۳ افسانه دولتی برای توجیه غیردولتی کردن مدارس ایران!
«کیفیت بهتر مدارس غیردولتی نسبت به مدارس دولتی»، «کاهش بار دولت از محل مدارس غیردولتی» و «گسترش مشارکت مردم در آموزش و پرورش از طریق مدارس غیردولتی» بهعنوان دلایل دفاع از گسترش مدارس غیردولتی بیشتر شبیه افسانهاند و از واقعیت به دورند.
به گزارش پایگاه خبری شاهین نا؛ سابقه مدارس غیردولتی در ایران، به قبل از انقلاب باز میگردد. بعد از دوره ده ساله تعطیلی این مدارس در ابتدای انقلاب، مدارس غیردولتی از سال ۱۳۶۸ با عنوان «غیرانتفاعی» دوباره به نظام آموزشی ایران بازگشتند [۱]. در توجیه وجود و لزوم گسترش این مدارس، مزیتهایی از سوی مؤسسان این مدارس و برخی از مسئولین کشور مطرح میشود که عمدتاً نادرست هستند و یا لااقل درباره همه این مدارس صدق نمیکنند.
در ادامه ضمن اشاره به برخی از مهمترین این موارد، شواهدی درباره مخدوش بودن آنها ارائه گردیده است.
افسانه اول: کیفیت آموزشی مدارس غیردولتی بهتر از مدارس دولتی است!
بنا به نظر مدافعان مدارس غیردولتی در ایران، کیفیت آموزش ارائه شده در این مدارس از مدارس دولتی عادی بهتر است. این عده اختصاص حدود ۳۰ درصد از رتبههای کنکور سراسری به دانشآموزان مدارس غیردولتی را شاهدی بر این ادعای خود میگیرند. برخی نیز قبولی حدوداً ۹۰ درصدی این دانشآموزان در مراکز آموزش عالی را دلیلی بر موفقیت چشمگیر این مدارس میدانند!
دو نکته مهم اما مغفول در این باره وجود دارد؛ نخست اینکه تعمیم موفقیت ناشی از کسب رتبههای برتر توسط دانشآموزان برخی از مدارس غیردولتی خاص که شرایط ویژهای نیز در پذیرش دانشآموزان خود دارند، به همه مدارس غیردولتی مغالطهای آشکار است. علاوه بر این، مدعیان پذیرش حدود ۹۰ درصد دانشآموزان پیشدانشگاهی غیردولتی در مراکز آموزش عالی لازم است میان آمار قبولی در دانشگاههای دولتی و قبولی در سایر دانشگاهها (اعم از دولتی و غیرانتفاعی) تفاوت قائل شوند و آمار تفکیکی را اعلام نمایند.
این استدلالها از وجه دیگری نیز در معرض انتقادات جدی قرار میگیرد؛ کیفیت آموزش و پرورش مدارس غیردولتی نباید به قبولی در آزمون سراسری با مشخصات خاصش فروکاسته شود. حتی با فرض درست بودن آمار یاد شده، جای این پرسش باقی است که آیا به جز ساحت علمی، دیگر وجوه تربیتی در مدارس یاد شده مورد توجه هستند؟
همچنین در مقابل این ادعاها، بررسیهای آمار سازمان سنجش آموزش وزارت آموزش و پرورش از نمرات آزمونهای نهایی پرده از واقعیت تلخ دیگری بر میدارد. بر اساس این آمارها میتوان نتیجه گرفت که عمده مدارس غیردولتی مناطق کمتر برخوردار (حاشیه شهرهای بزرگ و شهرستانها) کیفیت آموزش پایینتری نسبت به مدارس دولتی منطقه خود دارند!
افسانه دوم: گسترش مدارس غیردولتی باعث کاهش هزینههای دولت در بخش آموزش میشود!
برخی از مسئولین در دفاع از مدارس غیردولتی، معتقدند که این مدارس بار مالی دولت در بخش آموزش و پرورش را کم میکنند و لذا با صرفهجویی مذکور میتوان بودجه بیشتری را به مدارس دولتی اختصاص داد. در همین راستا، آمارهایی هم منتشر میشود که با محاسبه مجموع سرانه دانشآموزان مدارس غیردولتی میزان این صرفهجویی را نشان میدهد و حتی برخی میزان سرمایهگذاری مربوط به فضا و تجهیزات این مدارس را نیز به صرفهجویی مذکور میافزایند.
نکته قابل توجه این است که گرچه به هر حال بخشی از هزینههای آموزش در مدارس غیردولتی توسط خانوادهها و سایر منابع پرداخت میشود، اما آیا دولت هیچ کمکی به این مدارس نمیکند؟! بررسیها نشان میدهد که این مدارس به صورت مستقیم و غیرمستقیم کمکهای قابل توجهی را از دولت به صورت کمک هزینه یا تسهیلات دریافت میکنند. جالب توجه اینکه بخشی از این کمکها به صورت رسمی در قانون مربوطه نیز ذکر گردیده است.
بهعنوان مثال بنا به قانون تأسیس مدارس غیردولتی، دولت موظف است که معادل حداقل نیمی از سرانه دانشآموزان ثبت نام شده در مدارس غیردولتی را به حساب صندوقی غیردولتی واریز نماید که احتمالاً صرف کمک به این مدارس میشود! [۲] به اینها باید اعطای وامهای قرضالحسنه و غیره، واگذاری زمین و مأمور به خدمت نیروی انسانی به مدارس خصوصی و موارد مشابه آن را اضافه کرد. قابل توجه اینکه بنا به برخی از آمار منتشره، حدود نیمی از دانشآموزان مدارس غیردولتی، از فرزندان کارمندان دولت و فرهنگیان بودهاند که در ازای تخفیف شهریه ارائه شده به آنها، دولت به صورت غیرنقدی مبلغ تخفیف را جبران مینماید!
بدین ترتیب، بر اساس کمکهای مذکور میتوان نتیجه گرفت که صرفهجویی مورد اشاره چندان با واقعیت همخوانی ندارد. ضمن اینکه چندان دور از انتظار نیست که با اختصاص چنین حجمی از کمکها به مدارس دولتی، به احتمال زیاد کیفیت آنها نیز میتواند رشد و ارتقا یابد.
افسانه سوم: تأسیس و گسترش مدارس غیردولتی در راستای مشارکت مردم است!
آنچنان که در قانون مربوط به مدارس غیردولتی آمده، این مدارس برای «افزایش زمینه مشارکت مردم» راهاندازی شدهاند! در این زمینه، یکی از نکات مهم این است که مشارکت مردم و بهویژه خانوادهها به امور اقتصادی و تأمین مالی مدارس متمرکز شده است که حداقلیترین سطح مشارکت به حساب میآید. در این تفسیر از مقوله مشارکت، عملاً خانوادههای برخوردار و مرفهتر امکان «مشارکت» دارند و خانوادههای کم بضاعت از آن بر کنار میمانند!
این در حالی است که علاوه بر مشارکت در مدرسهسازی، تجهیز مدرسه و تأمین هزینههای جاری آن، حضور فعال خانوادهها در بهبود برنامههای آموزشی و تربیتی مدرسه، تعامل نزدیک با معلمان و همراهی به آنها در امور تربیتی و دخالت داده شدن در تصمیمگیریهای مهم همه از جمله بسترهای مشارکت هستند که بهرغم فواید بسیار زیادی که در ارتقای کیفیت آموزشی و پرورشی مدارس دولتی و غیردولتی دارند، عملاً مورد توجه کافی قرار نمیگیرند و قانونگذاران چندان به آن توجه ندارند. جالب اینکه در اصلاحیه قانون مدارس غیرانتفاعی در سال ۱۳۸۷، عنوان «معاونت توسعه مشارکتهای مردمی وزارت آموزش و پرورش» به «سازمان مدارس غیردولتی و توسعه مشارکتهای مردمی» تغییر یافت!
بدین ترتیب حداقل سه افسانه مهم مفروض در دفاع از مدارس غیردولتی و گسترش این مدارس، با چالش جدی مواجه است و مدافعان با این گونه استدلالها راه به جایی نخواهند برد.
جهان نیوز