۰۷:۱۵ - پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۴

قیام ۱۵ خرداد؛ جرقه‌ای در تاریکی، آغاز بیداری

فرحناز خیراتی در یادداشتی نوشت: قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، تنها یک اعتراض خیابانی نبود؛ آغاز خیزشی عمیق علیه سلطنت و استبداد بود. حرکتی که نشان داد صدای مردم، هرچند سرکوب شود، ولی خاموش نمی‌ماند و می‌تواند مسیر یک ملت را تغییر دهد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «شاهین پرس»؛ در تورق کتاب تاریخ ایران قهرمان به روزهای حماسه‌آفرینی می‌رسیم که نقطه عطف تحولات و سرنوشت‌ساز برای مردم و کشور پهناور ایران اسلامی است یکی از آن روزها روز ۱۵ خرداد است. روز 15 خرداد نماد و یادآور ایمان، شجاعت و پیوند مردم با رهبری اصیل است؛ یاد آن روز، هنوز در تاریخ این سرزمین زنده است.

* ۱۵ خرداد؛ وقتی تاریخ با خون نوشته شد

پس از دستگیری شبانه امام خمینی، در نخستین ساعات سحرگاه پانزدهم خرداد ۱۳۴۲، خیابان‌های تهران، قم، مشهد و چند شهر دیگر ایران شاهد حضور مردمی خشمگین و مصمم بودند. آن‌ها شعار می‌دادند، اعتراض می‌کردند، و بیش از همه، فریاد می‌زدند که صدای مرجعیت را نمی‌شود خاموش کرد. در نگاه نخست، شاید این خروش ناگهانی مردم به دستگیری یک روحانی خلاصه می‌شد، اما اگر عمیق‌تر بنگریم، درمی‌یابیم که آن روز، نقطه عطفی بود در مسیر تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، که مسیر تاریخ کشور را برای همیشه دگرگون ساخت.

* ریشه‌ها در خاکِ استبداد و استعمار

برای درک چرایی و چگونگی قیام ۱۵ خرداد، باید به ماهیت رژیم پهلوی دوم و سیاست‌های آن در دهه ۴۰ هجری شمسی بازگردیم. شاه در این دوران، با حمایت مستقیم آمریکا و انگلیس، سیاست‌هایی را تحت عنوان «انقلاب سفید» آغاز کرده بود؛ بسته‌ای از اصلاحات به ظاهر مترقی، اما در باطن، ابزاری برای تحکیم سلطنت مطلقه و حذف نیروهای مستقل دینی و سیاسی.

اصلاحات ارضی، حق رأی زنان، ملی‌سازی جنگل‌ها، و تأسیس سپاه دانش، ظاهراً حرکاتی برای مدرن‌سازی ایران بودند، اما این طرح‌ها بدون مشارکت مردم و بدون سنجش شرایط فرهنگی و اقتصادی جامعه، به سرعت باعث بی‌ثباتی اجتماعی، مهاجرت‌های گسترده روستاییان به شهرها، و شکاف عمیق میان حاکمیت و ملت شدند.

* صدای اعتراض؛ از منبر تا میدان

در برابر این سیل تغییرات ظاهری و سرکوب واقعی، تنها نهادی که قدرت بسیج توده‌ای داشت، نهاد روحانیت بود. در رأس آن، آیت‌الله سیدروح‌الله موسوی خمینی، استاد حوزه علمیه قم، به عنوان منتقدی بی‌پروا و صریح‌اللهجه علیه سیاست‌های شاه، درخشیدن آغاز کرد. وی نه تنها به نقد مفاسد فرهنگی و سیاسی رژیم پرداخت، بلکه «ولایت مطلقه پادشاهی» را به چالش کشید و از «اسلام سیاسی» در برابر «استبداد مدرن» دفاع کرد.

سخنرانی معروف ایشان در روز عاشورای سال ۱۳۴۲ در مدرسه فیضیه، نقطه جوش این تقابل بود. آنجا که فرمود: «این مرد که می‌گوید من شاه ایرانم، غلط می‌کند…»، دیگر روشن شد که مسیر مصالحه بسته شده و رویارویی، تنها راه باقی‌مانده است.

* قیام آغاز می‌شود

صبح پانزدهم خرداد، پس از دستگیری شبانه امام خمینی، مردم قم با شنیدن خبر، به خیابان‌ها ریختند. طلاب، بازاریان، زنان و جوانان، دوشادوش هم، با شعارهایی چون «یا مرگ یا خمینی»، «خمینی آزاد باید گردد»، و «مرگ بر شاه» پیش رفتند. شعله‌های این خیزش به‌سرعت به تهران، ورامین، مشهد، شیراز و دیگر شهرها سرایت کرد.

رژیم پهلوی، که تصور می‌کرد با تبلیغات و سرکوب می‌تواند فضای جامعه را کنترل کند، از گستردگی و شدت این حرکت مردمی غافلگیر شد. ارتش با تانک، مسلسل و شلیک مستقیم به جان معترضان افتاد. تنها در تهران و ورامین، صدها نفر به خاک و خون کشیده شدند. اجساد شهدا را شبانه دفن کردند و تلاش شد با بایکوت خبری، ماجرا خاموش شود.

* قیام شکست خورد یا آغاز شد؟

در نگاه کوتاه‌مدت، می‌توان گفت قیام ۱۵ خرداد سرکوب شد. امام خمینی به زندان افتاد و فضای امنیتی شدیدی بر کشور حاکم گردید. اما در واقع، این قیام نه تنها شکست نخورد، بلکه آغازی بود بر شکل‌گیری نهضتی بزرگ‌تر؛ نهضتی که پانزده سال بعد، در بهمن ۱۳۵۷، تاج شاهی را از سر محمدرضا پهلوی برداشت و جمهوری اسلامی را بر جای آن نشاند.

قیام ۱۵ خرداد به دو دلیل بنیادی، نقطه عطف محسوب می‌شود:

1. شکست روایت رسمی حکومت: شاه و رسانه‌های دولتی همواره مدعی بودند که مردم با اصلاحات همراهند و تنها عده‌ای معدود مخالفند. ۱۵ خرداد نشان داد بدنه اصلی ملت، به‌ویژه دینداران و اقشار سنتی، علیه استبداد بسیج‌پذیرند.

2. تثبیت مرجعیت سیاسی روحانیت: پس از سال‌ها که روحانیت تنها در عرصه شرعی و مناسکی ایفای نقش می‌کرد، قیام ۱۵ خرداد مرزهای جدیدی برای دخالت روحانیون در عرصه سیاست ترسیم کرد. امام خمینی نه تنها به عنوان یک مرجع تقلید، بلکه به‌عنوان رهبر سیاسی جنبش شناخته شد.

 

* روایت‌های ناگفته؛ مردم در متن تاریخ

در تحلیل‌های رسمی، همواره نخبگان یا رهبران برجسته دیده می‌شوند، اما واقعیت این است که قیام ۱۵ خرداد را مردمی عادی رقم زدند. در ورامین، کشاورزانی که کفش به پا نداشتند، با پای پیاده تا تهران آمدند و با سینه‌های برهنه در برابر گلوله ایستادند. در بازار تهران، زنانی که تا دیروز حتی در اجتماع ظاهر نمی‌شدند، با چادرهای سیاه، سنگ به دستان سربازان زدند. این همان جوهره جنبش‌هایی است که به تغییرات بزرگ منتهی می‌شوند: پیوند رهبری اصیل با توده‌های مؤمن و عدالت‌طلب.

* میراث ۱۵ خرداد در ایران امروز

اکنون، بیش از شصت سال از آن روز خونین می‌گذرد. شاید نسل جدید، در هیاهوی روزمرگی، عظمت آن لحظه تاریخی را به‌خوبی درک نکند. اما بسیاری از مفاهیم کلیدی که امروز در گفتمان رسمی و اجتماعی ایران حضور دارد—از «مردم‌سالاری دینی» گرفته تا «مقاومت در برابر سلطه»—ریشه در همان قیامی دارد که در نیمه خرداد رخ داد.

درس بزرگ ۱۵ خرداد آن است که اگر مردم هویت خود را در ایمان و اراده جست‌وجو کنند، هیچ قدرتی حتی اگر تا بن دندان مسلح باشد نمی‌تواند مانع حرکت آنان شود. قیام 15 خرداد نه پایان بود و نه شکست، بلکه آتشی بود در دل خاکستر؛ جرقه‌ای که بعدها مشعل یک انقلاب بزرگ را افروخت.

همچنین بخوانید:

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.