۱۵:۱۶ - شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۴

همه زنان بدبخت «نفس گرم»/ کپی کاری بجای الگو برداری از سریال«پرده‌نشین»

کارگردان تیر خلاص را در موضوع قصاص به مخاطب می زند و نشان می دهد که مادر وقتی می فهمد خانواده مقتول حاضر به رضایت دادن نیست و قصد قصاص دارد، دق کرده و می میرد و همه این اتفاقات قبل از صدور حکم اتفاق می افتد.

به گزارش پایگاه خبری شاهین نا؛ سریال «نفس گرم» چهارمین سریال تلویزیونی محمدمهدی عسگرپور است که پیش از این کارگردانی سریال های «گل‌های گرمسیری»، «جراحت» و «شیدایی» را بر عهده داشته است. این سریال با تهیه‌کنندگی سیدمحمود رضوی تولید شده است.

الگوبرداری یا کپی‌کاری از سریال «پرده نشین»

«نفس گرم» در ابتدای امر سعی کرد با الگوبرداری از سریال موفق «پرده‌نشین» موفقیت خود را تضمین کند، اما ناخودآگاه به ورطه کپی‌کاری افتاد. محمود رضوی سعی کرد در فیلم جدید تجربه قبل را تکرار کند و بجای شیخ عارف مسلک پرده‌نشین با بازی «فرهاد آئیش» که بیشتر در نقش‌های کمدی بازی کرده بود «مرجانه گلچین» بازی در نقش خانم جلسه‌ای «نفس گرم» را برعهده گرفت و سعی شد جنس زنانه ای از سریال «پرده نشین» به مخاطب عرضه شود.

اما سریال چه گفت؟ محتوای اثر قرار بود ما را به کجا برساند؟ سریال در مورد قصاص بود؟ در مورد مشکلات خانواده‌ها و مبلغین مذهبی بود؟ در مورد چند همسری بود و خیانت؟

سریال «نفس گرم» در مورد این موضوعات چه چیزی را به ما گوشزد می‌کند؟ آیا می‌گوید چند همسری بد است یا خوب؟ خانم‌های منبری خوبند یا بد و…

غم‌های بی پایان زنان در «نفس گرم»

مخاطب در این سریال با داستانی از جنس زنانه روبرو است که دائما در غم و غصه همراه است و خاستگاه روایت از غمی پیش از آنچه در تصویر می‌‌ینیم آغاز شده و در پایان هم احساس می‌کنی این غم ادامه خواهد داشت و پایان سریال پایان غصه‌های زنان قصه ما نیست.

اساسا سوال اینجاست که چرا در شرایطی که جامعه جهانی و نهادهای حقوق بشری به غلط و از روی عداوت همواره در مجامع جهانی بخاطر رعایت نشدن حقوق بانوان از منظر خود ما را تحت فشار قرار می دهند چرا زنان این سریال اینقدر بدبخت و بیچاره‌اند و چرا اینقدر مشکل دارند؟ مرجانه گلچین(ملیحه) همسرش تصادف کرده و همسر دیگری هم پنهانی اختیار کرده است و پسرش نیز دچار مشکل شده و همسرش را از دست داده است.

رویا تیموریان، بدبین است و دخترش را از دست داده و همواره تصور خوبی نسبت به شرایط همسرش ندارد. نیلوفر خوش‌خلق (فروغ) بیکار و برادر شوهری که مزاحم زندگی اوست و نمی‌گذارد با دخترش زندگی مستقلی داشته باشد و به حضانت فرزندش نیز در میان است. لیندا کیانی، عاشقانه تا ازدواج رفته ولی خواستگارش بخاطر داشتن «ام اس» او را رها می‌کند و می‌رود.

سیما تیرانداز که نهایت بدبختی است، آن قدر بدبخت و بیچاره است که همه بدبخت‌های دیگر سریال پیش او خوشبخت محسوب می‌شوند. حتی مادر او هم مشکلات فراوانی دارد. (سیما تیرانداز) زیر سلطه شوهر سابقش است و هر کاری می‌خواهد در قبال این زن انجام می‌دهد و حتی به زور عقدش می‌کند و نهایتا هم که شوهرش را در دفاع از مادرش می‌کشد و حتی وقتی از قصاص رها می‌گردد محکوم به پنج سال زندان می‌شود. این همه غم و غصه جمع شده در سریالی با تم مذهبی از چه رو جمع شده است.

قصاص برای قتلی که مجازات آن قصاص نیست 

مسئله بعدی مسئله قصاص است. ما با یک قتل روبرو هستیم که به طور اتفاقی باز هم قاتل یک فرد مظلوم و خوب است و مقتول در فیلم یک مرد بد، شرور و عوضی است. قتلی که در سریال رخ می‌دهد از ابتدا تقریبا ابهام دارد و نمی‌توان گفت که زن بدبخت فیلم که حالا قاتل هم هست قصاص می‌شود اما سازنده اثر موضوع قصاص را مطرح می‌کند و جالب‌تر اینکه هنوز دادگاه حکمی نداده و قصاص در سریال مسئله پر رنگی می‌شود که خود کارگردان نیز فراموش می‌کند برای گرفتن رضایت از خانواده مقتول باید صبر کنی تا دادگاه حکم بدهد و خانواده قاتل درخواست تجدید نظر کنند و بعد مادر قاتل را چادر بسر برای گرفتن رضایت روانه خانه مقتول کنی و به همین خاطر کارگردان منتظر دادگاه نمی‌ماند و همه اینکارها را زودتر از رای دادگاه انجام می‌دهد، چرایش را نمی‌دانیم، شاید کارگردان حس کرده ریتم سریال افتاده و می‌خواهد با این موضوع کشش قصه را افزایش دهد و مخاطب بی حوصله را دوباره با اثر همراه کند اما نباید فراموش کنیم که محمدمهدی عسگرپور عمده آثارش همین گونه آرام و کشدارند و سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی‌اش همواره در روایت همینگونه‌اند پس ماجرا این نیست.

شاید بهتر باشد زاویه نگاه به موضوع قصاص را در سریال‌های تلویزیونی یکبار دیگر در ذهنمان مرور کنیم از سریال «زیر تیغ» و «یادآوری» و قبل و بعدش، همگی با یک نگاه خاص دیده می‌شوند و تو تصور میکنی انگار همه این قصاص ها به تائید یکنفر رسیده است و عمدتا نگاهی نزدیک به نویسنده فیلم سینمایی «من مادر هستم» به نویسندگی رحمان سیفی آزاد دارند.

یکبار دیگر می خواهم توجه خواننده را به این مسئله جلب کنم که چرا قصاص در شرایطی که زن یک مرد را که درحال خفه کردن مادرش بوده را به طور غیر عمد و برای دفاع از مادرش کشته در این سریال مطرح می‌شود و چرا قبل از حکم دادگاه؟

آیا نفس گرم یک اثر فمنیستی است؟

سریال مخاطب را در حالی که میداند زن بدبخت داستان برای دفاع از مادرش یک مرد اوباش را غیر عمد کشته با موضوع قصاصی که قطعا صادر نمی شده است روبرو می کند و به همین جا نیز بسنده نمیکند و مادر پیر آن زن را در حال التماس به خانواده مقتول برای گرفتن رضایت نشان می دهد، فیلم قصاص را در چشم مخاطب به گونه ای نمایش می دهد که حتی معتقدین به این حکم الهی نیز آن را ظالمانه می خوانند در حالی که در چنین مواردی به ندرت قاضی حکم به قصاص می دهد.

کارگردان به همین جا نیز بسنده نمی کند و تیر خلاص را در موضوع قصاص به مخاطب می زند و نشان می دهد که مادر وقتی می فهمد  طرف راضی به رضایت دادن نیست و می خواهد قصاص کند، دق کرده و می میرد و همه این اتفاقات قبل از صدور حکم اتفاق می افتد.

برخی معتقدند که «نفس گرم» یک سریال فمنیستی است و به همین خاطر شما شاهد مصائب فراوان زنان در فیلم هستید که البته قبول یا عدم قبول این نگاه نیاز به در نظر گرفتن پارامترهای این مسئله و بررسی دقیق تر سریال دارد اما برای نزدیک شدن به فضای ذهنی طلا معتضدی نویسنده سریال می توان دیگر آثار وی را نیز مورد بررسی قرار داد تا بیشتر به منظومه فکری او نزدیک شویم و جواب بهتری به این نگاه بدهیم.

منبع:فارس

 

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.