ایرانی، ایرانی بخر
گرمی بازار تولید فقط نفع اقتصادی ندارد و فقط آمار بیکاری و تورم را پایین نمیآورد بلکه به لحاظ فرهنگی به ملت ایران اعتماد به نفسی میدهد که شایسته آن هستند.
به گزارش پایگاه خبری”شاهین نا” اینکه یک جنسی در داخل تولید شود و با محصول خارجیاش رقابت کند یک بحث است، اینکه فرهنگ غلط « تولید داخل مساوی با بیکیفیتی است» تغییر کند، بحث دیگر. ما برای اینکه کارمان را راه بیندازیم به کالا، ابزار، مواد و محصولاتی نیازمندیم که در داخل یا خارج تولید شدهاند. داخلی بودن یا خارجی بودن لباس، ماشین، لوازم آزمایشگاهی، تلویزیون، خوراکی و بقیه چیزهای زندگی و کارمان فرع بر موضوع است. اصل موضوع این است که ما به لباس و ماشین و لوازم و تجهیزات آزمایشگاهی و… نیاز داریم و مجبوریم از هر جا که دستمان میرسد، تهیهشان کنیم.
اما وقتی بحث کیفیت پیش میآید، بحث «برند» (نمانام) هم اهمیت پیدا میکند. لباس، لباس است اما وقتی یک لباس از لباس دیگر خوشدوختتر، زیباتر، مقاومتر و بهتر است آنوقت خریدار به صرافت آن میافتد که بین بد و خوب، خوب را و بین خوب و خوبتر، خوبتر را و در میان خوبترها خوبترین را انتخاب کند. اما آیا مفهوم «برند» همیشه با این خوب و خوبتر و خوبترین انطباق دارد؟ مشغول نوشتن این یادداشت هستم که خبر آمده یک «پورش» و یک «بیامو» در دو جای شهر تصادف کردهاند و متاسفانه مرگ سرنشینان خود را رقم زدهاند.
هر دو ماشین متعلق به مهمترین و بزرگترین کارخانههای تولید ماشین هستند و قیمتی نجومی دارند. هر دو ماشین آپشنهایی ویژه و لاکچری دارند و بهشدت تبلیغ و ترویج میکنند که ایمن و راحتاند. پورشه و بیامو آنقدر معروفاند که با برندهای ساخت داخل قابل مقایسه نیستند. ثانیاً آنقدر معروفاند که بیشتر مردم دنیا آنها را میشناسند و داشتنشان را آرزو میکنند. با این حال در هر دو حادثه اخیر هیچکدام امن نبودند و جلوی مرگ را نتوانستند بگیرند.
در هر دو مورد رفتار ماشینها با پراید فرقی نداشته و سرنشینانش را به بیرون پرتاب کرده. منظورم این نیست که این ماشینهای گرانقیمت فرقی با پیکان و پراید ندارند. قطعاً وظیفه مهندسان و تولیدکنندگان داخلی است اشکالات عمده پراید را برطرف کنند و آن را به سطح استاندارد برسانند و ضریبهای ایمنیاش را بالا ببرند. اما نکته قابلتوجه و تأمل در این میان آن است که جدای از محاسبات مهندسی و بحثهای فنی، در ذهن و دل مردم مفهومی جا خوش کرده که ناخواسته تولید داخل را – حالا چه پراید و پیکان باشد و چه فرش ماشینی و لباس و کفش – تحقیر میکند و اعتبار جنس خارجی را بالا میبرد.
اما وقتی خبر تصادف ماشینهای داخلی را میشنویم – جدا از مسائل فنی، مهندسی – ناخواسته ذهنمان به این سمت میرود که جنس ایرانی نامرغوب و بیکیفیت است و کاربرش را بیارزش میکند. در اصل بحث برند یک بحث فرهنگی است و اگر بخواهیم دراینباره کاری بکنیم و راهی برویم، مقدم بر آن باید آموزهها و باورهای فرهنگیمان را تغییر بدهیم. آنچه باعث شده من این یادداشت را بنویسم عزم فناوران و دانشگاهیان و صنعتگران کشور است که «سومین نمایشگاه و تجهیزات و مواد آزمایشگاهی ساخت ایرانی» را برگزار کردهاند و مراکز آموزشی و دانشگاهی را به صرافت انداختهاند تا به جای خرید محصولات خارجی به تولید داخلی توجه کنند.
اما این نمایشگاه و نمایشگاههایی از این دست اگر با اصلاح فرهنگ همراه نباشد، آنوقت بسیاری از مصرفکنندگان، خواسته و ناخواسته فکر میکنند اگر از برند داخلی بخرند لطف کردهاند و کارشان مستحق تشویق و تسهیل فوقالعاده است. البته برای ترغیب مصرفکنندگان به مصرف کالای تولید داخل حتماً باید سیاستهای تشویقی وضع شوند و حتماً باید تسهیلاتی در نظر گرفته شوند. ما تا نتوانیم مشکل فرهنگیمان را حل کنیم این سیاستها راه به جایی نمیبرد. ماجرا را از زاویهای دیگر نگاه کنیم. فرض بگیرید با یک نفر که او را نمیشناسید قرار ملاقات دارید. دو تصویر از طرف قرارتان ارائه میدهم. در تصویر اول او سوار یک ماشین گرانقیمت خارجی است و لباسهایش مارکدار است و ساخت اروپا. ساعتش سوئیسی است و چندین میلیون میارزد. کفشهایش نیز ایتالیایی است و…
در تصویر دوم طرف قرارتان با پراید میآید. لباسهایش ارزان و ساخت داخل است و… با او چطور برخورد میکنید؟ در همین تهران خودمان مراکزی هست که به شما ماشین و ساعت و لباس خارجی و «برند» ساعتی و روزانه کرایه میدهد و هر روز هم مشتری دارد. مردم برای چه چیز باید خودشان را طور دیگر بیارایند و طور دیگر جلوه دهند؟ با ماشین و لباس و ساعت خارجی و گرانقیمت روی چه کسی میخواهند تاثیر بگذارند؟ جالب است که این قضیه علنی و آشکار است و همه میدانند که امکان چنین ظاهرسازی و ظاهر فریبیای وجود دارد. با این حال این « تظاهر» کارساز است و مردم امورشان را با آن راه میاندازند؛ معنی این حرف این است که یک چیزی درون انسان کم است و به کمک ظاهر میتوان آن کم و کسری را لاپوشانی کرد. معنی این حرف این است که وقتی اعتماد به نفس مخدوش باشد، آدمی ناچار است خود را با برندهای معتبر بیاراید. از حیث جمعی هم جامعهای مصرفزده و گرفتار برند میشود که مشکل عدم اطمینان به خود را داشته باشد. کهن جامه خویش آراستن/ به از جامه عاریت خواستن.
قومی که چنین شعاری را در فرهنگ خود دارد راحتتر میتواند از بلای مصرفزدگی بگریزد. منتها همه مشکل به مصرفزدگی برنمیگردد. فرش ایرانی مرغوبترین فرش جهان موجود است و علیرغم خراب شدن بازار و ورود رقبای جدید، هنوز فرش ایرانی از سکه نیفتاده و حرف اول را میزند. معنی این حرف این است که در صنعت و هنر خوب عمل کردهایم و از ابتدا سنگ بنا را درست گذاشتهایم.
پیکان هم – مسامحتاً- ایرانی است اما نهتنها ماشین خوبی نبوده بلکه روز به روز هم خرابتر شده است. پیکان 48 بهتر از پیکان 50 و پیکان 50 بهتر از پیکان 60 بوده است. روند نزولی کیفیت رد این برند بهقدری غیر قابل چشمپوشی بوده که از یک جایی جلوی ضرر را گرفتند و این برند را تعطیل کردند. پس «کیفیت» مهم است و نباید دستکمش گرفت. کیفیت حتی روی طرز تلقی ما نیز اثر میگذارد. بعضی برندهای داخلی برای اینکه بگویند کیفیتشان بالاست، روی جعبه و بستهبندی خود مینویسند: «صادراتی»؛ صادراتی یعنی اینکه محصول ما آنقدر کیفیت دارد که حتی خارجیهای سختپسند هم محصول ما را استفاده میکنند. خارجیها سختپسند نیستند، اما از آنجایی که پول دارند راحتتر میتوانند انتخاب کنند.
اما اتفاقاً خاورمیانهایها پولدارترند و تنوع انتخابشان هم گستردهتر است. انگلیسیها ضربالمثلی دارند که روحیهشان را بازگو میکند. میگویند ما اینقدر پولدار نیستیم که جنس ارزان بخریم. این حرف یعنی که جنس ارزان مترادف بیکیفیتی است و گرانی نشانه کیفیت. بعضی برندها از همین طرز تلقی سوءاستفاده میکنند و قیمت کالای خود را بالا میبرند. ناخودآگاه مصرفکننده میپندارد که کیفیت محصول نیز بالاست… بحث اقتصادی مهم است.
کشورهای در حال توسعه با الگوهای متعددی در خصوص پیشرفت مواجهاند. خیلیهایشان میخواهند پا جای ژاپن بگذارند. خیلیها هم میخواهند شبیه کره شوند. جدیداً الگوی ترکیه هم اضافه شده است. اما عیب همه این الگوها این است که مبتنی بر فرهنگ و جغرافیای کشور نیست و روی همین اساس قیمت تمام شده محصولات گران میشود، ایضاً کیفیت نیز صرفاً در قیاس با نمونههای اروپایی سنجیده میشود. خودکفا شدن قطعاً به معنی ساخت همهچیز در داخل نیست. ما با دنیا در تعاملیم و میتوانیم بخشی از نیازهایمان را از دنیا تأمین کنیم. اما به شرطی که مصرفکننده صرف نباشیم و بخشی از نیاز روز دنیا را با هم برطرف کنیم.
البته نفتفروشی هم برطرف کردن نیاز دنیاست، اما هیچ عقل و اقتصادی خامفروشی را توصیه نمیکند. ما قابلیتهای دیگری هم داریم که مبتنی بر آنها میتوانیم تولیدکننده باشیم. چرم از ایران به ایتالیا میرود و کفش از ایتالیا به جهان صادر میشود. خاک جزیره هرمز را ما کشتی کشتی و به ارزانترین حد ممکن به کارخانههای آرایشی و بهداشتی میفروشیم تا محصولات گرانقیمت تولید کنند و به دنیا بفروشند. اگر اقتصاد کشور، همانطوری که مسئولان امر پیگیری میکنند و همانطوری که رهبر فرزانه انقلاب اسلامی تأکید میفرمایند، دانشبنیان شود، قطع و یقین نام ایران نیز به فهرست تولیدکنندگان جهان وارد میشود.
گرمی بازار تولید فقط نفع اقتصادی ندارد و فقط آمار بیکاری و تورم را پایین نمیآورد بلکه به لحاظ فرهنگی به ملت ایران اعتماد به نفسی میدهد که شایسته آناند. اگر بازار تولید داغ شود آنوقت کیفیت محصول چنان بالا میرود که برای مصرف تولیدات داخلی نیازی به شعار و تبلیغ نخواهیم داشت. هرچند این شعار قشنگترین شعاری است که میتواند زیر سایه اقتصاد دانشبنیان جامه عمل بپوشد: «ایرانی، ایرانی بخر.»
پرویز کرمی مشاور رئیس بنیاد ملی نخبگان
منبع:فارس