۱۱:۰۲ - چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۳
در پی فرود هواپیمای ناتو در بندرعباس؛
طنز/اطلاعات محرمانه ای که لو رفت
آقای خلبان! بهشون گفتم چون با شیب ملایم(!) فرود اومدیم سوخت زیادی مصرف کردیم و بنزین نداریم دوباره بپریم! ایرانی ها می خوان واسمون بنزین بزنن، در باک رو باز می کنی؟!
به گزارش پایگاه خبری شهرستان شاهین شهر و میمه “شاهین نا“پس از فرود هواپیمایی آمریکایی که بیشتر سرنشینان آن نیروهای ناتو بودند، بحث و گفتوگوهای بسیاری در باب این فرود غیرمتعارف صورت گرفت که با پیگیری های فرهنگ نیوز، متن دقیق مکالمات آنها به شرح زیر به دست آمد:
فرودگاه مبدا
کمک خلبان: دیدی چی شد؟! کارت سوخت هواپیما رو یادم رفت بیارم!
خلبان: تو باید شوفر میشدی و وردست راننده کامیونها میبودی! کی تو رو کمک خلبانت کرده آخه؟!
کمک خلبان: خودت رو ناراحت نکن خلبان! من یه جایی رو میشناسم آدمهاش خیلی ظریف و مهربون هستن. بهمون بنزین مجانی میدن!
خلبان: مگه ممکنه؟!
آسمان ایران
کمک خلبان: ما یک پهباد بدون سرنشین هستیم!
خلبان: دیوونه شدی؟! چرا داری اطلاعات غلط میدی به ایرانیها! خوبه بزنن اشتباهی منهدممون کنن؟!
کمک خلبان: نترس! اینا خل و چلهایی مثل ویلیام راجرز ندارن!
خلبان: دوباره دارن ازمون درخواست میکنن … اطلاعات صحیح بهشون بده! میزنن ناکارمون میکنن ها!
کمک خلبان: نه! اشتباه شد! … شما دارین با “یوگی” صحبت می کنین! ما در کشتی یوگی و دوستان هستیم با ۱۰۰ و سی چهل تا مسافر!
خلبان: بازم اطلاعات غلط؟! … ببین جت ها رو! الان خاکستر میشیم!
کمک خلبان: منم همین رو میخواستم!
فرودگاه بندرعباس
خلبان: یکوقت ایرانیها نخورنمون! منکه از هواپیما پیاده نمیشم!
کمک خلبان: چند بار بگم این فیلم “سیصد” رو اینقدر نگاه نکن! خل شدیها! … ببین! مدیر فرودگاه اومده! بهش میگیم ما زبانمون قوی نیست و به همین خاطر درست متوجه سوالشون نشدیم و به همین خاطر اطلاعات غلط دادیم! … چطوره؟! خوبه؟!
خلبان: ابله! ما آمریکایی هستیم! دیگه ۴تا کلمه انگلیسی که زبان یاد داشتن نمیخواد یک بهانه دیگه جور کن تا نرسیده!
کمک خلبان: اوه! اوه! رسید … “آقای مدیر فرودگاه، ما غلط کردیم! اشتباه شد دیگه! خواستیم یکم شوخی کرده باشیم!”
فرودگاه بندرعباس؛ چند دقیقه بعد
کمک خلبان: آقای خلبان! بهشون گفتم چون با شیب ملایم(!) فرود اومدیم سوخت زیادی مصرف کردیم و بنزین نداریم دوباره بپریم! ایرانی ها می خوان واسمون بنزین بزنن، در باک رو باز می کنی؟!
خلبان: آخ! آخ! کلید در باک رو یادم رفت بیارم!
کمک خلبان: اشکال نداره، اینا “کلید” زیاد دارن! مطمئنا کلیدی هم دارن که به در باکمون بخوره!
خلبان: ببین! اگه پول خواستن بگو چون تحریم هستن ما نمیتونیم با عابربانک واستون کارت بکشیم! اینجا جواب نمیده و این حرفا! … یکطوری بپیچونشون!
کمک خلبان: آقای خلبان! مدیر فرودگاه میگه شام در خدمت باشیم.
خلبان: مفتیه؟!
کمک خلبان: اینا رسمی دارن که بعد از خوردن و هنگام حساب کردن میگن “قابل شما رو نداره، میهمون من!”؛ تا این کلمه رو گفت باید زرنگبازی در بیاری و سریع بگی “مرسی” و بری!
فرودگاه بندرعباس- چند دقیقه بعدتر!
خلبان: عجب کوبیده ای بودها! الکی نبود “کیروش” می گفت کباب های ایرانی رو دوست دارم! اینها خارجیها رو خوب تحویل میگیرن … اما حالا که سیر شدم میترسم نکنه این غذاها مسموم بوده باشه!
کمک خلبان: شما چقدر از ایرانی ها میترسی! ببین چهقدر مهربون و ظریف هستن! … الان هم دارن بهمون تعارف میکنن که از هواپیما خارج بشیم تا یک هوایی هم بیرون بخوریم! شاید هم از تیپمون خوششون اومد و واسمون یک دست کت و شلوار هم دوختن و بهمون پسته هم دادن!
خلبان: من نمیتونم بیام بیرون!
کمک خلبان: اینهمه ساعته نشستی روی صندلی! لااقل پاشو بریم بیرون یک دستشویی بری! نترکیدی تو؟! … نمی دونم چرا هیچکدوم از مسافرها هم راضی نمیشن از روی صندلیهاشون تکون بخورن!
خلبان: منکه نمیتونم از روی صندلیام تکون بخورم! نیازی هم به سرویس بهداشتی ندارم! وقتی جنگنده های ایرانی رو دیدم و مجبور به فرودم کردن خودمو خیس کردم!
کمک خلبان: پس نکنه اون مسافرهای داخل هواپیما هم به همین دلیل هر چی اصرار میکنن از هواپیما خارج نمیشن!
خلبان: برو به تک تکشون بگو پول صندلی هواپیما رو از حلقومشون میکشم بیرون! … حالا تو هم کمربندت رو ببند سریعتر بریم! … ولی دمت گرم! جای بدی نبودها! یادت باشه هفتهای یکی دوبار کارت سوخت رو فراموش کنی بیاری!
شرلوک هولو
دیدگاهتان را بنویسید