۰۹:۲۰ - پنجشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۴

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح پنجشنبه

معضلی به نام هاشمی‌رفسنجانی

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «طوفان قاطعیت یا طوفان حماقت؟!»،«دولت آمریکا و حاکمیت آمریکا»،«تحلیل سیاسی هفته»،«چند نفس عمیق هسته‌ای»،«فرهنگ درست مصرف کردن آب»،«کارنامه سه ساله اولاند»،«ماجراجویی‌های شاه‌بچه‌های روضه‌الخریم»،«رفتارشناسی یانکی‌ها»،«جاودانگی بهار در اقتصاد ایران»،«معضلی به نام هاشمی‌رفسنجانی»،«پنج ماموریت پولی سال 94»و… که برخی از آنها در زیر می‌آید.

پایگاه خبری” شاهین نا” : کیهان:طوفان قاطعیت یا طوفان حماقت؟!

«طوفان قاطعیت یا طوفان حماقت؟!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد صرفی است که در آن می خوانید؛«این بادیه نشین کیست که می خواهد حکومت 900 ساله خاندان مرا به چالش بکشد؟»؛ این جمله مشهور امام یحیی، حاکم منطقه شمال یمن در پاسخ به تجاوز آل سعود در سال 1934 است. یمن به دلیل موقعیت سوق الجیشی خود طی یک قرن اخیر بارها و بارها مورد تجاوز بیگانگان قرار گرفته است. از استعمار بریتانیا تا امپراطوری عثمانی و بادیه نشینان آل سعود و… نتیجه تمام این تجاوزها چنان بود که به یمن لقب «گورستان متجاوزین» داده اند. آخرین بار که پوزه یک کشور بیگانه در این منطقه به خاک مالیده شد 6 سال پیش بود و از قضا دو طرف جنگ آل سعود و حوثی ها بودند.

گویا تصمیم گیران اصلی امروز در ریاض جوان تر – بخوانید خام تر و احمق تر- از آنند که تبعات جنگ خفت بار پیشین را لمس کرده باشند. حمله اخیر عربستان به یمن در قالب دکترین آمریکایی «شوک و ترس» (shock and awe) آغاز شد. دکترینی که مبتنی بر حملات شدید، گسترده و پرتلفات هوایی است و هدف اصلی آن سلب اراده مقاومت از طرف مقابل است. پیشینه این دکترین نظامی به حمله اتمی آمریکا به ژاپن بازمی گردد و نوع کامل آن در اشغال عراق به نمایش درآمد. ساده لوحانه خواهد بود اگر گمان کنیم تصمیم این جنگ در ریاض گرفته شده است.

آمریکایی ها مدعی هستند که مستقیماً وارد این جنگ نشده و تنها از آن پشتیبانی اطلاعاتی و لجستیکی می کنند اما واقعیت های میدان نبرد حاکی از ماجرای دیگری است. در آغاز جنگ، روزنامه وال استریت ژورنال در گزارشی فاش کرد هواپیماهای شناسایی آمریکا دائماً بر فراز یمن در حال پرواز هستند، اهداف را شناسایی می کنند و در واقع پنتاگون است که به عربستان دستور می دهد کجا را باید بمباران کند.

در سال 2011 هم این انگلیس و فرانسه بودند که لیبی را بمباران می کردند و البته به دستور و فرماندهی آمریکا. باراک اوباما در آگوست همان سال از نقش واشنگتن در این جنگ پرده برداشت و استراتژی کشورش را در این میدان «فرماندهی از پشت صحنه» (Leading From Behind) نامید. شواهد حاکی است آمریکایی ها در یمن نیز یک بار دیگر در حال اجرای همین استراتژی هستند و از این رو این جنگ را باید رویارویی آمریکا و یمن دانست.

از این بابت عجیب نیست که خبر آغاز جنگ -نیم ساعت پس از شروع بمباران- نه در ریاض که از سوی سفیر عربستان در واشنگتن اعلام می شود. استراتژی «فرماندهی از پشت صحنه» به این ترتیب است که تعدادی از نوچه ها به میدان نبرد اعزام می شوند و صحنه گردان اصلی بدون اینکه در ظاهر عملاً وارد صحنه شود، جنگ را در میدان نظامی و البته دیپلماتیک مدیریت می کند. برگ برنده این استراتژی در هزینه و فایده نتیجه جنگ نهفته است.

اگر پیروزی حاصل شد، صحنه گردان وارد میدان می شود و افتخار و امتیازها را به حساب خود می نویسد و سایرین نیز نخواهند توانست اعتراض کنند اما اگر عملیات نظامی به نتیجه مورد نظر نرسید، این مزدوران هستند که باید هزینه شکست را پرداخته و بار خفت آن را به دوش بکشند، بدون آن که فرمانده اصلی جنگ هزینه ای بپردازد.

بیش از 20 روز از آغاز جنگ علیه یمن می گذرد و حملات هوایی نتوانسته است جنگ افروزان را به اهداف خود برساند چرا که تا چکمه بر خاک ننشیند و استقرار نیابد، حتی فکر کردن به پیروزی هم غیرممکن است. هیچ کس بهتر از آمریکایی ها نمی داند آل سعود وارد چه مهلکه ای شده است. آمریکایی ها با آمار 90 سلاح سبک به ازای هر 100 نفر بیشترین سرانه سلاح شخصی را دارند، البته پس از یمن! زیرا در یمن 25 میلیونی 70 میلیون سلاح سبک در دست مردم است. یعنی به ازای هر نفر 3 اسلحه!

این اولین بار نیست که آمریکایی ها شانس خود را در یمن آزمایش می کنند. در سال 1979 هم کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا از طریق سازمان سیا ده ها میلیون دلار در اختیار ملک حسین پادشاه اردن گذاشت تا جنگ شمال-جنوب را در یمن به راه اندازد. طی یک دهه گذشته نیز آمریکایی ها در یمن رسماً پایگاه نظامی داشته و با پهپادهای خود بیش از 1000 تن از مردم یمن را به بهانه مبارزه با تروریسم به قتل رساندند.

این بار بهانه اعلام شده برای تجاوز به یمن، حمایت از مشروعیت منصور هادی، رئیس جمهور مستعفی و فراری این کشور است. درخواست از ریاض برای حمله به مردم محروم و رنج کشیده کشورش، اولین خیانت هادی نیست. خیانت پای ثابت گذشته اوست. 20 سال پیش هم در بحبوحه جنگ شمال و جنوب، او از جنوب به شمال گریخت و علیه متحدان پیشین خود وارد جنگ شد!

طنز تلخ آنجاست که پادشاهی فاسد عربستان که تاکنون رنگ انتخابات را به خود ندیده، حتی یک حزب نمایشی هم ندارد و پاسخ کوچک ترین انتقاد را با هزار ضربه شلاق می دهد، می خواهد از مشروعیت چنین خائنی حمایت کند و با بمباران، دموکراسی را به مردم یمن هدیه دهد! اگر تا پیش از این حوثی ها 40 درصد جمعیت یمن را تشکیل می دادند، امروزه هر یمنی خود را یک حوثی و بخشی از نیروی مقاومت سراسری «انصارالله» می داند. دستاوردهای عملی این تجاوز را می توان اینگونه شمرد؛ اتحاد یمنی ها اعم از سنی، شیعه و زیدی ها و صدبرابر شدن تنفر تاریخی یمنی ها از همسایه شمالی خود.

نقش آمریکایی ها در این میان از ریاض هم تنفرآمیزتر است. کافی است نگاهی به موضع دوگانه و پر از نفاق آنها در بحران اوکراین و یمن بیندازیم. وقتی معترضان اوکراینی کیف را اشغال کردند و ویکتور یانوکوویچ، رئیس جمهور قانونی این کشور به روسیه رفت، آمریکایی ها اعلام کردند یانوکوویچ با خروج از کشور، اعتبار و مشروعیت خود را از دست داده است. اما وقتی در یمن منصور هادی که دوره انتقالی وی به سر آمده – و از قضا استعفا هم داده- فرار می کند، همچنان مشروعیت دارد و می تواند بهانه ای برای آغاز یک جنگ باشد!

تجاوز به یمن ابعاد بسیار گسترده و مهمی دارد (از اتهام های بی اساس به جمهوری اسلامی گرفته تا شانتاژ رسانه ای جنگ شیعه-سنی و عرب-عجم، موضوع اتحاد آمریکا و القاعده در یمن، چرایی تمرکز انصارالله بر اوضاع داخلی و تاثیر این جنگ بر تحولات داخلی عربستان و…) که در این مجال نمی توان به همه آنها پرداخت. اما در پایان بد نیست اشاره ای به نقش رژیم صهیونیستی و تنگه باب المندب در این میدان داشته باشیم.

موسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل (INSS) معتقد است؛ حمله عربستان به یمن دارای منافع قابل توجهی برای اسرائیل است. نخست وزیر رژیم صهیونیستی در سخنرانی جنجالی اخیر خود در کنگره آمریکا، بطور مفصل به لزوم اطمینان تل آویو از امنیت تنگه باب المندب برای عبور و مرور دریایی این رژیم پرداخت.

باب المندب (به معنای دروازه اشک و اضطراب) جایگاهی تعیین کننده برای آمریکایی ها و عربستان دارد. این تنگه نقش راه دوم را برای آنها در صورت بسته شدن تنگه هرمز بازی می کند. تسلط مردم یمن با گرایش های به شدت ضداسرائیلی و آمریکایی و البته ضد سعودی بر این تنگه، برای این مثلث فاجعه بار است و نمی خواهند به هیچ قیمتی اتفاق بیافتد. سال 2013 نیویورک تایمز در گزارشی پیشنهاد کرد جنوب یمن به عربستان بپیوندد! این گزارش فایده دوطرفه این الحاق را اینگونه شرح داده بود؛ یمنی ها که فقیرترین اعراب هستند از ثروت عربستان بهره می برند و ریاض هم با تسلط بر باب المندب از کابوس بسته شدن تنگه هرمز رهایی می یابد.

در افسانه های یونانی آمده است که تمام فلاکت و بدبختی ها در جعبه ای به نام پاندورا قرار دارد که باز کردن آن مساوی است با بیچاره شدن. شاهزادگان جوان و عیاش آل سعود با عملیات «طوفان قاطعیت» علیه یمن، جعبه پاندورا را گشوده اند. اگر این عملیات را طوفان حماقت بنامیم به نظر دقیق تر می رسد. طوفانی که می تواند طومار آل سعود را در هم بپیچد.

خراسان:دولت آمریکا و حاکمیت آمریکا

«دولت آمریکا و حاکمیت آمریکا»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان محمدسعید احدیان است که در آن می خوانید؛همانطور که پیش بینی می شد دموکرات ها راه خود را با جمهوری خواه ها یکی کردند و با توافقی اجماعی امکان وتو کردن مصوبه کنگره را از اوباما گرفتند و دولت او مجبور شد برای حفظ پرستیژ خود بلافاصله از موافقت خود با این مصوبه سخن بگوید.

پیش از این بارها ذکر شده بود که نباید در تشخیص زمین بازی طرف مقابل اشتباه کرد چرا که بازی کردن با این فرض که فقط دولت اوباما طرف بازی ما است اشتباهی محاسباتی ناشی از توجه نکردن به واقعیت های ساختار حاکمیتی آمریکا است. در تاریخ این کشور هیچ گاه دولت نتوانسته و نمی تواند به تنهایی تصمیماتی استراتژیک مخصوصا در سیاست خارجی کشور بگیرد. اگر می بینیم روابط آمریکا با کوبا رو به بهبود گذاشته می شود به این دلیل است که حاکمیت آمریکا (نه فقط دولت این کشور) مخالف این جمع بندی نیست اما براساس دلایلی روشن که قبلا ذکر شده است همچنان بر این باورم هنوز زمان آن نرسیده است که حاکمیت آمریکا، بر پذیرفتن ایران مقتدر و مستقل حکم تایید بزند.

اعترافات صریح اوباما و وزیرخارجه اش که بر قدرت نمایی مردم ایران در جنگ هشت ساله و اراده قوی و یکپارچه آنان بر داشتن فناوری هسته ای تاکید کردند و با اشاره به شکاف هایی که در صورت عدم توافق بین شرکایشان اتفاق خواهد افتاد به تلویح اذعان کردند که باید ایران هسته ای را بپذیرند نشان می دهد که دولت فعلی آمریکا تشخیص دقیق تری از واقعیت های امروز دنیا دارد اما نباید فراموش کرد که پذیرفتن ایران با فناوری هسته ای صلح آمیز برای حاکمیت آمریکا یعنی پذیرفتن یک قدرت مستقل منطقه ای که سی و پنج سال است با روشی عقلانی بر طبل مخالفت با نظام ظالمانه بین المللی می کوبد و این مسئله به این معنا است که تنظیم نظام آینده بین الملل بر مبانی جدیدی خواهد بود که آمریکا در آن محور اصلی نمی باشد اگر در محاسبات خود این مسئله را درک کنیم که حاکمیت آمریکا به سادگی حاضر به پذیرفتن دادن این امتیاز بسیار بسیار استراتژیک نمی شود، در بازی کردن با طرف مقابل فقط به آنچه درون میزمذاکره است متمرکز نمی شویم.

به تصریح تاکید می کنم آنچه تیم هسته ای در طول این ماه های دیپلماسی در میز مذاکرات به دست آورده است بسیار درخشان است (که البته بدون دیگر مولفه هایی از جمله پیشرفت های فنی هسته ای در هشت سال گذشته، افزایش قدرت بلامنازع منطقه ای، حمایت و تدبیر رهبری و کم نیاوردن اراده مردم دربرابر تحریم ها ممکن نبود) اما این تلاش دیپلماتیک وقتی به نتیجه می رسد که نه فقط مذاکره کنندگان آمریکایی بلکه تصمیم گیران اصلی آمریکا به یقین برسند که اگر امروز با ایران به توافق نرسند فردا چاره ای ندارند جز این که بایدامتیازات بیشتری بدهند و این نتیجه به دست نمی آید مگر آنکه ما ضعف تنها پاشنه آشیل خود یعنی مسائل اقتصادی را برطرف کنیم البته لازم نیست این مسئله را کامل برطرف کنیم فقط کافی است با حرکت در این مسیر نشانه های کافی از واکسینه شدن اقتصاد کشور از فشارهای بیرونی را بروز دهیم آنگاه تردید نکنید که تصمیم گیران اصلی آمریکا برای اینکه بیشتر دیر نشود، نه تنها دولت آمریکا بلکه تمام سناتورهای جمهوری خواه و دموکرات را برای توافقی خوب با ایران همراه خواهند کرد.

البته من امیدوارم که درتحلیل خود اشتباه کرده باشم و کنگره آمریکا در همین مقطع زمانی به این فهم درست از واقعیت مردم ایران برسد اما اگر آمریکا اجازه نداد توافق های صورت گرفته به نتیجه نهایی برسد، باید هدف همه با اجماعی کامل فقط یک چیز باشد «اقتصاد مقاومتی» به انضمام استفاده از فرصت های زودبازدهی چون تعامل اقتصادی با روسیه و چین و پیمان های دو جانبه پولی با دیگر کشورها و مخصوصا شکاف درون اتحادیه اروپا.

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته

«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان و مردان عرصه کارزار دیپلماسی، خود را برای آغاز یک دوره دو ماهه سخت و نفس گیر جهت رسیدن به نقطه پایانی توافق جامع آماده می کنند که قرار است از هفته آینده در سوئیس از سرگرفته شود. آنچه که در این دور از مذاکرات نیز همانند گذشته توسط تیم ایرانی در تمام زوایای گفتگوها در دستور کار بوده و لحاظ خواهد شد، اصول کلی تبیین شده توسط رهبر معظم انقلاب و خطوط قرمز منافع ملی است که همواره مدنظر بوده و اکنون نیز باید در فرآیند مذاکرات هسته ای تا رسیدن به «توافق عزتمندانه» رعایت شود.

اغراق نیست اگر موضوع هسته ای را مهمترین و حساس ترین پرونده سیاسی – امنیتی یک دهه اخیر جهان بدانیم. براین اساس در طول سال های اخیر سیاستگذاری و خط مشی های کلان در این ارتباط همواره به صورت هماهنگ در شورای عالی امنیت ملی و زیر نظر مستقیم رهبر معظم انقلاب صورت می گیرد. پرواضح است که البته همانطور که ایشان در سخنرانی اخیر خود نیز به آن اشاره کردند، الزاماً جزییات روند مذاکرات از پیش برنامه ریزی شده و اعلام شده از سوی رهبر نیست و آنچه در این ارتباط صورت می گیرد تعیین چارچوب ها و خطوط قرمز است.

تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان نیز در طول یک سال و نیم اخیر همواره براساس این چارچوب ها عمل کرده است. به عنوان مثال تمامی آنچه آیت الله خامنه ای از منظر خطوط قرمز به آن اشاره کردند، بارها از زبان دیپلمات های کشورمان نیز شنیده شده است. وزیر امور خارجه و تیم مذاکره کننده همواره بر ضرورت لغو یکباره تمامی تحریم های اقتصادی پس از توافق هسته ای و آغاز اقدامات اعتمادساز از سوی ایران تاکید کرده است. ضرورت تعطیل نشدن هیچ یک از برنامه های اصلی و تاسیسات هسته ای از جمله غنی سازی، آب سنگین، تحقیق و توسعه، تاسیسات اراک و فردو از دیگر خطوط قرمزی بوده که دیپلمات های کشورمان همواره براساس آن حرکت کرده اند. بیانیه هسته ای سوئیس گرچه حقوقی نیست و غیرالزام آور است اما آن را می توان سنگ بنای توافق نهایی دانست. نگاهی به متن این بیانیه نیز نشان از حفظ و رعایت خطوط قرمز و ملاحظات تعیین شده و مورد تاکید رهبر معظم انقلاب دارد.

نکته مهم دیگر در کنار حمایت از توافق هسته ای که در سخنان اخیر رهبر معظم انقلاب به آن اشاره شد، هشدار نسبت به بدعهدی طرف مقابل در مذاکرات بود. آنچه بیش از هر چیز در حافظه تاریخی ملت ایران نسبت به طرف های غربی بویژه آمریکا وجود دارد، عهدشکنی و توطئه آنها علیه ملت ایران است. این بار گفت و گوهای هسته ای مجالی دیگر برای آزمودن میزان صداقت تعهد واشنگتن است.

انتشار «فکت شیت» از سوی آمریکایی ها که متن آن با متن بیانیه مشترک ایران و گروه 1+5 در لوزان در برخی از موارد همخوانی ندارد، یکی از نمونه های اقدام غیرسازنده طرف مقابل در گفت و گوهای هسته ای با ایران است؛ موضوعی که افزون بر رهبر معظم انقلاب مورد اعتراض مقام های وزارت امور خارجه نیز قرار گرفت. البته آنچه ملاک قضاوت و نقطه پایانی روند گفت و گوهاست، توافق نهایی است که دو طرف قرار است تا دهم تیرماه آن را تدوین کنند. از آنجا که یک سند واحد از این توافق منتشر می شود و در شورای امنیت نیز تبدیل به مصوبه خواهد شد، راه برای تفسیر به رای گرفته خواهد شد. همانطور که رئیس جمهوری اسلامی ایران پس از بیانیه سوئیس بر آن تاکید کرد، ایران تا زمانی پایبند به تعهدات خود در توافق هسته ای است که طرف مقابل به تعهدات خود پایبند باشد. بدیهی است که تعامل، جاده یک طرفه نیست.

هر چند رهبران کاخ سفید بارها در برابر تندروها و اقدام آنان برای برهم زدن میز مذاکره ایستادگی کرده اند تا به نتیجه دلخواه ازگفت وگوهای هسته ای دست یابند اما این اقدامی کافی برای رفع نگرانی های ملت و مسئولان ایران نیست و بدبینی و بی اعتمادی تاریخی ایران به آمریکا امری گریزناپذیر است؛ مساله ای که ریشه در اقدام های واشنگتن دارد و از این رو چاره آن نیز به دست رهبران آمریکا خواهد بود تا از مجال باقی مانده برای کاستن از ارتفاع دیوار بی اعتمادی سود جویند و در مسیر جبران بخشی از بدعهدی ها و بی صداقتی های خود، گام بردارند.

در هفته جاری مسئولان کشورمان در واکنش به حادثه تاسف باری که برای زائران ایرانی در فرودگاه جده روی داد و تعلل مقامات سعودی در برخورد با افراد خاطی، اقدام به تعلیق سفر عمره کردند. وزیر ارشاد کشورمان که از سوی رئیس جمهور مسئول پیگیری این موضوع شده بود در هماهنگی با وزارتخارجه خبر توقف سفر عمره به عربستان را تا مجازات مجرمان سعودی اعلام کرد. به گفته وی پس از مطالعات و بررسی های انجام شده، در روز دوشنبه 24 فروردین به سازمان حج دستور داده شد تا زمانی که متجاوزان به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده محاکمه نشوند و مورد مجازات قرار نگیرند، سفر عمره متوقف شود و پروازهای ایران به عربستان به حال تعلیق در آید.

وی افزود: با توجه به اتفاقی که افتاده، حیثیت عمومی ملت ایران خدشه دار شده و یک خواست عمومی بین ملت شکل گرفته است و باید واکنشی نشان داده شود و این موضوع موجب شد تا چنین تصمیمی را بگیریم. وزیر ارشاد تاکید کرد: بسیاری از مراجع عظام تقلید ابراز نگرانی کردند، مخصوصاً اینکه در گذشته هم برخی برخوردها با زائران و روحانیون کاروان ها صورت گرفته بود؛ به همین دلیل با توجه به بررسی های صورت گرفته تصمیم بر توقف عمره گرفته شد.

البته هر چند مقامات وزارتخارجه عربستان مدعی شده اند که افراد خاطی دستگیر شده و در زندان هستند و با آنها طبق مقررات برخورد خواهد شد ولی عملاً هیچ اقدامی در این زمینه صورت نگرفته و طبعاً دولت سعودی باید مسئولیت عواقب این حادثه و سهل انگاری های بعد از آن را بپذیرد.

هفته جاری همزمان با سفر دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان به مسکو، پوتین رئیس جمهور روسیه از لغو ممنوعیت فروش سامانه موشکی «اس – 300» به ایران خبر داد و مقامات روسی نیز اعلام کردند اجرای قرارداد تحویل سیستم دفاع موشکی اس – 300 به ایران را که در سال 89 تحت فشار غرب به دنبال تحریم ها علیه ایران متوقف کرده بودند، اکنون که قدرت های جهانی و ایران درحال رسیدن به توافق هستند، در دستور کار خود قرار داده اند. به گفته وزیر دفاع کشورمان، جمهوری اسلامی ایران درصدد است این سامانه را تا پایان امسال در اختیار بگیرد.

اینکه چرا روسیه تحریم فروش «اس – 300» به ایران را لغو کرده، به مجموعه ای از تحولات ارتباط می یابد که یکی از آنها، آغاز دور جدیدی از تعاملات دوجانبه مسکو با تهران و فراتر از آن، نگرش جهانی به ایران و توانمندی های راهبردی کشورمان است.

تصمیم رهبران کرملین به واگذاری این سامانه دفاعی به ایران و پایان دادن به خلف وعده های این کشور در این زمینه را باید در مختصات دوره نوینی تفسیر کرد که در راستای جلب نظر تهران به سوی شرق و کاتالیزوری برای گسترش همکاری های ایران و روسیه در زمینه های گوناگون قابل ارزیابی است.

نکته دیگر، حساسیت برهه زمانی کنونی است که به گفته وزیر دفاع کشورمان با توجه به تهدیدهای تازه منطقه ای و فرامنطقه ای و لزوم موضع گیری جهانی علیه تروریسم و کشورهای حامی ناامنی، همکاری های جمهوری اسلامی ایران را به عنوان قدرت بزرگ منطقه ای با روسیه در مسائل بین المللی برجسته کرده است.

هفته جاری رئیس جمهور در پانزدهمین سفر استانی کاروان تدبیر و امید، میهمان مردم خونگرم استان گیلان بود؛ استانی که افزون بر داشتن مردمی توانمند و خوش فکر به قطب کشاورزی و گردشگری ایران مشهور است.

واقعیت اینست که استان سرسبز و پرجاذبه گیلان با توجه به ظرفیت های عظیم طبیعی و گردشگری، ضعف شدید سرمایه گذاری رنج می برد و در صورت برنامه ریزی درست و مشارکت سرمایه گذاران داخلی و خارجی می تواند به قطب بزرگ کشاورزی و توسعه گردشگری کشور تبدیل شود و چهره ای جذاب و متفاوت از سرزمین ایران را به دیگر کشورها، بویژه همسایگان بنمایاند.

این هفته در موضوعات خبری خارجی، تحولات یمن و تجاوز نظامی عربستان به این کشور همچنان در راس سایر رویدادها قرار داشت و عمده رسانه ها به ابعاد و تبعات این مسئله پرداختند.

با گذشت بیش از 20 روز از تجاوز نظامی عربستان به خاک یمن و حملات جنگنده های این کشور، در صحنه میدانی نه تنها چیزی به نفع ریاض تغییر پیدا نکرده بلکه در همین مدت انقلابیون یمنی به پیشروی خود ادامه دادند و تازه ترین گزارش ها حکایت از تسلط قریب الوقوع انقلابیون با طلایه داری جنبش «انصارالله» بر شهر عدن، دومین شهر مهم یمن دارد.

عربستان که عملیات نظامی خود در یمن را شکست خورده می داند از هفته گذشته از کشورهای منطقه خواست به یاری ریاض بشتابند و در جنگ زمینی در یمن مشارکت کنند. امید اصلی ریاض هم به سه کشور پاکستان، ترکیه و مصر بوده است که شاخص ترین کشورها از لحاظ نظامی می باشند.

ریاض درصدد بود با کشاندن نیروهای پیاده نظام این کشورها و درگیر کردن آنها در یمن، اولاً فشارهای روانی از ارتش عربستان را که در آستانه شکست قطعی قرار گرفته بردارد و دوم اینکه، هدف اصلی از تجاوز یمن را که همانا سرکوب مبارزان جنبش انصارالله به رهبری شیعیان حوثی می باشد محقق سازد. اما دست رد ترکیه و پاکستان به سینه ریاض و پاسخ سرد مصر، ضربه سختی به عربستانی ها وارد کرد و آنها را در موقعیت بسیار بغرنجی در یمن قرار داد و امیدهای ریاض را بر باد داد.

دولت پاکستان که از یکسو به دلیل برخورداری از کمک های مالی عربستان، برای پذیرش درخواست ریاض در تنگنا قرار داشت و از سوی دیگر مایل نبود وارد بازی قدرت عربستان در یمن شود، تصمیم را به مجلس محول کرد چرا که واقف بود مجلس با اعزام نیرو به یمن مخالفت خواهد کرد، در عین حال از زیربار شماتت ریاض دور می ماند.

همانگونه هم شد و مجلس با اعزام نیرو به یمن مخالفت کرد و به موازات آن ارتش پاکستان نیز مخالفت خود را با هرگونه شرکت نظامیان پاکستانی در یمن اعلام نمود.

ترکیه نیز در موضع گیری مشابهی اعلام نمود تمایلی به مشارکت در جنگ یمن ندارد و صلاح می داند که بحران یمن از طریق مذاکره و گفتگو با مشارکت ترکیه، عربستان و ایران حل شود. قطعاً این پاسخی نبود که سران ریاض منتظر بودند. در واکنش، وزیر خارجه امارات که به نیابت از کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و عربستان سخن می گفت با لحنی مایوسانه اعلام کرد که ترکیه و پاکستان، ایران را به کشورهای عربی ترجیح داده اند.

وی افزود که این کشورها فقط در لفظ از ما حمایت می کنند و زمانی که پای عمل به وعده پیش می آید پا پس می کشند و حتی گستاخانه پاکستان را تهدید کرد منتظر عواقب این موضع گیری باشد. در مقابل، پاکستانی ها نیز از اظهارات وزیر اماراتی گله کرده و آن را غیرسازنده عنوان نمودند.

در بحبوحه این تحولات، محمد حسنین هیکل، روزنامه نگار سرشناس و باسابقه مصری، حمله عربستان و هم پیمانانش به یمن را اشتباه تاریخی عنوان نمود و به آن اعتراض کرد. هیکل در ارزیابی تحولات منطقه اضافه کرد سقوط نظام یمن قابل پیش بینی بود و گزینه نظامی، مشکل یمن را حل نمی کند. هیکل گفت که کشورهای عربی تاکنون در مقوله مبارزه با تروریسم، اقدامی نکرده اند. هیکل، در عین حال ایران را قدرت تاثیرگذار در منطقه عنوان کرد و از اتهام زنی حکومت های عربی، بر ضد ایران انتقاد کرد. هیکل خطاب به سران عرب گفت «چطور با اسرائیل می توانید به راه حل سیاسی دست بیابید ولی با ایران نه!؟»

مشخص بود که این اظهارات هیکل به مذاق حکام عرب و محافل ضد ایرانی خوش نیابد و در پی این اظهارات، موجی از حملات و انتقادات علیه این روزنامه نگار سرشناس مصری به راه افتاد.

این هفته، در سوریه نیز تحولات تازه ای رخ داد. شدت گرفتن درگیری ها در اردوگاه فلسطینی یرموک که چندی قبل به اشغال گروه تروریستی داعش درآمد موجب شد ده ها هزار فلسطینی ساکن این اردوگاه از آن خارج شده و آوارگی مضاعفی را تجربه کنند. به گفته منابع سازمان ملل تنها شش هزار فلسطینی در این اردوگاه باقی مانده اند و وقوع فاجعه انسانی بازماندگان را تهدید می کند.

در همین حال گزارش هایی نیز از تشدید درگیری ها در حلب و شهر ادلب گزارش شده است. در چنین شرایطی، گزارش هایی منتشر شد مبنی بر اینکه دولت ترکیه درصدد است به سوریه لشکرکشی زمینی کند. دولت ترکیه به همراه آن دسته از کشورهای منطقه که آتش بیار معرکه در سوریه هستند و نقش اساسی در شعله ور شدن بحران سوریه داشته و در پیدایش و رشد تروریسم دخالت مستقیم داشته اند به جای اینکه به حل بحران و خاموش ساختن آتش فتنه بیندیشند همچنان به منافع نامشروع و غیرانسانی فکر می کنند هر چند در این مسیر، خون هزاران نفر دیگر ریخته شود.

رسالت:چند نفس عمیق هسته ای

«چند نفس عمیق هسته ای»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حنیف غفاری است که در آن می خوانید؛در علم روانپزشکی اختلالی وجود دارد که به آن خلق ترکیبی ( Mixed State) اطلاق می شود. خلق ترکیبی وضعیتی است که در آن هر دو علائم شادی و افسردگی به طور همزمان بروز می کند و در نتیجه منجر به ایجاد نوعی تلاطم روانی در ذهن و روان فرد می شود. در چنین حالتی معمولا فرد قدرت تصمیم گیری خود را از دست داده و تسلیم نبرد غیر قابل تحمل عواطف و احساسات متغیر خود می باشد. شاید تعمیم علم روانشناسی به علوم سیاسی در نگاه اول چندان منطقی به نظر نرسد، اما اگر جامعه را به یک کالبد و تک تک اعضای آن را به سلولهای آن تشبیه کنیم این شبیه سازی تا حدی قابل تصور به نظر می رسد. در برخی موارد، یک پدیده سیاسی منحصر به فرد در سیاست داخلی یا خارجی کشور شکل می گیرد که به طور طبیعی مولد یک سلسله واکنشهای ایجابی و سلبی در بطن جامعه است. بخش مهمی از این واکنشها کاملا قابل توجیه و معطوف به دیدگاهها و نگاه کلان احزاب، گروهها و افراد جامعه نسبت به آن پدیده خاص است.در چنین شرایطی واکنشهای اولیه نسبت به یک پدیده ( چه واکنشهای ایجابی و چه سلبی) نمی تواند نماد یک اختلال در جامعه تلقی شود اما ورود آن به فاز احساسی -چالشی و استمرار آن و تبدیل آن به دیالکتیکی پایدار در مغز جامعه بسیار بازدارنده و خطرناک است.

در 13 فروردین ماه امسال و در شهر لوزان سوئیس، شاهد وقوع پدیده ای خاص در حوزه سیاست خارجی کشور بودیم.قرائت بیانیه مشترک مطبوعاتی آقای ظریف و فدریکا موگرینی در پایان مذاکرات هسته ای فشرده و 9 روزه ایران و اعضای 1+5 نشان داد که طرفین در مسیر رسیدن به توافق هسته ای پیشرفتهایی به دست آورده اند. بدیهی بود که پس از انتشار این خبر،کنشها و واکنشهایی در داخل کشور برانگیخته شود. عده ای به عنوان مدافع محض بیانیه لوزان و عده ای در مقام منتقد کامل آن وارد عمل شده و با یکدیگر به مباحثه و در موارد اندکی نیز جدل پرداختند. در آن سوی مرزها و در عملیات روانی سازمان یافته غرب علیه افکار عمومی ایران، تلاش زیادی صورت گرفت تا این ” دو قطبی طبیعی” به یک ” اختلال سیاسی-اجتماعی” تبدیل شود. با این حال بیانات حکیمانه و بهنگام رهبر معظم انقلاب مبنی بر اینکه ” هنوز اتفاقی در مذاکرات هسته ای رخ نداده است ” به مثابه دوربرگردانی عمل کرد که منجر به هدایت واکنشهای احساسی در یک مجرای منطقی و اصولی گردید. در حال حاضر نیز باید تلاش شود تا نگاه منطقی نسبت به بیانیه مطبوعاتی اخیر جای خود را به واکنشهای احساسی ندهد. به عبارت بهتر، “مباحثات پیش برنده” در قبال مذاکرات هسته ای نباید جای خود را به ” جدال بازدارنده” بدهد. در این خصوص لازم است 7 نکته را به صورت کوتاه مدنظر قرار دهیم:

1- لازم است حدود و ثغور مذاکرات هسته ای ایران و اعضای 1+5 و نقش و جایگاه آن در سیاست خارجی و داخلی و اقتصاد کشور به صورتی عینی و شفاف بازتعریف شود. به نظر می رسد ” توافق هسته ای ” در مواردی به یک ” هدف” تبدیل شده است نه ” وسیله ای ” که باید تامین کننده اهداف کلان نظام (از جمله تحقق اقتصاد مقاومتی در سایه اتکا به ظرفیتهای داخلی ) باشد.

اگرچه مذاکرات هسته ای و رسیدن به توافق احتمالی در سیاست خارجی ما تاثیرگذار خواهد بود اما اگر این تاثیرگذاری بخواهد در مسیر تقویت ” اقتصاد رانتیر نفتی”به کار گرفته شود مسلما آثار سوء آن از آثار مثبت آن بیشتر خواهد بود.

2- هنوز مذاکرات هسته ای ایران و اعضای 1+5 به پایان نرسیده است. در اینجا نه ” افسردگی ” و نه ” شادی ” موضوعیت و محلی از اعراب نخواهد داشت و البته در صورت رسیدن یا عدم رسیدن به توافق نیز نباید منطق ما فدای احساساتمان شود. آنچه فعلا موضوعیت دارد رصد هوشمندانه رفتار دشمن تا آخرین دقیقه مذاکرات هسته ای و پس از آن و مراقبت مستمر از دستاوردهای کشور در مسیر مذاکرات می باشد. فراموش نکنیم که هر یک از اعضای 1+5 و مخصوصا دو کشور آمریکا و فرانسه، متخصص بر هم زدن بازی در لحظات پایانی ماراتن های دیپلماتیک و ایجاد انحرافات حقوقی-سیاسی در اسناد بین المللی هستند. در چنین شرایطی اگر گارد ما به صورت ناخواسته در مقابل رقیب باز شود، کارشکنی های رقیب نقطه پایانی نخواهد داشت.

3- ” عدم اعتماد به ایالات متحده آمریکا” متغیری وابسته به امضا یا عدم امضای توافق هسته ای نیست. بی اعتمادی به آمریکا پروسه ای است که از همان لحظه ورود حضرت امام خمینی از پاریس به میهن ما ( در بهمن ماه سال 1357) رسمیت یافت و تا ابد نیز رسمیت خواهد داشت.تجربه اخیر ( شانتاژ سیاسی کاخ سفید و پنتاگون پس از قرائت بیانیه لوزان) نشان داد که رسیدن به نقطه تفاهم به معنای پایان بازی نیست و تازه اول مسیر سختی است که نقطه پایانی بر آن مترتب نیست.ارسال سیگنالهای آشکاری که دلالت بر بی اعتمادی مشترک دولت و ملت ایران به آمریکا دارد، حتی پس از امضای هرگونه توافق احتمالی باید ادامه یابد زیرا هرگونه اعتمادی به واشنگتن، مخصوصا پس از امضای توافق هسته ای به معنای مرگ توافق و طغیان طرف مقابل خواهد بود.

4- نگاه سیاسی در قبال پرونده هسته ای خیانتی بزرگ و نابخشودنی محسوب می شود. مذاکرات هسته ای ایران و اعضای 1+5 پروسه ای 12 ساله داشته و دولت یازدهم به عنوان آخرین حلقه تکمیل این پروسه ، بار چنین امانت بزرگی را بر دوش نهاده است. مقاومت هسته ای 12 ساله ایران در سایه جانفشانی شهدای هسته ای موجب شد تا جمهوری اسلامی ایران با تولید 19000 سانتریفیوژ به عنوان برنده ای سربلند طرف مقابل را وادار به دادن امتیازاتی کند که قبلا خط قرمز طرف مقابل محسوب می شد. این مقاومت هسته ای مستمر با توان دیپلماتیک و چانه زنی تیم مذاکره کننده هسته ای فعلی ترکیب شده و اعضای 1+5 را در تنگنا قرار داده است.در اینجا باید نگاه ملی نسبت به مذاکرات هسته ای را جایگزین هرگونه نگاه سیاسی نسبت به این پروسه کرد زیرا توافق هسته ای یا عدم توافق نهایی( در صورت زیاده خواهی طرف مقابل ) هر دو پیروزی بزرگ ملت و نظام ایران در مذاکرات خواهد بود و این پیروزی به نام دولت یا جناحی خاص سند نخواهد خورد.

5- در حوزه هایی حساس و تعیین کننده مانند “زمان دقیق برداشته شدن تحریمها”،” ابعاد نظامی احتمالی برنامه هسته ای صلح آمیز ایران ” ، “بازرسی های فراپادمانی “،” اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی”و ” موضوع تحقیق و توسعه” ابهاماتی وجود دارد که لازم است بر روی آنها دقت و وسواس بسیار زیادی صورت گیرد. پیچیدگی ذاتی مسائل تعریف شده در حوزه حقوق بین الملل عمومی و معاهدات و از آن مهم تر غیر قابل اعتماد بودن همه اعضای 1+5 و در راس آنها آمریکا اقتضا می کند تا تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان وسواس حقوقی خود را طی ماههای باقیمانده تا پایان مذاکرات به صورت تصاعدی افزایش دهد.

6- موافقت با ورود ایران به بازارهای جهانی ( در حوزه های مربوط به انرژی هسته ای )، گذار اجباری غرب از برچیدن زیرساختهای هسته ای ایران، گذار از طرح گزافه گویی هایی مانند غنی سازی صفر درصد ، موافقت اجباری و ناخواسته غرب با تحقیقات هسته ای در ایران و …جملگی دستاوردهایی است که مرهون مقاومت 12 ساله ملت و نظام در مقابل دشمنان این مرز و بوم بوده است. از این رو نباید چنین دستاوردهای بزرگی را در لابه لای طرح نقاط مبهم باقیمانده مدفون ساخت. از سوی دیگر، نقاط مبهم مطروحه را نیز نباید در لابه لای این دستاوردها مدفون ساخت. در اینجا ” امتیازات” و ” ابهامات” باید به گونه ای همزمان تعریف شده و در مدت باقیمانده دست به رفع ابهامات زد.

7- در سال همدلی و همزبانی دولت و ملت و آن هم در مقطعی که دستگاه سیاست خارجی کشورمان ماههایی پرتلاطم را در مذاکرات هسته ای در پیش روی خود خواهد داشت، لازم است مشی و روش مقام معظم رهبری در تعامل با دولتهای مختلف را بیش از هر زمان دیگری سرلوحه خود قرار دهیم. در این مشی استنباطی، سه مولفه ” رصد هوشمندانه”،” حمایت حکیمانه” و ” نقد منصفانه” موضوعیت دارد. اگر هر یک از این موارد به صورت خواسته یا ناخواسته فراموش شود، تصویر نهایی ایجاد شده در ارتباط ملت و دولت به سود منافع کشور نخواهد بود. ” حمایت بدون انتقاد” یا ” انتقاد بدون حمایت ” و از این دو بدتر حمایت و انتقاد بدون رصد اوضاع نه تنها مطلوب نیست، بلکه مذموم و نکوهیده خواهد بود. در نهایت اینکه با گذشت 13 روز از بیانیه مشترک سوئیس لازم است مخالفتها، موافقتها و انتقادات و پیشنهادات دلسوزانه وارده بر این بیانیه در یک مجرای منطقی و پیش برنده هدایت شود. حتی در این نقطه لازم است دولت مراقب “حمایتهای بازدارنده” ای که دستان تیم مذاکره کننده را در مقابل ایالات متحده آمریکا و شرکای آن خواهد بست ،باشد. در این برهه ما نیاز به چند نفس عمیق داریم تا پس از آن، فارغ از هیجانات طبیعی به وجود آمده طی چند روز اخیر، تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان را در مسیر پرتلاطم باقیمانده یاری کنیم.بدیهی است که در چنین فضایی هرگونه انتقاد حقوقی و راهبردی وارده ، دولت و تیم مذاکره کننده هسته ای را در تکمیل نهایی پازل هسته ای بیش از پیش کمک کرده و بر ضریب احتیاط آنها پای میز مذاکره خواهد افزود. سرانجام اینکه این همیاری هشیارانه و نقادانه باید تنها در ذیل استراتژی ” مدیریت رفتار دشمن” یعنی ” ایالات متحده آمریکا” صورت گیرد، دشمنی که هرگاه از آن غافل شویم یا به آن اعتماد کنیم با بدترین و سخت ترین ضربه ها مواجه
خواهیم شد.

قدس:فرهنگ درست مصرف کردن آب

«فرهنگ درست مصرف کردن آب»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم حمید دهقانان است که ر آن می خوانید؛یافته های علمی محققان نشان می دهد بیش از 70 درصد سطح کره زمین را آب فراگرفته است، ولی تنها نزدیک به سه درصد از کل حجم این آب شیرین است .

نزدیک 70 درصد آبهای دنیا به صورت یخ در قطبهای شمال و جنوب قرار گرفته اند، در نتیجه تنها حدود یک درصد از کل منابع آبی زمین برای مصارف خوراکی بشر قابل استفاده است.

بدون تردید امروزه بحران کمبود آب را می توان به عنوان مهمترین چالش پیش روی جوامع بشری دانست و بنا بر نظر کارشناسان تنها راه نجات از این بحران، مدیریت مصرف آب در بخشهای کشاورزی، صنعتی و خانگی است.

هدر رفتن شدید منابع آبی به روشهای مختلف و در حوزه های گوناگون، بی توجهی اغلب مردم به لزوم صرفه جویی و درست مصرف کردن منابع حیاتی آبی کشور، پدیده خشکسالی جهانی که پیامد تغییرات جغرافیایی و اکوسیستمی نظیر تأثیر گازهای گلخانه ای، ذوب شدن ذخایر یخی جهان در قطبهای شمال و جنوب، موقعیت استراتژیک منطقه ای ایران و همچنین تأکیدات تعالیم دینی مبنی بر لزوم صرفه جویی و پرهیز از گرایش به فرهنگ مصرف زدگی، موضوع صرفه جویی و مصرف بهینه منابع آبی را تا بدان حد حایز اهمیت ساخت که مقام معظم رهبری را بر آن داشت سال 1388 را به نام سال «اصلاح الگوی مصرف» بنامند و از نبود روحیه مدیریت بهینه منابع ملی به عنوان یک کاستی بزرگ ملی یاد نمایند.

لازم به ذکر است کشور ما به طور متوسط سالانه از حدود 400 میلیارد متر مکعب ریزش جوی برخوردار است که رقمی در حدود 30 میلیارد متر مکعب در شبکه آبرسانی به هدر می رود، بر همین اساس می توان موارد ذیل را به عنوان مهمترین عوامل و دلایل هدر رفت منابع آبی در حوزه های مختلف صنعتی، کشاورزی و خانگی بر شمرد:

– شبکه های فرسوده آبرسانی

– سامانه های تعمیرات و نگهداری قدیمی و غیرعلمی

– استفاده نکردن از سامانه های مکانیزه و صنعتی آبیاری

– مصرف بی رویه و هدر دادن انرژی هایی که تولید آنها نیازمند مصرف آب است

– ناتوانی در کنترل و مهار آبهای سطحی نزولات آسمانی

– افزایش بی رویه تقاضا برای مصرف آب در مناطق حاشیه ای شهرهای بزرگ بویژه در بخش کشاورزی

– پایین بودن آب بهای مصرفی در مقایسه با کشورهای مشابه

– بی توجهی مردم به مصرف بهینه آب و نبود آگاهی های لازم در این خصوص

– بی توجهی سیاستگذاران و تصمیم گیرندگان این حوزه

– مشارکت نداشتن مناسب مردم در برنامه ها و سیاستگذاری های مربوط به مدیریت مصرف آب

در پایان با توجه به مطالب مطرح شده، به نظر می رسد اهمیت مدیریت منابع آبی برای کشور ما بسیار حایز اهمیت است و مسؤولان کشور باید با انجام برنامه ریزی های صحیح در راستای برطرف ساختن مشکلات فنی پیش روی مدیریت مصرف گام برداشته و با پرهیز از شعارگرایی و نیز اندیشیدن تدابیر فرهنگی مناسب بیش از پیش در راستای ارتقای فرهنگ صرفه جویی و مصرف بهینه آب حرکت نمایند، تا در سالی که از سوی مقام معظم رهبری به نام سال «دولت و ملت، همدلی و همزبانی» نامگذاری شده است، به یاری خداوند متعال شاهد صورت پذیرفتن اقدامهای مناسب در راستای اصلاح الگوی مصرف در حوزه مصرف آب باشیم.

سیاست روز:کارنامه سه ساله اولاند

«کارنامه سه ساله اولاند»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم فرامرز اصغری است که در آن می خوانید؛فرانسوا اولاند چندی پیش سومین سالگرد حضور خود در کاخ الیزه در مقام رئیس جمهور فرانسه را جشن گرفت.

این مراسم در حالی برگزار شد که در تشریح کارنامه وی می توان به چند اصل اشاره کرد. در حوزه اقتصادی که وعده اصلی اولاند در زمان انتخابات بود، روند کارکردها چنان بوده که به میزان بیکاری افزوده شده و نتیجه آن را در استمرار و تشدید اعتصاب ها و اعتراض های خیابانی می توان مشاهده کرد. گزارش های نهادهای حقوق بشر نشان می دهد که فرانسه در حوزه حقوق بشر به شدت عقب گرد داشته است بگونه ای که این کشور در ردیف اولین ناقضان حقوق بشر قرار گرفته است.

در حوزه امنیتی نیز فرانسه کارنامه موفقی ندارد. گزارش پارلمان فرانسه نشان می دهد که بخش عمده ای از ۵ الی ۶ هزار اروپایی عضو داعش از فرانسه می باشند.

جالب توجه آنکه دولت فرانسه به جای مقابله با این روند به اقدامات جهت دار و مغرضانه روی آورده که محور آن را اعمال فشار و محدودیت های گسترده علیه مسلمانان تشکیل می دهد. نمود عینی این امر را در حادثه شارلی ابدو می توان مشاهده کرد.

اولاند پس از آن حادثه در حالی کارناوالی خیابانی به پا کرد تا خود را محور مبارزه با تروریسم معرفی نماید که همزمان سیاست های ضد اسلامی فرانسه تشدید گردید که نمونه آن آزادی عمل برای نشریه شارلی ابدو برای انتشار میلیون ها نسخه کاریکاتور اهانت آمیز به مقدسات اسلامی بوده در حالی که همزمان به سرکوب مخالفان چنین با هتاکی هایی پرداخت.

در حوزه سیاست خارجی نیز در حوزه اروپا فرانسه چنان که اولاند ادعا می کرد نتوانست کارکردی داشته باشد و آلمان محور تحولات بوده است هر چند فرانسه با کارشکنی و زدن ساز مخالف در برخی مسائل اروپا سعی در قدرت نمایی داشته اما عدم همراهی کشورها این امر را ناکام ساخت.

در عرصه بین الملل نیز فرانسه در حالی سعی کرد تا خود را قدرتی مستقل معرفی نماید که در نهایت پیرو آمریکا بوده و یا حامی رژیم های ضد بشری و سرکوبگر عربی.

در مسائلی مانند مذاکرات هسته ای ایران و گروه ۱+۵ و یا معادلات میان روسیه و غرب نقش پلیس منفی را ایفا کرده که نشانه ای دیگر بر عدم استقلال این کشور در معادلات جهانی است. از شاخصه های دیگر رفتاری اولاند حمایت از رژیم صهیونیستی در جنگ ۵۰ روزه غزه، همراهی با عربستان در کشتار مردم یمن و حمایت های گسترده از تروریست ها در سوریه است که فضایی از بحران را بر منطقه و جهان حاکم ساخته است.

هر چند که در دوران اولاند فرانسه توانسته در حوزه آفریقا احیای نفوذی داشته و فروش تسلیحات به کشورهای عربی را شدت بخشد اما در نهایت کارنامه موفقی نداشته و نتوانسته مطالبات مردم در سیاست خارجی را برآورده سازد.

مجموع رفتارهای سیاست داخلی و خارجی فرانسه موجب شده تا ۷۵ درصد فرانسوی ها وی را فردی ناکارآمد دانسته که نتیجه این تفکر نیز شکست اخیر حزب سوسیالیست به ریاست اولاند در انتخابات محلی است که می تواند زمینه ساز شکست وی در سال ۲۰۱۷ و حذف وی از صحنه سیاسی باشد.

وطن امروز:اندر حکایت تبریکاتی برای هیچ!

«اندر حکایت تبریکاتی برای هیچ!»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم سعید ملکی است که در آن می خوانید؛ پس از نهایی شدن «تفاهم هسته ای» در لوزان سوییس و قرائت «بیانیه مطبوعاتی مشترک» توسط «محمدجواد ظریف» و «فدریکا موگرینی» شاهد موجی از تبریکات از سوی برخی مسؤولان داخلی و حتی دولتمردان برخی کشورهای منطقه به دولت و ملت ایران بودیم. موج شادی ایجادشده توسط برخی رسانه ها آنچنان بود که تعداد اندکی ـ شاید به صورت سازماندهی شده ـ بویژه در نقاط شمالی شهر تهران با حضور در خیابان ها برای اتفاقی که هنوز نیفتاده است، به جشن و پایکوبی پرداختند! اتفاقی که بنا به آنچه در لوزان سوییس به وقوع پیوست، محلی از اعراب نداشته و اگر نگوییم حرکتی «غلط» لکن اقدامی کاملاً «بی معنا» بوده است. همین موضوع در دیدار اخیر حضرت امام خامنه ای رهبر عالیقدر انقلاب با مداحان اهل بیت علیهم آلاف التحیه.. و الثنا در سالروز میلاد باسعادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، مورد انتقاد ایشان نیز قرار گرفت.

رهبر حکیم انقلاب در این دیدار ضمن اشاره به این موضوع که در مذاکرات هسته ای ایران با غرب، هنوز کار خاصی انجام نگرفته و هیچ چیز الزام آوری بین دو طرف توافق نشده است، فرمودند: «اینکه حالا تبریک می گویند، به بنده تبریک می گویند، به دیگران تبریک می گویند، بی معنی است، چه تبریکی؟ آنچه تاکنون انجام گرفته است نه اصل توافق و مذاکره منتهی به توافق را تضمین می کند، نه محتوای توافق را تضمین می کند؛ هیچ کدام را؛ حتی تضمین نمی کند که این مذاکرات تا به آخر برسد و به یک توافق منتهی بشود. اینکه تا الان انجام گرفته، این جوری است. همه چیز مربوط به بعد از این است.» تاکیدات صریح حضرت امام خامنه ای بیش از هر چیز لزوم پرهیز از هرگونه «جوزدگی» و «جوآفرینی» را به مسؤولان کشور گوشزد می کند.

رفتارهای اینچنینی بی تردید آثار و پیامدهای نامطلوبی را بر روند مذاکرات هسته ای و از همه مهم تر بر منافع ملی کشور خواهد گذارد. با توجه به آنکه سرنوشت مناقشه هسته ای ایران با غرب آثار فراوانی بر جامعه ایرانی خواهد گذارد، در ادامه با در نظر گرفتن هر دو احتمال «خودساخته» یا «برساخته» بودن این رفتارهای «هیجانی» به بیان چند نکته ضروری در این باره می پردازیم. توضیح آنکه چه موج کاذب ایجادشده در روزهای پس از تفاهم سوییس را «طبیعی» و چه آن را «غیرطبیعی» بدانیم، این اقدام آثار و نتایج نه چندان مطلوبی را بر سطح جامعه ایرانی خواهد گذارد که در ادامه به بیان چند نمونه از آن پرداخته ایم.

یک ـ ایجاد «فضایی کاذب و دروغین» در سطح جامعه حداقل اثر نامطلوب این نوع اقدامات خواهد بود. به وجود آمدن این فضای نه چندان «عقلایی» در سطح جامعه ضمن پیچیده کردن بیشتر موضوع، بی شک در صورت تداوم می تواند ایجاد نوعی «گفتمان ضدملی»* در سطح جامعه ایرانی را با خود به همراه داشته باشد. توضیح آنکه به نظر می رسد برخی نیروهای سیاسی مغرض داخلی با ایجاد این ذهنیت نادرست و متوهمانه در فضای عمومی جامعه به دنبال گسیل داشتن فضای مذاکرات به سمت و سویی خاص هستند. بنا به شواهد و قرائن متعدد ـ که تفصیل آنها در این مقال میسر نیست ـ نیروهای سیاسی ورشکسته که تمام تلاش خود را برای دستیابی به هرگونه توافقی با غرب به کار بسته اند، به دنبال اهداف دیگری غیر از تامین حداکثری منافع ملی هستند.

دو ـ شائبه انتخاباتی کردن موضوع هسته ای از دیگر پیامدهای اینگونه اقدامات است. با توجه به آنکه انتخابات مجلس شورای اسلامی اسفندماه امسال برگزار خواهد شد، برخی ناظران بر این باورند اینگونه فضاسازی ها تنها می تواند مصرف تبلیغاتی ـ انتخاباتی داشته باشد. نکته دیگر در همین رابطه آنکه برخی «دغدغه مندان» انقلاب و کشور نگران آنند اینگونه فضاسازی ها تدبیری برای سرکوب سلایق سیاسی مخالف باشد.

سه ـ نکته سوم بر وجود نوعی دوگانگی تاکید دارد. دوگانگی ای که چندان در مسیر همدلی و همزبانی دولت با ملت قابل ردگیری نیست.

به عبارت دیگر اگر قرار است دولت یازدهم همدل و همزبان با ملت باشد، نیازی به رفتارهای تبلیغاتی در تمجید از اتفاقی که هنوز به وقوع نپیوسته، نیست. بنابراین رفتارهایی از این دست هر چند شاید در «کوتاه مدت» همراهی برخی گروه های اجتماعی با دولت را داشته باشد لکن در «میان مدت» گسترش شکاف میان ملت و دولت را دربرخواهد داشت.
…………………………………………………………………
*گفتمان ضدملی را می توان به معنای غلبه فضایی توده ای بر رفتار گروه هایی از جامعه که مطالباتشان چندان قرابتی با منافع ملی کشور ندارد، در نظر گرفت. به عبارت دیگر برخی گروه ها که بیشتر از طبقات مرفه شهری تشکیل شده اند، با ترویج این فضای تبلیغاتی به دنبال تحقق مطالبات خود در مسیر مذاکرات خواهند بود. بی شک هرگونه حرکت این گروه ها هزینه های گوناگونی را برای کشور به بار خواهد آورد. نمونه این اتفاق در فتنه سال 88 به وقوع پیوست.

جوان:ماجراجویی های شاه بچه های روضه الخریم»

«ماجراجویی های شاه بچه های روضه الخریم»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم محمدجواد اخوان است که در آن می خوانید؛تهاجم اخیر رژیم آل سعود و هم پیمانانش به یمن را، علاوه بر تأثیر آن بر معادلات منطقه ای و بین المللی، می توان در سطحی دیگر نیز تحلیل کرد و آن را بازتابی از رقابت ها و تحولات قدرت در داخل کاخ های آل سعود دانست.

نکته ای که برخی صاحب نظران و تحلیلگران را به تأمل وا داشته، تفاوت رویکرد حاکمان فعلی عربستان با پیشینه رفتاری این رژیم است. تحلیلگران عرصه بین الملل، رژیم پادشاهی عربستان سعودی را جزو رژیم های محافظه کار در عرصه بین المللی می دانند و اتفاقاً همین رویکردحقیقتاً در رفتار بیرونی این رژیم به وضوح مشاهده می شود. در طول بیش از هشت دهه از عمر تسلط خاندان سعودی بر خاک حجاز و نجد، تقریباً عربستان میداندار هیچ جنگ گسترده ای نبوده و عمدتاً سعودی ها کوشیده اند تا حد ممکن از منازعات فیزیکی اجتناب کنند. آنان که تحولات منطقه را پیگیری می کنند هنوز از یاد نبرده اند که آل سعود در سال ۱۹۶۵، برای پرهیز از همسایگی با صهیونیست ها، بخشی از خط ساحلی خود در خلیج عقبه را در ازای زمینی بیابانی به اردن واگذار کرد و نیز پس ازآنکه رژیم صهیونیستی در جنگ شش روزه 1967، جزایر راهبردی «تیران» و «صنافیر» متعلق به عربستان در دهانه خلیج عقبه را اشغال کرد، در مقابل این از دست رفتن آشکار بخشی از خاک و منافع ملی خود تاکنون سکوت اختیار کرده است.

با این حال اکنون و در عرصه تحولات منطقه با رژیمی سرکش مواجهیم که بی شباهت به گذشته خود، سردمدار ائتلافی منطقه ای علیه مردم یمن شده است و دلارهای نفتی خود را در این آوردگاه به سرعت و بی محابا هزینه می کند. آن گونه که برخی قرائن نشان می دهد ریشه چنین تغییر رفتاری را باید در تحولات و رقابت های داخل خاندان سعودی جست وجو کرد.

اکنون فرمان ماشین جنگی عربستان در دست کسی نیست جز شاهزاده «محمد بن سلمان» (34 ساله) فرزند پادشاه کنونی و وزیر دفاع عربستان. او که اکنون کم تجربه و جوان ترین وزیر دفاع جهان است، پس از رسیدن پدرش به مقام پادشاهی قدرت را به قبضه درآورد و تلاش کرد تا در رقابت های درونی «روضه الخریم» جایگاه خود را بسط دهد. درعین حال او متحد دیگری نیز دارد و او «محمد بن نایف» (56 ساله) جانشین ولی عهد کنونی و وزیر کشور عربستان سعودی است که او نیز سودای قدرت دارد و تلاش می کند زمینه را برای انتقال قدرت پس از ولی عهدکنونی به خود را آماده سازد.

ائتلاف جوانان کم تجربه اما ماجراجوی خاندان آل سعود با محوریت «محمد بن سلمان» و «محمد بن نایف» اکنون بر مقدرات سرزمین نجد و حجاز مسلط شده است و می کوشد اقتدار خود را در رقابت با دیگر شاهزاده های سعودی –که هریک در رویای رسیدن به قدرت هستند- حفظ کند و ارتقا دهد. به نظر می رسد شخص محمد بن سلمان از پرونده تهاجم به یمن انتظار ویژه ای دارد و آن عبارت است از چهره سازی و قهرمان سازی از شخص خویش. او که عمر سیاسی اش به چهار سال نمی رسد، می کوشد با فضاسازی رسانه ای به عنوان چهره ای مطرح در عرصه جهانی معرفی گردد و در معادلات سیاسی عربستان، به عنوان نماد «اقتدار» به تصویر درآید.

به بیان امام خامنه ای «سعودی ها در کار سیاست خارجی شان یک وقار و متانتی نشان می دهند؛ این وقار و متانت را هم از دست دادند. چند جوان بی تجربه، امور آن کشور را در دست گرفتند و دارند آن جنبه توحش را غلبه می دهند بر جنبه متانت و ظاهرسازی؛ این به ضررشان تمام خواهد شد.»

در سوی دیگر میدان، اما ملت مقاوم و سلحشور یمن قرار دارند که جمعیت 24 میلیونی شان از جمعیت خالص (منهای مهاجران خارجی) عربستان سعودی بیشتر است. از کودکی با رزم و اسلحه بزرگ شده اند و به لحاظ هویتی- تمدنی خود را برتر از اعراب نجد، از جمله آل سعود، می دانند. جنبش انصارالله نیز به خوبی توانسته است انقلابی – به معنای واقعی کلمه- مردمی را شکل دهد که در آن طیف وسیعی از یمنی ها اعم از شیعه اثنی عشری، اسماعیلی، زیدی، شافعی، حنبلی و مالکی حضورداشته و نسبتاً به تمامیت ارضی و منافع ملی خود حساسیت دارند. طبعاً این انسجام درونی حامیان انقلاب یمن، مهم ترین مانع در پیشروی ماشین جنگی آل سعود در خاک یمن خواهد بود.

علاوه بر اینها تجربه موفق جنگ های 33 روزه، 22 روزه، هشت روزه و 51 روزه، اندوخته ای عظیم از راهبردها و تاکتیک های نبرد ناهمتراز را در اختیار محور مقاومت قرار داده و روشن است که ائتلاف اجاره ای آل سعود به مراتب ضعیف تر از ارتش تا بن دندان مسلح صهیونیستی است و طبعاً نتیجه بهتر از او نیز کسب نخواهد کرد. آنچه اکنون در قالب حمله هوایی و برای نابودی زیرساخت های یمن در حال وقوع است، هرچند باعث کشتار کودکان بی گناه یمنی می شود اما آورده ای جز از دست رفتن اعتبار رژیم آل سعود در عرصه بین المللی نخواهد داشت. به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی « سعودی ها در این مسئله خسارت خواهند کرد، ضرر خواهند کرد و به هیچ وجه پیروز نخواهند شد.

دلیل خیلی واضحی دارد؛ دلیلش این است که توانایی های نظامی صهیونیست ها چندین برابر توانایی نظامی این سعودی های کذا و کذا [است]؛ چندین و چند برابر اینها، آنها توانایی نظامی داشتند؛ طرف مقابل آنها هم غزه یک وجبی بود. اینجا طرف مقابل یک کشور است، یک کشور ده ها میلیونی؛یک ملت، کشور پهناور و وسیع. اگر آنها توانستند در غزه پیروز بشوند، اینها هم خواهند توانست در اینجا پیروز بشوند؛ البته اگر آنها هم پیروز می شدند، باز پیروزی اینها احتمالش صفر بود؛ الآن احتمالش زیر صفر است.

اینها قطعاً ضربه خواهند خورد؛ قطعاً بینی سعودی ها به خاک مالیده خواهد شد.» بنا بر آنچه گفته شد، ماجراجویانی که اخیراً بر کاخ «روضه الخریم» تسلط یافته اند، آگاهانه یا ناآگاهانه بر شاخه نشسته و مشغول بریدن «بن» هستند. بررسی ها نشان می دهد، چه تهاجم زمینی شروع شود و چه جنگ به این فاز منتقل نشود، عملاً زیان دیده نهایی، سعودی ها خواهند بود و حتی ممکن است تهاجم به یمن، عملاً گسل های درونی عربستان را نیز فعال کند و چه بسا رقبای ماجراجویان فعلی درصدد احقاق سهم خویش در قدرت باشند.

حمایت:رفتارشناسی یانکی ها

«رفتارشناسی یانکی ها»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم دکتر محمد صادق کوشکی است که در آن می خوانید؛گفتگوهای ایران با گروه 1+5 در حالی به ایستگاه لوزان سوئیس رسید که هر دو طرف بر سر «یک تفاهم» اجماع کردند؛ تفاهمی که نشانه های بی اعتمادی و اعتمادسوزی را در اندک زمانی هویدا کرد. تفاوت فکت شیت آمریکا با اظهارات مذاکره کنندگان ما، تهدیدات وزیر دفاع آمریکا مبنی بر باقی ماندن قطعی گزینه نظامی بر روی میز در صورتی که مذاکرات به «توافق خوب» منجر نشود، مخالفت اولیه اوباما با طرح پیشنهادی جمهوری خواهان مبنی بر نظارت کنگره بر توافق هسته ای و سپس موافقت با آن و تحریم 32 شرکت و یک بانک توسط اتحادیه اروپا تحت فشار این کشور همه و همه از میوه های شوم درخت بدعهدی مهد به اصطلاح دموکراسی و آزادی است.

رئیس جمهور آمریکا پس از توافق لوزان سخن از لغو مرحله به مرحله تحریم ها به میان می آورد و تاکید می کند که تحریم های موشکی و حقوقی بشری همچنان پابرجا خواهد ماند. اظهارات مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه لغو تحریم ها جزیی از مذاکرات است و نه نتیجه آن و نیز اظهارات ریاست محترم جمهور در همین راستا اما، باعث نشد که طرف آمریکایی حسن نیت خود را نسبت به رفع حداقل بخشی از طومار سیاه سوابق خود نشان دهد.

با وجود مشخص شدن خط قرمز ایران درباره عدم صدور مجوز برای بازدید از مراکز نظامی، وندی شرمن، شرط کاهش (و نه لغو یکجا و تمام) تحریم ها را دسترسی به این مراکز حساس که با امنیت ملی ما گره خورده است، ذکر نمود. رفتارشناسی تاریخی ایالات متحده گویای این حقیقت است که مبنا در سیاست خارجی آمریکا فقط منافع ملی است و این بدان معناست که این کشور به دنبال زیاده خواهی است و به تعهدات خود پایبند نیست.

جالب اینجاست که در این مسیر، دوست و دشمن برای آنان فرقی ندارد.موارد متعدد و بسیار زیادی از بدعهدی آمریکا در حافظه تاریخ ایران و جهان وجود دارد که ذکر آن از حوصله این یادداشت خارج است اما به اختصار می توان به ابراز پشیمانی سرهنگ قذافی معدوم که تمام اعتماد خود را به غرب معطوف کرده بود اشاره نمود. قذافی همواره و بارها از تحویل دادن تجهیزات هسته ای به آمریکایی ها اظهار ندامت می کرد ولی مسئولین کاخ سفید به هیچ کدام از تعهدات خود عمل نکردند.

در خاطرات اسدالله علم آمده است که بارها و بارها به هنگام خریداری تسلیحات توسط شاه معدوم از آمریکا، در ابتدا یک قیمت گفته می شد و پس از توافق برای خرید، قیمت آن را دو یا سه برابر افزایش می دادند. در یک مورد در سال 1354 شاه عصبانی شده و به سفیر آمریکا می گوید بر اساس توافق قرار بود هر ناوشکن 120 میلیون دلار خریداری شود، سپس بدقولی کردید و قیمت را به 260 میلیون دلار رساندید و الان، در زمان تحویل می گویید کمتر از 338 میلیون دلار فروخته نمی شود.

جالب است که شاه – متحد و عروسک خیمه شب بازی آمریکا – از این رفتار آنان عصبی شده و می گوید ما به کدام حرف شما باید اعتماد کنیم؟وقتی که آمریکایی ها با متحدی مثل محمدرضا شاه چنین رفتار می کردند، نشان می دهد که تنها تعهد و پایبندی آنان به منفعت خودشان است و دلیلی نمی بینند که به وعده های خود به دیگران اعم از دوست و دشمن پایبند باشند. پر واضح است که در مورد کشوری مثل ما و حاکمیت جمهوری اسلامی ایران – که آمریکا به گفتار و عمل ما را دشمن درجه یک خود می پندارد- به طریق اولی دلیلی وجود نخواهد داشت تا به عهد خود وفا کند.

اگر آنان به توافقات خود پایبند نباشند از چه طریق می توانیم آنان را مجبور کنیم تا به آنچه تعهد کرده اند، ملزم باقی بمانند؟ از طریق شورای امنیت ؟ از طریق دیوان داوری بین المللی ؟! روشن است که هیچ ساز و کاری برای این مقصود وجود ندارد.

عدم صداقت طرف غربی به خصوص آمریکا از آنجا مشخص است که حتی وقتی طرف ایرانی همه خواسته های آنها مبنی بر رقیق کردن ذخایر اکسید پنج درصد را می پذیرد، قبول می کند غنی سازی صنعتی نداشته باشد و صرفاً به غنی سازی آزمایشگاهی بسنده کند و همچنین می‎پذیرد بازرسی های فراپروتکلی مد نظر غرب را انجام دهد، یعنی همه چیز را قبول می کند آنگاه طرف غربی شروع به طرفه رفتن نموده و زیاده خواهی بیشتری را مطرح می کند.

معنای این حرف آن است که طرف غربی می گوید همان امتیازات محدودی را هم که قول داده بودیم – حتی در صورتی که ایران از خط قرمزهای خود عدول کند- محقق نخواهد شد و حاضر به دادن آن امتیازات نیستیم و به همین دلیل، مذاکره به سرگشتگی دچار می شود. این رفتار قالبی، همان شیوه و سیاقی است که در مورد شاه مخلوع پیش گرفتند، همان روشی است که در قبال لیبی، کره شمالی و ده ها کشور دیگر انجام داده و نمایشگاهی از بدقولی ها و بدعهدی های گوناگون را ترتیب داده است که مطالعه یکی از آنها برای عبرت آموزی کافی است.به تعبیر حقوقدانان اگر توافقی، برای مجبور کردن دو طرف به التزام و بقا به توافقات فاقد ضمانت اجرا و یا قوه قاهره باشد، چنین توافقی اصولاً ضمانت حقوقی ندارد و در نهایت اجرایی هم نخواهد شد. مگر اینکه طرفین افراد شرافمتندی باشند و در مورد آمریکایی ها بارها و بارها از قول آنان شنیده ایم که گفته اند شرافت ما منافع اعم از مالی، اقتصادی، سیاسی است.

بنابراین در هر گونه توافقی با این کشور عهد شکن اصل بر این است که چون قوه قاهره ای برای ملزم کردن آمریکا برای اجرای توافق ها وجود ندارد، در نتیجه توافق با این کشور و اعتماد به آن خطایی محض و راهبردی است و تنها کسانی می توانند با آمریکا توافق کنند و مطمئن باشند که خلف وعده ای وجود نخواهد داشت که ضمانت اجرایی بسیار محکمی در دستان خود داشته باشند. و الا در دنیا هیچ سازمان، نهاد و مجمعی وجود ندارد که بتواند یانکی ها را ملزم نماید که به قول و قرار خود وفادار و پایبند بمانند.

آفرینش:لزوم بستر سازی برای بازشدن سد تحریم ها

«لزوم بستر سازی برای بازشدن سد تحریم ها»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید؛الویت مشکلات و چالش های مختلف کشور ریشه در بخش اقتصادی دارد و در پی آن انتظارهای فراوانی برای تغییر و تحولات در این حوزه پدیده آمده است. به ویژه از این بابت که ضمن پیگیری سایر الویت های اجرایی، وقت و توان زیادی برای حل مسئله هسته ای کشور و رفع تحریم ها صرف شده است. به عبارتی پیوند عمیقی میان تحریم ها و بهبود اوضاع معیشتی مردم پدید آمده است. متاسفانه تا حدی نیز در این زمینه افراط هم شده است و هرگونه ضعف اقتصادی کشور نیز در سایه تحریم های اعمالی قرار داده می شود.

هرچند که نقش تحریم ها در تضعیف بنیه اقتصادی بسیار پرنگ و تاثیرگذار بوده است، اما همانطور که نباید تمام مشکلات را از جانب آن بدانیم، توسعه و رونق اقتصادی را نیز نباید صرفاً منوط به این امر کنیم. علی رغم برنامه های فراوان دولت در کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی، هم اکنون بسیاری از نگاه ها برای بهبود وضعیت اقتصاد و درآمدزایی درکشور، به سمت این بازار دوخته شده است، به این امید که تحریم های نفتی برداشته شود و پول های بلوکه شده آن آزاد گردد.

این درحالی است که باید توجه داشته باشیم که روال مذاکرات هسته ای و واقعیت های بازار جهانی نفت به گونه ای است که حتی احتمال دارد با برداشته شدن تحریم ها و بهبود روابط میان ایران و غرب، سیر نزولی اخیر بازار نفت تشدید شود. درهمین رابطه “اداره اطلاعات انرژی آمریکا”(EIA) اعلام کرده توافق نهایی هسته ای با ایران ممکن است قیمت نفت را در بازار جهانی در سال آینده به میزان 5 تا 15 دلار تغییر دهد.

علت ادامه این کاهش قیمت نفت، علاوه بر اینکه نشأت گرفته از یک جو روانی مثبت و امنیت محور در بازار نفت می باشد، ورود دوباره ظرفیت تولید نفت خام ایران به بازارهای جهانی را نیز شامل می شود. ضمن اینکه درحال حاضر ذخیره مازاد نفت ایران در حدود 30 میلیون بشکه می باشد که آزاد شدن تحریم های نفتی و تزریق آن به بازار، در کنار افزایش تولید تقریبی 700 هزار بشکه در روز، مسلما روند تولید، تقاضا و قیمت ها را در بازار جهانی تحت تاثیر قرار خواهد داد. به احتمال زیاد با مازاد تقاضا در بازار جهانی مواجه خواهیم بود و این مسئله به ضرر کشورهای تولیدکننده و نفع قدرت های صنعتی و مصرف کننده می باشد.

لذا باید برنامه های اقتصادی کشور را به گونه ای طرح ریزی و سیاست گذاری کنیم که پس از باز شدن سد تحریم ها، موج تغییر و تحولات در بازار و تجارت جهانی، اقتصاد مارا بیش از این دچار چالش نکند.

بهترین و عقلانی ترین راه برای مصون ماندن از تحولات احتمالی اقتصاد نفتی، تمرکز و تکیه بر بخش سرمایه گذاری خارجی است تا از طریق تزریق سرمایه به اقتصاد داخلی، کمبودهای احتمالی و نیازهای اساسی برای رونق چرخه اقتصاد کشور جبران گردد.

مسلماً با برداشته شدن تحریم های اقتصادی، بسیاری از شرکت ها و سرمایه گذاران تجاری وارد بازارهای کشورمی شوند.

اما باید دید امکانات و شرایط داخلی ما برای پذیرایی از این مشتاقان اقتصادی فراهم است؟!

فرض کنید تمام تحریم ها یک شبه برداشته شد و سرمایه گذاران هجوم آوردند، حال قرار است درکدام زمینه هایی که بستر سازی کرده ایم مشغول به کار شوند؟ آیا صرفاً تمام سرمایه گذاری ما باید در بخش صنعت نفت خلاصه شود؟! آیا بورکراسی و بسترسازی در عرصه های کشاورزی، صنعتی، تولیدی، و… فراهم است تا سرمایه گذاری ها صورت پذیرد؟

لذا جدای از شوق نزدیک شدن به توافق احتمالی و رفع تحریم های غرب باید خود را برای شرایط پساتحریمی آماده و مهیا سازیم.

درغیر این صورت سرمایه های وارداتی و آزاد شده کشور صرف امورات و کسری های جاری خواهد شد و ما همچنان در جایگاهی که هستیم، خواهیم ماند.

ابتکار:چرا باید با مذاکرات اخیر تیم دیپلماسی کشور همراهی کرد؟

«چرا باید با مذاکرات اخیر تیم دیپلماسی کشور همراهی کرد؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم
عبدالصمد محمودی است که در آن می خوانید؛سال هاست که از مطرح شدن مفهوم «دهکده جهانی»توسط «مارشال مک لوهان»، متفکر معروف کانادایی می گذرد. متفکری که مبنای نظریه اش را تحولات به وقوع پیوسته در عرصه ارتباطات و تکنو لوژیهای ارتباطی و اطلاعاتی تشکیل می داد.

جالب آنجاست که سالها قبل از بوجود آمدن این جهش تکنولوژیکی در عرصه وسایل ارتباطی و ارائه نظریه دهکده جهانی توسط مک لوهان، عملاً مقدمات شکل گیری چنین دهکده ای با به هم نزدیک شدن اقتصاد کشورها، ناشی از گسترش مراودات تجاری و اقتصادی آن ها با هم، فراهم آمده بود.

بخش کوچکی از شواهد این ماجرا را می توان دررکود اقتصادی سال1929، تشکیل بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، اجرای طرح مارشال، سیطره نظام برتن وودز بر اقتصاد جهانی بعد از جنگ جهانی دوم،رکود اقتصادی دهه 70 و اجرای سیاست های اقتصادی نئولیبرال در دهه 80 و پیامدهای این تحولات بر اقتصاد دور افتاده ترین کشورها، مشاهده کرد.

در حالی که بسیاری از کشورهای دنیا مثل چین (در دهه 70) و روسیه در دهه 90 (پس از فروپاشی نظام کمونیستی )،سعی کردند هر چه سریعتر با پیوستن به سازمان هایی چون wto(سازمان تجارت جهانی) و روی آوردن به سیاست «درهای باز»، زمینه ساز تحولات اساسی و توسعه در شاخص ها و زیر ساخت های اقتصادی کشور خود شوند،کشور ما با تکیه بر تفکرات و اندیشه های دوران دنیای دو قطبی، بر آن شد تا توسعه اقتصادی را به شیوه خود، اجرایی یا به اصطلاح «بومی سازی» کند. به همین خاطر، در نوع مراودات اقتصادی سابق خود با کشورهای پیشرفته غربی تجدید نظر کرد این در حالی است که درطی همین سالها،کشورهای پیرامونی ما با استفاده بهینه از این اختلافات بین غرب و ایران و اجرای سیاست درهای باز اقتصادی، شاخص های اقتصادی خود از جمله تولید ناخالص ملی،در آمد سرانه، میزان صادرات و… را به طرز شگفت انگیزی افزایش دادند. از جمله این کشورها می توان به ترکیه، امارات، قطر و… اشاره کرد.

کشورهایی که امروزه بواسطه داشتن قدرت اقتصادی،توانسته اند نقش های سیاسی بسیار موثری را در تحولات منطقه نیز،بویژه در سالهای اخیر، بازی کنند. به طوری که امروزه هر کدام از آنها با وجود برخورداری از وسعت و پیشینه تاریخی بسیار کم، توانسته اند بواسطه پیوستن به سیستم اقتصاد جهانی قدرت و نفوذی در معادلات منطقه ای برای خود دست و پا کنند، ما نمونه هایی از آن را در تحولات اخیر لیبی، مصر،سوریه،بحرین و…مشاهده کردیم.

اما سوال اینجاست که چرا با وجود تحمیل چنین هزینه هایی برای اقتصاد کشور، و به طور کلی پرستیژ و جایگاه آن، باز هم برخی از سیاستمداران ما اصرار بر ادامه همان مسیر گذشته دارند؟آیا ما براستی توانسته ایم در طول این سالها،یک الگوی بومی جایگزین و قدرتمند،چون الگوی ژاپنی را به جهانیان عرضه کرده و خود را از الگوهای متداول توسعه غربی بی نیاز کنیم؟آیا ارتباط با کشورهای آلترناتیوی چون چین و روسیه -که خود بر ضعف تکنولوژی شان در مقابل تکنولوژی غربی معترف هستند-در طول این سالها، توانسته است صنایع و اقتصاد ما را به خود کفایی برساند؟آیا هنوز صحبت از خود کفایی در جهان به هم پیوسته امروز، جهت تبیین تحولات اقتصادی عصر جدید، می تواند محلی از اِعراب داشته باشد؟

آیا امروز که بسیاری از شرکت های چند ملیتی کشورهای توسعه یافته، بخش زیادی از نیروی انسانی ماهرشان را از جوامع جهان سوم تامین می کنند، آن ها را به ایــن جــوامع وابسته کرده است ؟آیا آنها نسبت به کشورهای جهان سوم ضعیفتر شده اند؟ یا به سخن دیگر،آیا امروز کشورهای کوچکی چون سنگاپور، امارات،کره جنوبی و نیوزیلند در صحنه معادلات جهانی قدرتمندترند یا کشورهایی چون افغانستان، بنگلادش،کره شمالی وکوبا؟در نهایت سوال اصلی این است که آیا می توان یک تنه با بخش اعظمی از دنیای امروز، به ویژه بخش قدرتمند آن(به ویژه از منظر اقتصادی و تکنولوژیک)، مقابله به مثل کرد یا ایستاد؟

اگر جواب به این سوال «بله»است. بلافاصله این سوال در پی می آید که با چه مکانیزم یا ابزاری؟با شعار دادن؟! یا با برقراری ارتباط با کشورهای کوچک و دور افتاده ای چون کره شمالی، نیکاراگوئه، ونزوئلا، جزایر کومور، کوبا،گینه بیسائو و…(چنان که در دولت قبل این نوع روابط معمول بود)؟! البته هدف نگارنده از مطرح کردن سوالات فوق این نیست که اصطلاحاً «یک طرفه به قاضی رفته» ویکسره تقصیر را متوجه سیاستگذاران داخلی کند،مسلماً عامل بیرونی و سابقه آن و نوع برخوردهایش در طول تاریخ معاصر ایران نیز بسیار در شکل گیری چنین نگرش منفی ای نسبت به آن موثر بوده است؛ دخالت در کودتای 1299، کودتای28 مرداد 1332، کودتای نافرجام نوژه، جنگ تحمیلی 8 ساله به ایران و… تنها گوشه کوچکی از ساختن این حافظه تاریخی بس ناخوشایندبرای ایرانیان توسط غربی هاست. اما فراموش نکنیم که سیاست و دیپلماسی، ظرافت ها و ریزه کاری های خاص خود را دارد و کسی یا کشوری برنده است که سیاستمدارانش این ظرافت ها را آناً و فوراً درک کرده و سیاست متناسب با آن را اعمال کرده باشند،البته با در نظر گرفتن اصل مصالح و منافع ملی کشور.

به یاد داشته باشیم که کشورهایی چون روسیه کنونی، چین و حتی کره جنوبی، اروپای شرقی، و حتی اخیراً کوبا زمانی شعارشان یکسره انکار غرب و نظام جهانی بود، اما امروز همان کشورها به این نتیجه رسیده اندکه منافع شان در گرو ارتباط با نظام جهانی و مشارکت در آن است. اکنون سوال این است که آیا چین، کره جنوبی و اروپای شرقی امروز قدرتمندتر و موثرتر در نظام جهانی هستند یاچین،کره جنوبی و اروپای شرقی دیروز؟آیا مردمان امروز آن ها شادتر،مرفه تر و امید به زندگی بالاتری دارند یا مردمان دیروزشان؟

اجازه دهید برای جمع بندی و نتیجه گیری از این بحث به گفتاری از «فوکوتساوایوکیشی»، متفکر ژاپنی در کتاب «نظریه تمدن» اشاره مختصری داشته باشیم.چرا که معتقدم سخنان وی در این کتاب، درس هایی بس گرانبها برای ما دارد، و می تواند نتیجه گیری مناسبی برای این بحث باشد.

یوکیشی در این کتاب ضمن رد نظریه های انزواجویانه و یا ادغام شدگی در نظام جهانی، می گوید:«نمی توان با توصیه های اخلاقی و دعوت به تقوا، نظام جهانی را در مقابل خود به کُرنش در آورد، چرا که این متغیرها برون زا هستند و ما نمی توانیم برای متغیرهای برون زا، تعیین تکلیف کنیم.» او بــرای گسترش این مفهوم از استعاره«خانه ای در برابربلایای طبیعی»استفاده می کند و می گوید،« کنترل بلایای طبیعی دست ما نیست، تنها کاری که می توانیم بکنیم این است که خانه ای مستحکم بسازیم.» شک نکنیم که یکی از مصالح و مواد لازم برای ساختن این خانه مستحکم هم،پایبندی به قواعد دنیای مدرن، از جمله مشارکت در ساز وکارهای دهکده جهانی کنونی، مراودات و مبادلات اقتصادی و تجاری با کشورهای توسعه یافته است. چیزی که به نظر می رسد،تا بدینجا دولت کنونی آن را به خوبی درک کرده و در حال گام نهادن در این وادی است. امیدوارم گروه های مختلف سیاسی نیز این مسئله را به خوبی درک کرده و به جای کارشکنی با تلاش های دیپلمات های خبره ما در وزارت خارجه، ره همکاری و مساعدت را در پی گیرند.

مردم سالاری:جاودانگی بهار در اقتصاد ایران

«جاودانگی بهار در اقتصاد ایران»عنوان یادداشت روز روزنامه مردم سالاری به قلم ولی فهیمی است که در آن می خوانید؛سال 1394 را می توان با اتحاد و اتفاق دولت و ملت و به اعتبار همدلی و همزبانی و جفت و جور شدن اوضاع با عملکرد متفاوت که تمام مؤلفه های آن همسو و هم راستا به سمت توسعه پایدار نشانه گیری دارد هدف گذاری، سیاست گذاری، برنامه ریزی و سازماندهی نمود، به گونه ای که مشارکت و معاونت مردم در پیشبرد اهداف بلندمدت دولت شرایط بهره گیری و هدایت منابع، ظرفیت ها، فرصت ها و قابلیت های موجود به ورودی مبادی تولید را چنان فراهم نماید که خروجی های گذشته به چندین برابر افزایش یابد و شکوفائی اقتصاد مبتنی بر تولید و کار مولد وابستگی جامعه را به درآمدهای حاصل از فروش نفت خام به حداقل ممکن برساند. عزم راسخ و همت شامخ در این همدلی زمینه های تغییر رویکرد از واردات به صادرات و مصرف گرائی را به صرفه جویی مهیا و رغبت و میل تقاضا را به سمت تولیدات بازارمحور و با کیفیت داخلی تقویت نماید.

پویائی و حوزه نفوذ اقتصاد متکی به فرهنگ با ارزش کار و تولید ایرانی، مصونیت استقلال اقتصادی را گواهی دهد و به حضور موثر در بازارهای هدف و جبران هزینه های فرصت های از دست رفته شتابی در خور انتظار بخشد. از این رو ظرفیت های بالقوه و حقوق مادی و معنوی انباشته در مناطق آزاد موجود و دیگر مکان های پیش بینی شده در برنامه ششم توسعه در نقاط مرزی و همجوار با کشورهای همسایه با اتکا به مواضع قانونی و فلسفه و جهان بینی ایجاد آنها به عنوان کمربند برون نگر و درون زای توسعه قادر خواهد بود تا با شناخت کافی از تقاضاهای داخلی و خارجی از طریق جمع آوری اطلاعات و بکارگیری ظرفیت های رسانه ای در معرفی فرصت های توسعه و سرمایه گذاری در مناطق آزاد برای پاسخگوئی به نیازهای داخلی و خارجی و تغییر رفتار در رسیدن به موازنه ارزی و عبور میزان ارزش کالا و خدمات صادراتی از کالا و خدمات وارداتی سازوکارهای تسهیل کننده را تدبیر و در این جهت متمرکز گردد.

با بازنگری گردش کار و ساده سازی مسیر حرکت در رسیدن به افق های توسعه سازگار با نیازهای آیندگان و آسیب شناسی از عملکرد گذشته، حلقه های معیوب اصلاح، زائد حذف و مفقوده را ایجاد و به جریان تولید سرعت داد. این بازنگری به صورت فراگیر همه ابعاد توسعه اعم از قوانین و مقررات، ساختارها، توانمندی های منابع انسانی، ارتباطات، ابزارها، دانش و تجارب مرتبط، الگوها، هدف ها، برنامه ها، بازارها و سایر موارد را در بر خواهد داشت تا چهره ناکارآمد تولید و اشتغال به چهره کارآمد، فعال و سازنده مبدل گشته و فوران رویش توسعه نوین به سرزمین اصلی سرریز و با اتصال به هسته توسعه مستقر در مرکز سیاسی کشور (دولت) پوشش یکپارچه رشد را میسر و پیام دولت تدبیر و امید را با برون نگری و درون زائی عالمانه در میدان عمل جامعیت بخشد.

به طور قطع این انتظار دور از دسترس نبوده و اجزای آن به صورت پراکنده و غیر هدفمند موجود و مدیران مقتدر، دلسوز و آینده نگر را فریاد می زنند. تا با اجماع دانایان، شایستگان، خادمان برای ترکیب و ترتیب بهینه این عناصر و عوامل وافر و غیر بهره ور به شناسائی و انتخاب گزینه های برتر و بهره ور رسیده و جایگاه جامعه از توقف به تحرک و از مصرف به تولید و از واردات به صادرات اصلاح و ایران در منطقه به قطب تولید و قدرت برتر اقتصادی معرفی و با عملکرد آگاهانه و تلاش جمعی همراه با نظارت و هدایت دولت از توان عظیم مردم برای تولید در فضای رقابتی بدون دخالت های غیر ضرور و حذف انحصارات دولتی دوران عبوراز وضع موجود و رسیدن به وضع مطلوب که در شأن این مردم فداکار است را تا حد امکان کوتاه نماید.

بدیهی است با رفع گلوگاه های توسعه و پر کردن هوشمندانه فواصل مفقوده مدار تولید در اعتلای توسعه و رهیافت به بازارهای جهانی تکمیل می گردد و این حرکت دوطرفه دولت و ملت در بزرگراه های توسعه، غنا و توان مدیریت را در فرآیند تولید مضاعف و افق روشن آینده را نوید خواهد داد.

شرق:معضلی به نام هاشمی رفسنجانی»

«معضلی به نام هاشمی رفسنجانی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زیباکلام است که در آن می خوانید؛به نظر می رسد توهین از جانب برخی چهره ها و جریانات سیاسی خاص نسبت به آیت الله هاشمی رفسنجانی حدومرزی ندارد. به هرحال میان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و بخشی از اصولگرایان، سال هاست شکاف جدی ایجاد شده و هر قدر هم جلوتر می رویم این شکاف گسترده تر و عمیق تر می شود. حوادث و رویدادهای ناخوشایند انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز این شکاف را عمیق تر و نکات آن را برجسته تر کرد.

اما نفس این شکاف و نفس اختلاف نظر سیاسی که امری پذیرفته شده در نظام های مردم سالار است چرا بایستی محملی برای توهین شود؟ عملا هربار که ایشان خاطره ای و کلامی از گذشته نقل می کنند که به مذاق برخی تندروها خوش نمی آید، به دنبال آن توپخانه توهین، دشنام و افترا به سمت آقای هاشمی رفسنجانی به کار می افتد. کمترین توهینی که به ایشان نسبت داده می شود آن است که مشارالیه را متهم به «دروغ گویی» می کنند.

با وجود آنکه حجم خاطرات آقای هاشمی به هزاران صفحه بالغ می شود اما تا به امروز اصولگرایان نتوانسته اند با دلیل و سند و مدرک، حتی یک مورد را نشان دهند که ساختگی بوده و رئیس جمهور دوران سازندگی، درست نگفته اند. تا به امروز حتی یک مورد در این هزاران صفحه، از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) به عنوان خاطره نادرست، خلاف واقع و ناصحیح مطرح نشده است.

درعین حال برخی از چهره ها که عنوان مورخ هم دارند مثل آب خوردن به آقای هاشمی نسبت ناروا می دهند. افرادی که برخی نوشته های قبل و بعد از انقلابشان بعضا ١٨٠ درجه با هم متفاوت هستند، چهره موردوثوق انقلابیون و امام(ره) را در تریبون های مختلف سیاسی و مذهبی، متهم به جعل تاریخ می کنند؛ توهین های زشتی که انسان در حیرت می ماند. به هرحال جایگاه، سوابق و خدمات ایشان به انقلاب و نظام به کنار، آیا دست کم از باب سن و سال ایشان و حقی که بر گردن انقلاب دارند نمی بایستی در به کاربردن آن تعابیر قدری اندیشید؟ توهین به کنار، بسیار گفته می شود ایشان مطالبی را به نقل از اشخاصی می گویند یا می نویسند که فوت شده اند و دیگر نیستند.

یا می گویند ایشان بعضا مطالب یا خاطرات خود را به اشخاصی نسبت می دهند که در میان ما نیستند و نمی توانند صحت آنچه گفته می شود را تأیید کنند. اولا این ایراد در قبال هر فرد دیگری هم که خاطره می گوید یا تاریخ شفاهی تدوین می کند، می تواند وارد باشد. مشکل در استناد آقای هاشمی رفسنجانی به افرادی که فوت شده اند نیست. مشکل در این است که آنچه نقل شده، با جهت گیری و خط وربط های سیاسی امروزین برخی افراد و جریانات نمی خواند.

به بیان ساده تر اگر آنچه آقای هاشمی از دهه ٦٠ یا دهه ٧٠ یا حتی دوران مبارزه پیش از انقلاب نقل می کردند، با چارچوب های سیاسی، جناحی و خطی امروز تندروها مطابقت پیدا می کرد، در آن صورت نه تنها ایشان با اتهام خلاف گویی مواجه نمی شد بلکه خاطرات ایشان دست مایه ای می شد برای توجیه حقانیت عملکرد امروزی همان جریانات، و از آن، مستند ها می ساختند. احتمالا هر شب در ساعتی پربیننده، بخش هایی از خاطرات ایشان از تلویزیون پخش می شد و ایضا از رادیو خوانده می شد. اما چون آنچه ایشان می گویند با عملکرد و موضع گیری های امروزی برخی جریانات نمی خواند، می خواهند به کل و جزء، و از ریشه و بنیاد، آنها را بر کنند.

مشکل دیگر با رئیس پیشین مجلس خبرگان، انتخابات پیش روی این مجلس است. به راستی تندروها و اصولگرایان چگونه رویکردی با ایشان می خواهند در این انتخابات داشته باشند؟ اگر بگذارند ایشان وارد انتخابات شوند که در آن صورت رأیی که احتمالا و با نظر به رأی سال ٨٥ کسب می کنند، برخی را به دردسر خواهد انداخت.

اگر خواسته باشند نگذارند ایشان وارد انتخابات مجلس خبرگان شوند، در آن صورت اصولگرایان چاره ای ندارند مگر اینکه مانند انتخابات ریاست جمهوری سال ٩٢ عمل کنند که باز هم «معضل هاشمی رفسنجانی» حل نخواهد شد و همان طور که اتفاق سال ٩٢ باعث ایجاد آن موج در کشور شد، باز هم همان واکنش در میان مردم ایجاد خواهد شد.

به نظر می رسد دست کم بخشی از بغض و کینه نسبت به این شخصیت بزرگ انقلاب که به صورت توهین به ایشان خود را ظاهر می کند، در حقیقت به واسطه معضل حل نشدنی سیاسی ای به نام «آیت الله هاشمی رفسنجانی» و حضور باثبات وی در تاریخ مبارزات دوران پهلوی، انقلاب، جنگ، سازندگی و اصلاحات در میانه میدان تحولات سیاسی و مدیریتی کشور است.

آرمان:بازی ایران با برگه روسیه

«بازی ایران با برگه روسیه»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم فیاض زاهد است که در آن می خوانید؛بررسی وضعیت امروز روسیه نشان می دهد این کشور در حال حاضر تحت تحریم های بین المللی و کشورهای قدرتمند اروپا به دلیل مسائل رخ داده در اوکراین و شبه جزیره کریمه قرار گرفته است. دولتمردان روسی نیز در رایزنی های اخیری که با مقامات کشورمان داشته اند از ایران خواسته اند بخشی از نیازهای اقتصادی روسیه را فراهم کنند. حال اگر روسیه بخواهد چالش خود را با آمریکا و اروپا تشدید کند ایران کشوری است که با برداشته شدن چالش های بین المللی و اتفاقاتی که در مذاکرات 1+5 می افتد می تواند بهترین محل برای تأمین نیازهای تکنولوژیکی و فنی روسیه باشد.

چنین موردی به روسیه کمک می کند که دست بالاتری را در برخورد با غرب داشته باشد. با تحویل سامانه اس-300 به ایران آقای پوتین یک پیام منفی نیز به آمریکا می دهد چون آمریکا به دلیل اقدامات روسیه در اوکراین تحریم های فشرده ای را به روسیه تحمیل کرده است.

روسیه چند سال پیش زیر فشار رژیم صهیونیستی و به بهانه اینکه در معرض تهدید این رژیم است تحویل موشک های فروخته شده دفاعی خود به ایران را متوقف کرد. از سوی دیگر دولت روسیه از نظر مالی نیز زیر فشار است و با فروش سلاح به ایران و کشورهای دیگر می خواهد از نظر اقتصادی هم خود را تقویت کند. ضمن اینکه روسیه می کوشد به جز مسئله فروش تسلیحات به ایران در موارد دیگر نیز با ایران همکاری کند.

چند روز پیش یکی از شرکت های روسی که در صنعت نفت و گاز فعالیت می کند دفتر خود را در ایران افتتاح کرده است؛ از طرفی ایران می داند در صورت به توافق رسیدن با غرب شرکت های نفتی غربی در صنایع پتروشیمی و نفتی ایران سرمایه گذاری های زیادی را انجام خواهند داد و این حجم سرمایه گذاری از طرف روسیه و غرب در ایران به طور یقین به نفع اقتصاد ایران خواهد بود و اقتصاد ما را از رکود به سمت شکوفا شدن و خروج از تحریم حرکت خواهد داد. از جهتی این گونه فعالیت های روسیه در ایران یک پیام روشن به آمریکا و غرب دارد.

ازآنجا که ایران و روسیه دو کشور مهم در سطح منطقه و بین الملل هستند و ایران نشان داده که هیچ تحولی در منطقه بدون هماهنگی با ایران اتفاق نخواهد افتاد و کشور روسیه نیز که تحت فشارهای مختلفی از طرف اتحادیه اروپا و آمریکاست می تواند یک پیوند محکم و تاکتیکی با ایران انجام دهد؛ این پیوند بی گمان یک پیوند تاکتیکی خواهد بود ولی دورنمای همکاری ایران با روسیه با تقویت روابط ایران با غرب تضعیف خواهد شد، درنتیجه برای اینکه ایران بتواند به جامعه بین الملل نشان دهد که دست خالی نیست می تواند با برگ روسیه بازی کند.

دنیای اقتصاد:پنج ماموریت پولی سال 94

«پنج ماموریت پولی سال 94»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر احمد مجتهد است که در آن می خوانید؛با پشت سر گذاشتن نزدیک به دو سال از آمدن دولت یازدهم و تیم اقتصادی باتجربه آن، بانک مرکزی ایران برخی از مشکلات حاد را پشت سر گذاشته، اما با چالش های جدیدی روبه رو است که اهمیت آن کمتر از مشکلات قبل نبوده و نیاز به تصمیم گیری های مدبرانه و جدی و در برخی از مواقع دشوار از نظر مسائل سیاسی و اقتصادی دارد.

وجهه مثبت عملکرد مدیران بانک مرکزی در سال 92 و 93، ثبات بخشی اقتصادی با تثبیت نرخ ارز بود که بخشی از آن ناشی از انتظارات مثبت مردم در مورد دولت جدید و قسمت دیگر آن ناشی از تنظیم مقررات ارزی و ثبات بخشیدن به نحوه پرداخت های ارزی در شرایط تحریمی بود. آزادسازی بخشی از درآمدهای نفت نیز به آرامش بازار و تامین ارز مورد نیاز کالاهای وارداتی کمک موثری کرد و رشد درآمدهای ارزی صادرات غیرنفتی نیز شرایط مناسبی را برای تامین منابع ارزی کشور در این دوره به وجود آورد.

اقدام موثر دیگر بانک مرکزی که با همدلی مسوولان دولت امکان پذیر شد، کاهش نرخ تورم افسارگسیخته در سال قبل بود که با جلوگیری از برداشت های دولت از منابع بانک مرکزی (که منجر به رشد پایه پولی می شد) و مقاومت بانک مرکزی در مقابل درخواست های برخی از موسسات و وزارتخانه ها برای تامین کسری بودجه از منابع آن بانک محقق شد. این دو اقدام، موجب شد نرخ تورم در طول این مدت به نرخ تورم قابل مدیریت در حد 16 درصد برسد. این مساله را می توان بزرگ ترین موفقیت یک بانک مرکزی در جهان در شرایط بحرانی و نامتعادل اقتصادی از جمله مواجهه با تحریم های اقتصادی و کاهش شدید بهای نفت که بخش عمده درآمدهای بودجه ای را تشکیل می داد، دانست.

از جمله موفقیت های دیگر اقتصادی دولت و بانک مرکزی، اصلاح برخی مقررات و قوانین در جهت خروج از رکود اقتصادی و جلوگیری از روند نزولی تولید ناخالص ملی بود که به رغم اولویت دادن به مبارزه با تورم، موجب شد رشد مثبت اقتصادی دوباره به اقتصاد کشور برگردد.

باوجود این موفقیت های بسیار مهم که از نظر اقتصادی در هر کشوری نشان دهنده مدیریت خوب در اجرای سیاست های اقتصادی است، اما برخی از مشکلات حاد گذشته که باید با آن به صورت جدی و قوی برخورد کرد، هنوز پیش روی ما هستند. در نتیجه نیاز به تداوم سیاست گذاری اقتصادی منسجم، با قدرت و مدبرانه در کشور دارد. این مشکلات را می توان به عنوان ماموریت های بانک مرکزی و تیم اقتصادی دولت در سال جاری دانست که اهم آنها عبارتند از:

اول) ادامه سیاست های ضدتورمی در سال 94
هر چند نرخ متوسط تورم به حدود 15 و نیم درصد کاهش یافته، ولی این نرخ همچنان در مقایسه با نرخ تورم کشورهای دیگر دنیا، نرخ بسیار بالایی محسوب می شود و ایران همچنان در جمع 5 کشور دارای بالاترین نرخ های تورم در دنیا قرار دارد؛ بنابراین سیاست های ضدتورمی در سال 94 باید با شدت تمام اجرا شوند.

آمار نرخ رشد تورم ماه های اخیر حاکی از کند شدن روند کاهشی نقطه به نقطه تورم براساس گزارش مرکز آمار ایران یا افزایش اندک آن بر اساس گزارش بانک مرکزی است، اما در هر حال با توجه به مشکلات ساختاری اقتصاد کشور، رسیدن به نرخ تورم کمتر از 10 درصد، بسیار چالش برانگیز است. به گفته برخی از کارشناسان، کاهش تورم حدودا 15 درصدی فعلی به زیر 10 درصد، مشکل تر از دستاورد 2 سال اخیر یعنی کاهش نرخ تورم از 43 درصد به 15 درصد خواهد بود.

دوم) ثبات نرخ ارز و یکسان سازی آن
از اقدامات موثر بانک مرکزی در سال گذشته می توان به ثبات نسبی نرخ ارز اشاره کرد که نوسانات نرخ ارز را در حد یک تا 5 درصد کنترل کرد اما متاسفانه وجود نرخ های متعدد ارز یکی از مشکلات اساسی کشور در حال حاضر است. چندنرخی بودن ارز باعث عدم شفافیت اقتصادی، فساد گسترده، پولشویی و عدم تخصیص منابع به نحو صحیح و سوء استفاده برخی افراد از این شرایط می شود.

موفقیت یکسان سازی نرخ ارز در گذشته حاکی از امکان موفقیت زیاد آن در صورت برنامه ریزی صحیح است که در مقاله ای در سال گذشته برخی پیش شرط های لازم برای موفقیت آن را برشمردم که از جمله مهم ترین پیش شرط ها عبارتند از: کاهش نرخ تورم به زیر 10 درصد، داشتن ذخایر کافی ارز برای مقابله با نوسانات، فراهم بودن شرایط بین المللی (کاهش تحریم های بانکی، مالی و اقتصادی)، کنترل نوسانات ارزی و پشتیبانی سیاسی.

سوم) افزایش رشد اقتصادی و کاهش نرخ بیکاری
افزایش نرخ بیکاری در چند سال گذشته حاکی از کاهش سرمایه گذاری در دولت قبل است. اجرای سیاست های غلط اقتصادی توسط دولت قبل باعث شد که باوجود کسب منابع قابل توجه درآمد نفت، به جای رونق سرمایه گذاری در طرح های زیربنایی، توزیع گسترده و بدون برنامه درآمدها در جهت افزایش مصرف را شاهد باشیم؛ مساله ای که افزایش فقر، ناامیدی جوانان تحصیل کرده از دستیابی به مشاغل مناسب از نظر حقوق و تخصص و نیز مهاجرت بخشی از بهترین افراد تحصیل کرده یا فرار مغزها از کشور را تشدید کرد.

متاسفانه عدم اجرای صحیح برنامه پنجم توسعه که رشد اقتصادی 8 درصد را پیش بینی کرده بود، امکان دسترسی به چشم انداز 1404 را در شرایط فعلی بسیار کاهش داده و ضرورت اتخاذ اقدامات دولت را برای تصحیح روند گذشته الزام آور می کند. در این شرایط استفاده از ابزارهای مناسب قانونی و سیاست پولی و مالی برای ایجاد انگیزه برای سرمایه گذاران داخلی و خارجی ضروری است. این امر نیاز به برنامه ریزی و اجرای سیاست های تشویقی بدون استفاده از منابع بانک مرکزی دارد که می تواند تورم زا باشد. بدون انتقال دانش فنی و منابع مالی لازم و استفاده از تجربیات سایر کشورها در زمینه تولید، مدیریت و بازاریابی، امکان دستیابی به بهره وری بالا غیر ممکن است.

چهارم) تجهیز منابع بانکی و بازار سرمایه
اجرای سیاست های پولی و بانکی صحیح اقتصادی می تواند منجر به افزایش منابع داخلی برای فعالیت های سرمایه گذاری شود. بخشی از بنگاه های تولیدی به علت سیاست های غلط اقتصادی گذشته، یا تعطیل شده اند یا با ظرفیت بسیار پایینی به کار مشغول هستند.

یکی از مشکلات عمده در راه ادامه فعالیت این بنگاه ها با ظرفیت بالا و بهره وری مناسب، نبود منابع مالی برای تامین نقدینگی لازم برای آنها است. متاسفانه شیوه غالب تامین منابع مالی بنگاه های اقتصادی ما، بانک محور بوده و بیش از 90 درصد منابع آنها را بانک ها تامین می کنند. بانک ها در طی سال های گذشته به علت سیاست های غلط اقتصادی، سرکوب مالی، تحریم ها و بحران اقتصادی، با مشکلات عدیده ای مواجه بوده اند. بانک های دولتی بخش عمده منابع خود را به طرح های دولتی بدون توجیه اقتصادی و دستوری اختصاصی دادند و در نتیجه با توجه به عدم بازگشت منابع مجبور به استفاده از منابع بانک مرکزی شدند که منجر به تداوم تورم شدید در گذشته شد.

به علت عدم تامین منابع لازم برای افزایش سرمایه این بانک ها، نسبت کفایت سرمایه آنها به شدت کاهش یافته و به پایین تر از استانداردهای «بال 1» رسیده که می تواند موجب مشکلات عدیده در آینده برای آنها و سپرده گذاران شود.

از طرف دیگر بانک های خصوصی که بخش کمتری از منابع سیستم بانکی ما را در اختیار دارند (حدود 20 درصد) با مشکلات دیگری دست و پنجه نرم می کنند. سیاست های غلط گذشته در کاهش دستوری نرخ تسهیلات پرداختی بانک ها و نرخ های بالای سود سپرده ها، بانک ها را با زیان عملیاتی روبه رو کرده است.
همچنین بازپرداخت نشدن تسهیلات توسط مشتریان به علت بحران اقتصادی یا عدم اعتبارسنجی صحیح مشتریان توسـط بانک ها، موجب کمبود منابع در دسترس برای پرداخت تسهیلات و انبوه وثایق تملیکی بدون امکان ایجاد درآمد شده است. بدهی های معوق بانک های دولتی و خصوصی طبق برخی گزارش ها بیش از 90 هزار میلیارد تومان است که حدود 15 تا 20 درصد کل تسهیلات را شامل می شود (در مقایسه با استاندارد یک تا 3 درصدی برای بانک های سایر کشورها). این امر نشان دهنده شرایط بسیار نامطلوب فعالیت های بانکی در کشور است. متاسفانه ناکافی بودن قوانین و مقررات کشور و طول کشیدن زمان رسیدگی قضایی به پرونده ها موجب جسارت بدهکاران و استفاده از انواع لطایف الحیل برای پس ندادن مطالبات بانک ها شده است.

در چنین اوضاعی، لازم است وزارت امور اقتصــادی و دارایــــی و بانک مرکزی با همکاری دولت و مجلس اقدامات جدی در زمینه تامین منابع لازم برای افزایش سرمایه بانک ها، کاهش مقررات دست و پاگیر، نظارت دقیق و موثر، جلوگیری از رشــد قارچ گونه موسسات اعتباری بدون مجــوز، تنظیـــم مقررات منطقــی و قابل اجرا و تامیـــــن منابع بانکـــی به عنوان آخرین وام دهنـــده (Lender of the last resort) و به روز کردن قوانین و مقررات بانکی منطبق با شرایط امروزی در اقتصاد کشور به عمل آورند.

پنجم) حذف صفر از واحد پول
با توجه به وجود تورم حاد سال های گذشته، ارزش پول ملی در مقابل پول سایر کشورها طی 30 سال گذشته به شدت کاهش یافته و عملا قدرت خرید «یک ریال» به صفر رسیده است. راه حل همه کشورهایی که با چنین مساله ای روبه رو می شوند حذف تعدادی از صفرها با توجه به میزان کاهش قدرت خرید پول است. در دولت قبل حذف چهار صفر در مقابل ارزهای دیگر پس از بررسی های کارشناسی صندوق بین المللی پول و مشورت با برخی از کشورها مانند ترکیه که تجربه حذف 6 صفر را داشتند به تصویب هیات وزیران رسید، اما متاسفانه برای تصویب به مجلس شورای اسلامی ارسال نشد.

این مساله دیر یا زود باید در برنامه جامع بانک مرکزی قرار گیرد. ضمنا با توجه به تجربیات موفق کشورهای دیگر، می توان گفت که آثار تورمی این کار باوجود نظر برخی افراد در کشور، قابل توجه نیست. حذف تعدادی صفر از واحد پول ملی، می تواند هم از جهت اعتبار پول ملی و هم کاهش هزینه های مردم و بانک مرکزی مثمرثمر باشد. البته زمان بهینه اجرای آن، بستگی به شرایط اقتصادی کشور دارد و در صورت تصویب، یک دوره دو ساله برای اجرای آن لازم است.

منبع:جام جم

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.