حسین مقدم
تلفنی با دسته چدنی!
آمریکایی ها اهل زدن سیلی محکم پس از کرنش اولیه و تخریب روانی حریف در مذاکرات سرسختانه هستند، این را تاریخ گواهی می کند.
آمریکایی ها اهل زدن سیلی محکم پس از کرنش اولیه و تخریب روانی حریف در مذاکرات سرسختانه هستند، این را تاریخ گواهی می کند.
به گزارش پایگاه خبری شاهین نا به نقل از رویداد، قبل از سفر و مذاکره جنجال آفرین و در عین حال حیرت انگیز ریاست محترم جمهوری به آمریکا و مسائل طرح شده پیرامون مذاکره با رییس جمهور این کشور ، ما در تحلیلی یادآوری کردیم که مذاکره با آمریکایی ها “شطرنج با گوریل ” است.
یعنی وقتی گوریل در بازی تصور کند که در حال باختن یا ضرر است با اتکا به قدرت وحشیانه اش دست به تخریب صفحه شطرنج طده و همه چیز را بهم میریزد ، حالا و پس از آنکه در یک حرکت نه چندان منطقی از حیث نوع و مدل برخورد به مذاکره با آمریکایی ها پرداخته ایم و اصطلاحا با آن مدل وصفی که دولتی ها می گویند ” تابو” سی و چند ساله را شکسته ایم ، آنهم دقیقا در ایام هفته دفاع مقدس ، ضروری است تا دولت دستاوردهای این مذاکره را مورد نقد و نظر قرار داده و بر پایه غرور ، عزت و منافع ملی ، تصمیم های بعدی خود را ساماندهی کند.
ملت ایران دارای فرهنگ و منشی هستند که اگر نان نخورند و اگر نداشته باشند بقول آن ضرب المثل قدیمی “صورتشان را با سیلی سرخ نگه می دارند” اما زیر بار ننگ و ذلت و حقارت ناشی از مشی و منش قلدارانه و احمقانه دشمنانشان نمیروند، این آن نکته کلیدی است که کلیدداران دولت بشدت باید مورد توجه و نصب العین قرار دهند.
تنها چند روز اندک پس از مذاکره با تلفن ، اوباما در کنار یک جنایتکار منطقه ای و بلکه بین المللی بنام نتانیاهو مجددا ادعای گزاف خود را مبنی بر گزینه نظامی و وجود همه گزینه ها روی میز مطرح می کند ، این درحالی است که در همان جلسه پیش بینی های نتانیاهو درست از آب درآمده و او ادعا می کند که تحریم های فلج کننده ایران را وادار به عقب نشینی کرده است ، اوباما هم ذوق زده شده و در کنار بچه گربه منطقه ای اش اظهار می کند که حتی به جنگ با ایران هم فکر می کند.
این دستاوردهای مذاکره تلفنی را بگذارید کنار نحوه اطلاع رسانی دولت آمریکا از برقراری تماس تلفنی از سوی مقامات ایرانی و …. و این درست همان سیلی محکمی است که به گوش تیم ایرانی نواخته شد تا بداند اگر کوتاه آمد تا زانو زدن کاملش آنها مقاومت می کنند.
اعتدال ایجاب میکرد آقای روحانی اندکی صبورانه و با یک آرامش منطقی به تنش زدایی بپردازد(با فرض اینکه هدف از مذاکره تنش زدایی بوده باشد) و در واقع به جای شتابزدگی در حل “سه ماهه” مشکلات بین ایران و آمریکا که عملا یک شعار تبلیغاتی بیش نبوده و شواهد نشان می دهد که حتی در عرض سه سال هم نمی تواند باشد ، مقداری ملاحظه شان ملی ایرانیان را بیشتر مد نظر قرار داده و صرفا به طرح دیدگاههای نرم و آرام بسنده می کرد.
طبیعی است که نتیجه ذوق زدگی در حل و فصل مناسبات دیپلماتیک و سیاسی کمتر و آهسته تر از زیان های افراط و بعضا درپیش گرفتن رویکردهای صددرصد تهاجمی نیست ، کما اینکه در سالهای پس از پیروزی انقلاب نیز در هربرهه با احساس ضرورت های موجود بعضا تعاملاتی مختصر و معین با کشورهای غربی وجود داشته است.
واکنش اوباما در مذاکره با نتانیاهو نشان میدهد نه تنها مذاکره آقای روحانی دست آورد نداشته است ، بلکه عملا جمهوری اسلامی را در عرصه سیاست خارجی چندین گام به عقب بازگردانده است و دست آوردهای این سفر دقیقا بر خلاف آنچه این روزها با ادبیاتی پرستشگرانه در رسانه های دولت و تریبون های رسمی بازتاب می یابد ، مخرب و زیانبار بوده است.
مردم نیز بخوبی این منظره را دیده و ارزیابی کرده اند که با چه سرعتی آمریکایی ها اثبات کردند که از خوی و منش یه مشت گاوچران بی منطق پیروی می کنند و تابع هیچ روش و ایده منطقی در قبال ایران نیستند ، چرا که دقیقا بر خلاف تخیلات برخی از مسئولین مشکل آنها در سطح کلیات “جمهوری اسلامی” است و تا این نام بر این سرزمین و نظام سیاسی تسلط دارد ، مشکل آنها با ایران حل نشدنی است.
اظهارات پیش دستانه مقامات آمریکایی درباره سوریه و لزوم عقب نشینی ایران ازین کشور ، تنها و تنها یک حرکت اولیه مختصر است ، پس از آن پروژه وسیع حقوق بشر که هم اکنون کلید زده شده است ، پس از آن مساله دین و اجتماع و تبلیغات دینی ، پس از آن شیوه های مالی و پولی و …..همه و همه طرح شده و هیچ گاه این ملت روی خوشی از دشمنان قسم خورده اش نخواهد دید و ای کاش مسئولین درک کنند که کار “شیطان بزرگ”فریب کاری و ترتیب دادن توطئه هایی است که در ادبیات سیاسی نمی توان برایش معادلی جز اینها یافت ، البته اگر بخواهیم واقع بین باشیم.
مذاکره با تلفنی که دسته چدنی داشت صرفا بار دیگر اثبات کرد که کرنش و کوتاه آمدن در برابر زیاده خواهی های مستکبرانه آمریکا نه تنها روشی بهینه و امیدوار کننده نیست بلکه الباقی دارایی های معنوی و عزت و غرور ملی این مردم را لکه دار کرده و موجبات اندوه بیشتر می شود ، حالا بگذریم که در روند بیداری اسلامی ، روحیه بین المللی مسلمانان و جنبش جهانی شیعه و غیره نیز تاثیرات ویرانگر خود را نیز البته خواهد داشت.
به هرحال اگر دولت در رویه و دیدگاه خود بازاندیشی کند، شاید این امکان وجود داشته باشد که خسارت های دیپلماتیک و روانی دیگری متوجه کشور نشده و مسیر منطقی در تعامل با دشمنان پیموده شود و در غیر اینصورت احتمالا باید شاهد عقب نشینی های گام به گام و روز افزون باشیم ، چرا که سیاست های کلان نظام را یک دولت چهار ساله تعیین نکرده و غربی ها نیز بخوبی می دانند اگر مواضع کلیدی شان در برابر ایران را موقتا ترک کنند چهار سال دیگر و در صورت خوش بینی مفرط هشت سال دیگر مجددا با دولتی از انقلابی ها در ایران دست به گریبان خواهند شد که آن دولت مشکل دیگری است که چاره ای از جنس بالانس شدن روابط از همین برهه فعلی را می طلبد ، پس باید منطقی فکر کرد ، عجولانه پیش نرفت و به عزت ملت ایران توجه داشت.