همراه با ستارگان فروزان آسمان شهرستان؛
زندگی و وصیت نامه ی شهید محمد کاظمی پور
محمد زمان انقلاب و بیداری امّت مسلمان ایران در کلاس درس صبح های جمعه ی حضرت آیت الله العظمی شاهرودی( مرجع تقلید) در معیّت پدر بزرگوارش حضور می یافت.
به گزارش پایگاه خبری شهرستان شاهین شهر و میمه “شاهین نا“، با ستارگان فروزان آسمان شهرستان امروز با شهید محمد کاظمی پور از شهدای شهر وزوان همراه می شویم.
در چهاردهمین روز از خرداد ماه سال ۱۳۳۹ هجری شمسی در تهران محلّه مجیدیه فرزندی متولد شد نامش را محمّد گذاردند. پدر و مادرش از اهالی شهر وزوان بودند که بعلّت شغل پدر به تهران عزیمت کردند.
پدرش کارگر شرکت نفت بود. در همان طفولیّت علاقه خاصی به مراسم مذهبی داشت. همراه با خانواده در مجالس تعزیه، ذکر مصائب حضرت سید الشهدا شرکت می نمود.
در سن ۷ سالگی (۱۳۴۶) به مدرسه رفت و دوران ابتدایی، مدرسه ی بابائیان را جهت تحصیل برگزید که پس از گذراندن سال دوم بنا به توصیه های دبیرانش به جهت هوش و استعداد سرشاری که داشت در دبستان قلی سابق که مختصّ دانش آموزان نخبه بود ثبت نام شد. مقطع راهنمایی را در مدرسه ی علّامه طباطبایی با موفقیّت کامل سپری کرد و در سال ۱۳۵۵ در دبیرستان دکتر نصیری مشغول گردید و پس از ۳ سال تلاش پیوسته موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته ی علوم تجربی شد.
محمد زمان انقلاب و بیداری امّت مسلمان ایران در کلاس درس صبح های جمعه ی حضرت آیت الله العظمی شاهرودی( مرجع تقلید) در معیّت پدر بزرگوارش حضور می یافت. همین کلاس ها باعث گردید محمد نسبت به مبانی انقلاب و دیدگاه های آن آگاه گردد به دنبال این آگاهی او در راهپیمایی ها به یک عنصر فعال تبدیل شده بود که به واسطه ی همین اعمالش مورد مآخذه ی مدیران مدرسه قرار گرفت و حتی تهدید به اخراج شد. ولی به فضل الهی موفق نگردیدند و محمد به خواسته ی نهایی اش یعنی پیروزی انقلاب رسید.
در سال ۱۳۵۹ هم زمان با آغاز جنگ تحمیلی محمد نیز بنا بر وظیفه و تکلیفی که حس می نمود به خدمت مقدس سربازی رفت تا از حریم کشورش دفاع کند وی پس از گذراندن دوره ی آموزشی در لویزان تهران به اهواز منتقل شد با علاقه ای که به کارهای فرهنگی و مذهبی داشت در قسمت تبلیغات و فرهنگی جبهه در معیّت شهید صیّاد شیرازی مشغول به خدمت شد.
دو سال در این واحد خدمت سربازی خویش را پشت سرنهاد ولی از آنجا که عشق به شهادت و دست یابی به این جایگاه مقدس را از آمال خویش می دانست. پس از دوران سربازی از طریق بسیج مسجد لولاگر در شهریور ماه سال ۱۳۶۱ مجدداً عازم جبهه های نبرد گردید و این بار به عنوان فرمانده یکی از دسته های گروهان مقداد گمارده شد.
در مهرماه به پادگان دو کوهه اعزام و پس از مدت ۶ ماه حضور در جبهه های حق علیه باطل در ۲۶ فروردین سال ۱۳۶۲ در جریان عملیّات والفجر ۱ با رمز مقدس یا الله در منطقه شرهانی و فکه به پروردگار خویش لبیک گفت و جام شهادت را سر کشید.
پیکر پاک و مطهّرش را یک روز بعد در تهران تشییع و در بهشت زهرا(س) قطعه ۲۸ ردیف ۱۵ شماره ۵۴ به خاک سپردند.
روحش شادو راهش پر رهروباد.
وصیت نامه ی شهید :
اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ ” آیه ۴ سوره صف “
خداوند دوست دار جنگاورانی است که در راه او صف بسته و چون دژ نفوذ ناپذیر در راه او نبرد می کنند.
و آخر این ما هستیم که پیروزیم و این ما هستیم که پرچم اسلام را در دنیا برخواهیم افراشت. خدایا! تو خود میدانی من به عشق تو و برای برافراشتن پرچم (لا اله الا الله) و برای برقراری دین تو و برای ادای دِین به ملّت و مملکت قدم در این راه نهاده و ذرّه ای عقب نمی نشینم و تا آخرین نفس برای برقراری و اعتلای حق تلاش خواهم نمود. زمانی آرزو میکردم ای کاش که در زمان حسین(ع) بودیم و وقتی او ندا می داد «هل من ناصر ینصرنی» به یاری اش می شتافتیم ولی اینک خدا این سعادت را به ما داده که به ندای خمینی کبیر پاسخ دهیم. حال چرا کوتاهی کنیم؟ اینک از تو می خواهم ای پروردگار من! که شهادت را روزی ام قرار دهی. پدر و مادر عزیزم! در شهادت من گریه نکنید چرا که دشمن شاد می شود. از شما می خواهم لباس تیره بر تن نکنید که مرگ حق است خصوصاً شهادت که زیباترین زندگی جاویدان است.
والسلام
محمد کاظمی پور
منبع: کتاب شهدای وزوان