ماجرای واقعی از فرزند شهید یوسفیان؛
روایتی واقعی و تکان دهنده از فرزند شهیدی که پدرش را می بیند!
در آن لحظه ابتدا به حال زینب غبطه خوردم ولی خوشحال بودم که زینب وجود پدرش را حس می کند و رابطه عاطفی آنها باعث آرامش دخترک بهانه گیرم شده است.
به گزارش شاهین پرس؛ دختر برکت و نعمت هر خانهای است و عشق و وابستگی دختر و پدر خیلی خاص و ناب است. دختر، بابایی است و محبت و عواطف دخترانه خود را نثار پدرش میکند، حتی وقتی خیلی کوچک است برای پدر، مادری میکند و با شیطنتها و حرف زدنهای شیرینش، دل از دل پدر میرباید. اگر بابا کمی دیر به خانه برگردد، بهانه میگیرد و برای آمدنش لحظه شماری میکند.
چند سالی است که تقویم رسمی کشورمان در سالروز ولادت کریمه اهل بیت(ع)، بانوی کرامت و پاکی ها، حضرت فاطمه معصومه(س) به نام روز ملی «دختر» نامگذاری شده است. در حالی که در این روز دخترها بیشتر بابایی میشوند، بسیاری از دخترکان سرزمینمان روز دختر را بدون حضور پدر جشن می گیرند، چرا که از وقتی تروریستهای تکفیری با هجوم وحشیانه خود آرام و قرار را از کودکان مظلوم عراق و سوریه ربوده و حرم حضرت زینب(س) را ناامن کردند، مردان غیور و شجاع سرزمین ایران اسلامی تاب دیدن ظلم را نیاوردند و برای یاری مردم مظلوم و بی دفاع ترک دیار کردند.
به همین دلیل چند سالیست که نام شهدای مدافع حرم هم به جمع شهدای پرافتخار کشورمان اضافه شده است. شهدایی که فارغ از قومیت و ملیت و مرز جغرافیایی، امروز حماسی ترین صحنههای معاصر را رقم میزنند و در دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) سر و دست که هیچ، جان نیز میدهند.
شهدای مدافع حرم، همان پدرانی هستند که علاوه بر دختران خود، برای دخترهای مظلوم سوریه و عراق هم پدری کردند و لباس رزم پوشیده و به میدان نبرد رفتند تا علاوه بر دفاع از حریم و ناموس اهل بیت(س)، از حریم و ناموس مظلومان این شهرها هم دفاع کنند.
زینب یوسفیان دختر شهید مدافع حرم عبدالحسین یوسفیان است که زمانی که در دی ماه سال 94 پدر در سوریه به فیض شهادت رسید هنوز سه ساله نشده بود و درک شهادت پدر برای دختری خردسال بسیار سخت بود. همسر شهید یوسفیان می گوید زینب مدام بهانه پدرش را می گیرد و چون فهمیده است که پدر دست نیافتنی شده بهانه گیر و منزوی شده است.
همسر شهید یوسفیان به سفر اخیر خود و دخترش به همراه پدر، مادر و برادر شهید به سوریه و زیارت بارگاه مطهر حضرت زینب(س) اشاره کرده و می گوید سفر ما سه روزه بود، اما آرامشی که زینب در این مدت داشت بسیار عجیب بود در حالی که من نگران بهانه گیرهای زینب بودم ولی هیچ بهانه ای نمی گرفت و خیلی آرام بود.
خانم سعیدی ادامه داد وقتی وارد اتاق هتل محل اقامت شدیم بطور اتفاقی یه تخت اضافه تر در اتاق وجود داشت که ناگهان زینب گفت: خب امشب بابایی هم پیش ما است و این هم تختخوابش است این جمله زینب مرا بیشتر نگران کرد که اگر نصف شب بیدار شود و بهانه پدرش را بگیرد من باید چکار کنم.
همسر شهید یوسفیان با حس خاصی از حال عجیبش در سوریه یاد کرد و گفت: وقتی با شهر ویران شده دمشق و محله زینبیه روبرو شدم، یاد غیرت و مردانگی همسر شهیدم افتادم و فهمیدم که چرا در این راه قدم گذاشته و همان لحظه آرزو کردم ای کاش می شد که خودم نیز می توانستم اسلحه به دست بگیرم و به جنگ دشمنان خدا بروم همان هایی که همانند حیوانی درنده به مردم مظلوم و بی دفاع رحم نمی کنند کسانی که وجود پستشان تحمل دیدن صلح و آرامش مردم را ندارد.
سعیدی در ادامه گفت: بعد از سه روز ساعت پرواز هواپیما برای برگشت تقریبا نیمه شب بود و هنگامی که سوار بر هواپیما شدیم دیدم ناگهان زینب پشت پنجره رفته و دست تکان می دهد، وقتی پرسیدم برای چه کسی دست تکان می دهی و خداحافظی می کنی گفت: مگه بابا را نمی بینی که آنجا ایستاده و ما را تماشا می کند و برایمان دست تکان می دهد در آن لحظه ابتدا به حال زینب غبطه خوردم ولی خوشحال شدم که زینب وجود پدرش را حس می کند و رابطه عاطفی آنها باعث آرامش دخترک بهانه گیرم شده است.
************************************
حسین قربانی فرزند شهید مدافع حرم محمد جواد قربانی است که آبان ماه سال قبل که پدر به شهادت رسید تنها 10 ماه بود که چشم به این دنیا باز کرده بود و حالا یک سال و چند ماه شده و در نبود پدر زبان باز کرده است.
مفهوم پدر برای ذهن کودکانه حسین متفاوت است چرا که از پدر تنها قاب عکسی بر دیوار در ذهن دارد، وقتی می پرسی «حسین بابا کجاست؟» با هیجان و انگشت کوچک خود عکسهای بابا را بر دیوارهای خانه نشان میدهد و میگوید: «بابا اینجاست. اینجاست. اینجاست…» زبان کودکانهاش اشک را از چشم جاری می کند.
گاهی با شیرین زبانی بابا بابا کنان با قدمهای کودکانه به طرف قاب عکس پدر می رود و لحظاتی را دلخوش بازی با پدر می شود لحظاتی ناب و شیرین که دل هر پدری برای آن لحظات قنج می رود.
حسین خواهر بزرگتری نیز دارد به نام زینب، مادرش می گوید: زینب آماده می شود مهر امسال قدم به کلاس اول ابتدایی بگذارد. نازدانه شهید قربانی هم همانند دیگر دخترکان بابایی است و همانند دیگر دخترهای شهدا دلتنگ روزهایی است که برای پدرش شیرین زبانی می کرد و پدر ناز دخترکش را به جان می خرید، این روزها به بهانه پدر بهانه گیر شده است چرا که در این چند ماه هنوز نتوانسته پرواز ملکوتی پدر را باور کند.
همسران شهدای مدافع حرم رسالت سنگینی دارند زیرا همچنان که کنایه های نابجای برخی افراد بی خرد و ناآگاه را باید تحمل کنند باید مرهم دلتنگی نازدانه های شهدا هم باشند به دیدار هریک از خانواده های شهدا که می رویم بویژه شهدایی که فرزندان خردسال دارند با همسرانی صبور و همچون کوه استوار روبرو می شویم و براستی این از ویژگی های خانواده های مردان مردی است که در سایه استواری چنین همسرانی، شجاعانه به درجه عظیم شهادت رسیده اند.
در این دیدار پدر و مادر شهید قربانی نیز حضور داشتند ولی قلم را توان بازگو کردن حال و هوای این پدر و مادر را از اشتیاق فراوانی که ما را میمهان خاطرات خود می کنند نیست.
************************************
صبوری همسر دیگر شهید مدافع حرم شاهین شهر مرتضی زارع از جنس دیگری است. همسر شهید زارع اگرچه فرزندی ندارد اما وظیفه پرستاری از مادر بیمار و سالخورده خود را بر عهده دارد، بیماری که هر لحظه مراقبت می خواهد، با کمی تامل درمی یابی که صبوری و پرستاری همواره از دیرباز با هم عجین بوده اند و این دو ویژگی بارز را تنها می توانی در بزرگ بانوی صبر و تقوا حضرت زینب(سلام الله علیها) بیابی و شهدای والا مقام مدافع حرم همسران خود را توصیه به تاسی گرفتن از بزرگ اسوه صبر دعوت کرده اند و چه زیبا این بزرگ زنان درس صبر و استقامت را آموخته اند.
برخی از مناسبت ها مثل دهه کرامت که می شود خیلی باید مواظب باشیم! شاید بپرسید مواظب چه چیزی باشیم ؟ باید در این ایام مواظب چشمانی باشیم که باید همنشین و یاور مادر باشند چرا که دختر همیشه عزیز پدر و همنشین مادر بوده و چشمان خندان آنها قوت قلب و قدرت مادر است، آری باید مواظب چشمان دل نازک دخترکانی باشیم که مدتی است پدرانشان در دفاع از حریم امنیت، انسانیت و اسلام، سهم پیکارشان تنها رسیدن به مقام والای شهادت شده است نه حقوق های چند صد میلیونی.