شاهین پرس

داستانى تامل برانگیز از امام حسن مجتبی(ع)

کدخبر: 14272
۲۱ تیر ۱۳۹۳ در ساعت ۴:۱۹ بعد از ظهر

به گزارش پایگاه خبری شهرستان شاهین شهر و میمه “شاهین نا

شخصى نزد امام حسن (ع) رسید و به ایشان عرض کرد: “ای فرزند پیامبر! فلان شخص از من طلبی دارد، ولی من پولی ندارم. برای همین او می خواهد مرا زندانی کند”.

امام فرمودند: “در حال حاضر مالی ندارم که بدهی تو را بدهم”.

آن شخص گفت: “پس کاری کنید که او مرا زندانی نکند”.

امام در حالی که در مسجد مشغول عبادت (اعتکاف) بود، کفش های خود را به پا کردند که به دنبال حل مشکل آن مرد بروند؛

اطافیانى که با امام در اعتکاف بودند به ایشان گفتند: ای فرزند رسول خدا، مگر فراموش کردید که در حال اعتکاف هستید (و نباید از مسجد خارج شد)؟

امام فرمود: “فراموش نکرده ام، اما از پدرم شنیده ام که رسول الله می فرمود: کسی که در برآوردن حاجت برادر مسلمان خود بکوشد، مانند کسی است که نه هزار سال، روز را به روزه و شب را به عبادت مشغول بوده است”.

__________

منبع:

بحارالانوار
روایت ها و حکایت