش هیچ رسانهای در این دنیا وجود نداشت. کاش هیچ عکاسی این عکس را نگرفته بود و کاش هیچ خبرنگاری این خبر را منتشر نکرده بود. کاش از همان اول همه سکوت میکردند. کاش این خبر اینقدر در رسانهها نمیپیچید.
خانم حاتمی، دلم گرفت. من میدانم که همه انسانها مثل هم نیستند و اعتقادات مختلفی دارند و هرکس حق دارد با اعتقادات خودش زندگی کند اما … . اما ای کاش آن چیزی که از شما در ذهنم ساخته بودم را خراب نمیکردید. ای کاش شما هم کمی به من حق دهید. وقتی با یک مرد غریبه دست دادید تمام خاطرات خوبی که از نجابت دختر ایرانی فیلم «سر به مهر» داشتم، نابود شد. من متانت زن را در این میدیدم که لوح پاک و لطافت روحش را اینطور در دست افرادی قرار ندهد که در جامعههای زمخت بزرگ شدهاند و زندگی صرفاً جسمانی آنان بیگانه با روح لطیف دختران نجیب است. ریحانه بودن زن مسلمان ایرانی که حجاب اختیار میکند از روح خشن و زمخت غربیها بدجور زخمی میشود و پژمرده میشود.
من نه از شما به دادگاه شکایت میکنم، نه شما را تهدید به مجازات میکنم و نه مانند برخی آقایان! کار شما را یک سهل انگاری، اشتباه یا «غافلگیری» قلمداد میکنم تا بتوانم با خودم کنار بیایم. من فقط سعی میکنم با حقیقت کنار بیایم. حقیقت این است که شما آن کسی نبودید که در فیلم نشان میدادید. شما تمام ذهنیت خوب من را نابود کردید. شما دروغ گفتید. شما من را فریب دادید. اما به این فکر میکنم که این فریب در کجا اتفاق افتاد در فیلم «سر به مهر» یا در «کن»؟
خانم حاتمی من نه سکوت میکنم و نه شما را تهدید میکنم. من فقط گلایه دارم. فکر میکنم من حق دارم که گلایه کنم. من حق دارم از شما بپرسم چرا؟ چرا باید با من و با هزاران و میلیونها نفری که مثل من فکر میکنند اینگونه رفتار کنید؟ مگر ما از شما چه میخواهیم؟ فقط از شما خواستیم وقتی نماینده ایران هستید، وقتی نماینده من هستید، وقتی نماینده دختر و زن ایرانی هستید، حیا و نجابت ما را زیر سوال نبرید. خانم حاتمی من و خیلیها مانند من، دوستدار شما بودیم و علاقمند به ارتباط با شما بودیم، اما این مدل رفتار شما نشان داد هیچوقت علاقمند به ارتباط با ما نبودید. چرا؟ چون ما حجاب داشتیم؟ باور کنید لطافتی که دوستان من دارند و در دوستی از نزدیک قابل درک است ترازش را در هیچ جای دیگری پیدا نمیکنید. این را از وقتی حجاب برتر را انتخاب کردم، جور دیگری دریافتم. زنانهتر که نگاه کنم این رفتار شما به احساس نازنین همه ما آسیب زد. اینکه در قالب حجاب فطرت و روح خود را دستناخورده نگه داشتیم به معنای زمختی روحیه ما نیست.
شما باعث شدید امروز رسانههای تندرو مثل همیشه به ما و حجابمان اهانت کنند. شما را سوژه کردند و علیه مردم من تاختند. شما بستری فراهم کردید تا عده زیادی از کسانی که چشم دیدن زن محجبه را ندارند به این زنان پاکدامن اهانت کنند. ایران را دوست داریم به این دلیل که زن مسلمان محجبه در آن از هر نقطه دیگر دنیا آزادتر است. آزادتر درباره اینکه آنطور که دلش میخواهد زندگی کند. اگر زنی حجاب نمیخواهد میتواند در همه جا آنطور که میخواهد باشد اما درباره زن محجبه اینطور نیست. دوستان محجبه من در همان کشوری که شما در آن با یک مرد دست دادید بارها مورد تعرض قرار گرفتهاند و به آنها حملههای زبانی و فیزیکی شده است. از شما میخواستم با حجابتان و حفظ کرامت انسانی خودتان به ما کمک میکردید تا پیام اسلامی که پدر شما به اعتقاد فراوان برای اعتلای آن در سینما تلاش کرد، به گوش مردم دنیا برسد.
شاید در جاهایی از این نامه لحنم تند شده باشد ولی این را بدانید که این حرفها، حرفهای دل من است. حرفی که بخاطر علاقهام به شما نوشتم. حرفی که امیدوارم آلت دست حرفها و موضعگیریهای سیاسی و تند نباشد و تنها به گوش شما برسد تا بدانید با بخشی از کسانی که شما را دوست داشتند چه کردید. دلم به من میگوید آیا میشود روزی لیلا حاتمی از همان توجیه «غافلگیری» فرجه بگیرد و از حجاب دفاع کند؟ خانم حاتمی دلم میلرزد و اشکم جاری شده است اما همین یک خط را هم مینویسم: لطافت و زیبایی روح یک شهید در بالاترین مرتبه است. سر مزار شهدا به این فکر میکردم آیا میشود لیلا حاتمی روزی در میان من و دوستانم با هم در همین پنجشنبهها پیش شهدا بیاید.
من هنوز به شما امیدوارم.