سازمان سیا و رسانه؛
۵۰ واقعیتی که باید درباره سازمان سیا بدانید
تاریخچهای از آنچه که سازمان سیا بر سر رسانه و اهالی آن آورده است را پیش رو دارید و با مثالهای متعدد و مستند خواهید دید که سازمان سیا به عنوان نهاد متولی دستکاری ذهن مردم آمریکا و جهان چگونه به اهداف پنهان خود دست مییابد.
به گزارش پایگاه خبری شاهین نا، از زمان پایان جنگ جهانی دوم آژانس اطلاعات مرکزی (سیا)، نیرویی مهم در رسانههای جدید آمریکا و خارجی ایفا کرده است، و به طور روزمره بر آنچه عموم مردم میبینند و میخوانند تاثیر قابلتوجهی داشته است. روزنامهنگاران و ناشران نیز اظهار میکنند که اگر ارتباطی با سیا وجود داشته باشد بسیار کم است، با این حال تاریخچه ندرتا تاییدشده همکاری صمیمانه آنها نشاندهنده داستانی بسیار متفاوت است، داستانی که مورخان رسانهای تمایلی به بررسی آن ندارند.
حرفه روزنامهنگاری در بُعد جدی آن، شامل جمعآوری اطلاعات مربوط به افراد، اماکن، رویدادها، و مسائل مختلف است. به لحاظ نظری، این اطلاعات مردم را از جهان پیرامون آنها آگاه میسازد و موجب تقویت «دموکراسی» میشود. دقیقا به همین خاطر است که سازمانهای خبری و روزنامهنگاران از نظر آژانسهای اطلاعاتی یک دارایی به حساب میآیند، و همانطور که تجربیات روزنامهنگار آلمانی اودو اولفکوت نشان میدهد، این عمل امروزه به همان اندازه گسترش یافته است که در اوج جنگ سرد وجود داشت.
پوشش خبری تقلبات انتخاباتی سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۴ ریاست جمهوری آمریکا، رویدادهای ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، حمله به افغانستان و عراق، بیثباتسازی سوریه، و ایجاد داعش را در نظر بگیرید. این موارد جزو مهمترین رویدادهای موجود در جهان به حساب میآیند، با این حال اینها مواردی هستند که اکثر مردم آمریکا به طور کامل از آنها بیاطلاعند. در دورانی که فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطاتی در همه جا وجود دارد و توهم کاملا مطلع بودن را ایجاد میکند، این سوال پیش میآید که چرا چنین شرایطی همچنان وجود دارد؟
علاوه بر این، چرا روزنامهنگاران مطرح آمریکا نمیتوانند در مورد رویدادهای مهم دیگری که تاریخچه غمانگیز آمریکا را در طی نیم قرن گذشته شکل دادهاند سوالی بپرسند، رویدادهایی چون ترورهای سیاسی دهه ۱۹۶۰ یا نقش محوری سیا در قاچاق بینالمللی مواد مخدر؟
مفسران دانشگاهی و مطرح، عوامل مختلفی را برای این ناکامی روزنامهنگاری اصلی در این حوزهها ـ که تقریبا جهانی هم است ـ ارائه دادهاند، از جمله جامعهشناسی اتاق خبر، فشار تبلیغاتی، مالیکت انحصاری، وابستگی زیاد سازمانهای خبری به منابع «رسمی» و کنکاش ساده روزنامهنگاران برای پیشرفت در حرفه. بدون شک مانورهای روابط عمومی حرفهای نیز تاثیرگذار هستند. با این حال چنین توطئه سکوت وسیعی نشان از حوزه فریبکاری دیگری دارد که به ندرت مورد بررسی قرار میگیرد ـ مانند دخالت مستمر آژانسهای اطلاعاتی به ویژه سیا در رسانههای خبری به منظور شکل دادن به افکار و عقاید به گونهای که مردم عادی متوجه آن نشوند.
حقایق تاریخی و معاصر زیر، نظری اجمالی دارد به این که چطور قدرت چنین نهادهایی بر شکلدهی حافظه مورد پسند تاثیر میگذارد و چه موسساتی در این امر ظاهرا سبقه تاریخی دارند:
۱٫ عملیات ماکینگبرد (MOCKINGBIRD) سیا مبنایی است که محققان مدتهاست به آن ارجاع میکنند تا علاقه و رابطه واضح این آژانس با رسانههای خبری اصلی آمریکا را نشان دهند. ماکینگبرد در اداره خدمات استراتژیک سیا (۴۷-۱۹۴۲ OSS) شکل گرفت که در طول جنگ جهانی دوم شبکهای از روزنامهنگاران و متخصصان جنگ روانی را تاسیس کرده بود تا عمدتا در اروپا دست به عملیات بزنند.
۲٫ بسیاری از روابط شکلگرفته تحت نظارت OSS از طریق یک سازمان تحت کنترل وزارت خارجه آمریکا با نام اداره همکاری سیاسی (OPC) به دوران پس از جنگ انتقال داده شد که این سازمان در خارج از مرزهای آمریکا توسط شخصی به نام فرانک ویزنر مدیریت میشد.
۳٫ به گفته مورخ لیزا پیس « OPCتبدیل به واحدی سریعا روبهرشد در داخل سیا شد و تعداد کارمندان آن از ۳۰۲ نفر در ۱۹۴۹ به ۲۸۱۲ نفر در ۱۹۵۲ رسید، و علاوه بر این دارای ۳۱۴۲ کارمند قراردادی در خارج از آمریکا بود. در همان مدت زمان، بودجه آن از ۴٫۷ میلیون دلار به ۸۲ میلیون دلار افزایش یافت.
۴٫ همانند بسیاری از افسران سیا، رییس سازمان سیا ریچارد هِلمز از میان گروههای خبری جذب این سازمان شده بود تا در برنامه «پروپاگاندای سیاه» OSS شرکت کند.
۵٫ ویزنر از بودجه مارشال پلن استفاده کرد تا بتواند هزینه سوءاستفادههای اولیه بخش خود را پرداخت کند، پولی که دسته وی از آن به عنوان «آبنبات» یاد میکنند. بنا به اظهارات مامور سیا گلیبرت گرینوی: «ما نمیتوانستیم تمام آن را خرج کنیم. یکبار با ویزنر و رییس حسابداری دیداری داشتم. یادم هست که گفتم: اوه خدای من، چطور میتونیم این رو خرج کنیم؟ هیچ محدودیتی وجود نداشت، و هیچ کس مجبور نبود برای آن حساب پس بده. واقعا فوقالعاده بود.»
۶٫ وقتی OPC به همراه اداره عملیاتهای ویژه در ۱۹۸۴ پدید آمد تا سیا را به وجود آورد، داراییهای رسانهای آن نیز به خدمت گرفت شد.
۷٫ ویزنر «موجودی داراییهای پروپاگاندای» فوق سری که بیشتر با نام «ویزنر وورلیتزر» شناخته میشود را حفظ کرد ــ یک دفترچه مجازی حاوی بیش از ۸۰۰ نهاد خبری و اطلاعاتی برای انجام اقدامات ویزنر. در کتاب رسانه و ترور آمده است: «این شبکه شامل روزنامهنگاران، مقالهنویسان، ناشران کتاب، ویراستاران، سازمانهایی چون رادیو آزاد اروپا، و خبرنگاران غیر رسمی در کلیه سازمانهای خبری است.»
۸٫ به گفته تحلیلگر سیا، چند سال بعد از اینکه عملیات ویزنر عملیاتی شد، وی به عنوان یکی از مدیران سیا «مالک» اعضای نیویورک تایمز، نیوزویک، سیبیاس، و دیگر وسایل ارتباطی به انضمام چهارصد الی ششصد خبرنگاران غیررسمی شد.
۹٫ عملیاتهای روانی در قالب روزنامهنگاری جهت تاثیرگذاری و هدایت افکار عمومی و نیز دیدگاههای نخبگان ضروری تلقی میشد. به گفته مامور سیا مایلز کوپلند: «رییسجمهور آمریکا، وزیر امور خارجه، اعضای کنگره، و حتی خود رییس سیا گزارش سی سولزبرگر، آرنود دی بورشگرو، یا استوارت آلسوپ را خوانده، باور کرده و تحت تاثیر آن قرار میگیرند، در حالی که آنها حتی زحمت خواندن گزارش سیا در مورد همان موضوع را به خود نمیدهند.»
۱۰٫ دارل گاروود بیان میدارد که از اواسط تا اواخر دهه ۱۹۵۰ سیا سعی کرد تا با «نفوذ به دانشگاهها، گروههای مذهبی، هیئتهای تحریریه مجلات و ناشران کتابِ تاثیرگذار، و دیگر مجامعی که میتوانند بر نگرشهای عمومی تاثیر موثر داشته باشند» انتقاد بر فعالیتهای مخفی را محدود کند و نظارت کنگره یا احتمال مداخله قضایی را دور بزند.
۱۱٫ سیا غالبا در تصمیمگیری سردبیر وساطت میکند. برای مثال، هنگامی که سیا برای سرنگونی رژیم آربنز در گواتمالا در ۱۹۵۴ دست به اقدام میزند، آلن و جان فوستر دولز، وزیر خارجه دولت آیزنهاور، و رییس سیا به ترتیب از ناشر نیویورک تایمز آرتور هایس سولزبرگر میخواهند تا گزارشگر خود سیدنی گروسان را از گواتمالا به مکزیکو سیتی انتقال دهند. سولزبرگر نیز بر اساس این که ممکن است برخی پیامدهای این انقلاب در مکزیکو سیتی احساس شود گروسان را به این شهر انتقال میدهد.
۱۲٫ کارل برناشتاین در سال ۱۹۷۷ گزارش میدهد: «از اوایل دهه ۱۹۵۰ سیا از بسیاری از سرویسهای خبری، نشریات دورهای، و روزنامههای خارجی ــ هم انگلیسزبان و هم غیر انگلیسی ــ که عملیاتهای سیا را خوب پوشش میدادند به طور پنهان حمایت مالی کرده است. یکی از این نشریات رم دیلی امریکن بود که چهل درصد آن تا دهه ۱۹۷۰ در اختیار سیا بود.»
۱۳٫ به گفته برناشتاین، سیا علاوه بر برقراری ارتباط با گزارشگران و روزنامهنگاران غیر رسمی حقوقبگیر «که بیشتر تحت تاثیر مدیریت سیا قرار داشتند»، با مدیران رسانههای خبری نیز روابط غیر رسمی برقرار میکرد.
۱۴٫ برناشتاین در مقاله مهم خود در سال ۱۹۷۷ بیان میدارد: «رابطه سیا با تایمز ارزش بسیار بیشتری نسبت به دیگر روزنامهها داشت… چرا که هر جا ممکن بود به کمک سیا میآمد.» علاوه بر این، ناشر این روزنامه اسلوزبرگر دوست نزدیک رییس وقت سیا آلن دولز بود.
۱۵٫ پالی از سیبیاس متقابلا با سیا کار میکرد و به این سازمان اجازه میداد تا ازمنابع و نیروهای انسانی شبکه استفاده کند. خبرنگار دانیل اسکور در سال ۱۹۷۷ نوشت: «این خود نوعی کمک بود که برخی افراد ثروتمند به واسطه منافع شخصی خود دست به تفسیر سیا میزدند. این امر حاکی از این است که رابطهای از اعتماد و اطمینان بین پالی و سیا وجود داشته است.»
۱۶٫ جین پاپ جیآر، ناشر نشنال اینکیورر در اوایل دهه ۱۹۵۰ در تحریریه سیا واقع در ایتالیا به طور مختصر کار میکرد و پس از آن روابط نزدیکی با سیا داشت.
۱۷٫ یکی از اخبار بسیار مهمی که نشنال اینکیورر از انتشار آن در اواخر دهه ۱۹۷۰ خودداری کرد گزیدهای از خاطرات معشوقه رییسجمهور کندی، مری پینچوت میر، بود که در ۱۲ اکتبر ۱۹۶۴ به قتل رسید.
۱۸٫ جیمز جیسس آنجلیتون، که ۲۵ سال رییس عملیاتهای ضداطلاعاتی سیا بود، گروه کاملا مستقلی از روزنامهنگاران را اداره میکرد که دست به اقدامات حساس و اغلب خطرناک میزدند. از این گروه اطلاعات بسیار کمی در دسترس است.
۱۹٫ سیا برای آموزش ماموران خود جهت فعالیت در حوزه خبرنگاری دست به اجرای «برنامه آموزشی رسمی» در دهه ۱۹۵۰ زد. به افسران اطلاعاتی آموزش داده میشد تا همانند خبرنگاران سر و صدای زیادی برپا کنند و سپس با کمک مدیران، در سازمانهای مهم خبری قرار میگرفتند.
۲۰٫ مقالهنویسان روزنامهها و خبرنگاران شبکههای تلویزیونی روابط بسیار نزدیکی با سیا داشتند. سیا آنها را «داراییهای شناختهشده» قلمداد میکرد و برای انجام وظایف مخفیانه مختلف بر روی آنها حساب میکرد.
۲۱٫ فرانک ویزنر، آلن دولز، و ناشر واشنگتن پست فیلیپ گراهام با هم همکاری نزدیکی داشتند وواشنگتن پست نیز به دلیل روابطی که با سیا داشت تبدیل به یکی از تاثیرگذارترین ارگانهای خبری در آمریکا شد.
۲۲٫ در پی جنگ جهانی اول سازمان وودرو ویلسون روزنامهنگار و نویسنده والتر لیپمن را مسئول جذب مامور برای کارهای بازپرسی کرد؛ یکی از نخستین سازمانهای اطلاعاتی مدنی فوق سریای که نقش آن تایید اطلاعات به منظور آمادهسازی ویلسون برای مذاکرات صلح، و نیز شناسایی منابع طبیعی خارجی برای دلالان والاستریت و شرکتهای نفتی بود.
۲۳٫ دو هفتهنامه مطرح آمریکا، تایم و نیوزویک، روابط نزدیک خود را با سیا حفظ کردند. به گفته کارل برناشتاین، «فایلهای سیا حاوی توافقات کتبی این سازمان با خبرنگاران و روزنامهنگاران غیر رسمی خارجی سابق در این دو هفتهنامه است.»
۲۴٫ افسر اسبق سیا هوارد هانت در زندگینامه شخصی خود به مقاله برناشتاین یعنی «سیا و رسانه» اشاره کرده و میآورد: «برای رد این گزارش چیزی وجود ندارد. در این گزارش فهرست سازمانهایی که با سیا همکاری داشتهاند آورده شده است که قابل اثبات هستند، سازمانهایی چوناِیبیسی ABS، انبیسی NBC، Hسویشیتد پرس، یوپیآی، رویترز، هیرست نیوزپیپر، نیوزویک و غیره.»
۲۵٫ هنگامی که نخستین افشای مهم مربوط به سیا در سال ۱۹۶۴ با انتشار دولت نامرئی توسط روزنامهنگاران دوید وایز و توماس بی رز پدیدار شد، سیا سعی کرد تا کل مطالب چاپشده را بخرد تا آن را از معرض عموم مخفی نگه دارد، اما در پایان برخلاف آن رای داده شد. وایز و رز در دیباچه این کتاب نوشتند: «این دولتِ سایه، به زندگی ۱۹۰ میلیون آمریکایی شکل میدهد. تصمیمات مهم مرتبط با جنگ و صلح در خارج از دید عموم صورت میگیرد.»
۲۶٫ نفوذ سیا در رسانههای خبری برداشت عموم از حوادث مهم را شکل داده و زیربنای توضیحات رسمی در خصوص چنین رویدادهایی را فراهم میآورد. مثلا، گزارش کمیسیون وارنر در خصوص ترور جان اف کندی تقریبا با خروجیهای رسانههای آمریکا همسان بود.
۲۷٫ در اواخر ۱۹۶۶ نیویورک تایمز سوالات بیشماری در خصوص ترور کندی مطرح کرد که مورد استقبال کمیسیون وارنر قرار نگرفت. جری پولیکف مینویسد: «این کار هیچ وقت به سرانجام نرسید و نیویورک تایمز نیز دیگر هیچ وقت یافتههای کمیسیون وارنر را به زیر سوال نبرد. سوالات بیپاسخ بیشماری وجود داشت که نیویورک تایمز دیگر زحمت پیگری آنها را به خود نداد.»
۲۸٫ به گفته مورخ جیمز دییوگینیو، وقتی دادستان منطقه نیو اورلینز جیم گریسان مبادرت به تحقیق در مورد ترور کندی در ۱۹۶۶ کرد که در آن بر حضور لی هاروی اوسوالد در نیو اورلینز در ماههای منتهی به ۲۲ نوامبر ۱۹۶۶ متمرکز شده بود، «وی از دو جبهه مورد هجمه قرار گرفت، یکی از سوی واشنگتن و دیگری از سوی نیویورک.» اولی طبیعتا از سوی دولت بود، به ویژه سازمان سیا، افبیآی، و تاحدی کاخ سفید. از سوی نیویورک نیز مورد هجمه رسانههای خبری اصلی مانند تایم لایف و انبیسی قرار گرفت. این دو غول ارتباطی وسیلهای بودند تا گریسان را مورد تمسخر و انتقاد قرار دهند. این کمپین هماهنگ… در به انحراف کشاندن توجهات از کشفیات گریسان موفق بود و توانست باعث ایجاد جدال در مورد خود دادستان منطقه شود.
۲۹٫ سیا و دیگر آژانسهای اطلاعاتی آمریکا از رسانههای خبری استفاده کردند تا تحقیقات مستقل ۶۹-۱۹۶۶ گریسان پیرامون ترور کندی را تخریب کنند. یکی از شاهدان اصلی گریسان، گوردون ناول، از نیو اورلینز فرار کرد تا از شهادت دادن در مقابل هیئت داورانی که گریسان به وجود آورده بود اجتناب ورزد.
۳۰٫ افسر سیا ویکتور مارچیتی به ویلیام دیوی شرح داد که در جلسه کارکنان با رییس وقت سیا ریچارد هلمز در ۱۹۶۷، «هلمز نگرانیهای اصلی خود نسبت به مخمصه شاو را بیان کرده و پرسید: آیا ما تمامی کمکهای خود را در اختیار آنها قرار میدهیم؟»
۳۱٫ ابعاد تحقیرکننده و منفی اصطلاح «توطئه توهم» توسط «داراییهای رسانهای» سیا وارد واژگان غرب شد. به عبارتی، زمانی که کتاب مارک لین با نام عجله در قضاوت جزو پرفروشترین کتابها قرار گرفت و بررسیهای دادستان گریسان در مورد ترور کندی در کانون توجهات قرار گرفت، سیا در اوایل ۱۹۶۷ اطلاعیهای تحت عنوان سند ۹۶۰-۱۰۳۵ انتقادهای نگرانکننده در مورد گزارش وارن را برای دفاتر خود در سراسر جهان صادر کرد.
۳۲٫ تایم روابط نزدیکی با سیا داشت که ریشه در رابطه دوستی ناشر این مجله هنری لوک و رییس سیا در دولت آیزنهاور یعنی آلن دولز دارد.
۳۳٫ در ۱۹۷۰ جیم گریسان دست به انتشار شرح حالی در مورد خود با نام «میراث سنگ» زد. این اثر به بررسی این موضوع میپردازد که دادستان نیو اورلینز چگونه کشف کرد که سیا در داخل مرزهای آمریکا دست به عملیات میزند و چطور شش ماه طول کشید تا سیا پاسخ سوال کمیسیون وارنر در مورد قتل جان اف کندی را بدهد. در واکنش به «میراث سنگ»، سیا داراییهای رسانهای خود را بسیج کرد و این کتاب را با نوشتههایی از سوی نیویورک تایمز، لس انجلس تایمز، واشنگتن پست، شیکاگو سان تایمز، و مجله لایف به باد انتقاد گرفت.
۳۴٫ آلفرد مککوی نویسنده کتاب سیاستهای قهرمانی در جنوب شرق آسیا میگوید: «مقامات سیا با ادعای اینکه کتاب من تهدیدی برای امنیت ملی به حساب میآید، از انتشارات هارپر اندرو خواستند تا آن را توقیف کند. آقای کنفیلد، رییس انتشارات هارپر اند رو، از این کار امتناع ورزید، با این حال موافقت کرد که قبل از انتشار دست به بررسی آن بزند.»
۳۵٫ انتشار کتاب تیم مخفی با کمپین وسیعی برای سانسور در سال ۱۹۷۲ مواجه شد. این کتاب توسط سرهنگ نیروی هوایی آمریکا و رابط پنتاگون/سیا ال. فلیچر پروتی نوشته شده بود که بازگوکننده دانش دسته اول نویسنده در مورد عملیاتها و جاسوسیهای سیاه سیا بود. به گفته پروتی، «این کمپین که هدفش از بین بردن کتاب بود در سطح ملی و جهانی رخ داد. کتاب از کتابخانههای دانشگاهها و کنگره حذف شد… و ناشر اصلی آن، پرینس هال، انتشار آن را لغو کرد.»
۳۶٫ در طی جلسه استماع کمیته پایک در ۱۹۷۵ نماینده کنگره اوتیس پایک از ویلیام کالبی پرسید: «آیا اشخاصی را دارید که با شبکههای تلویزیونی کار کنند و سیا به آنها پول داده باشد؟» کولبی در پاسخ گفت که در سال ۱۹۷۵ «سیا از پوشش رسانهای برای یازده مامور استفاده میکرد».
۳۷٫ افسر اطلاعاتی اسبق سیا ویلیام بادر به کمیته اطلاعاتی سنای آمریکا که در مورد نفوذ سیا در رسانههای آمریکا تحقیق میکرد گفت: «روابط بسیار وسیع و باور نکردنیای وجود دارد. لازم نیست برای کنترل و مدیریت مجلهای مانند تایم کار خاصی بکنید چرا که آدمهای سیا در سطح مدیریت حضور دارند.»
۳۸٫ در ۱۹۸۵ مورخ سینما و پروفسور جوزف مکبراید به یادداشت ۲۹ نوامبر ۱۹۶۳ ادگار هوور تحت عنوان «ترور رییسجمهور جان اف کندی» برخورد کرد که درآن رییس افبیآی بیان کرده بود سازمان وی دو نفر را مامور مختصرنویسی وقایع کرده است، که یکی از آنها «آقای جورج بوش از سازمان اطلاعاتی مرکزی (سیا)» بود. هنگامی که مکبراید گزارشی را تحت عنوان «مردی که در آنجا نبود، جورج بوش، عامل سیا» در نیشن منتشر کرد، سیا این چنین اظهار کرد که جورج بوش مورد اشاره در نوشتههای سیا، «ظاهرا» مربوط به جورج ویلیام بوش است که جهت دریافت گزارش در یک شیفت شب در مرکز سیا حضور یافت چرا که آنجا «مکانی مناسب جهت دریافت چنین گزارشی بوده است». با این حال اسنادی وجود دارد که رابطه جورج اچ. دابلیو. بوش با سیا را از سال ۱۹۵۳ نشان میدهد.
۳۹٫ عملیات گلادیو ــ همکاری کاملا مستندی از همکاری بین سازمانهای جاسوسی غرب، از جمله سیا، و مشارکت ناتو در تیراندازی و بمباران هماهنگ اهداف مدنی در سراسر اروپا از اواخر دهه ۱۹۶۰ الی ۱۹۸۰ ــ به طور کاملا موثری از خروجیهای خبری رسانههای اصلی حذف گردیده و از یادها برده شده است.
۴۰٫ چندین روز قبل از بمباران ساختمان فدرال آلفرد پی. مورا در ۱۹ آوریل ۱۹۹۵ در شهر اوکلاهاما، ویلیام کولبی رییس سابق سیا نگرانیهای خود پیرامون جنبش شبهنظامی و میهنپرستانه در داخل آمریکا را با دوست خود جان دیکمپ سناتور ایالت نبراسکا در میان گذاشت. کولبی اظهار داشت: «دوست عزیزم، بدان که اگر با جنبش شبهنظامی و میهنپرستانه به صورت اطلاعاتی برخورد نشود، این جنبش برای آمریکاییان بسیار مهم و خطرناکتر از جنبش ضدجنگ است.»
۴۱٫ کمی پس از ظهور سرّی «اتحاد تاریک» نوشته گری وب در اخبار سنخوزه، مرکوری که مشارکت سیا در قاچاق مواد مخدر را تشریح میکرد، بخش روابط عمومی سیا کمپینی را آغاز کرد تا با چیزی مقابله کند که آن را «بحران حقیقی روابط عمومی برای آژانس (سیا)» مینامید.
۴۲٫ در ۱۰ دسامبر ۲۰۰۴، روزنامهنگار گری وب بر اثر شلیک دو گلوله کالیبر ۳۸ به سرش کشته شد. پزشک قانونی این مرگ را خودکشی اعلام کرد. با این حال، تد گاندرسان مامور ویژه و ارشد افبیآی در سال ۲۰۰۵ اعلام کرد که «گری وب به قتل رسیده است. وی در مقابل شلیک اول که از فک آن خارج شده است مقاومت نشان داد، لذا شلیک دومی نیز صورت گرفته است که وارد مغز وی شده است.» گاندرسان این نظریه را که ممکن است وب دو بار به خود شلیک کرده باشد «غیر ممکن» توصیف کرد.
۴۳٫ محترمترین روزنامهنگارانی که اطلاعات «انحصاری» دریافت میکنند و به دالان قدرت دسترسی دارند عمدتا چاپلوسترین افراد در مقابل مقامات هستند و اغلب دارای ارتباطات اطلاعاتی هستند. چنین اشخاصی میدادند که باید بر روایتهای تحریمی دولت صحه بگذارند. برای مثال، تام ویکر از نیویورک تایمز در گزارش ۲۲ نوامبر ۱۹۶۳ خود که پیش از اظهارات رسمی منتشر شد اعلام کرد که رییسجمهور جان اف کندی «توسط گلولهای که به گلوی آن و درست زیر سیب آدم وی برخورد کرده مورد اصابت قرار گرفته است.»
۴۴٫ سیا با تجویز تولید فیلمهای هالیوودی مانند آرگو و سی دقیقه پس از نیمه شب، به طور فعالانه تصویر عمومی دلخواهی از تاریخچه و عملکرد خود را به وجود میآورد و آن را ارتقا میدهد.
۴۵٫ افسر سابق سیا رابرت دیوید استیل بیان میدارد که دستکاری رسانههای خبری توسط سیا در دهه ۲۰۱۰ نسبت به ۱۹۷۰ یعنی وقتی که برناشتاین «سیا و رسانه» را نوشت بسیار «بدتر» است.
۴۶٫ یکی از حقایق شناختهشده این است که خبرنگار تلویزیونی اندرسون کوپر هنگامی که در دانشگاه یل در مقطع لیسانس و در اواخر دهه ۱۹۸۰ حضور داشت برای سیا کارآموزی میکرد. طبق ویکیپدیا، عموی بزرگ کوپر، ویلیام هنری واندربیلت سوم، افسر اجرایی شعبه عملیاتهای ویژه OSS بود. هرچند ویکیپدیا اغلب منبعی غیر قابل اعتماد به شمار میآید، اما مشارکت واندربیلت در OSS را باید با توجه به شهرت OSS/CIA در بکار گماشتن اشخاص بسیار مرفه در اقدامات جسورانه خارج از آمریکا در نظر گرفت.
۴۷٫ روزنامهنگار باسابقه آلمانی اودو آولکوت، نویسنده کتاب روزنامهنگاران خریداریشده در ۲۰۱۴ فاش میسازد که وی را با تهدید به گرفتن شغل مجبور میساختند تا مقالاتی را که سازمانهای اطلاعاتی نوشته بودند به نام خود منتشر سازد.
۴۸٫ در سال ۱۹۹۹ سیا دست به تاسیس اینـکیوـتل زد، یک شرکت سرمایهگذاری که به دنبال «شناسایی و سرمایهگذاری در شرکتهای توسعهدهنده فناوریهای اطلاعاتی نوینی بود که در راستای منافع امنیت ملی آمریکا بود.»
۴۹٫ در کنفرانس ۲۰۱۲ که در اینـکیوـتل برگزار شد، رییس سیا دیوید پاترائوس اظهار کرد که «اینترنت اشیا» و «خانه هوشمند» که به طور سریع در حال توسعهاند، این امکان را برای سیا به وجود خواهد آورد تا از هر شهروند آمریکایی، در صورت تبدیل شدن به «شخص مورد نظر» در جامعه جاسوسی، بتوانند جاسوسی کنند.
۵۰٫ در تابستان ۲۰۱۴، یک رایانش ابری ۶۰۰ میلیون دلاری توسط سرویسهای وب آمازون ایجاد گردید تا سیا بتواند به تمامی ۱۷ آژانس فدرال موجود در جامعه اطلاعاتی خدماترسانی کند.
مشرق