۱۱:۱۱ - جمعه ۰۹ بهمن ۱۳۹۴
نگاهی به فیلم سینمایی «در مدت معلوم»
«در مدت معلوم» و حکایت لِنگه کفشی که در بیابان غنیمت است / دیدن این فیلم برای افراد زیر 12 سال توصیه نمی شود
قصه اصلی فیلم «ازدواج موقت» نیست و بیشتر تمرکز آن در ارتباط با غرایز جنسی در جوانان و لزوم پاسخگویی مناسب به این نیازهاست.
به گزارش پایگاه خبری شاهین نا؛ در اولین ساخته وحید امیرخانی که «در مدت معلوم» نام دارد، قهرمان داستان جوانی به نام میثم است که در شهرستانی نزدیک به تهران به همراه سعید هم خانهاش به صورت مجردی زندگی میکنند. میثم که در ارتباط با بحران جنسی در جوانان دغدغه دارد، کتابی درباره این موضوع مینویسد ولی به آن مجوز چاپ نمیدهند و بیشتر مسئولین بعد از خواندن این کتاب با او به نوعی برخورد میکنند که باعث سرخوردگیش میشود تا حدی که او تصمیم میگیرد در هر محفل و جمعی درباره مساله جنسی جوانان صحبت کند و جامعه را برای یافتن راه حلی قطعی برای این مسئله حساس کند.
این ماجرا با ساکن شدن عدهای دختر در طبقه پایین خانه میثم و سعید، شکل جدیدی پیدا میکند و ادامه داستان با خوانده شدن اتفاقی کتاب میثم توسط این دختران و حضور یکی از اساتید آنها در داستان، پیش میرود تا در نهایت فرصتی برای انتشار کتاب میثم پدید آید.
قهرمان ساده و خوددرگیر!
«در مدت معلوم» یک فیلم شخصیت محور است که بیشتر بار داستان آن برعهده شخصیت اصلی داستان، یعنی میثم [با بازی جواد عزتی] است. هرچند که در گاهی از بخشها، وظیفه پیش بردن داستان برعهده سعید [هومن سیدی] قرار گرفته است.
میثم نمادی از یک جوان دغدغهمند از جامعه ایران است که نیازهای جنسی به او فشار آورده است و سعی میکند تا از جانب تمام جوانان ایرانی صحبت کند و درد و دل آنها را در ارتباط با این نیاز مطرح کند. هر چند که نمود بیرونی این شخصیت، بیشتر به عنوان فردی ساده و خوددرگیر نشان داده شده است! شخصیتی که وقتی نیازهای جنسی به او فشار میآورد تصمیم میگیرد به سراغ یک پیرزن دستفروش برود و از او برای رفع نیازهای جنسی خود استفاده کند که البته در نهایت مشخص میشود، آن پیرزن، یک مرد شیاد است که لباس زنان را به تن میکند!
او اکثر وقتها با خودش حرف میزند و در حالی که در آینه نگاه میکند، بلند بلند میگوید: «من میثمم! میثم. من با بقیه فرق دارم.» حرکت ابلهانهای که باعث خنده تماشاچی میشود و شخصیت میثم را به عنوان یک جوان بیچاره که تحت فشارهای جنسی و بیتوجهی دیگران نسبت به حرفهایش، پریشان حال شده است؛ نمایش میدهد.
خرده پیرنگهای ضعیفی که داستان را منحرف میکنند
موردی که در ارتباط با آشفتگی شخصیت اصلی داستان ذکر شد، تنها ایراد این فیلم نیست. بلکه یکی از اصلیترین مشکلات «در مدت معلوم» خرده پیرنگهایی هستند که به دلایلی مختلف ضعیف از کار درآمدهاند و نه تنها تاثیری در گسترش داستان فیلم در عرض ندارند بلکه همانند یک عضو زائد به بدترین شکل ممکن به داستان اصلی چسبانده شدهاند. برای نمونه ماجرای ورود و سکونت دختران دانشجو در ساختمانی که میثم و سعید در آن حضور دارند و همسایه فضول [با بازی اکبر عبدی] که همیشه ساکنین این ساختمان را کنترل میکند، به صورت نیمه کاره رها میشود و اصلا مشخص نیست چه اصراری در نمایش صحنههای مربوط به اسبابکشی کردن و مستقرشدن دختران دانشجو که میثم در میانه وارد آن میشود، چیست؟ ماجرای مهمانی دختران در آن شبی که میثم از بالکن میخواهد خانه آنها را ببیند، به جز افتادن چه برگه از کتاب او چه تاثیری در روند اصلی قصه داشت؟ اصلا دلیل حضور پدر میثم [با بازی علی اوسیوند] در قصه و به یک باره رفتنش چه بود؟ و از همه مهمتر بزرگترین نقطه گنگ در داستان فیلم که مربوط به حضور پیرزن دستفروش است؛ دلیل کنترل شدن کوچهای که تنها یک پیرزن دستفروش در آن بساط پهن کردهاند، توسط چندین ماموران امنیتی و با دوربینهای مداربسته چیست؟!
البته به نظر میرسد یکی از مهمترین عواملی که بر ضعیفتر شدن داستانهای فرعی فیلم تاثیر گذاشته است، حذف شدن بخشهای زیادی از آن در ممیزی است. چرا که بعید است نویسنده فیلمنامه این اثر حداقل در مورد دلایل حضور ماموران امنیتی در کوچه پیرزن دستفروش دلیل قانعکنندهای در نسخه اصلی داستان قرار نداده باشد. اما در هرصورت آنچه که در نهایت در اختیار مخاطب قرار گرفته، داستان مشوشی است که داستانهای فرعی مختلف آن را مشوشتر کرده است و باعث شده نقاط گنگ بسیاری در ارتباط با روابط علت و معلولی داستان در ذهن مخاطب فیلم باقی بماند.
وقتی موضوع فیلم گم میشود!
نام فیلم ناخواسته ذهن مخاطب را به سمت ازدواج موقت معطوف میکند. موضوعی که به نظر میرسید قرار بود موضوع اصلی فیلم باشد ولی یا تیم سازنده در طول مسیر مضمون اصلی فیلمش را فراموش کرده است و یا اینکه خواسته با استفاده از این نام مخاطب بیشتری را به سینماها بکشاند و بعد از آن حرف دیگری را به او ارائه کند. هرچه که هست، در هرصورت قصه اصلی فیلم «ازدواج موقت» نیست و بیشتر تمرکز آن در ارتباط با غرایز جنسی در جوانان و لزوم پاسخگویی مناسب به این نیازهاست. پاسخی که صرفا محدود به تصمیمات جوانان نیست، بلکه به مجموعهای از عوامل از جمله سیستم حاکمیتی کشور، سنتها و عرف جامعه و همچنین طرز تفکر خانواده بستگی دارد.
حکایت لِنگه کفشی که در بیابان غنیمت است
«در مدت معلوم» نقاط مثبتی هم دارد. این اثر خوب فروخت و همچنان هم خوب میفروشد، فقط به خاطر محتوایی عامهپسندی که دارد. درست است که فیلم نه به لحاظ تکنیک کارگردانی، نه فیلمبرداری، نه موسیقی و نه دیگر نکات فنی یک اثر سینمایی، ویژگی خاصی ندارد که بتواند آن را از دیگر آثار روی پرده متمایز کند، ولی نقد فیلمساز بر مسئله بحران جنسی که تبدیل به بخش مهمی از تفکرات جوانان جامعه شده است، از طریق نمایش خوددرگیریهای شخصیت اصلی و دست و پا زدن او در اتفاقاتی که برایش پیش میآید، مورد پسند مخاطب است. مخاطبی که میتواند با میثم همزادپنداری کند و مشکل او را مشکل خود بداند و خود را درست در موقعیتهایی تصور کند که میثم در آنها گیر کرده است و حالا دارد برای رهایی از آن دسته و پا میزند.
هر چند که به نظر میرسد فیلمساز سعی کرده برای دوری از حواشی کمتر به خطوط قرمز و غیرقابل عبوری که در ارتباط با بیان این مسائل در جامعه وجود دارد نزدیک شود و به نوعی جانبه محافظهکاری را گرفته است ولی باز هم حکایت انتخاب چنین سوژهی مهمی در سینمایی که همه به دنبال نمایش داستان خیانت در خانوادهها و عشقهای نامتعارف هستند، حکایت غنیمت بودن لنگه کفشی در بیابان است!
به همین خاطر است که با وجود داشتن نقاط ضعف زیاد در داستان فیلم و بلاتکلیف رها شدن بسیاری از داستانهای اصلی فیلم، باز هم مخاطب پس از تماشای آن با لبخند از سینما خارج میشود و احساس میکند چیزی را در فیلم دیده است که به نوعی حرف دل او نیز بوده است.
فرهنگ نیوز
دیدگاهتان را بنویسید