شاهین پرس

لباسی نو بر قامت خاطرات دوران دفاع مقدس/ گوشی های آویزان از صحنه کمکی به خلاقیت کارگردان نکرده بود

کدخبر: 76701
۱۵ مهر ۱۳۹۶ در ساعت ۵:۰۲ قبل از ظهر

به گزارش شاهین پرس، سید علیرضا بدری پیشکسوت و دبیر شورای نمایش شهرستان شاهین شهر و میمه در بخش دوم بررسی آثار اجرا شده در نخستین جشنواره تئاتر دفاع مقدس «پلاک» به شش نمایش صحنه ای اجرا شده در این جشنواره پرداخته است.

نمایش «خاک و خون»

نمایش «خاک و خون» به نویسندگی مصطفی جعفری جوزدانی و کارگردانی امید نخودیان و مصطفی جعفری خوزانی در تالار شیخ بهایی شاهین شهر اجرا شد. کارگردانان این نمایش با بهره گیری از همفکری و هم اندیشی بی مرز و استفاده از هم دینان و هم کیشان افغانستان نمایشی را به صحنه بردند که به تصدیق استدلال نیاز مبرم جریان ضد استکباری و مبارزان دائمی این رویکرد است.

گسترش فرهنگ مبارزه از عمق تاریخ تاکنون در جای جای این کره خاکی از راهبردهای اساسی جمهوری اسلامی برای آزادی و نجات ملتهای مظلوم بویژه امت اسلامی از دست خونریز استکبار و ظالمان است.

در نمایش خاک و خون هر چند بازیها به نظر احتیاج به پرورش بیشتری داشت اما صحنه در توازن و تعادل کمی تا قسمتی موفق بود و تنها وجه موفق آن استفاده از عناصر غیر ایرانی با واژه مقدس مدافعان حرم بود.

نمایش «ترانه ای برای آیدا»

نمایش «ترانه ای برای آیدا» نوشته حمیدرضا نعیمی بود که با کارگردانی عباس فلاحی به روی صحنه رفت. این نمایش به آسیب های بسیار موثر و خوب و بد آن در زمان جنگ تحمیلی اشاره دارد.

شاید یادآوری این لحظات در ماندگاری جنبه ضد استکباری تاثیر داشته باشد که قطعا دارد ولی بروز آوری آن از نظر زیبا شناسی در جریان نمایش بیشتر موثر است. این زخم کهنه کم کم التیام یافته و مردم با همه خوبی های خود آن را به خاطرات سپرده اند، تنها سودی که از اجرای این نوع آثار حاصل می شود ایستادگی و مقاومت و پویایی مبارزان ضد استکباری است.

موضوع مهاجرت و مشکلات ناشی از آن نیز اگر بیش از این تکرار شود ضررش بیش از فایده است، مطول بودن نمایش در یک روند تقریباً کم اوج و فرود آسیب دیگری بود که در حوزه کارگردانی و نویسندگی متوجه این نمایش بود.

نمایش «ایستگاه 12»

نمایش «ایستگاه 12» نوشته صادق فرهمندیان با کارگردانی عباس اصلاوی روایت خانواده ای چند نفره در ایستگاه 12 آبادان است که در جشنواره تئاتر دفاع مقدس در تالار شیخ بهایی شاهین شهر به روی صحنه رفت.

این خانواده که در آغاز جنگ تحمیلی بر اثر حملات توپخانه ای و بمباران های هوائی دشمن بعثی غافلگیر شده است چند نفر از آنها برای در امان ماندن از حملات دشمن قصد مهاجرت دارند ولی مادر خانواده که با نفت‌فروشی امرار معاش می کند مانع از رفتن آنها می شود. در همین بین اختلافات و درگیریهای خانوادگی لحظات دیگری را رقم می زند.

نوشته از استحکام بسیار خوبی برخوردار است و قابلیت آن را دارد که با نگاهی دیگر به یک اثر خوب تبدیل شود ولی طولانی بودن زمان نمایش و فاصله گرفتن از بعضی ارزشهای متن که اصول درام در آن رعایت نشده بود لطمه ای بود که از ناحیه کارگردانی به متن وارد شده است.

ادای بعضی جملات نامناسب و بی فایده که بعد از نگارش متن با اضافه شدن به متن اصلی ایجاد شده بود مشکل دیگر این نمایش است و این مطلب به دلیل تفاوت در ادبیات و عدم هم خوانی در دو سطح نوشتاری کاملاً مشهود بود. نور و موسیقی قابل قبول این نمایش با بازی های نسبتاً خوب بازیگران بعضی از کاستی را جبران می کرد.

نمایش «خرگوش سفید با چشمان قرمز»

نمایش «خرگوش سفید با چشمان قرمز» با نویسندگی رضا گشتاسب و کارگردانی حسن وحید دستجردی از جمله آثار صحنه ای اجرا شده در نخستین جشنواره استانی تئاتر دفاع مقدس شاهین شهر است که در تالار شیخ بهایی به روی صحنه رفت. متن نمایش در خصوص مفقودین جنگ تحمیلی است که در ساختار نگارشی بسیار ساده و روان دارد اما به نظر می رسد هنگام نگارش، کارگردانی نیز انجام داده است.

مفقودی از عالم دیگر که عالم معناست و هنوز از تشنگی هنگام شهادت لب تشنه است و پدر و مادری که در انتظار بازگشت فرزند خود هستند و مادر برای یافتن فرزند به مناطق تحت تفحص می رود و شهید می شود درخواست مدام فرزند برای آب و اجابت آب توسط مادر در عالم معنا، رنگ و بوی دلنشینی به این اثر داده بود.

باوجود ارزش نمایش، کارگردان نتوانسته بود برای بزرگی و فراخی صحنه فکری اساسی نماید یا عوامل و طراحی صحنه را بصورتی انجام دهد که از فاصله متوازن صحنه بهره برداری کند. تحمل ناملایمات و دوری از شهید و مفقود بودن او استفاده از تلفن های متعدد و گوشی های از صحنه آویزان شده کمکی به خلاقیت کارگردان نکرده بود.

نمایش «آخرین غروب»

نمایش «آخرین غروب» نوشته احمد نیک پیام توسط شاپور شفیعی کارگردانی شده و به روی صحنه رفت. نمایش روایت خانواده ای در آبادان است که در ابتدای جنگ در شهر خود به دلایل مختلف مانده اند و با ایجاد سنگر سعی در حفاظت از جان خود دارند در نهایت آب و غذا تمام می شود و حتی برای کودک خردسال خود نیز شیرخشک ندارند اما با این‌حال نشاط خود را که ویژگی مردم جنوب است همچنان حفظ کرده اند و با ایجاد لحظات طنز و کمدی خنده آور گاه تا قهقهه تماشاگرانش نیز پیش می رود.

تلاش کارگردان برای اجرای یک کار رئالیستی او را تا جایی جلو می برد که حتی روی صحنه نیمرو درست کرده و می خورند. در این میان برخوردهایی که بین پدر و مادر و همچنین پدر و دختر به وجود می آید لحظات مفرحی را ایجاد می کند که با شرایط بسیارحساس و خطرناک و ناایمن جنگ تحمیلی که برای اولین بار است که آن را به چشم می دیدند منافات دارد.

حضور مرد جوانی که تعلق خاطری به دختر خانواده دارد صحنه های متفاوتی را از دلدادگی ایجاد می کند که مورد توجه تماشاگران است اما زمانی که برای تهیه شیرخشک با موتورسیکلت استتار شدۀ خود بیرون می رود مورد اصابت تیر مستقیم دشمن قرا می گیرد و غرق در خون وارد خانه می شود و لحظات غم انگیز نمایش با بمباران خانه و کشته شدن همه آنها به این نمایش پایان می دهد و خاطرات مردمی بی گناه که در خانه خود برای حفظ تمامیت ارضی کشور مانده بودند را به درسی برای زندگی تبدیل می کند.

متن و کارگردانی به دلیل ارتباط خوب با مردم نمایشی خوش ساخت که نام اینگونه نمایش ها صرفنظر از کاستی های زیاد و اشتباهات قابل گذشت گاهی به قدری غلو بود که اصطلاحاً به فیلم هندی نزدیک می شود.

نمایش «خواب بی وقت حوریه»

نمایش «خواب بی وقت حوریه» نوشته محمد چرمشیر به کارگردانی مهدی سه دهی دیگر نمایشی بود که در نخستین جشنواره تئاتر دفاع مقدس شاهین شهر به روی صحنه رفت.

با شناختی که از آثار محمد چرمشیر وجود دارد و توانایی وی در نگارش متون نمایشی در سطح کشور ازنظر فنی و پرداختن به متن جای تأمل دارد زیرا به مختصری قناعت کرده تا به کارگردانی پرداخته شود.

هر چند که کارگردان با شناخت از نویسنده و محتوای متن نسبت به تمرین و اجرای یک اثر اقدام می کند هیچ فرهنگی با عفریت جنگ میانه خوبی ندارد و به طریق اولی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران، اما زمانی که دشمن بعثی و اربابان او ملت ما را با جنگ تهدید کرده و از مرگ می ترساند چرا نبایستی با شجاعت مسئله شهادت را با آغوش باز پذیرفت. اگرچه قربانیان جنگ از همه اقشار جامعه هستند لکن قشرهای آسیب پذیر زودتر و بیش از دیگران لطمه می بینند

شرایط نامناسب خانه و زندگی، ظروف خالی، نبود غذا، گرفتن غذای مراسم ختم همسایه ها، گرفتگی دستشویی و توالت خانه، افکار درهم و پریشان حوریه که شوهرش به جنگ رفته، بدهی های قبض برق و قطعی مکرر آن، از خواب پریدن های گاه و بیگاه حوریه، فاصله بی فضایی که رادیو با نواختن مارشهای نظامی مشهور دوران دفاع مقدس با فضای موجود خانه ایجاد کرده، همه و همه دست بدست هم داده تا ناخشنودی نویسنده استنباط شود ولی واقعیت موجود کشور در آن دوران با این فضا فاصله دارد.

اما در کنار همه اینها توانایی کارگردان در انتخاب متن درست و فنی از نظر نوشتاری و نه از نظر محتوا با بازی های روان و یک دست بازیگران و ایجاد فضای صمیمی، لحظات باورپذیری را رقم زده بود که بیننده را به تماشای یک اثر نمایشی قابل قبول می نشاند.

انتهای پیام/