نقدی بر سریال های بچه پولدارهای بی درد؛
ماه و پلنگ بازتولید داستانهای تکراری/ صدا و سیما کجا قرار است واقعیتها را انعکاس دهد؟!
بود که ما به رسم بیداری وجدان و به رسم اخلاقمداری در دلمان معدود پسرانی که یکی از ملاکهای ازدواجشان خانههای آنچنانی و ثروت و موقعیت پدر دختر بود را ملامت و سرزنش میکردیم، ولی امروز با کمال تأسف میبینیم همین معیارها تبدیل شدهاند به یکی از ملاکهای اصلی ازدواج در بین اغلب پسران.
به گزارش شاهین پرس، در دوران کودکی ذهن ما پر بود از نمونههایی از افراد سرمایهدار که از صفر شروع کرده بودند، پلهپله بالا آمده بودند و خشت روی خشت گذاشته بودند تا کاخ آرزوهای خود را با کار و تلاش خود ساخته باشند. این افراد با وجود کهولت سن هم بازنشسته نمیشدند و در دوران پیری و کهنسالی نیز همچنان در حد توان خود در پی کار و تلاش بودند و در اطراف هر کدام از ما از این نمونه ها فراوان بود و در فرهنگ عمومی جامعه نیز به عنوان الگو و سرمشق شناخته می شدند.
اما از وقتی افسار هدایت افکار عمومی در جامعه به دست تلویزیون افتاد با وجودی که هم چنان در اطراف ما تکتک این افراد حضور داشتند و وجود دارند اما راه و رسم زندگی آنها در اذهان ما کمرنگ شد، چرا که تلویزیون شده بود فرمانروای کودک، جوان و نوجوان ما با فیلمها و سریالهایش که اگر مضمون اجتماعی داشت، اکثریت قریب به اتفاق این سریالها از مشکلات مردم کف جامعه غافل بودند و به جای آن داستان زندگی مرفهین بی درد شمال شهر تهران با خانههایی ویلایی و فراخ را به نمایش می گذاشتند.
داستان دخترانی که کوچکترین هدیه بابای پولدارشان ماشینهای گرانقیمت زیر پایشان بود. اغلب تکفرزند بودند و… اگر این نبود داستان در مورد جوانانی بود که آرزوی یکشبه پولدار شدن را داشتند و اغلب هم شکست میخوردند. این دوگانه سالهاست که در قالب داستانهای مختلف بازتولید میشود و به خورد جوانان و نوجوانان ما میرود، برای همین تنها راه ثروتمند شدن خلاصهشده است در داشتن پدری ثروتمند و دیگر هیچ.
در این میان وقتی قرار میشود از فقر و محرومیت حرفی زده شود حتماً پای دخترکان گلفروش سر چهارراههای تهران به ماجرا باز میشود و دیگر هیچ. آنچه مغفول است و نادیده گرفته میشود زندگی قشر متوسط جامعه و یا کمی از متوسط بالاتر است.
در این زمینه حرف و درد بسیار است. مدتی است شبکه ۳سیما سریالی را روی آنتن پخش می کند که دوگانه آرزو داشتن طی ره صدساله در یک شب و ثروتمند شدن با پول پدر و چاشنی خلاف و دور زدن قانون را یکجا در دل خود دارد. طبق معمول بچه پولدار داستان تصادف میکند، آدم میکشد، اما به خاطر پول پدرش از مجازات فرار میکند البته در این سریال نمونه موفق تلاش و موفقیت نیز قرار داده شده است اما اینطور که داستان پیش میرود قرار است شخصیت مثبت فیلم یعنی «ملکا» قربانی بلندپروازیها و کینهجوییها شود.
داستان اصلی حول محور دو دختر میگردد، هر دو تکفرزند، هر دو غرق در ناز و نعمت و ثروت؛ یکی با اتکا به پدر کارخانهدارش و یکی دیگر با اتکا به پدر وکیلش.
و حرف اینجاست اگر وضع دختران جامعه ما تا این حد خوب است چرا آمار زنان و دخترانی که طلاق دوم و سومشان را تجربه کردهاند روز به روز بالا میرود؟ چرا بنا بر آمار اگر تمام پسران مجرد در سن ازدواج متأهل شوند چیز حدودی ۷ تا ۸ میلیون دختر بدون همسر باقی میمانند؟ اصلاً متولیان فرهنگی، نویسندگان و… از این آمار خبر دارند؟ وضعیت اشتغال زنان در این جامعه در کدام سریال تلویزیونی به تصویر کشیده شده است؟ کدام سریال قرار است به معضل دهه آینده دختران یعنی زیست تجردی بپردازد؟
کاش حضرات نویسنده و کارگردان ها از قصرهای شمال تهران شان بیرون میآمدند و میدیدند همه دختران دکتر زاده نیستند، همه دختران پدر کارخانهدار ندارند و به طور کلی همه دختران غرق در ثروت و مکنت پدر نیستند.
زمانی بود که ما به رسم بیداری وجدان و به رسم اخلاقمداری در دلمان معدود پسرانی که یکی از ملاکهای ازدواجشان خانههای آنچنانی و ثروت و موقعیت پدر دختر بود را ملامت و سرزنش میکردیم، ولی امروز با کمال تأسف میبینیم همین معیارها تبدیل شدهاند به یکی از ملاکهای اصلی ازدواج در بین اغلب پسران.
متولیان فرهنگی، نویسندگان و کارگردانان مجموعههای تلویزیونی کی و جا قرار است این معضلها را ببینند؟ آیا وقت دیدن واقعیات نرسیده است؟!
انتهای پیام/آرمان زنان