لحظه هایی هست که دیده نمی شویم…
لحظه هایی هست که بیمار می شوی اما کمتر مهم است، چون تو بزرگ شده ای و باید درد را در خودت فرو بریزی…
به گزارش پایگاه خبری شاهین نا؛ بهمن اورانی در چشمه نوشت/ دوران کهنسالی دوران سختی است ، با همه ی اینکه تو هم آدمی و مثل همه ی آدم های دیگرنیاز داری دیده شوی و شنیده شوی اما گویا دیگر زشت است که تو را مثل بقیه ببینند و بشنوند …!
با همه ی اینکه در دوران پیری هم خواسته های لطیفی داری اما زشت است که بگویی دوستم داشته باشید …
وقتی پیر می شوی لحظه هایی هست که دلت از همه چیز و همه کس می گیرد ، اشک در چشمانت حلقه می زند ، بغض گلویت را می فشرد ، اما نمی توانی مثل روزگار کودکی گریه کنی ، چاره ای نداری جز اینکه همه ی غمت را پشت لبخندی مضحک پنهان کنی …
لحظه هایی هست که بیمار می شوی اما کمتر مهم است، چون تو بزرگ شده ای و باید درد را در خودت فرو بریزی…
در میهمانی ها اگر کودک چند ساله ای جمله ای نا مفهوم می گوید همه محو شیرینی زبان او می شوند و تو باید محتاطانه سخن بگویی مبادا که به بزرگی ات لطمه ای برسد…
با این توصیف آیا پیری دوران برزخی است که باید آن را به زحمت و مشقت تا لحظه مرگ تحمل کرد…
واقعیت آن است که با همه اتفاقات اجتناب ناپذیر اشاره شده ،پیری پس از جوانی یک عالم دیگر نیست، پیری هم مانند مراحل گذشته زندگی به سهم خود هم لذت دارد و هم رنج …
دوران سالمندی حتما با محدودیت هایی رویرو هستیم ، محدودیت های فیزیکی ، روانی و محدودیت هایی در روابط اجتماعی اما این محدودیت ها به معنای ابطال ماهیت وجودی و انسانی ما نیست …
چنانچه فرد سالمند ،این دوره را به عنوان دوران بیهوده گی و بی مصرفی تلقی کند، جز افسردگی و بیماری نتیجه ای عایدش نخواهد شد …
جامعه نیز باید از اندیشه نادرست نسبت به پیرها به عنوان افراد بی فایده پرهیز کند و باور کنیم پیری الزاما به معنای ناتوانی و بیچاره گی نیست …
اکثر سالمندان توانمندی های خاصی دارند، اگر به آنها این فرصت و موقعیت را بدهیم که توانایی های خود را به نوجوانان و کودکان بیاموزند ، احساس مفید بودن آنها را افزایش داده ایم ، فراموش نکنیم آنان تلاش دارند به دیگران اثبات کنند هنوز هم مانند گذشته فرد موثری هستند …
بیائیم جامعه سالخورده کشورمان را ارج نهیم ،از تجربیات ارزشمند آنان بهره مند شویم و آنان را از حلقه تصورات غلط و فراموشی رها کنیم ، آنان را خوب ببینیم و بسیار بشنویم …