برای گلوله ای که قلب آرتین را تا ابد مجروح کرد
زخم قلب مجروح آرتین و مادر علی اصغر و بقیه خانواده های داغدار حمله تروریستی شاهچراغ زخمی نیست که با چند روز پانسمان التیام پیدا کرده و بعد از مدتی فراموش شود این زخم جنایتی است که تا ابد نه تنها در حافظه آرتین و خانواده های داغدار این جنایت تروریستی می ماند بلکه در حافظه تاریخ پرشکوه مردم ایران تا ابد خواهد ماند و بانیان و عاملان این جنایت باید هر روز و هر شب و هر لحظه در وحشت انتقام باشند و از این وحشت روزی هزار بار بمیرند.
به گزارش شاهین پرس؛ عکس های به خون نشسته حرم شاهچراغ؛ آدم را یاد قتلگاه می اندازد. قتلگاه امروز با سنگ های مرمر وقتی تصور میکنی سری بدون تن گوشه ای افتاده و صدای ضجه های مادرانه ای به گوش می رسد. خون همه جا را پر کرده و تن ها غرق خون به سرخی نشسته اند. مثل فیلم های خشن یک نفر مسلح اسلحه اش را به سمت مردم بیگناه و بی پناه در حرم احمد بن موسی(ع) شاهچراغ نشانه گرفته و گلوله ها دیوانه وار آتش شدند و تن هایی که همچون برگ خزان زده یکی یکی بر زمین می افتند و در خون خود غلط می خورند.
به آدم های زائر آن غروب غم انگیز حرم شاهچراغ فکر می کنم. مسافر بودند یا اهل شیراز؟ چطور از خانه یا هتل بیرون آمدند؟ چطور فکر کردند و این روز و این ساعت را برای زیارت انتخاب کردند؟ کدام قلب دلتنگ شده این روز پا به حرم شاهچراغ گذاشت تا بغضش را رها کند و حرفهایی که نمی تواند برای کسی بازگو کند را به فرزند موسی بن جعفر(ع)بگوید؛ بدون اینکه به زبان بیاورد شنیده شوند و آرامش بگیرد؟ کدام قلب شاکری به پاس حاجتی که روا شده برای تشکر پا به حرم گذاشته بود و … از خانه که بیرون می آمدند یک هزارم درصد آیا فکر می کردند که این پایان راه زندگی دنیوی شان باشد؟ فکر می کردند که ممکن است برگشتی درکار نباشد؟ دخترک عروسکش را روی تخت می نشاند و با لبخند می گوید همین جا بشین شیطونی هم نکن تا برگردم بعد می برمت پارک سرسره بازی! دست به کلید برق و گاز هم نزنیا!
به نظرم همه چیز به انتخاب بستگی دارد، فرق می کند کسی که این روز و این ساعت را برای رفتن به زیارت انتخاب می کند، با کسی که انتخاب می کند اسلحه به دست بگیرد و برود مردم و زائران پناه آورده به حرم یک از فرزندان اهل بیت(ع) را بکشد.
راستی آنهایی که پشت سیستم سرمایشی خودشان را پنهان کرده بودند چه کسانی بودند و برای چه آن روز و آن ساعت، آنجا حضور داشتند؟ چه چیزی آنها را به آنجا کشانده بود؟ آیا انتخاب شده بودند؟ از طرف چه کسی و برای چه؟ دلیل این انتخاب چه می تواند باشد؟ قلب ها توی سینه می تپد، یکی میکشد و دیگری خودش را سپر کودکش می کند یا جایی پنهان می شود تا دیده نشود. چه شباهتی بین آنها وجود دارد؟ همه این سوالات توی ذهنم چرخ می خورد.
به ضارب به آن قاتل بی رحم به آن عامل داعشی حرمله صفت که با گلوله های آتشینش پدر و مادر و بردار و همه کس آرتین را از او می گیرد به کسی که به کودک یکساله رحم نمی کند هم فکر میکنم، چه کسی میتواند باشد؟ با چه سلیقه و دین و آیینی تربیت و بزرگ شده است؟ چه گذشته ای داشته است؟ کجا درس خوانده؟ اصلا اهل درس خواندن بوده؟ اهل شیراز بوده یا نه؟ با چه افکاری بزرگ شده؟ به کدام فرقه پای بند بود؟ از کدام راهنما مشورت و از چه کسی دستور میگرفت؟ وقتی ماشه را فشار می داد به چه چیزی فکر می کرد؟ وقتی زنان را به رگبار گلوله گرفته بود چهره همسر، مادر و یا خواهرش یا زن همسایه شان در ذهنش مجسم نمی شد؟ از دیدن خون های دلمه بسته که روی سنگ های مرمر سر خورده و یکجایی به هم گره می خورد چه احساسی داشت؟ چگونه بوی خون زخم گلوله هایی را که ساعتها و روزها توی شامه می پیچد را می توانست تحمل کند؟ شب وقتی می خواست بخوابد، چشم هایش را که می بست چه صحنه ای را می دیدید و به آن فکر می کرد ….؟
حالا چه می شود؟ جمعیت زائران پراکنده شده اند و حرم خالی شده، چند نفر جنازه ها را جمع می کنند، کجا می برند؟ خانواده ها سر می رسند؟ صدای جیغ و گریه تا آسمان می رود! تا وقتی جسم بی جان شهدا توی خاک آرام می گیرند!؟ چند نفر از خادمان گوشه فرش ها را جمع کرده و با ماشین به قالیشویی می برند. شلنگ آب را باز می کنند تا با زور و فشار آب سرخی خون ها شسته شده و اثری از آنها باقی نماند! ای کاش فشار آب اینقدر قدرت داشت تا می توانست جای زخمی که بر قلب کوچک آرتین و دیگر خانواده های داغدار نشسته را هم بشوید و با خود ببرد! اما افسوس که زخم قلب مجروح آرتین و مادر علی اصغر و بقیه خانواده های داغدار حمله تروریستی شاهچراغ زخمی نیست که با چند روز پانسمان التیام پیدا کرده و بعد از مدتی فراموش شود این زخم جنایتی است که تا ابد نه تنها در حافظه آرتین و خانواده های داغدار این جنایت تروریستی می ماند بلکه در حافظه تاریخ پرشکوه مردم ایران تا ابد خواهد ماند و بانیان و عاملان این جنایت باید هر روز و هر شب و هر لحظه در وحشت انتقام باشند و از این وحشت روزی هزار بار بمیرند.
به راستی ریشه انتخاب انسان ها از کجا نشات می گیرد؟ چه عامل و انگیزه ایمی تواند آدمی را تا این حد برساند که چنین تصمیمی بگیرد؟
انتهای پیام/ سمیرا مختاری