۱۰:۱۹ - پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳

ستاره‌ای از آسمان شهرستان؛

زندگی و وصیت نامه ی شهید رضا نقیان

شهیدرضانقیان رابطه ی بسیار محکم و مستدامی با مسجد و نمازجماعت داشت، به تحصیل و تهذیب اهمیّت بسیاری می داد به گونه ای که در آخرین دیدارش و همچنین آخرین یادداشت هایش برادران و سایر اطرافیانش را به تحصیل سفارش مؤکد نموده است.

پایگاه خبری شهرستان شاهین شهر و میمه “شاهین نا

در سومین روز از خرداد ماه سال ۱۳۴۳ هجری شمسی ماهی در آسمان تار رخ نمود تا سالها بعد ندای حق را لبیک گوید و رخت شهادت در دینش را بر تن کند. نامش را به تقدس هشتمین نور ولایت رضا نهادند. رضا در خانواده ای چشم گشوده بود که پدر و مادرش از عاشقان اهل بیت (ع) بودند.این عشق و توسل به اهل بیت(ع) از سینه ی مادرش می جوشید و بر تن طفل شیرخوار می نشست.

محبت خاندان پیامبر با خون رضا آمیخته شده بود. پدرش فردی سخت کوش بود و با رزقی حلال خانواده ی خویش را مدیریّت می نمود.رضا با قرآن و سنت رسول اکرم(ص) مأنوس بود تا اینکه در سن۶ سالگی به کلاس های درس پای نهاد. دوران ابتدایی و راهنمایی را در شهر وزوان گذراند.

قطار انقلاب نیز آن روزها در سراشیبی پیروزی و غلبه بر نظام ستم شاهی قرار گرفته بود. مردم باشوق امام و اسلام به خیابان ها می آمدند و با مشت های خویش بر بت های زمان می کوفتند تا کاخ های شیشه ای شان را نابود سازند. رضا نیز به همراه دوستان و همکلاسیانش آستین همّت بالا زدند و با حک نمودن تصاویرحضرت امام برقلبشان و آرمان های ایشان بر ذهنشان با اقتدار پای در طریق رهایی نهادند و بر ظالمان و چاکران مستکبر مشت نفرت کوفتند.

سرانجام کاخ های شیشه ایشان را فرو ریختند و در ۲۲ بهمن ماه سال ۱۳۵۷ در جشن رهایی و آزادگی شرکت نمودند و سجده شکر بجای آوردند. رضا به سنگرعلم بازگشت و در نظامی مفتخر به ادامه ی تحصیل شد که خون هزاران دانش آموز برای تحققش هدیه شده بود.

وی به واسطه ی علاقه خاصی که به رشته های فنی و صنعتی داشت وارد هنرستان شد و رشته ی ریخته گری را برگزید. همزمان با تحصیل به اتفاق دوستانش مراقب منافقین کوردل بودند تا نکند با اعمال ناجوانمردانه ی خویش رعب و وحشت را در دل های تازه شیرین شده ی مردم بیاندازد. روزها در سنگرعلم و شب ها در پایگاه بسیج به تکلیف الهی اش عمل می نمود.

هنوز عرق مجاهدان خدا بر جبینشان خشک نگردیده بود که سگ قلّاده دریده و خونخوار، به این نظام پویا یورش آورد امّا غافل از آنکه ایران مرواریدهایی در بطن خویش گمارده که اجازه نخواهند داد ذرّه ای مقدّسات و گنجینه های معنویشان را به یغما برند. ایران جوانانی چون رضا نقیان دارد که جان های خویش را بر دست گرفته و بی واهمه آنان را در راه رضای خدا تقدیم خواهند نمود.

رضا در هجدهم مرداد ماه سال ۱۳۶۲ از طریق بسیج به اهوازاعزام شد. زمان، زمان عملیات والفجر ۴ بود. رضا را برای شرکت در این عملیات فرستادند او نیز از این امر خوشحال و مسرور بود. برای قربانی شدن در راه اهداف عالیه اش، بند پوتین هایش را محکم بست و سلاح خویش بر دوش گرفت و در کنار سایر رزمندگان به پیش رفت.

چهار ماهی را به دفاع و مجاهدت پرداخت. آنچنان سینه اش برای وصال تنگ شده بود که در سجود از پروردگارش شهادت را عاجزانه طلب می نمود. در نامه های خویش به خانواده بخصوص پدر و مادرش درخواست می نمود تا برای شهادتش دست به دعاشوند. این ندبه هاخیلی زود به مقصود رسید و سرانجام در تاریخ ۱۶/۸/۱۳۶۲ پیک حق نوید شهادت را به وی داد و این روح الهی اش را خرید.

پیکر پاک شهید رضا نقیان ۹ سال در منطقه ی پنجوین عراق ماند و دریای چشمان مادرش در فقدان او خشکید امّا نهایت، یوسف گم گشته بازآمد و استخوان های معطّرش در تاریخ ۲۳/۸/۱۳۷۱ شفای چشم های مادرش شد.

شهیدرضانقیان رابطه ی بسیار محکم و مستدامی با مسجد و نمازجماعت داشت، به تحصیل و تهذیب اهمیّت بسیاری می داد به گونه ای که در آخرین دیدارش و همچنین آخرین یادداشت هایش برادران و سایر اطرافیانش را به تحصیل سفارش مؤکد نموده است.ایشان احترام به والدین را از اوجب واجبات می دانست. حتی لحظه ای دل مادرش را نرنجاند چون بهای خرید بهشت را در خشنودی مادر می دید. ازگزافه گویی پرهیز می نمود. تا تأمل نمی کرد لب به سخن نمی گشود. او با همین ویژگی هایش خداوند شهادت را برازنده ی او دید و مرگش را شهادت در راه دینش قرار داد.

روحش شاد وراهش پر رهرو باد.

بخشی از وصیت نامه ی شهید رضا نقیان:

 یاایَّتُها النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّه اِرْجِعی الی ربِّکَ راضیَه مَرْضیَّه فَاْدخُلی فی عِبادی وَادْخُلی جَنَّتی

شکرخدا که این لیاقت را به من داد که از جندالله باشم و در زمانی که نائب امام زمان(عج) برای مستضفین به پا خواسته و بنا به مسئولیّتی که بر یک فرد مسلمان انجامش واجب است به ندای الهی رهبر و امامان لبیک گفته و به جبهه های ستیز حق و باطل شتافتم و شکر خدای را که چنین دگرگونی در میان امّت ما به وجود آورد که شهادت را فوز عظیم و رستگاری می داند و شهادت های رهبرانشان و عزیزانشان باعث خروشان ترشدن و رشد و کمال هر چه بیشتر آنها و استواری شان در مقابل همه عوامل کفر جهانی می شود.

ای ملّت غیور! این دنیا را وسیله ای بدانید برای رسیدن به هدفی والا و ارزشمند و مواظب باشید که دنیا هدفتان نشود و تجمّلات و زرق و برق دنیا شما را فریب ندهد و شما را وابسته به دنیا و علاقه مند به ماندن در آن نکند. بدانید که آنچه از ما می ماند و می تواند ره توشه ای باشد برای آخرتمان(اعمال صالح می باشد) و گرنه انسان ذاتاً رو به خسران و میل به فساد و تباهی دارد. قرآن مجید می فرماید: (والعصر انّ الْانسانَ لفی خُسر…).

ای پدر و ای مادر عزیزم ! شما که شیرین ترین لحظات زندگی تان را برای رشد و تربیت من فدا کردید به شما مژده می دهم که زحمات و تلاش های شما بی ثمر نمی ماند چرا که فرزندتان، عزیزترین ودیعه ای که خداوند به او سپرده یعنی جانش را تقدیم حضور معبودش می کند و تمام تلاش و کوشش برای حفظ و گسترش اسلام و مبارزه با همه عوامل سد کننده راه خدا و متجاوزین به حقوق انسانها می باشد.

ای عزیزانم! به شما نمی گویم که برای من گریه نکنید بلکه گریه برای غریبی امام حسن و امام حسین(ع) کنید. دوستان وآشنایانم! من رفتم و شما ماندید با کوله باری از مسئولیّت، نکند لحظه ای شما نا امید گردید که شما باید فردای قیامت در جلوی سیل عظیم شهدا پاسخگو باشید.

                                                                                            والسلام

                                                                                          رضا نقیان

منبع :

کتاب شهدای وزوان 

 کتاب افلاکیان تالیف مهدی روستا

همچنین بخوانید:

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.